از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند
از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند

جواب دندان-شکن به بعضیها! ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 جواب دندان-شکن به بعضیها! ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

http://s7.picofile.com/file/8254305100/JAV8BE_DAND8NSHEKAN_BE_MOFTYE_WAH8BY_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8254306100/JAV8BE_DAND8NSHEKAN_BE_MOLHED_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8254306326/JAV8BE_DAND8NSHEKAN_BE_MERL3N_MONRO_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8254306668/JAV8BE_CH8DORY_BE_B3HEJ8B_1.jpg

 

 

 

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند. آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟ شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:”بله او خلق کرد”

استاد پرسید: “آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟” شاگرد پاسخ داد: “بله, آقا”

استاد گفت: “اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است” شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: “استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟” استاد پاسخ داد: “البته”

شاگرد ایستاد و پرسید: “استاد, سرما وجود دارد؟” استاد پاسخ داد: “این چه سوالی است البته که وجود دارد…. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ ” شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: “در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (۴۶۰- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند.. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد.

” شاگرد ادامه داد: “استاد تاریکی وجود دارد؟” استاد پاسخ داد: “البته که وجود دارد”

شاگرد گفت: “دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد.”

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: “آقا، شیطان وجود دارد؟” زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: “البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست.”

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد… شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.

نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش کسی نبود جز ، آلبرت انیشتن

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

که به تلبیس وُ حیَل ، دیو سلیمان نشود

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 که به تلبیس وُ حیَل ، دیو سلیمان نشود
  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

 

 

 

 

 دکتر الهی قمشه ای می گوید:

 قصه چنین است که سلیمان فرزند داود ، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام ، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود ، چنانچه برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند (قرآن / سبا / ١٣) . این دیوان ، همان لشکریان نفسند که اگر آزادباشند ، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر دربند و فرمان سلیمان روح آیند ، خادم دولتسرای عشق شوند.
 روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت . دیوی از این واقعه باخبر شد . در حال خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد . کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند ( از آنکه از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند . ) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد واز ماجرا خبر یافت ، گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه بر جای من نشسته ، دیوی بیش نیست. اما خلق او را انکار کردند و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و درعین سلطنت خود را ” مسکین و فقیر ” می دانست ، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد.

دلی که غیب نمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود ، چه غم دارد؟
حافظ

 اما دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد ، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد ، آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند. چون مدتی بدینسان بگذشت ، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند :

که زنهار از این مکر و دستان و ریو
به جای سلیمان نشستن چو دیو

 و بتدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند که به گفته ی حافظ :

 اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
 که به تلبیس و حیل ، دیو سلیمان نشود
و
بجز شکر دهنی ، مایه هاست خوبی را
به خاتمی نتوان زد دم از سلیمانی

و به زبان مولانا :

 خلق گفتند این سلیمان بی صفاست
 از سلیمان تا سلیمان فرق هاست

و در این احوال ، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت . روزی ماهی ای را بشکافت و از قضا ، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد .
 سلیمان به شهر نیامد ، اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی ، بیرون شهر است . پس در سیزده نوروز بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند . و این روز ، بر خلاف تصور عامه ، روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز سلیمان بهار است. و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید .
وَ شاید رسم ماهی خوردن در شب نوروز ، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان ورمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیز بهار همراه است و از همین روی ، نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است که از کوی یار می آید و چراغ دل را می افروزد :

 ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
 از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

تدبیر وُ زیرکی راه حل ِ هر معمایی-ست ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

 تدبیر وُ زیرکی راه حل ِ هر معمایی-ست ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «ﺍﺳﺘﯿﻮ جابز»، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ ﺷﻐﻠﯽ ، ﺑﻪ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﺭﻓﺖ. ﻣﺪﯾﺮ ﺷﺮﮐﺖ ، ﯾﮏ ﻭﺭﻗﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﺍﺳﺘﯿﻮ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺳﻮﺍﻝ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﻫﺪ . ﺳﻮﺍﻝ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ :
ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻃﻮﻓﺎﻧﻰ ، ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﻯ ﺧﻠﻮﺕ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﻰ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ، ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ، ﺍﯾﻦ ﭘﺎ ﻭ ﺁﻥ ﭘﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﺩ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﮐﻤﮏ ﻫﺴﺘﻨﺪ …
ﯾﮑﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺎ ﭘﯿﺮ ﺯﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﮐﻤﮑﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﻮﺩ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻏﺰﻝ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻰ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ.
ﺩﻭﻣﯿﻦ ﻧﻔﺮ، ﺻﻤﯿﻤﻰ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺘﻰ ﯾﮏ ﺑﺎﺭﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﻭﻧﻔﺮ ﺳﻮﻡ، ﻋﺸﻖ ﺷﻤﺎﺳﺖ!
ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺭﻭﯼ ﺷﻤﺎ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﺍﺭﺩ …
ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﻰ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﭘﯿﺮﺯﻥ؟
دوستتون؟
عشقتون؟
ﺟﻮﺍﺑﻰ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﯿﻮ ﻧﻮﺷﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺻﺪﻫﺎ ﻣﺘﻘﺎﺿﻰ ، ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﺁﯾﺪ .
ﭘﺎﺳﺦ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ :
ﻣﻦ ﺳﻮﺋﯿﭻ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﺍﻡ ﺗﺎ ﭘﯿﺮ ﺯﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﺴﺘﮕاه منتظرمیمانم شایداتوبوس آمد!
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

همه یاران احمدی نژاد و مخالفان روحانی

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

http://s7.picofile.com/file/8253195176/DOKTOR_SAL8M_JASHNE_TAWALLOD_10.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8253195534/DOKTOR_SAL8M_JASHNE_TAWALLOD_7.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8253196068/DOKTOR_SAL8M_JASHNE_TAWALLOD_6.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8253196518/DOKTOR_SAL8M_JASHNE_TAWALLOD_9.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8253196818/DOKTOR_SAL8M_JASHNE_TAWALLOD_11.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8253197100/DOKTOR_SAL8M_JASHNE_TAWALLOD_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8253197818/DOKTOR_SAL8M_JASHNE_TAWALLOD_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8253198384/DOKTOR_SAL8M_JASHNE_TAWALLOD_8.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8253198776/DOKTOR_SAL8M_JASHNE_TAWALLOD_2.jpg

 

 

 

 

 همه یاران احمدی نژاد و مخالفان روحانی

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 عبرت نیوز: محمدباقر قالیباف شهردار 10 ساله تهران که رویای ریاست جمهوری در سر می پروراند، در تازه ترین اظهارنظر کاملاً غیرمرتبط با حوزه مدیریتی خود، کنایه های زیادی را علیه رئیس جمهور زده است.
قالیباف که در مراسمی مربوط به یک مجموعه ی سازنده کلیپ علیه دولت، سخنرانی کرده ، به نظر می آید در آخرین سال منتهی به دور نخست ریاست حمهوری روحانی، شمشیر را از رو بسته و سعی می کند با طعن و کنایه هایی سطحی، نظر مردم را به سوی خود جلب کند تا شاید بتواند در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری، نمایشی قوی تر از دوره های پیشین داشته باشد!
 قالیباف، مردی که یک شبه رجل سیاسی شد، چنان امر بر او مشتبه شده که دولت را مخاطب خود قرار می دهد، اما نه نقد دقیق و سالم، بلکه مملو از هیجان و احساسات انتخاباتی! گویی جنابشان در رقابت های انتخاباتی 92 یخ زده اند و پس از ماجرای سرهنگ و حقوقدان و گازانبرها، فرصت را غنیمت شمرده تا جواب حمله کوبنده روحانی به او در مناظره را پس دهد! گویی این کینه، و این لگد سیاسی، تا ابدالدهر جنابشان را نوازش خواهد داد!
 حضور در مراسم جشن تولد سه سالگی یک برنامه تلویزیونی - اینترنتی که تمام عمر خویش را در هجمه های بی انصافانه علیه دولت گذرانده، حکایت از ناپختگی فرمانده سابق نیروی انتظامی، در عرصه سیاست دارد!
 قالیباف اما در سخنرانی اخیر خود ، با طعن و لحن کنایه آمیز سطحی خود، چنین افاضه می فرماید که «اگر برخی با کلیدشان نتوانستند مشکلات کشور را حل کنند، دیگر برای کلیدشان قفل درست نکنند»
 فرض آنکه سخن ایشان ، دقیق باشد و حکایت از صحت انگیزه ی گوینده ؛ اما سخن در این است کسی که بدون کلید و بی تخصص، 10 سال است صندلی شهرداری را اشغال کرده و با لطایف الحیل، مدیریت خود بر این دستگاه عریض و طویل را تداوم بخشیده، و وضعیت وخیم مدیریت شهری را رقم زده، چگونه می تواند به نقد دولت بپردازد؟ چرا چون اویی که 10 سال است حاضر نیست شورای شهر را در اولیات مسائل اقتصادی کلان شهرداری دخالت دهد، سخن از «کلید» می کند و با زبان طعن و لعن، دولت را لگد می زند؟
 اما کاش این افراد که نه کلیدی دارند، و نه قفلی و تنها ، بی هیچ چیز، گاوصندوق را گازانبری تصاحب کردند ، فکری به لحاظ دقت نقد و صحت و سلامت انگیزه خود کنند.
 قالیباف در ادامه این مراسم، با جان شهروندان نیز شوخی کرد و گفت:‌ در جلسه‌ای بسیار رسمی به بنده تذکر دادند که شب گذشته جمعی از شهروندان در یک حادثه جان خود را از دست داده‌اند و به من می‌گفتند چرا شما رسیدگی نکرده‌اید، موضع آن‌ها بسیار جدی و محکم بود و من نیز باید به آن‌ها پاسخ می‌دادم؛ بنده در پاسخ به آن‌ها گفتم من به دلیل این مسئله و این اتفاق بسیار متاسف هستم اما طبق گزارشی که از بهشت زهرا گرفته‌ام غیر از آمار شما بوده و نشان می‌دهد که در تهران 120 نفر جان خود را از دست داده‌اند و ظاهرا عزرائیل با شهرداری تهران هماهنگ نبوده است.
 در این مراسم ضد دولتی، قالیباف نماد نقدپذیری را دریافت کرد! کاریکاتوری از شهردار تهران که حکایت از یک تصور سطحی دیگر دارد؛ «هر کس کاریکاتورش کشیده شود، بیش از بقیه نقد پذیر است» حتی اگر او چون احمدی نژاد رکورددار شکایت از رسانه ها و روزنانه نگاران باشد.
 در همین رابطه شرق نوشت: جشن سه‌سالگی برنامه طنز اینترنتی دکتر سلام در حالی روز پنجشنبه در سالن شهدای هفتم تیر برگزار شد که کلیدواژه همه سخنرانان مراسم، انتقادات سفت‌وسخت از دولت بود. «دکتر سلام» از سال ٩٢ در فضای مجازی آغاز به کار کرد و خروجی آن تاکنون حملاتی بی‌سابقه به سیاست‌های دولت روحانی در پوشش طنز بوده است. برخی سخنرانان مراسم کسانی بودند که در انتخابات مجلس دهم موفق نشدند رأی اعتماد مردم را به دست بیاورند. وقتی نام حسین شریعتمداری و حسن عباسی به‌عنوان سخنران یک مراسم اعلام می‌شود، انتظاری جز حمله و هجمه به دولت در این مراسم وجود ندارد، اما وقتی شهردار تهران لب به انتقادات گزنده از روحانی و دولتش می‌گشاید یک گمانه به ذهن می‌رسد: شاید سردار شهردار، برای سومین‌بار سودای ریاست‌جمهوری در سر دارد که در فاصله یک‌سال تا انتخابات آتی ریاست‌جمهوری، این‌گونه خود را به‌عنوان ستاره مجلس مخالفان دولت، به رخ می‌کشد و سعی می‌کند در انتقاد از دولت، گوی سبقت از چهره‌هایی چون شریعتمداری، حسن عباسی و سعید قاسمی برباید. به‌خصوص که برگزارکنندگان مراسم، کاریکاتوری از شهردار تهران، البته در لباس سوپرمن به او هدیه داده و او را به این طریق نماد نقدپذیری معرفی کردند. این خود شاید حکایت از یک تصور سطحی دیگر دارد؛ «هرکس کاریکاتورش کشیده شود، بیش از بقیه نقدپذیر است!» شاید برای راستی‌آزمایی این گزاره، گزارش سایت «انتخاب» مبنی‌بر اینکه باقر قالیباف پس از احمدی‌نژاد رکورددار شکایت از رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران است، معیار خوبی باشد. به‌جز قالیباف و شریعتمداری، احمد توکلی، پرویز داوودی، عباسعلی کدخدایی، محمدمهدی زاهدی، سیدمحمد حسینی، محمدجواد لاریجانی، امیرحسین قاضی‌زاده‌هاشمی، حسن عباسی، محمدحسین صفارهرندی، سردار محمدحسین نجات، سعید قاسمی، ابراهیم کارخانه‌ای و سردار فدوی از جمله میهمانان و سخنرانان این مراسم بودند.
 قالیباف: برخی با کلیدشان برای کشور قفل درست نکنند
 محمدباقر قالیباف طی سخنانی در این مراسم گفت: «برنامه دکتر سلام برنامه‌ای شاد و جذاب در حوزه دانشجویی است که با رویکرد طنز از نگاه امر به معروف و نهی از منکر به موضوعات می‌پردازد». به گزارش «فارس»، شهردار تهران با بیان اینکه طنز از شوخی و نشاط برخوردار بوده و درعین‌حال در دل خود نوعی از تعلیم و تربیت و تذکر را نیز به‌همراه دارد، به ذکر خاطراتی جالب از دوران فعالیت‌های خود در شهرداری تهران پرداخت و گفت: «در جلسه‌ای بسیار رسمی به بنده تذکر دادند که شب گذشته جمعی از شهروندان در یک حادثه جان خود را از دست داده‌اند و به من می‌گفتند چرا شما رسیدگی نکرده‌اید، موضع آنها بسیار جدی و محکم بود و من نیز باید به آنها پاسخ می‌دادم؛ بنده در پاسخ به آنها گفتم من به دلیل این مسئله و این اتفاق بسیار متأسف هستم اما طبق گزارشی که از بهشت زهرا(س) گرفته‌ام، غیر از آمار شما بوده و نشان می‌دهد که در تهران ١٢٠ نفر جان خود را از دست داده‌اند و ظاهرا عزرائیل با شهرداری تهران هماهنگ نبوده است». اما مهم‌ترین جمله قالیباف در این مراسم آنجایی بود که گفت: «اگر برخی با کلیدشان نتوانستند مشکلات کشور را حل کنند، برای کلیدشان قفل درست نکنند». آنچه مسلم به نظر می‌رسد این است که طعنه قالیباف قطعا یک مخاطب دارد؛ حسن روحانی. «کلید» نماد انتخاباتی رئیس دولت یازدهم در رقابت‌های انتخاباتی سال ٩٢ بود که اتفاقا یکی از بزرگ‌ترین بازندگانش شهردار فعلی تهران به‌شمار می‌آید. شهردار تهران اخیرا بیشتر به سیاست نزدیک می‌شود. یکشنبه ١٩ اردیبهشت شهردار تهران در اقدامی عجیب نمایندگان مجلس نهم را به‌همراه خانواده‌هایشان به ضیافت شامی در برج میلاد دعوت کرده بود و این اقدام او هدف انتقادات صریح برخی از اعضای شورای شهر از جمله محمد سالاری قرار گرفته بود. سالاری در گفت‌وگو با «شرق» تأکید کرده بود: «این‌گونه اقدامات و تصمیمات براساس رویکردها و اهداف سیاسی شکل می‌گیرد». این اما اولین‌باری نبود که رقیب انتخاباتی سابق لب به انتقاد از روحانی و دولتش می‌گشود. شهردار تهران ٢٠ خرداد ٩٤، درست چهارروز پیش از سالگرد ناکامی‌اش در انتخابات سال ٩٢ گفته بود: «امروز از بی‌عملی و سوءمدیریت، بیشتر از فشار دشمن رنج می‌بریم. بی‌برنامگی و ضعف مدیریت در این دولت و دولت پیشین از تحریم‌ها هم مؤثرتر است. انرژی مسئولان به‌‌جای حل مشکلات، صرف مسئله‌سازی‌هایی می‌شود که هدف از آن گریزناپذیر نشان‌دادن توافق به هر قیمت است». چند هفته بعد از این سخنان یعنی روز چهارشنبه ١٠ تیر ٩٤، مهرداد لاهوتی، از نمایندگان نزدیک به قالیباف، در مورد امکان ورود شهردار تهران به انتخابات ریاست‌جمهوری سال ٩٦ به خبرگزاری «خانه ملت» گفته بود: «قالیباف قبل از اینکه یک شهردار موفق باشد، یک چهره سیاسی است و در دو دوره انتخابات ریاست‌جمهوری نیز حضور داشته است. تصورم این است که قالیباف نمی‌تواند نسبت به سرنوشت کشور بی‌تفاوت باشد و قطعا برای شکل‌گیری یک مجلس منطقی، عقلانی و درست وارد عرصه می‌شود و نقطه‌نظراتی نیز خواهد داشت. تا انتخابات ریاست‌جمهوری زمان زیادی باقی است، اما احتمال اینکه وی مجددا پا به عرصه انتخابات ریاست‌جمهوری بگذارد زیاد است. تا آنجایی که اطلاعات من نشان می‌دهد و علائمی که وجود دارد حاکی از حضور وی در انتخابات ریاست‌جمهوری است». به نظر می‌رسد قطعات این پازل در ماه‌های آینده کامل‌تر شود و شهردار تهران دوباره پای به عرصه بگذارد. هرچند که برای جلب حمایت اصولگرایان با موانع جدی روبه‌روست. او هیچ‌وقت انتخاب اول هیچ گروهی نبوده است.
 حسین شریعتمداری: همیشه دور، دور حزب‌الله است
 حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان، دیگر سخنران این مراسم بود. شریعتمداری در بخشی از سخنانش گفت: «اجتماعات این‌گونه تابلوی دقیق‌تری از فضای حزب‌الله را در عرصه نشان می‌دهد». او با تأکید بر اینکه ما امروز به این جلسات بسیار نیاز داریم، افزود: «دوستان دکتر سلام به من گفتند که تعداد متقاضیان برای حضور در مراسم امروز به ١٠‌ هزار نفر رسیده است که من این را به آنها تبریک می‌‌گویم». شریعتمداری با اشاره به لزوم برگزاری چنین نشست‌هایی خاطرنشان کرد: «ما با جمعی از دوستان از جمله آقای شایانفر و سیدمهدی شجاعی نشست‌هایی را با عنوان مجمع نویسندگان مستقل داشتیم و خدمت حضرت آقا رفتیم، ما درخواست کردیم محلی را برای برگزاری جلسات ما اختصاص دهند اما زمانی که دور یکدیگر جمع شدیم، برخی‌ها دچار تردید شدند و گفتند ما که اینجا می‌نشینیم و بحث می‌کنیم وقتی جدا می‌شویم هرکدام به یک سو می‌رویم؛ زمانی که این نکته را به آقا گفتیم ایشان فرمودند همین نشستن شما موضوعیت دارد چراکه هرکس سرریز نشست‌ها را به محل فعالیت خود می‌رساند و اهمیت این جلسات بسیار زیاد است». مدیرمسئول روزنامه کیهان خاطرنشان کرد: «ما با حریفی طرف هستیم که به هیچ چیزی پایبند نیست و آن چیز که حریف را نگران می‌کند همین اقتدار ماست؛ در مقابل این حریف هر قدر هم به عقب برویم، حریف جلو می‌آید». او تأکید کرد: «دوستان ما می‌گویند این برجام آفتاب تابان و فتح‌الفتوح و نه بزرگ‌ترین دستاورد در دوران انقلاب بلکه بزرگ‌ترین دستاورد در طول تمام تاریخ ایران است؛ در این فضا حزب‌الله نباید غرق شود و همیشه باید پرچمش بالا باشد و مطالبه کند». شریعتمداری با انتقاد از عدم مطرح‌شدن دستاوردهای برجام گفت: «من به‌جد معتقدم به‌تدریج ابری که عده‌ای در فضا پراکنده‌اند کنار می‌رود و همیشه دور، دور حزب‌الله است».
 محمدجواد لاریجانی: مذاکرات هسته‌ای در حقیقت تهاجم هسته‌ای بود
 محمدجواد لاریجانی در این مراسم با اشاره به اینکه هاشمی‌رفسنجانی از انقلابی‌بودن مفهومی تاریخی در ذهن دارد، گفت: «به تعبیر آقای هاشمی کسانی که از سال ٤٢ تا پیروزی انقلاب با انقلاب همراه بودند انقلابی هستند که الان همه بالای ٦٠ سال داشته و نسل‌شان در حال انقراض است؛ بنابراین درباره جوانان انقلابی می‌گوید برخی تازه به دوران رسیده‌ها انقلابی شده‌اند». او به تعبیر دیگر از انقلابی‌بودن در بیان رئیس‌جمهور به معنی سروصداکردن اشاره کرد و گفت: «این تعابیر هیچ‌کدام موردنظر مقام معظم رهبری نیست؛ انقلاب حادثه‌ای بزرگ بود که تجربه نشأت‌گرفته از آن در دو جریان حکومت مدنی جمهوری اسلامی و بیداری اسلامی متبلور شده است و انقلابی کسی است که این دو جریان را باور داشته، در آن مشارکت دارد و همه وجود خود را وقف این مشارکت می‌کند». لاریجانی افزود: «با این مفهوم از انقلابی‌بودن، یک جوان ١٦ساله می‌تواند انقلابی باشد و بسیاری از کسانی که در جریان انقلاب بودند می‌توانند انقلابی نباشند». او در بخش دیگری از سخنان خود به مذاکرات هسته‌ای اشاره کرد و گفت: «مذاکرات هسته‌ای یا در حقیقت تهاجم هسته‌ای برای آن بود که قد ما در تکنولوژی بلند شده بود و دشمن نمی‌توانست این قد بلند را ببیند؛ اما دشمنان باید بدانند که فرزندان این مرز و بوم و پیروان مکتب اهل بیت(ع) و مریدان سیدعلی نمی‌گذارند که قد انقلاب کوتاه شود». لاریجانی از امکان ورود مقوله طنز به مسائل مربوط به حکومت آل‌سعود و ترامپ نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا سخن گفت و خاطرنشان کرد: «از ترامپ مضحک‌تر کسانی در داخل هستند که به او و نظام سلطه چشم دوخته‌اند». رئیس کمیته حقوق‌بشر در قوه قضائیه خطاب به دکتر سلامی‌ها گفت: «شما می‌توانید ٥٠ شماره دکتر سلام را با اختصاص‌دادن به «ترامپ چپ و چوله» منتشر کنید که این صحبت لاریجانی با تشویق حضار همراه شد». جواد لاریجانی در سخنان خود گفت «آقای هاشمی اخیرا گفته‌اند کسانی که با برجام موافق نیستند اگر توفیقات برجام منتشر شود رسوا و بی‌آبرو می‌شوند، ما که بی‌سواد بودیم حالا بی‌آبرو هم می‌شویم»؛ آوردن نام هاشمی‌رفسنجانی باعث شد حضار هاشمی را هو کنند. مجری برنامه در ادامه گفت حالا که سر شوخی با حاج‌آقا باز شده است من هم یک مورد را مطرح می‌کنم؛ مورد داشته‌ایم که طرف، قدرت اداره خانواده‌اش را نداشته اما صحبت از مدیریت کشور می‌کند؛ پسرش به لندن می‌رود اما از شیر فلکه نفت سر درمی‌آورد و زمانی هم که به اوین می‌رود حاج‌آقا به او می‌گوید دوباره برگرد و به مردم خدمت کن! این سخنان مجری با خنده و تشویق حضار همراه بود. همچنین مجری تأکید کرد دختر حاج آقا که وسط فتنه رفته بود تا ساندویچ بخورد، این بار از خانه بهایی‌ها سر درآورد؛ حتما به آنجا رفته تا غذای خانگی بخورد.
 حسن عباسی: در دولت آینده انرژی هسته‌ای را برمی‌گردانیم
حسن عباسی رئیس اندیشکده یقین که در انتقاد از هرکسی غیر از طیف خودش پیش‌قدم است نیز در سخنانی در این مراسم با اشاره به برخی جوسازی‌ها در حوزه توان موشکی گفت: «موشک‌های ایران بی‌صاحب نیست که برخی ببرند آن را با بتن پر کنند!» او همچنین به موضوع دیدار فائزه هاشمی با برخی عناصر بهایی در کشور اشاره کرد و افزود: «این‌بار رفتند با بهایی‌ها نشستند؛ جلسه بعد احتمالا می‌روند با همجنس‌بازها می‌نشینند». عباسی به صورت غیرمستقیم دولت آینده را از طیف خود دانسته و قطع روابط مالدیو با ایران را «جوک سال» عنوان کرد و با کنایه به سیاست خارجی دولت، گفت: «این جزیره که خودش در حال زیرآب‌رفتن است، ارتباطش با ما را قطع کرده حالا ما حتما انرژی هسته‌ای را برخواهیم گرداند اما در دولت آینده».
 سردار فدوی: شیطان بزرگ بعد از برجام برنامه‌ریزی کرده بود که ما را تحقیر کند
سردار علی فدوی، فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران نیز در این مراسم با طرح این سؤال که ماهیت دعوای ایران و آمریکا چیست، گفت: «اگر چالش‌ها بین ایران با شیطان بزرگ حل‌شدنی بود، در این ٣٧ سال حل می‌شد. ما باید به ماهیت این دشمنی توجه کنیم؛ زیرا اگر به این مهم توجه نکنیم محاسباتمان دچار اشتباه می‌شود، بنابراین ماهیت دعوای حق و باطل اینجا مطرح است و این دو در کنار هم نمی‌توانند قرار بگیرند». او افزود: «اگر کسی ماهیت دعوای ما با آمریکا را کج‌سلیقگی سیاسی بداند، در تحلیل‌های خود دچار اشتباه خواهد شد و مشکل اینجاست که برخی ماهیت حق را نمی‌دانند». فرمانده نیروی دریایی سپاه با اشاره به توافق هسته‌ای ایران و کشورهای ١+٥ و اجرای برجام تأکید کرد: «شیطان بزرگ بعد از برجام برنامه‌ریزی کرده بود ما را تحقیر کند که سخنرانی آقای اوباما در کنگره نیز همین مسیر را دنبال می‌کرد؛ ولی بحمدالله و با لطف خدا موضوع دستگیری آمریکایی‌ها اتفاق افتاد و این رخداد باعث شد آنها تحقیر شوند». او افزود: «آقای ظریف، وزیر امور خارجه، درباره این موضوع می‌گفت صدای جان کری را می‌شنیدم که بر سر رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا فریاد می‌زد که چرا چنین اشتباهی انجام داده‌اید و همچین اتفاقی افتاده است».
 کارخانه‌ای: بندهای ٣٦ و ٣٧ جانکاه‌ترین بخش برجام است
ابراهیم کارخانه‌ای، از مخالفان جدی برجام در مجلس نهم که از حضور در مجلس دهم بازماند نیز در سخنانی با اشاره به بیش از ‌هزار صفحه مصاحبه خود درباره برجام، بیان کرد: «آنچه بیش از همه برای من جانکاه بود بندهای ٣٦ و ٣٧ برجام به نام «ماشه تفنگ» است که اگر ما از ١+٥ به شورای امنیت شکایت کنیم و شورا تا ٣٠ روز به آن رسیدگی نکند خود‌به‌خود تمام قطع‌نامه‌ها و تحریم‌ها بازمی‌گردد».
 زاهدی: گفتیم نمی‌گذاریم عوامل آمریکا به داخل مراکز نظامی ما وارد شوند
 محمدمهدی زاهدی، نماینده مردم کرمان در مجلس نیز در این مراسم با اشاره به روزها و لحظات سخت و فشار سنگینی که در کمسیون ویژه بررسی برجام بر اعضای کمیسیون وارد شد، گفت: «این فشار از آن جهت بود که می‌خواستند آن‌طور که دیگران درست می‌دانند گزارش دهیم». وزیر علوم دولت اول احمدی‌نژاد با یادآوری ارائه گزارش کمیسیون ویژه بررسی برجام، گفت: «از نظر من غیرقابل قبول‌ترین بند برجام آن بود که در بخشی از آن خرید ابزاری با اهداف دوگانه پیش‌بینی شده است که تا عمق صنایع نظامی ما را رصد می‌کرد که ما محکم ایستادیم و گفتیم نمی‌گذاریم عوامل آمریکا به داخل مراکز نظامی ما وارد شوند». زاهدی گفت: «یکی از مسئولان دولتی در پاسخ به ما می‌گفت از آنجا که رهبر انقلاب تولید سلاح هسته‌ای را ممنوع کردند، عوامل آژانس و آمریکا به داخل مراکز نظامی رفته و از نزدیک مشاهده می‌کنند که ما سلاح هسته‌ای تولید نمی‌کنیم، پس این ورود اشکالی ندارد».
 سعید قاسمی: ان‌شاءالله شاهد شکست جریان «استکبار بلیسی» خواهیم بود
 سعید قاسمی که از شناخته‌شده‌ترین منتقدان دولت‌های سازندگی، اصلاحات و تدبیر و امید است و زمانی گفته بود اگر فائزه هاشمی به زندان برود ریش‌های خود را می‌تراشد اما به وعده‌اش عمل نکرد نیز در این مراسم با تشکر از دست‌اندرکاران برنامه، گفت: «سال گذشته به ما و شما و رهبر انقلاب سخت گذشت چراکه هفته‌ای نبود که رفیقی ایرانی، افغانی، پاکستانی یا لبنانی را دفن نکنیم». او با ذکر این نکته که به علت اشتباه اصولگرایان جریان انحرافی بر سر کار آمد که روند انقلاب اسلامی را ٢٠ سال به عقب انداخت افزود: «بر اثر اشتباه و بی‌بصیرتی عده‌ای برجام امضا شد اما اجرا نشد و از همان اول رهبر انقلاب عاقبت امر را پیش‌بینی کرد و گفت که به آن خوش‌بین نیست لذا این طرح هم در ابتدا و هم در اجرا مطلقا شکست خورده است». قاسمی با ابراز امیدواری نسبت به شکست جریان انحرافی جدید همانند شکست جریانات انحرافی گذشته از جمله بازرگان، رجوی، فرقان و ... گفت: «ان‌شاءالله شاهد شکست جریان «استکبار بلیسی» و سازش با استادان و ریشه‌های دانشگاه آزادی‌اش که عاشقان آمریکا و انگلیس هستند خواهیم بود».
 روایت وزیر احمدی‌نژاد از شتر و الاغ و عمه‌قزی
 محمد سلیمانی دیگر نماینده مخالف دولت در مجلس نهم که از حضور در مجلس دهم بازماند نیز در این مراسم در سخنان کوتاهی با بیان اینکه داستان آقای روحانی و اقتصاد کشور داستان تحقیر شتر با بستن او به الاغ است، گفت: «آقای روحانی اقتصاد ما را به برجام وابسته و ما را تحقیر کرد و اقتصاد کشور، روحانی را نخواهد بخشید». سلیمانی که مانند زاهدی از وزیران دولت احمدی‌نژاد هم بوده، تأکید کرد: «به آقای سیمانی (صالحی) گفتم اینکه مسئولیت‌های برجام را می‌پذیری به درد عمه‌قزی می‌خورد!»
 پرویز داوودی: آقایان خود را به نفهمی زده‌اند
 پرویز داوودی، معاون‌اول دولت اول احمدی‌نژاد هم در اظهارات کوتاهی در این مراسم، گفت: «حرف‌های جدی ما را که آقایان جدی نمی‌گیرند و خود را به نفهمی زده‌اند؛ امیدواریم حرف‌های شوخی دکتر سلام را بشنوند و از خر شیطان پیاده شوند و با منافع ملت بازی نکنند».
 فائزه هاشمی؛ فریدون سال!
 در مراسم سه سالگی «دکتر سلام» جایزه «فریدونِ سال» به فائزه هاشمی داده شد. بنابر آنچه مسئولان این مراسم اعلام کردند، جایزه «فریدون سال» به کسی تعلق می‌گیرد که در جایی که به او مربوط نیست، حضور دارد و فائزه هاشمی نیز به‌دلیل حضور در جمع بهائیان و گرفتن عکس یادگاری زیر عکس «عبدالبها»، مفتخر به دریافت این جایزه شد. این جایزه کنایه‌ای است به عملکرد حسین فریدون، برادر رئیس‌جمهور که باوجود نداشتن مسئولیت خاص، در بسیاری از مراسم‌ها مانند مجلس خبرگان، رژه نیروهای مسلح، گفت‌وگوی خبری نوبخت، سخنگوی دولت، با رسانه ملی و برخی مراسم‌های دیگر حضور پیدا می‌کند. خبرگزاری «فارس» گزارش داد در بخشی از مراسم، مجری، تصاویر ایستادن حسین فریدون در کنار نوبخت را در پخش زنده اخبار سراسری به آقای دوربینی نشان داد و گفت نظرت درباره این عکس چیست که او هم پاسخ داد من اگر جای آقای فریدون بودم در نقطه طلایی دوربین و پشت نوبخت قرار می‌گرفتم، این صحبت آقای دوربینی مایه خنده و تشویق حضار شد.
 معصومه ابتکار به‌دلیل حضور در «بی‌بی‌سی»، محمدجواد ظریف به‌دلیل حضور در برنامه ٩٠، سیدعباس عراقچی به‌دلیل حضور در برنامه عموپورنگ، کاظم جلالی به‌دلیل حضور در فهرست اصلاح‌طلبان و محمود علوی وزیر اطلاعات به‌دلیل حضور در کنار سیدمحمد خاتمی، از دیگر نامزدهای دریافت جایزه فریدون سال بودند. به‌طور‌کلی آنچه در این مراسم رخ داده در واقع گعده مخالفان دولت بوده که با طعم تند و اظهارات و کلمات سخیف همانند محتوای برنامه «دکتر سلام» نمایشی برپا شده است.
منبع : شرق 1395/3/1 
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

باران که شدى ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

  باران که شدى  ... 

 

 

http://s7.picofile.com/file/8252992642/B8R8N_KE_SHODY_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252992976/B8R8N_KE_SHODY_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8252993284/B8R8N_KE_SHODY_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252993492/B8R8N_KE_SHODY_4.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252993834/B8R8N_KE_SHODY_5.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252994176/B8R8N_KE_SHODY_6.jpg

 

 

 

 باران که شدى مپرس ، این خانه ى کیست
 سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
 باران که شدى، پیاله ها را نشمار
 جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
 باران! تو که از پیش خدا مى آیی
 توضیح بده عاقل و، فرزانه یکیست
 بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
 شیر وُ شتر وُ پلنگ وُ پروانه یکیست
با سوره-ى دل ، اگر خدا را خواندى
حمد وُ فلق وُ نعره-ى مستانه یکیست
 این بى خردان، خویش ، خدا مى دانند
 اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
 از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کار
 در خلقت حق، رستم وُ موریانه یکیست
 گر درک کنى، خودت خدا را بینى
 درکش نکنى , کعبه وُ بتخانه یکیست

 «مولانا مولوی»
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

وقتیکه دلی از کرامت خدا وَ زبونی خود میشکند ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 وقتیکه دلی از کرامت خدا وَ زبونی خود میشکند ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

 

http://s6.picofile.com/file/8252835926/KER8MAT_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252836268/KER8MAT_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8252836592/KER8MAT_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8252836934/KER8MAT_4.jpg

 

 

 

 روزی حضرت موسی (ع)رو به بارگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود:بار الها، می خواهم بدترین بنده ات را ببینم.
 ندا آمد: صبح زود به در ورودی شهر برو. اولین کسی که از شهر خارج شد، او بدترین بنده ی من است.
 حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت. پدری با فرزندش، اولین کسانی بودند که از شهر خارج شدند.
 پس از بازگشت، رو به درگاه خداوند کرد و ضمن تقدیم سپاس از اجابت خواسته اش، عرضه داشت : بار الها ، حل می خواهم بهترین بنده ات را ببینم.
 ندا آمد : آخر شب به در ورودی شهر برو. آخرین نفری که وارد شهر شود، او بهترین بنده ی من است.
هنگامی که شب شد، حضرت موسی به در ورودی شهر رفت
 دید آخرین نفری که از در شهر وارد شد، همان پدر و فرزندش است! رو به درگاه خداوند، با تعجب و درماندگی عرضه داشت : خداوندا! چگونه ممکن است که بد ترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد!؟
 ندا آمد:
 ای موسی، این بنده که صبح هنگام میخواست با فرزندش از در خارج شود، بدترین بنده ی من بود. اما، هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم افتاد، از پدرش پرسید: بابا! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟
 پدر گفت:زمین.
 فرزند پرسید: بزرگ تر از زمین چیست؟
 پدر پاسخ داد: آسمان ها.
 فرزند پرسید: بزرگ تر از آسمان ها چیست؟
 پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: فرزندم، گناهان پدرت از آسمان ها نیز بزرگ تر است.
 فرزند پرسید: پدر بزرگتر از گناهان تو چیست؟
 پدر که دیگر طاقتش تمام شده بود، به ناگاه بغضش ترکید و گفت: عزیزم ، مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست، بزرگتر و عظیم تر است.
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

برای معجزه ، اعتقاد قوی هم لازمه ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 برای معجزه ، اعتقاد قوی هم لازمه ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

 

http://s7.picofile.com/file/8252693850/MO_JEZEH_5.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8252694292/MO_JEZEH_4.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8252694500/MO_JEZEH_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8252694934/MO_JEZEH_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8252695100/MO_JEZEH_1.jpg

 

 

 وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود،شنید که پدر و مادرش درباره ی برادر کوچکترش صحبت می کنند. فهمید که برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه-ی جراحی پر خرج برادر را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد.
سارا با نارحتی به اتاق خوابش رفت و از زیر تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد، فقط ۵ دلار.
بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر، به داروخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند، ولی داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه ی بچه ای هشت ساله شود.
دخترک پاهایش را به هم می زد و سرفه می کرد، ولی داروساز توجهی نمی کرد. بالاخره حوصله-ی سارا سر رفت و سکه ها را محکم روی شیشه ی پیشخوان ریخت.
داروساز جا خورد،رو به دخترک کرد و گفت:چه می خواهی؟
دخترک جواب داد: برادرم خیلی مریض است،می خواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسید:ببخشید؟!
دخترک توضیح داد: برادر کوچک من،داخل سرش چیزی رفته و بابایم می گوید که فقط معجزه می تواند او را نجات دهد،من هم می خواهم معجزه بخرم، قیمتش چقدر است؟
داروساز گفت: متأسفم دختر جان،ولی ما اینجا معجزه نمی فروشیم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا،او خیلی مریض است،بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد، این هم تمام پول من است، من کجا می توانم معجزه بخرم؟
مردی که گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت،از دخترک پرسید: چقدر پول داری؟
دخترک پولها را از کف دستش ریخت و به مرد نشان داد. مرد لبخندی زد و گفت: آه چه جالب، فکر می کنم این پول برای خرید معجزه ی برادرت کافی باشد! بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت:من می خواهم برادر و والدینت را ببینم، فکر می-کنم معجزه ی برادرت پیش من باشد.
آن مرد، دکتر آرمسترانگ ، فوق تخصص مغز و اعصاب در شیکاگو بود.
فردای آن روز،عمل جراحی روی مغز پسرک با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت.
پس از جراحی، پدر نزد دکتر رفت و گفت: از شما متشکرم، نجات پسرم یک معجزه-ی واقعی بود، می-خواهم بدانم بابت هزینه-ی عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم؟
دکتر لبخندی زد و گفت:فقط ۵ دلار!
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

جمهوری اسلامی: یادتان رفته که در صف تملق-گویان بودید؟!

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

 جمهوری اسلامی: یادتان رفته که در صف تملق-گویان بودید؟!

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 روزنامه جمهوری اسلامی :
 نطق‌ برخی نمایندگان در حکم عقده‌گشائی، سمپاشی و ناسزاگوئی در مقیاسی بی‌حد وُ مرز است که بداخلاقی‌های سیاسی یک جناح و گروههای وابسته به آن را در یک تصویر کامل، بازتاب می‌دهد. روشن است که برخی از این جماعت، چون از ورود به مجلس دهم بازمانده‌اند و نتوانسته‌اند نظر مردم را جلب کنند اکنون با فحاشی و اهانت به انتقام گرفتن روی آورده‌اند. در این میان کسانی هم هستند که به مجلس آینده راه یافته‌اند ولی ماموریت دارند با سیاه‌نمائی، فضای آینده را تیره و تار جلوه دهند.
 ای کاش این نمایندگان، عصاره فضائل مردم بودند و چهره بهتری از مجلس را تصویر می‌نمودند.
مجلس جای افراد مومن، صالح و مبادی آداب است که با کلام فاخر سخن بگویند و زبانشان بر خلاف شان و منزلت مجلس، جامعه و انقلاب به حرکت در نیاید.
خشم خود را مهار کنند با کلام موهن موجبات خشنودی دشمنان و دلگیری یاران و یاوران انقلاب نشوند.
 اما آیا برخی نمایندگان مجلس نهم اینگونه بودند و اینگونه عمل کردند؟
کسی که خود را یک تنه، به جای ملت می‌گذارد و طوری سخن می‌گوید که انگار همه مردم در او خلاصه می‌شوند و به جای ملت همه چیز را به زیر سئوال می‌برد، قطعاً دچار عقده خود بزرگ بینی شده و خودش هم نمی‌داند که در زمین دشمن بازی می‌کند.
 مردم با آگاهی و صبر و متانت خود، این طرز فکر و اصحاب آن را طرد کرده و به حاشیه رانده‌اند.
آنها که هنوز هم با علم به خرابکاریها و فضاحت‌های آشکار و نهان دولتهای گذشته در آن دوره تاسف‌بار 8 ساله هنوز هم با پرده‌پوشی و فریبکاری و سیاه‌نمائی سعی دارند بر آنهمه زشتی، پلشتی، ندانم‌کاری، بی‌برنامگی و سوء مدیریت آشکار سرپوش بگذارند، ... اگر ذره‌ای وجدان و صداقت داشتند، بیش از این ادامه نمی‌دادند و اعتراف می‌کردند که برخلاف منافع موکلان و به زیان مصالح کشور عمل کرده‌اند.
 مسائل و مصادیق، فراوانند ولی
این جماعت اگر بتوانند پاسخ مناسبی فقط برای یک سؤال جامعه ارائه کنند که در اوج درآمدهای کلان نفتی و غیرنفتی کشور در طول آن دوران که کشور شاهد درآمدی بیش از کل تاریخ صادرات نفت ایران بوده، چرا باید آنهمه بیکار باشند؟ نرخ تورم به 48درصد برسد؟ ارزش پول ملی کشور، به یک چهارم برسد؟ نرخ رشد اقتصادی منفی شود؟ آنهمه ثروت ملی غارت شود؟ انضباط اقتصادی دولت و نظام پولی کشور از میان برود که امثال بابک زنجانی‌ها از رمق اقتصاد ملی فربه شوند؟ صندوق ذخیره ارزی یا صندوق توسعه ملی تهی شود؟
 اما
دولت آن دوران همچنان پاکدست‌ترین دولت تاریخ ایران از زمان مادها معرفی گردد؟ به راستی آنهمه ثروت کجا رفت؟ آنهمه فرصت طلائی چگونه به هدر رفت؟ و چرا هیچکس جوابگو نیست؟ چرا همان نمایندگانی که رای و نظرشان را به 5 میلیون تومان می‌فروختند و برای دست‌بوس آن کسی که برای مجلس حتی در ذیل امور هم شانی قائل نبود، به صف می‌ایستادند، امروز مدعی شده‌اند؟
 همین بی‌وزنی و بی‌اعتباری بعضی از همین آقایان پرادعای امروز مجلس بود که دیروز باعث وهن مجلس و بی‌اعتباری نظام تقنینی در چشم دولتهای نهم و دهم شد که حتی کلام نافذ امام(ره) را زیر پا گذاشتند که می‌فرمود مجلس در راس امور است.
 
اگر اندکی برای مردم ارزش و اعتبار و شعور سیاسی قائل می‌بودند، امروز نبایستی جرئت سر بلند کردن داشته باشند تا چه رسد به اینکه گستاخانه سعی کنند همه چیز به غیر از عملکرد سیاه خود و همفکرانشان در گذشته را به زیر سئوال ببرند.
 اگر این جماعت زورشان نرسید و شکست خوردند، نباید عقده‌های ناشی از ناکامی و شکست را در جائی دیگر تلافی کنند و بخواهند چهره نام‌آوران و پیشکسوتان انقلاب را خدشه‌دار سازند. خوشبختانه مردم نشان داده‌اند که سرمایه‌های انقلاب و نظام و کشور را به درستی می‌شناسند و ...
 عمر این مجلس همین روزها به پایان می‌رسد اما ایکاش مردم از انتخاب دیروز خود در باب مجلس نهم تا این اندازه متاسف نمی‌بودند که ناچار به تجدیدنظر در ساختار آن باشند و سه چهارم بافت مجلس نهم را کنار بگذارند. این وضعیت موجب می‌شود که همگان بگویند ایکاش مجلس نهم پایان بهتری داشت.

 

 متن کامل

 مطالب مرتبط :
 

الف - سد گتوند، روی دست ایران مانده است

 

سد داریان، تکرار فاجعه زیست محیطی سد گتوند

 

ریزش بخشی از دیوار حائل‌ معدن نمک‌ سد گتوند/ فیلم /تصاویر

 

بررسی اثر شوک درآمدهای نفتی بر متغیرهای کلان اقتصادی و ارزیابی ...

 

درآمد نفتی دوران احمدی‌نژاد واقعا افسانه‌ای بود؟ - اقتصاد نیوز

 

تحمیل هزینه‌های سنگین میراث درآمدهای عظیم نفتی دولت احمدی‌نژاد

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

اعترافات تکان دهنده

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  اعترافات تکان دهنده   

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

http://s6.picofile.com/file/8252375226/E_ETER8F8T_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252375834/E_ETER8F8T_5.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252375992/E_ETER8F8T_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252376500/E_ETER8F8T_4.jpg

 

 

 اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواس یه جوری داداش کوچیکمو سر به نیس کنم! رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونس چه فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن یهو گریه‌ام گرفت! با چشای خیس تا ته غذامو خوردم ک همه با هم بمیریم!!!!!!!
اعتراف میکنم تا سنه ۱۳-۱۲ سالگی تحت تاثیر حرفای مادربزرگم که خیلی تو قید و بند حجاب بود با روسری می‌شستم جلوی تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت میکشیدم. زیاد میخندید فکر میکردم بهم نظر داره!!

اعتراف یکی از دوستان:

مامان بزرگ خدا بیامرز ما تو ۹۵ سالگی فوت کرد. صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه میکردن.. جمعیتم زیاد بود … منو داداشمم تو بغل هم داشتیم گریه میکردیم …. اشک فراوون بود و خلاصه جو گریه بود … یهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید: مامان بزرگ زود رفتی … یهو کل خونه رفت رو هوا …حالا خندمون قطع نمیشد!!

یه شب مادرم مریض بود داشتم ازش پرستاری میکردم بعد گفت برو برام آب بیار رفتم آب آوردم دیدم خوابش برده اومدم تریپ بایزید بسطامی بردارم صبر کنم بیدار شه یه دفعه یه لحظه خوابم برد آبو ریختم رو مامانم !!!!!!!!

وقتی پدرم روزنامه میخونه روزنامه رو وسط آسمون و زمین تو هوا جلوی صورتش نگه میداره، اعتراف میکنم بچه که بودم یواشکی میرفتم پشت روزنامه طوری که پدرم منو نبینه و با مشت چنان میکوبیدم وسط روزنامه، پاره که میشد هیچ، عینکش می افتاد و بابا کل مطلب رو گم میکرد. کلاً پدرم ۳۰ثانیه هنگ میکرد. بعد یک نگاه عاقل اندر سفیهی به من میکرد و حرص میخورد. اما هیچی بهم نمیگفت و من مانند خر کیف میکردم. تا اینکه یه روز پدرم پیش دستی کرد و قبل از من روزنامه رو کشید و با داد گفت: نکن بچـه. منم هول شدم مشت رو کوبیدم تو عینکه بابام. عینک شکست. من ۵ روز تو شوک بودم!!

اعتراف می‌کنم بچه که بودم شبا پیش خواهرم میخوابیدم وسطای شب که مطمئن میشدم که خوابش سنگین شده دستشو می‌کردم تو دماغم!!

سوار اتوبوس شدم، رفتم تو، قسمت آقایون پیش یه آقایی نشستم و از خستگی خوابم برد، نزدیک مقصد دیدم زانوم درد میکنه فهمیدم آقایه کناری ۳-۲ بار با کیفش کوبیده تو پام تا بیدارم کنه چون میخواست پیاده بشه و من جلوش رو گرفته بودم، خیلی شاکی نگاش کردم، راننده هم بالا سرم بود. آقاهه گفت : ببخشید خانم ۵ بار صداتون کردم نشنیدین، ترسیدیم. اعتراف میکنم برای اینکه ضایع نشم که مثل خرس خواب بودم وانمود کردم که کَر هستم و با زبون کر و لالی و طلبکارانه عصبانیتم رو نشون دادم، مرد بیچاره اینقدررررر ناراحت شده بود ۱۰ دفعه با دست و ایما و اشاره از من معذرت خواهی میکرد!!

اعتراف میکنم راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت. یه روز که طرف اومده بود عربده کشی، تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام. رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد، منم سه پیچش شدم، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه!!
احمقانه ترین کار زندگیم این بود که سعی کردم مفهوم ای دی اس ال رو برا مادربزرگم توضیح بدم!!

تو عروسی نشسته بودم یه بچه ۳ ، ۴ ساله اومد یک هسته هلو داد بهم، منم نازش کردم هسته رو گرفتم انداختم زیر میز، چند ثانیه بعد دیدم دوباره آوردش، این دفعه پرتش کردم یه جای دور دیدم دوباره آورد!! می خواستم این بار خیلی دور بندازمش که بغل دستیم بهم گفت آقا این بچس سگ نیست! طرف بابای بچه بود!!

اعتراف میکنم بچه که بودم با دختر و پسر خاله هام لباس کهنه میپوشیدیم میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم که همسایمون مارو لو داد و کتک خوردیم!!

سوم دبستان که بودم یه روز معلممون مدرسه نیومد منم ظهرش رفتم در خونشون که یه کوچه بالاتر از ما بود تکلیف شبمو ازش گرفتم.

اعتراف میکنم به عنوان ۱ مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم، تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخت !!
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

ﮔﺮ ببینی ﻧﺎﮐﺴﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  ﮔﺮ ببینی ﻧﺎﮐﺴﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ... 

 

 

http://s7.picofile.com/file/8252223842/ZAR_ZUR_TAZW3R_5.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252224426/ZAR_ZUR_TAZW3R_MOXT8R_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8252226476/ZAR_ZUR_TAZW3R_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252226850/ZAR_ZUR_TAZW3R_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252227242/ZAR_ZUR_TAZW3R_4.jpg

 

 

 

  ﮔﺮ ببینی ﻧﺎﮐﺴﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ... 

 مایه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است
هر کسی صاحب زر است او از همه بالاتر است

دود اگر بالا نشیند کســـر شــأن شــعـله نیست
جای چشم ابرو نگیرد چونکه او بالا تراست

شصت و شاهد هر دو دعوی بزرگی میکنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشــــتر است

آهن و فولاد از یک کوه می آیند برون
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است

ﮔﺮ ببینی ﻧﺎﮐﺴﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ
ﺭﻭﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﮐﻒ ﻧﺸﯿﻨﺪ، ﻗﻌﺮ ﺩﺭﯾﺎ ﮔﻮﻫﺮ ﺍﺳﺖ

کــــره اسـب، از نجابت از پـس مــــادر رود
کــــره خــر ، از خــریت پیش پیش مــــادر است

کاکـل از بالا بلندی رتبــه ای پیدا نکرد
زلف، از افتادگی قابل به مشک و عنبر است

پادشه مفلس که شد چون مرغ بی بال و پر است
دائماً خون میخورد تیغی که صاحب جوهر است

سبزه پامال است در زیر درخت میوه دار
دختر هر کس نجیب افتـاد مفت شوهر است

صائبا! عیب خودت گو عیب مردم را مگو
هر که عیب خود بگوید، از همه بالاتر است

« صائب تبریزی »
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

مسلمانی به عمل است نه به ادّعا ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  مسلمانی به عمل است نه به ادّعا ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

 

http://s7.picofile.com/file/8252177134/MOSALM8NY_E_ETES8MY_P_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252177468/LINKOLN_A_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252177992/ROH8NYNAM8HAA_EM8M_XOMEYNY_1.jpg

 

 

 

 آقای لینکلن در زمان وکلاتش هرگز موکلانش را به چشم مشتری و منبع درآمد نگاه نمی کرد. آقایی بنام "کوگدل" ، که در زندگی بدبیاری آورده و در سال 1843 ورشکست شده بود، این جریان را برای آقای هلند تعریف کرده است. آقای «گودگل» لینکلن را به عنوان وکیل خود انتخاب میکند. بعد از اتمام کار، لینکلن صورتحسابی برای او می-فرستد. مدتی بعد، بر اثر انفجار منبع سوخت، یکی از دست های آقای گودگل قطع میشود. روزی دم در ساختمان مجلس، آقای لینکلن را می-بیند. لینکلن از او می-پرسد که اوضاعش چطور است.
 _ بدتر از این نمیشه! من هم شغل وُ کارم رو از دست دادم هم یکی از دستهایم را! مدتهاست فکر دادن ِ صورتحساب وَ حقوق وکالت-تون ذهنم را بدجوری مشغول کرده است.
 آقای لینکلن که از مصیبت هایی که بر سر موکلش آمده مطلع بود، وَ خودش را برای ملاقات با او آماده کرده بود، بلافاصله دفترش را از جیبش درمیآوَرَد و مبلغ بدهی موکل را خط زد و صورتحساب را از دست او میگیرد و آن را باطل میکند. آقای کوگدل مخالفت میکند وَ میگوید که نباید این کار را بکند، اما لینکلن در جوابش میگوید :
_ حتی اگر پول هم داشتید، آن را از شما قبول نمی کردم!
 این را میگوید وَ از موکلش خداحافظی کرده و راهش را گرفته وُ میرود. این واقعه درست زمانی رخ داده که لینکلن در نامه ای به یکی از دوستانش که گلایه کرده بود چرا به دیدار آنها نمیرود، نوشته بود که «بخاطر فقر وُ نداری، نمیتواند به شهر ِ دوستش مسافرت کند. در عین حال خانواده اش هم با مشکلات مالی مواجه بوده وَ هفته-ای چهار دلار کرایه خانه-اش را هم مدتهاست که نپرداخته»! ...
 


 ویرایش، عکس، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

ارجحیت فرهنگی-اجتماعی یا سیاسی ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  ارجحیت فرهنگی-اجتماعی یا سیاسی ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

 

http://s6.picofile.com/file/8252041550/MASHRUTEHX8H_MALEKOSH_SHOAR8YE_BAH8R_1.jpg

 ملک الشعرای بهار

http://s6.picofile.com/file/8252042242/MASHRUTEHX8H_EERAJ_M3RZAA_1.jpg

 ایرج میرزا

http://s6.picofile.com/file/8252042684/MASHRUTEHX8H_M3RZAA_YUSEF_X8NE_MOSTASH8ROD_DOLE_1.jpg

 میرزا یوسف خان

http://s6.picofile.com/file/8252046600/MASHRUTEHX8H_M3RZ8JAH8NG3RX8N_1.jpg

 میرزا جهانگیرخان

http://s6.picofile.com/file/8252047026/MASHRUTEHX8H_M3RZ8_AAQ8X8NE_KERM8NY_1.jpg

 میرزا آقا خان کرمانی

http://s7.picofile.com/file/8252047500/MASHRUTEHX8H_MALEKOLMOTEKALLEM3N_1.jpg

 ملک المتکلمین

http://s6.picofile.com/file/8252047792/MASHRUTEHX8H_JAM8LOD_D3NE_W8EZ_1.jpg

 جمال الدین واعظ

http://s6.picofile.com/file/8252048226/MASHRUTEHX8H_SHEYXAHMADE_RUHY_1.jpg

 شیخ احمد روحی

http://s6.picofile.com/file/8252048592/MASHRUTEHX8H_SHEYXFAZLOL_L8H_NURY_1.jpg

 شیخ فضل الله نوری 

 

 

 همه آنچه که جوجه فوکولی های تجدد مآب تازه از فرنگ برگشته به عنوان سوغات برای هموطنان عقب مانده از قافله پیشرفت علم و صنعت و رفاه آوردند،ضد آداب و رسوم و نابود کننده فرهنگ کهن ایرانی نبود. تاسیس کاغذ اخبار و مریضخانه های مجهز دولتی تا ایجاد دارالفنون و مدارس سبک جدید و بلدیه و نظمیه و امنیه و ... آنگونه که متداول ملل مترقی بود، همه ناشی از آشنایی همین جماعت با فرنگستان بود که برخی به خرج سلطان قاجار و بعضی به لطف انبان پر پول پدرشان سالهایی را در پاریس و لندن و مسکو به تحصیل مشغول شدند و هنگام بازگشت به وطن تلاش کردند که آموخته هایشان را به کار بندند.
 این تلاشها تا وقتی کاری به سیاست نداشت حتی اگر با مخالفت کم و زیاد نهادهای ملی و مذهبی روبرو بود، از طرف دستگاه سیاسی تحمل و بعضا تشویق میشد. اما این همه ماجرا نبود. دعوا از جایی شروع شد که آنچه آن قزاق بیسواد در عهد شاهی-اش فهمید بزرگتر از فهم شاهان بیخرد و بست نشین حرمسرای قجری بود.  موسس پهلوی وقتی هنگام سخنرانی در جمع محصلان اعزامی به اروپا از آنان خواست صرفا مشغول آموختن علوم فنی، مهندسی، پزشکی و نهایتا حقوقی آنان باشند و کاری به شیوه حکومت حاکمان آن سامان نداشته باشند دقیقا میدانست چه میگوید. او یکبار مشروطه و عواقب ان را دیده بود و میدانست این مراودات سرود یاد مستان میدهد لذا از آنان خواست که صرفا به درس و علم مشغول شوند و کاری به سیستم حکومتی آن دیار نداشته باشند.
 رضا شاه برای اجرای طرح های عمرانی اش چاره ای از اعزام دانشجویان ایرانی نداشت اما از نتایج جنبی غیر قابل اجتنابش آگاه بود و تا پایان حکومتش سعی کرد خطرات ناشی از آن را کنترل کند. با این همه چیزی که نه او فهمید و تا سالها بعد بسیاری دیگر نیز متوجه نشدند غلبه امر اچتماعی بر امر سیاسی بود.
مسلما آگاهی از پیشرفت حیرت انگیز غرب از یک طرف و عقب ماندگی فاحش ما این سوال را پدید می آورد که چرا؟ چگونه است که در مقام سخن همگان از هوش و ذکاوت و شرافت و مردانگی مردمان ایران زمین میگویند اما آنچه که بر روی زمین و در عالم واقع مشاهده میشود چیز دیگری است؟
 در جوابی تکراری همیشه بیسوادی ، تقلب ، رشوه ،دروغ ، ریا و تزویر ، حسد ، دزدی و ارتشا و مواردی از این دست عمده علل عقب ماندگی ایرانیان دانسته شده است و جالب است که نوک تیز این انتقادات در اکثر مطالعات متوجه مردم و جامعه است تا رجال حاکم. مخصوصا در دوره قاجار که ایران ما یک دوره طولانی بی دولتی و هرج و مرج در ایالت های مختلف را تجربه میکند و حاکمیت اگر هم میخواست توانایی اداره مملکت را نداشت. نگاهی به اشعار شاعران و ادیبان عصر قاجار و پهلوی موید این ادعاست. ادیبانی که بعدها در یک چرخش حیرت انگیز و البته به نیت اصلاح، خودشان عضوی از ساختار سیاسی شدند و به نظر میرسد مشکل اصلی از همین تجویز نادرست شکل میگیرد.
 هر کسی که خواسته تلاشی در جهت بهبود اوضاع انجام دهد سعی کرده سهمی از قدرت سیاسی را در اختیار داشته باشد و پس از آن اقدام به اصلاح جامعه کند. تجربه ای که در تمام موارد بدون استثنا شکست خورده است. اگر کسی میل به اصلاح ناهنجاری ها و کم کردن مشکلات جامعه دارد تنها راه اقدام از پایین به بالاست نه بالعکس.
کشورهای پیشرفته در شرق و غرب دنیا که توانسته-اند استانداردهای زندگی مردمانشان را بهبود ببخشند دهها سال بر روی فرهنگ و اجتماع خود سرمایه گذاری کرده و اکنون نتیجه-اش را میبینند. در جامعه ما هم با وجودیکه در بسیاری از مولفه های پیشرفت جایگاه مطلوبی ندارد اما در اگاهی از انچه در ملل مترقی میگذرد پیشروست. مشخص است مطالبات انباشته فرهنگی،اجتماعی وجود دارد که به دلیل غلبه جو سیاسی نادیده انگاشته میشود.
نگاهی به انتخابات اخیر در شهر خودمان میتواند راهنمای خوبی برای شناخت علایق مردم باشد. با اینکه انتخابات مجلس و نهاد قانونگذاری یک امر سیاسی است،اما عمده شعارها و مطالبات ذیل فرهنگ و جامعه تعریف میشد تا سیاست. با وجود مشکلات عدیده اقتصادی، پررنگی مطالبات اجتماعی مشخص بود و در نهایت هم کسی که توانست پاسخ بهتری به این مطالبات بدهد نظر مساعد اکثریت را جلب کرد نه اهل سیاست.
 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

حسنـَک رفته دنبال «یَلـَـلی تـَـلـَـی» ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  حسنـَک رفته دنبال «یَلـَـلی تـَـلـَـی» ... 

 

 

http://s6.picofile.com/file/8251824034/HASANAK_KOJ8EE_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251824668/PETROSE_FAD8K8R_N8JYE_SUR8XE_SAD_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251824992/DEHQ8NE_FAD8K8R_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251825334/KOKAB_X8NUM_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251825576/EYD_D3DANYE_NORUZY_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251825968/MEHM8NYE_RUST8EE_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251826500/CHUP8NE_DORUQGU_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251827034/RUB8HO_Z8Q_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

 

 

 گاو مآ مآ می-کرد.
گوسفند بع بع می کرد.
 سگ واق واق می کرد.
 َو همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی؟ …
 شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت-های زیادی است که به خانه نمی-آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود چسب مو می زند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او موهای خود را اتو میکند.

 دیروز که حسنک با کبری چت می کرد کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.  کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس آشنا شده بود.
 پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود وُ چت می کرد. پتروس دید که «سد» سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود. او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد.
 برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود. ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت. ریزعلی سردش بود وُ دلش نمی خواست لباسش را در آورد. ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سَر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد. کبری و مسافران قطار مردند. اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود. الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله ی مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند. دیگر تخم مرغ و پنیر ندارد چون همه چیز با تحریم ها گران شده است او گوشت ندارد او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت. اما او از چوپان دروغگو گِله ندارد چون کشور ما خیلی چوپان دروغگو دارد.
 به همین دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.

«دکتر انوشه» دانشگاه یزد


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

کاشت نهال قضاوت در شوره-زار بـِــکـــر ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  کاشت نهال قضاوت در شوره-زار بـِــکـــر ... 

 

 

http://s6.picofile.com/file/8251674818/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_8.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251649226/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251649476/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251653050/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_3.jpg

قلب پاکی ممکن-ست در پس ِ این کت کهنه باشد،

پیشداوری نکنید

http://s7.picofile.com/file/8251674518/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_7.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251675176/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_9.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251675468/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_10.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251675818/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_11.jpg

 

 

 

 پروفسورحسابی نقل می کند:
در سالهای پیش از انقلاب در یکی از روستاهای نیشابور مشغول گدراندن دوران خدمت سربازی در سپاه بهداشت بودم. یکی از روزها سوار بر ماشین لندرور به همراه دکتر درمانگاه از جاده ای میگذشتیم که دیدم یک چوپان از دور چوبدستش را تکان میداد و به سمت ما میدوید، در آن منطقه مردم ماشین درمانگاه را می شناختند،
ماشین را نگه داشتیم، چوپان به ما رسید و نفس نفس زنان و با لهجه ای روستایی گفت آقای دکتر مادرم سه روزه بیماره…
به اشاره ما درب عقب لندرور را باز کرد و رفت عقب ماشین نشست…
در بین راه چوپان گفت که دیشب از تهران با هواپیما به فرودگاه مشهد آمده و صبح به روستایشان رسیده و دیده مادرش مریض است…
من و دکتر زیر چشمی به هم نگاه کردیم و از روی تمسخر خنده مرموزانه کردیم و به هم گفتیم: چوپونه برای اینکه به مادرش برسیم برای خودش کلاس میذاره…
به خانه چوپان رسیدیم و دیدیم پیرزنی در بستر خوابیده بود، دکتر معاینه کرد و گفت سرما خوردگی دارد دارو و آمپول دادیم و یکدفعه دیگر هم سر زدیم و پیرزن خوب شد…
دو سه ماه از این جریان گذشت و ما فراموش کردیم…
یک روز دیدیم یک تقدیرنامه از طرف وزیر بهداری آن زمان آمده بود و در آن از اینکه مادر پروفسور اعتمادی، استاد برجسته دانشگاه پلی تکنیک تهران معالجه نموده اید، تشکر میکنیم…
من و دکتر، هاج واج ماندیم، و گفتیم مادر کدام پروفسور را ما درمان کرده ایم؟
تا یادمان به گفته های چوپان و معالجه مادرش افتادیم…
با عجله به اتفاق دکتر در خانه پیرزن رفتیم، و از او پرسیدیم مادر کدام پسرت استاد و پروفسور است؟
پیرزن گفت همانکه آن روز با شما بود…
پسرم هر وقت به اینجا میاید، لباس چوپانی میپوشد و با زبان محلی صحبت میکند…
من و دکتر شرمنده شدیم و من از آن روز با خودم عهد کردم، هیچکس را دست کم نگیرم!
و از اصل و خاک و ریشه خودم فرار نکنم ...
 عشق را بیمعرفت معنا مکن / زر نداری مشت خود را وا مکن
 گر نداری دانش ترکیب رنگ / بین گلها زشت یا زیبا مکن
 خوب دیدن شرط انسان بودن است / عیب را در این و آن پیدا مکن
 دل شود روشن ز شمع اعتراف / با کس ار بد کرده ای حاشا مکن
 ای که از لرزیدن دل آگهی / هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
 زر بدست طفل دادن ابلهیست / اشک را نذرِ غم دنیا مکن
 پیرو خورشید یا آئینه باش / هرچه عریان دیده ای افشا مکن
 

«دکتر حسابی»


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

وعده ندهید، مشکلات گذشته وَ حال را صریح به مردم بگویید ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 وعده ندهید، مشکلات گذشته وَ حال را صریح به مردم بگویید ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

 

http://s6.picofile.com/file/8251400292/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_6.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251399576/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_8.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251400726/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251401018/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_7.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251401326/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_5.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251401768/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_4.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251402084/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251402468/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251402742/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_9.jpg

 

 

 

 مبارزه، رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام ، دکتر حسن سبحانی ، استاد اقتصاد : مهم‌ترین مشکل اقتصادی کشور فرهنگ «کار نکردن» است. برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور باید شرایط به گونه‌ای تغییر کند که دریافت حقوق بالا، بدون کار کردن حُسن تلقی نشود.
 دولت باید مشکلات اقتصادی را صادقانه با مردم مطرح کند و بگوید که بسیاری از مشکلات ممکن است تا ۱۰ سال آینده بر طرف شوند، آنوقت عموم مردم شرایط را بهتر درک کرده و به احتمال زیاد در تله وعده‌های انتخاباتی سال ۱۳۹۶، نمی‌افتند.  باید از فقر ترسید چون علاوه بر وجود این احتمال که فقر در انتخابات بروز میکند ، می‌تواند آسیب‌های اجتماعی ناخوشایندی هم بر کشور تحمیل کند.
 دکتر حسن سبحانی، استاد تمام اقتصاد دانشگاه تهران است که علاوه بر انجام پروژه‌های تحقیقاتی و علمی اقتصادی، عضویت در شورای اقتصاد وشورای پول واعتبار را هم در پیشینه‌ی خود دارد. او همچنین تا کنون در سه دوره مجلس شورای اسلامی نماینده مردم تهران بوده و مدتی هم ریاست کمیسیون برنامه و بودجه مجلس را به عهده داشته است.
 سبحانی بارها اعلام کرده است که در زمان نمایندگی به هیچ‌یک از جناح‌های سیاسی تعلق نداشته و به زعم بسیاری جزو نمایندگانی بود که مصالح اغلب اقتصادی کشور برایش نسبت به مصالح و منافع حزبی اهمیت داشته است. شاید همین موضوع عاملی شد که او از ورود به مجلس دهم که انتخابات آن در فضای دو قطبی برگزار شد، باز بماند. گرچه بسیاری از چهره‌های مطرح علمی و اقتصادی از جمله فرشاد مومنی پیش از انتخابات مجلس دهم از مردم خواسته بودند که بیش از لیست‌های معرفی شده توسط هر جناح، به توانمندی علمی و اجرایی و عزم کاندیداها برای مقابله با فساد اقتصادی را معیار انتخاب خود قرار دهند که در این صورت حتما کاندیدایی مانند حسن سبحانی در لیست هر گروه جای می‌گرفت.
 سبحانی این روزها همچنان به تدریس درس اقتصاد و انجام پروژه‌های علمی و اقتصادی
در موسسه توسعه و تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران مشغول است و در کسوت یک محقق اقتصادی وضعیت اقتصاد کشور و اقدامات سیاستگذاران را رصد می‌کند و معتقد است برای حل مشکلات اقتصادی بیش از هر چیزی نیازمند تغییرات مهمی مانند ایجاد فرهنگ کار کردن در کشور هستیم.
 در ادامه مشروح گفت‌وگوی خبرگزاری ایسنا را با سبحانی می‌خوانید:
به تازگی تمایل دولت برای خصوصی‌سازی برخی کالاهای عمومی از قبیل بهداشت و آموزش، توسط عالی‌ترین مقام دولت مطرح شد. با توجه اینکه همواره این نقد علیه دولت مطرح بود که سیاست‌گذاران اقتصادی دولت خط فکری واحدی را پی‌گیری نمی‌کنند، آیا مطرح شدن چنین موضوعی -اقدام برای خصوصی‌سازی تا سطح ارایه کالاهایی مانند بهداشت و آموزش- از سوی عالی‌ترین مقام دولت را می‌توان به نحوی روشن شدن خط فکری تیم اقتصادی دولت و برنامه‌هایشان دانست؟
 به نظر من در سه سالی که دولت یازدهم بر سر کار بود، از نظر خط مشی اقتصادی، جز در یک مورد شاهد انحراف تیم اقتصادی دولت از مسیر سیاست‌های بازار نبودیم. تنها موردی که استثنا واقع شد و با این سیاست‌ها نمی‌خواند، سیاستی بود که در زمینه درمان مطرح و اجرا شد. طرح درمان رایگان که در دوره این دولت اجرا شد، طرحی‌موفقیت‌آمیز بود و از دیدگاه بسیاری از کسانی هم که معتقد به قانون اساسی هستند نمره قبولی گرفت ولی البته با دیدگاه اقتصادی دولت هم‌خوانی نداشت.
در دوره‌ی اجرای این برنامه عده‌ای این طرح را هدفمندی یارانه دوم خواندند و البته پیش‌بینی کردند که با اجرای این طرح به تدریج هزینه‌های دولت بالا و بالاتر خواهد رفت ولی به هر حال انجام شد.
البته به تازگی مواضعی مغایر با این برنامه از سوی دولت اعلام می‌شود که تا حدودی می‌توان این مواضع را علامتی برای بازگشت دولت از راهی که شروع کرده بود و یا تعدیل این راه به وسیله سیاست‌های جدید دانست.
بنابراین تاکنون دولت مشی اقتصادی جدیدی جز اقتصاد بازار بنا نگذاشته است و در تنها موردی که دولت در سیاست‌هایش مطابق با سیاست‌های بازار عمل نکرده بود نیز اعلام کرده که می‌خواهد تجدید نظر کند.

پس شما معتقد به وحدت رویه تیم اقتصادی دولت و غلبه سیاست‌های بازار باز در خط مشی اقتصادی این دولت هستید، ولی به هر حال در مواردی اختلاف نظر چهره‌های اقتصادی این دولت حتی در سخنرانی‌های آن‌ها قابل پی‌گیری است. مثلا در مورد همین موضوع خصوصی سازی بهداشت و آموزش، وزیر اقتصاد در همایش بهبود فضای کسب و کار که در آذر ماه سال ۱۳۹۴، برگزار شد نسبت به اینکه در سال‌های گذشته دولت در انجام اموری مانند بهداشت، امنیت و غیره -که از آن‌ به عنوان «وظایف دولت» یاد کرده بود،- ضعیف‌تر شده و در عوض نقش پر رنگ‌تری را در امور تصدی‌گری به عهده گرفته است ابراز تاسف کرده بود که نشان می‌دهد وزیر اقتصاد تا حدی به ارایه برخی کالاهای عمومی از قبیل بهداشت و آموزش توسط دولت قائل است.
اگر دیدگاه غالب مقامات اقتصادی، بانکی و تولیدی دولت را بررسی کنید متوجه می‌شوید که همان مشی بازار بر تفکرات آن‌ها غلبه دارد، بنابراین به نظر من اگر به ندرت هم چنین نظرات متفاوتی از تیم اقتصادی دولت مطرح می‌شود، می‌تواند موضوع مطرح شده دیدگاه شخصی خود فرد باشد نه اینکه دولت مشی متفاوتی را آغاز کرده باشد.
 آموزش و بهداشت هزینه‌های سنگینی بر دوش دولت دارد که در بودجه سالانه منعکس است و به نظر می‌رسد که تصمیم دولت برای خصوصی سازی ابن دو، برای رهایی از هزینه‌های سنگین آن باشد، ولی با این حال نگرانی وجود دارد مبنی بر اینکه در صورت خصوصی سازی بهداشت و آموزش و با توجه به اینکه طبق اعلام مرکز پژوهش‌های مجلس اکنون یک سوم جمعیت کشور زیر خط فقر قرار دارند، عده‌ای کثیری از این خدمات محروم شوند؟
 در این بحث باید دو مطلب رااز یکدیگر جداکرد. ابتدا اینکه مردم علاقه‌مند باشند خدماتی مانند بهداشت و آموزش را از بخش خصوصی دریافت کنند که البته معمولا بخشی از مردم نیز چنین تمایلی دارند. نکته‌ی دیگر نیز این است که دولت تصمیم‌ بگیرد امکانات بهداشتی و درمانی سیستم خود را به بخش خصوصی واگذار کند. درباره نکته اول باید بگویم که شخصا مخالفتی ندارم که موسسات عمدتا درمانی و بهداشتی توسط بخش خصوصی ارایه شود و صاحبان درآمد هم خدمات مورد نیاز بهداشتی و آموزشی خود را از بخش خصوصی خریداری کنند. گرچه ممکن است رگه‌هایی از آسیب‌های اجتماعی در این سیاست‌گذاری دیده شود ولی این موضوع در درجه دوم اهمیت قرار می‌گیرد.
ولی در مطلب دوم ماجرا متفاوت است.
من فکر می‌کنم اگر امکانات بهداشتی و درمانی که سالیان سال توسط دولت به عنوان یک امکان حاکمیتی در اختیار مردم قرار گرفته است به بخش خصوصی واگذار شود، هم با شرایط عمومی کشور ما و هم با قانون اساسی کشور سازگاری ندارد.
به هر حال کشور ما در حال توسعه است و دهک‌های زیادی از مردم نیازمند خدمات دولت هستند و دولت باید این خدمات را به آن‌ها ارایه کند حتی برای دولت هزینه داشته باشد. چنین نیست که وضعیت مالی مردم خوب باشد و ما اصرار کنیم که دولت باید برای کسانی که وضعیت مالی مناسبی دارند، هزینه بهداشت و آموزش بپردازد.
از سوی دیگر کشور در حال توسعه باید نگاه توسعه‌ای داشته باشد. نگاه توسعه‌ای به معنای آماده‌سازی نیروی انسانی برای بازیگری در عرصه‌های توسعه است. نیروی انسانی به وسیله آموزش و بهداشت مناسبی که از آن برخوردار باشد می‌تواند نیروی کارآمدی در عرصه اقتصاد باشد.
 بهداشت و خدمات پزشکی میانگین عمر افراد را افزایش می‌دهد و کمک می‌کند که نیروی انسانی بتواند سالیان زیادی تولید ناخالص داخلی را افزایش دهد.اگر این طور هم نگاه کنیم شانه خالی کردن دولت از تامین بهداشت و آموزش عمومی عقلانی نیست چون اقشار وسیعی و شاید میلیون‌ها انسان به این خدمات نیاز دارند.
 از سوی دیگر
مراجعه به قانون اساسی نشان می‌دهد گرچه قانون دولت را موظف نکرده که بهداشت و آموزش را برای مردم فراهم کند ولی آن را یک حق برای مردم دانسته است.
 در اصل ۲۹ قانون اساسی آمده است: برخورداری از خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبت‌های پزشکی حق است ولی شکل این حق را بیمه تعیین کرده است. وقتی چیزی حق کسی باشد و صاحبش نتواند به آن برسد در حقیقت به او ظلم شده است و باید سیستم اجتماعی به افراد کمک کند که به حقوق خود برسند تا ظلمی اتفاق نیفتد.
 بنابراین دولت بهتر است همان راهی که آمده است پیش برود. یعنی همگان را بیمه کند و بهداشت و درمان متناسب و قابل دفاعی به مردم ارایه کند و در مواقعی که درجه رشد اقتصادی کشور بالا تر رفت و درآمد مردم افزایش یافت، می‌تواند حق بیمه‌ها را افزایش دهد و در صورتی که درآمد مردم کاهش یافت نیز حق بیمه را پایین بیاورد تا مردم به خدمات حداقلی دست یافته باشند.
در نظر بگیرید در مملکتی که ۸۰ میلیون جمعیت دارد و بیش از ۵۰ میلیون نفر آن‌ها جوان هستند و زود به زود مریض نمی‌شود، نباید حق بیمه بالا باشد.
 در مورد آموزش چطور؟
در زمینه آموزش هم باید حداقل خدمات قابل دفاع ارایه شود. اکنون می‌بینیم که بسیاری از مردم به سمت مدارس خصوصی می‌روند چرا که شاهد افت شدید کیفیت خدمات بخش دولتی هستیم. بارها افرادی را دیده‌ام که به دنبال وام قرضه‌الحسنه بود‌ه‌اند تا شهریه مدارس غیر انتفاعی فرزندان خود را پرداخت کنند چون معتقد بودند مدارس دولتی هیچ چیز به فرزندانشان نمی‌آموزد. به نظر من خصوصی‌سازی پاک کردن صورت مسئله است.
 دولت هم در آموزش و هم در بهداشت و درمان باید حداقل کار قابل دفاعی از خدمات را ارایه کند که عموم مردم از آن استفاده کنند ولی اگر کسانی خواستند خدمات بیشتر دریافت کنند می‌توانند به بخش خصوصی مراجعه کنند و در این صورت مشکلی نخواهد بود.
 چقدر امکان خصوصی‌سازی بهداشت و آموزش برای دولت فربه ایران که بخش بزرگی از امور تصدی‌گری را به دوش می‌کشد وجود دارد؟ از سویی به هر حال به نظر می‌رسد که چنین اقداماتی مخالفان سرسختی هم داشته باشد.
 به هر حال، با مشی که دولت اکنون دارد به لحاظ تفکری احتمالا بدش نمی‌آید که از اداره بخش‌های آموزشی و بهداشتی رها شود و به نظر من هم چنین اقدامی برای دولت عملی است ولی نتایج غم‌انگیزی به دنبال خواهد داشت. به نظر به هر ترتیب باید با اندیشه خصوصی‌سازی بهداشت و آموزش در ایران مقابله کرد چون دولت اکنون روند خصوصی‌سازی را در پیش گرفته و ممکن است تصمیم بگیرد این روند را در بخش‌های مربوط به بهداشت و آموزش هم پیش بگیرد.
طی سال‌های گذشته دیدیم که در حدود ۱۵۰ هزار میلیارد تومان از منابع کشور به فروش گذاشته شد و البته بعدها هم مشخص شد که اصلا واگذاری به بخش خصوصی انجام نشده است.
 با آمدن این دولت انتظار می‌رفت که خصوصی‌سازی منابع دولتی اصلاح شود و روند واگذاری‌ها اصلاح شده و شاهد واگذاری اموال دولت به بخش شبه‌دولتی یا اصطلاحا خصولتی به جای بخش خصوصی نباشیم. با این همه بسیاری از افراد بخش خصوصی گلایه دارند که خصوصی‌سازی در این دولت نیز روند مناسبی را طی نکرده است چون دولت ظاهرا برای جلوگیری از واگذاری به بخش شبه‌دولتی، روند خصوصی‌سازی را بسیار کند و حتی در مواقعی متوقف کرده است، چون ظاهرا از سوی برخی مدیران دولتی مقاومت وجود دارد،
به نظر شما چرا اصلاح روند خصوصی‌سازی در ایران اینقدر با مشکل روبه‌روست؟
 در بحث خصوصی‌سازی‌ها هردو طرف عرضه و تقاضا خیلی مهم هستند و در واقع فقط طرف عرضه‌کننده نباید دیده شود بلکه وضعیت و رفتار طرف تقاضا نیز باید مد نظر قرار گیرد.
اکنون باید بررسی کرد که متقاضیان چه کسانی هستند؟
باور من این است که بخش خصوصی ایران، بخش خصوصی کارآمدی نیست. بلکه یک بخش خصوصی تاجر است و کمتر تمایل دارد یک واحد تولیدی را بگیرد، راه‌اندازی کند و به سود متعارف قانع باشد بلکه بیشتر به دنبال این است که به امکانات قابل واگذاری دسترسی پیدا کرده و سود کلانی ببرد.
 بین روحیه‌ی کارآفرین ریسک‌پذیری که دلش برای تولید کشور می‌سوزد و با روحیه‌ای که فقط به دنبال منتفع شدن از منابع موجود است، تفاوت وجود دارد.
 در موضوع واگذاری‌ها بیش از هر چیزی باید بررسی کرد که بخش خصوصی چقدر در صحنه حاضر است؟ پول دارد که بخواهد خرید نقد کند و یا به دنبال خرید قسطی است؟ واقعا می‌خواهد اقداماتی انجام دهد ولی منابع به او واگذار نمی‌شود، یا اصلا به صورت منطقی در صحنه حضور ندارد؟
 به نظر من ساختار جامعه‌شناسی بخش خصوصی ایران مسئله مهمی است.
به نظر من اکنون در ایران حتی ده یا پنج گروه قطب بخش خصوصی وجود ندارد که در تولید دست داشته باشند و بخواهند سه هزار تا ۵ هزار اشتغال ایجاد کرده‌ و تولیدات متنوعی هم به بازار عرضه ‌کنند.
 بلکه
بخش خصوصی در ایران در مقیاس کوچک کار می‌کند و وابسته به تسهیلات بانکی هستند و البته شرایط سیاسی هم کمک کرده که بسیاری از آن‌ها به بزن و ببر تبدیل شوند.
 بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند اگر این دولت قادر نباشد تا پایان دوره چهار ساله خود مشکلات مهم اقتصادی مردم ایران از قبیل پایین بودن نرخ رشد، بالا بودن بیکاری و… را بر طرف کند، این خطر وجود دارد که بار دیگر کسی بتواند با طرح شعارهای مردم‌گرایانه‌ای مانند پرداخت یارانه ۲۵۰ هزار تومانی و… زمام امور کشور را به دست بگیرد و… این موضوع به ویژه زمانی بیشتر مورد توجه قرار گرفت که مجلس قصد کرد دولت را مکلف کند در نزدیکی انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده، یارانه ۲۴ میلیون نفر از افرادی که چهار است به دنبال سیاست‌های مردم‌گرایانه‌ی دولت قبل یارانه می‌گیرند را حذف کند. به نظر شما چنین احتمالی چقدر قوی است؟
 ماکس وبر جامعه‌شناس آلمانی در کتاب دانشمند و سیاستمدار توضیح داده است  سیاستمدارانی که مردم خود را احساساتی بار می‌آورند؛ آن‌ها را به هوچی‌گری وادار می‌کنند. خدا نکند که بعد از ۱۰۰ سال پیام‌هایی از این قبیل را نگرفته باشیم.
به هر حال صحبت از اداره یک کشور بزرگ است و رسیدن به قدرت از طرف همه کسانی که درگیر انتخابات می‌شوند باید فرعی تلقی ‌شود.
همه می‌گویند که ما به قصد خدمت آمده‌ایم و تصمیم داریم کشور را آباد کنیم. لذا فارغ از اینکه آیا وعده‌ی یارانه ۲۵۰ هزار تومانی به مردم داده شود و یا اخبار مربوط به آن شایعه باشد، بیان مطالبی که اجرای آن یا غیر ممکن است و یا به قیمت تخریب است، از طرف هر کسی که مطرح شود، بسان رفتار همان سیاستمدارانی تلقی می‌شود که با احساسات مردم بازی می‌کنند.
 البته نباید از این موضوع فارغ شد که از نظر دین فقر به کفر می‌انجامد و به هر حال اگر شرایط جامعه شرایط نامناسبی باشد، از گرفتاران نمی‌شود انتظار داشت که فقر فعلی را فراموش کنند و مصالح بلند مدت کشور بیاندیشند.
 بنابراین همواره باید از فقرترسید. ممکن است زمانی ظهور و بروز آن را در انتخابات ببینیم ولی تبعات اجتماعی بسیاری هم به در بر دارد.
 البته
به نظر من برای مردم هم باید اعتبار زیادی قائل شد. بسیاری از مردم متوجه بعضی از دام‌ها و تله‌ها می‌شوند و می‌توانند با کارکرد درست رقبا هشیار شده و به تله‌ نیفتند. با این حال اگر واقع‌بینانه بررسی کنیم نمی‌توانیم نقش وعده‌های مالی انتخاباتی را با توجه به شرایط زندگی میلیون‌ها ایرانی در این روزها، بی‌تاثیر بدانیم.
ما به مراجعه به آرای عمومی و صندوق رای قائل هستیم ولی بسیاری از مردم هم می‌توانند بگویند نظر ما همان است که در صندوق رای قابل ملاحظه است و در واقع کسی قابل سرزنش نیست و این افراد خواهند گفت که ما چنین تشخیص داده‌ایم.
بنابراین نباید کسانی که در سر کار هستند فراموش کنند که بخشی از مردم کشور ما اکنون در سختی زندگی می‌کنند و اگر مشکلاتشان مرتفع نشود، بیم از بوجود آمدن پدیده‌های خطرناک‌تری از آنچه تا کنون مشاهده کرد‌ه‌ایم وجود دارد و ممکن است یکی از آن‌ها در عرصه سیاست بروز کند.
 دولت یازدهم یکی از مهم‌ترین دستاوردهای اقتصادی خود را کنترل تورم می‌دانند، تورمی که در زمان روی کار آمدن بیش از ۴۰ درصد بود و اکنون بنا بر اطلاعات مرکز آمار ایران ۱۰٫۸ درصد شده است ولی شاخص‌های دیگری مانند رشد و به ویژه بیکاری تغییر چشم گیری نسبت به انتهای دولت نهم نکرده است.
 فارغ از وضعیتی که از دولت قبل به ارث رسید و اتفاقاتی مانند کاهش قیمت نفت، دولت یازدهم چه راه‌هایی داشت که شرایط بهتری را برای اقتصاد کشور رقم بزند؟
 کنترل نرخ تورم دستاورد خوب دولت یازدهم است ولی بیشتر از اینکه محصول کارهایی باشد که دولت کرده است، محصول کارهایی است که دولت نکرده است. مثلا به دلیل شرایط روانی که به دلیل مذاکرات به کشور حاکم شد و نسبت به آینده کشور امید در میان مردم ایجاد شد، بسیاری از بازارها در رکود فرو رفتند.
 مثلا افرادی بودند که محصولاتی داشتند ولی آن را عرضه نمی‌کردند و به قیمت‌های بالا فکر می‌کردند و در مقابل افراد دیگری هم بودند که تقاضا داشتند ولی خرید نکرده و به قیمت‌های پایین می‌اندیشیدند. بنابراین اساسا معامله‌ای صورت نگرفت که نوسان قیمت رخ دهد.
 در باره دو شاخص دیگر هم
فراموش نکنیم این دولت با بدشانسی بزرگ کاهش قیمت نفت رو به رو شد و آنقدر درآمد نفتی کشور پایین آمد که در سال گذشته اصلا نتوانست کار عمرانی انجام دهد که اشتغال موجود کشور حفظ شود.
البته به نظر من نظام پولی و بانکی واقعا نسبت به گذشته دستخوش تغییر نشد، در حالی که مثلا اصلاح نظام بانکی و پولی می‌توانست کلید رشد اقتصادی باشد. ولی در زمینه نظام مالیاتی تغییرات و اصلاحاتی را پیش گرفت و لایحه‌ای هم تصویب کرد که از ابتدای امسال اجرا می‌شود ولی نتیجه‌ی بلند مدت خواهد داشت.
 به هر حال به نظر می‌رسد که دولت‌های ایران معمولا به طور ناخواسته نمایندگان تجار بوده و به امر صادرات و واردات توجه بیشتری نسبت به تولید می‌کنند.
همچنانکه اگر می‌خواستند به تولید اهمیت دهند فقط از طریق اجرای قانون بانک‌داری بدون ربا، می‌توانستند نرخ بی‌رحم بهره را که تحت عنوان نرخ سود معروف شده بشکنند چون با نرخ امروزی بهره هر کس به دنبال تولید برود عقلانی عمل نکرده است.
 نسبت به آینده اقتصادی کشور در پسا برجام خوش‌بینید؟
شخصا از هر اقدامی که به تسهیل روابط اقتصادی کشور با دیگران منجر شود استقبال می‌کنم و اعتقاد دارم که بر قراری روابط با دیگران اقدام خوبی است. ولی واقع بینانه که نگاه می کنم فکر نمی‌کنم اتفاق خیلی مهمی بیفتد چون باید بررسی کرد که اگر تمام مشکلات ناشی از تحریم‌ها برداشته شود، چه می‌شود؟ کسانی می‌خواهند در ایران سرمایه‌گذاری کنند و ما هم تمایل داریم که ارتباطاتمان با خارج از کشور بیشتر شود. ولی چه ما و چه آن‌هایی که می‌خواهند بیایند باید در ایران کار کنیم که وضعیت اقتصادی کشور بهبود یابد.
 به نظر من در شرایط تحریم، اقتصاد ایران در رابطه با خارجی ها در گل رس حرکت می‌کرد و در صورت برداشته شدن تحریم‌ها به صورت کامل، اندکی از غلظت گل کم می‌شود ولی اتفاق دیگری نمی‌افتد مگر اینکه مردم ایران تصمیم بگیرند کار کنند.
 در کشور ما کارکردن مذموم است و هر کسی به هر شیوه‌ای که بتواند کار نمی‌کند و اگر درآمدی غیر متناسب با کاری که می‌کند، کسب کند نه تنها برایش قبح ندارد بلکه به نظرش حُسن هم تلقی می‌شود.
 یعنی به نظر شما در شرایط پسابرجام باید به مسائل فرهنگی توجه بیشتری کرد؟
 البته منظورم من این نیست که دولت کار فرهنگی بکند ولی به نظر من باید شرایط به گونه‌ای تغییر یابد که کار کردن و درآمد ناشی از کار حسن تلقی شود. کسی که درآمدش متناسب با کار و سوادش نیست ضد ارزش باشد.
 اکنون درست است که بیکاری در ایران وجود دارد ولی افراد بسیاری هم هستند کار نمی‌کنند.
 بنابراین برداشتن موانعی مانند تحریم‌هاخیلی خوب است و واقعا کسانی که عامل ایجاد این موانع شدند به مملکت ظلم کردند چون برای رفع این تحریم‌ها افراد بسیاری تلاش کردند و وقت و انرژی و… کشور صرف شد که بعد آن فقط در پیش برد امور سهولت صورت گیرد.
 یکسال تا پایان کار دولت یازدهم مانده است. برای بهبود وضعیت شاخص‌های اقتصادی دولت چه راهکارهایی دارد؟
 اکنون شرایط اقتصادی کشور ما غیر عادی است و راه‌ حل‌ها هم غیر متغارف است. من معتقدم باید افق ۱۰ ساله‌ای را برای ملت شجاعانه ترسیم کرد و به آن‌ها گفت که مشکلاتمان کجاست.
 این شرایط حتما رای آور نیست و ممکن است عده‌ای هم خوششان نیاید ولی می‌تواند راهکار باشد و عده‌ای هم با آن همراهی خواهند کرد.
 من معتقدم که باید این دمل چرکین را باز کرد. درست است که ممکن است مشکلاتی برای ما ایجاد شود ولی میانگین هوش عمومی در حدی هست که به حرف‌های واقعی‌تر و حقیقی‌تر تمکین کنند.
 این وعده‌هایی که به مردم داده می‌شود که در یکی دو سال آینده قرار است اتفاقات خاصی در اقتصاد کشور رخ دهد، کار ما را راه نمی‌اندازد. باید حتی به مردم توضیح داد که نتیجه بسیاری از اقدامات در طولانی مدت خود را نشان می‌دهد و ممکن است طی یکی دو سال اثری دیده نشود.
 ما اکنون جامعه‌ای داریم که دولت هر کاری بکند احساس می‌کند باز هم کم است. بین حق و تکلیف نسبت مناسبی نیست که مثلا اگر مردم حقی به گردن دولت دارند، چه تکلیفی در قبال آن دارند؟
 من جزو کسانی هستم که معتقدم باید مردم ایران را خوب شناخت و جامعه شناسی آن‌ها را بلد بود و از ظرفیت‌های فرهنگی برای حل بعضی از مسائل بلند مدت استفاده کرد. مثلا در شرایطی که ربا در دین ما حرام است چرا باید عده‌-ی بسیاری پول خود را در بانک بگذارند و مازاد آن را دریافت کنند؟ می‌شود با استفاده از همین ظرفیت‌های فرهنگی تا حدی مثلا با تجارت پول و… مقابله کرد.

منبع: ایسنا


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی


برچسب ها: بهبود اقتصاد، تله ‌های انتخاباتی، فرهنگ کار، خصوصی‌سازی، بهداشت و آموزش، سیاست‌های بازار، روحیه‌ی کارآفرین،