از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند
از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند

چـــرا بـرای بـسـیـاری از مـسؤلین کلاسـهـای اخـــلاق اسـلامی اجـبـاری نـشـده؟؟؟!!! ...



  چـــرا بـرای بـسـیـاری از مـسؤلین کلاسـهـای اخـــلاق اسـلامی اجـبـاری نـشـده؟؟؟!!! ... 

 

 

 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

 

 آفتاب‌‌نیوز : علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به پاسخ آیت‌الله آملی لاریجانی  رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به نامه جمعی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام که طی آن از برخی عبارت به‌کار رفته در نامه سرگشاده خود به آیت‌الله یزدی عضو فقه-‌های شورای نگهبان عذرخواهی کرده بود، اظهار داشت: در این میان دو بحث پیش می‌آید؛ یکی موضوع عذرخواهی مسئولان از یکدیگر که ممکن است مسئولی در جایی تندروی نسبت به مسئول دیگری داشته باشد و بعد عذرخواهی می‌کند، این کار پسندیده است.

وی افزود: گاهی عذرخواهی مسئول از مردم مطرح است که این مهم‌تر است، یعنی در جایی که حقی از فردی ضایع شده مسئول مربوط عذرخواهی کند، اما این فرهنگ در ما رایج نیست و به ندرت مسئولان از مردم عذرخواهی می‌کنند.

مطهری بر همین اساس اضافه کرد: مثلاً بنده سوالی در مجلس نهم درباره مسئله قتل ستار بهشتی از وزیر کشور داشتم که چرا جوانی در بازداشتگاه بر اثر ضرباتی که به او وارد شد، کشته شده است؟ ما هر چه به وزیر وقت کشور گفتیم که شما بیایید و عذرخواهی کنید او حاضر نشد، چرا که فکر می‌کرد این برای او کسر شأن است، در حالی که ما باید این کار را یک وظیفه اخلاقی بدانیم.

این نماینده مجلس دهم شورای اسلامی در ادامه سخنانش بیان کرد: این گونه عذرخواهی‌ها بسیار مهمتر است و باعث جلب اعتماد بیشتر مردم به دولت و حکومت می‌شود.

وی در همین راستا عنوان کرد: حتی اگر کسی علیه نظام انتقاد و توهین کرد و ما با او برخورد بدی داشتیم، باید اینجا هم عذرخواهی کنیم؛ اما متاسفانه این فرهنگ در بین ما وجود ندارد.

این عضو فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: این روش باعث می‌شود که حتی کسانی هم که رابطه خوبی با نظام جمهوری اسلامی ندارند و اقداماتی می‌کنند، در کار خود تجدید نظر کنند.

وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به عذرخواهی آیت‌الله آملی لاریجانی در نامه روز گذشته‌اش خاطرنشان کرد: درباره نامه آقای صادق لاریجانی باید بگویم این، کار پسندیده‌ای بود که ایشان انجام داد، چرا که از نظر سن و سال ایشان بسیار کوچک‌تر از آقای یزدی هستند و لازم بود که این عذرخواهی انجام شود.

نماینده مردم تهران در مجلس در این باره گفت: نظر من این بود که اساساً بهتر بود آقای آملی لاریجانی به صحبت‌های آقای یزدی پاسخ نمی‌داد. به هر حال می‌دانید که آقای یزدی گاهی عصبانی می‌شود و حرف‌هایی می‌زند، اما باید از کنار برخی صحبت‌های ایشان گذشت.

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی



عروسک‌هایی با شخصیت‌های دینی ...

http://s3.picofile.com/file/8372122676/ARUSAK_HAAYE_DEENY_3_gpeg.jpg

http://s4.picofile.com/file/8372122626/ARUSAK_HAAYE_DEENY_2_gpeg.jpg

http://s5.picofile.com/file/8372122368/AARUSAK_HAAYE_DEENY_1.jpeg

 

 

 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

 

   داوود امیریان می‌گوید: برخی هیچ اعتقادی ندارند، اما سراغ کارهای مذهبی می‌آیند و کارها را خراب می‌کنند؛ این‌ها به جای این‌که خدمت کنند، خیانت می‌کنند. این نویسنده در گفت‌وگو با ایسنا، درباره ادبیات دینی کودکان اظهار کرد: برای نوشتن ادبیات دینی برای کودکان متوجه نیستند که چه باید بکنند و همیشه به مستقیم‌گویی روی می‌آورند. کتاب‌هایی که درباره نماز است، همه‌اش نصیحت کردن است؛ این کار را بکن، این کار را نکن. اگر کار بد کنیم به جهنم می‌رویم، انگار خداوند ما را آفریده تا پدرمان را دربیاورد. بچه‌ها را با نمایاندن عذاب و ترس از مذهب متنفر می‌کنیم و همان بلایی را که سر خودمان ما آمده می‌خواهیم سر بچه‌های‌مان هم بیاوریم.  
او افزود: چند روز پیش یک‌سری از دوستان که واقعا نمی‌دانم از روی بی‌اطلاعی می‌گفتند یا غرض داشتند، می‌گفتند می‌خواهیم عروسک‌هایی با شخصیت‌های دینی جایگزین باربی و سوپرمن کنیم. گفتم بنده خدا آن‌ها صد سال کار کردند که بچه‌های من و شما عاشق  این کاراکترها بشوند، در عوض ما چه کردیم؟ فقط یک‌سری حرف‌های شعاری می‌گوییم. از طرف دیگر آیا شما می‌توانید چهره معصومین (ع) را نشان بدهید؟! حتی چهره حضرت عباس (ع) را که جزء معصومین نیست، نمی‌توانیم نشان بدهیم. این مسائل وجود دارد.
امیریان خاطرنشان کرد: برخی هیچ اعتقادی ندارند، اما سراغ کارهای مذهبی می‌آیند و کارها را خراب می‌کنند؛ این‌ها به جای این‌که خدمت کنند، خیانت می‌کنند و چیزهایی را به دروغ بیان می‌کنند که منابع  درستی ندارند؛ مثلا یکی از کتاب‌ها را که شامل احادیث و روایت‌های بی‌سند و جعلی است، نگاه کنید، فکر می‌کنید وارد دنیای هری‌ پاتر شده‌اید، چیزهایی درباره امامان و پیامبران می‌بینید که تعجب‌برانگیز است و حتی برخی از آن‌ها را در منابر می‌گویند  که در فضاهای مجازی هم پخش می‌شود. چیزهای عجیب‌ غریب را که بیشتر شبیه افسانه است برای بچه‌ها به داستان تبدیل می‌کنند. آیا این پخش کردن خرافات و اوهام برای بچه‌ها بد نیست؟ حضرت رسول(ص) فرمودند بزرگ‌ترین معجزه من قرآن است و من هم مثل  شما بشر هستم. حالا ببینید چه چیزهایی درمی‌آورند.
نویسنده «مهمانی باغ سیب» در ادامه با بیان این‌که بسیاری از احادیث و روایت‌ها منابع درستی ندارند، اظهار کرد: درباره ماجرای عاشورا، فقط  از ظهر عاشورا صحبت می‌کنیم اما چیزی درباره این‌که امام حسین (ع) برای چه قیام کرد، نمی‌گوییم. اصلا به بچه‌ها نمی‌گوییم امام حسین (ع) می‌خواست جلو ظلم و خودکامگی بایستند. امام حسین (ع) را چه کسی شهید کرد؟ شیعیان خود امام حسین (ع)، همان کسانی که نامه نوشتند و دعوت‌شان کردند تا به کوفه بیایند، اما به عهد خود پایبند نماندند. ابن زیاد هم بین‌شان سکه و طلا بخش کرد، یک‌سری پول گرفتند و یک‌سری هم ترسیدند. همان آدم‌هایی که نامه فرستاده بودند در سپاه عمر سعد رفتند و جلو امام حسین (ع)  قرار گرفتند و ایشان را به شهادت رساندند.  اما ما روی تشنگی و مظلومیت امام حسین (ع) زوم کرده‌ایم. امام حسین (ع) کسی نبوده که بخواهد برای آب التماس کند. این مسائل وجود دارد و قلب آدم هم درد می‌کند. اما فعلا دنیا دنیای ریاکاران است، آن‌ها پول و جایگاه دارند و برای خود می‌تازند.
داوود امیریان همچنین تأکید کرد: وضعیت کتاب‌های دینی اصلا خوب نیست. اگر کار خوب بیرون بیاید، بچه‌ها از آن استقبال می‌کنند؛ این را مطمئن باشید. اما چون عموما نویسنده اعتقادی ندارد و به خاطر پول این کار را انجام می‌دهد، گرفتار این وضعیت شده‌ایم. گاهی هم اشتباهاتی انجام می‌دهیم؛ مثلا «سیاحت غرب» را تصویری کرده‌اند و پخش می‌کنند بدون این‌که فکر کنند اگر یک نوجوان آن را ببیند یا بشنود، چه حالی پیدا می‌کند. ما بهشت را ول کرده‌ و به جهنم چسبیده‌ام. ما جاذبه‌ نداریم و بیشتر باعث دافعه می‌شویم و چهره منفی از مذهب نشان می‌دهیم.

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

طلبه ای که به لوستر های حرم امیر المومنین اعتراض داشت

 

      طلبه ای که به لوستر های حرم امیر المومنین اعتراض داشت
 

 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

 

طلبه ای که به لوستر های حرم امیر المومنین اعتراض داشت

 فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟!شب امیرالمومنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :به آسمان رود و کار آفتاب کند .

پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !!بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند .

وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید .مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .

فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است .هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .

چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟

راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمومنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمومنین (علیه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمومنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند :

به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *** به آسمان رود و کار آفتاب کند

وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا ، فقیر نیازمندى را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند ، نتیجه نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد ؟

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

سریال سایه بان


  •  

         سریال سایه بان    

     

     تیتراژ « مـــریـــض حـــالـــی » مـحـسـن چـاوشـی  

     

    https://media.mehrnews.com/d/2017/11/17/0/2637933.mp3

    متن آهنگ مریض حالی محسن چاوشی

    ───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

    نه جیک جیکِ مستانت●♪♫
    نه سردیِ زمستانت●♪♫
    رجوع کن؛ به دستانت…●♪♫
    که روز های بسیاری؛ که ظلم ها روا کردی؛ به دست های بسیاری!●♪♫
    شبانه؛ مردِ گاریچی به خانه می کِشد خود را…●♪♫
    اگر که مادیانِ خسته؛ اگر طناب هم پاره؛ درونِ مرد همواره کشیده می شود، باری●♪♫
    مریض حالیم؛ خوش نیست…●♪♫
    نه خواب راحتی دارم؛ نه مایلم به بیداری…●♪♫
    درونِ ما؛ تفاوت هاست●♪♫
    تو مبتلا به درمانی وُ من دچارِ بیماری●♪♫
    کنارِ تخت؛ می خوابم؛ مگر هوا که بند آمد نفس کشیدنت باشم●♪♫

    شعر : حسین صفا
    تو روز می شوی هر شب وُ صبح می شوی؛ هر روز●♪♫
    تو خوابِ راحتی داری…●♪♫
    خیال بافیت؛ بد نیست●♪♫
    خیال؛ کن که خواهی رفت●♪♫
    همین که رفتی وُ مُردم تلاش کن؛ که برگردی!●♪♫
    و در کمال خونسردی؛ مرا به خاک بسپاری…●♪♫
    زیاد یاوه می گویم!●♪♫
    گره بزن؛ زبانم را…●♪♫
    زیاد از تو می نوشم؛ بگیر استکانم را…●♪♫

    Untitled 2 1 دانلود آهنگ مریض حالی محسن چاوشی
    بگیر؛ هر چه را دارم…●♪♫
    ببخش! هر چه را داری…●♪♫
    مریض حالیم؛ خوش نیست…●♪♫
    نه خواب راحتی دارم؛ نه مایلم به بیداری…●♪♫
    درونِ ما؛ تفاوت هاست●♪♫
    تو مبتلا به درمانی وُ من دچارِ بیماری●♪♫
    کنارِ تخت؛ می خوابم؛ مگر هوا که بند آمد نفس کشیدنت باشم●♪♫
    تو روز می شوی هر شب وُ صبح می شوی؛ هر روز●♪♫
    تو خوابِ راحتی داری…●♪♫
    تو را شبانه تا هر شب؛ به روی شانه خواهم بُرد●♪♫

    تنظیم قطعه : شهاب اکبری
    تو را شبانه؛ خواهم مُرد!●♪♫
    شبانه های لب هایم…●♪♫
    لبانه های شب هایت… شبانه های بیداری…●♪♫
    چه بی قرار وُ سنگین؛ بار به خانه می کشم خود را●♪♫
    چه بی گدار؛ در قلبم زبانه می کشی خود را●♪♫
    من از تو؛ سخت دلگیرم…●♪♫
    تو از که سخت بیزاری؟!●♪♫

    ───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

  • «سایه بان» قصه مردم جنوب شهر است/ تجربه بازی در اولین کار تصویری

    محمد ولی‌زادگان در گفتگو با مهر:

    «سایه بان» قصه مردم جنوب شهر است/

    محمد ولی زادگان بازیگر سریال «سایه بان» با اشاره به اینکه سال‌ها در انتظار ورود به عرصه تصویر بوده است، بیان کرد مسایل مطرح شده در این مجموعه تلویزیونی مشکلات بسیاری از مردم جامعه هستند.

     

  • نمایش فراز و فرودهای زندگی کارگری در «سایه بان»

    یادداشت مهمان

    نمایش فراز و فرودهای زندگی کارگری در «سایه بان»

    یک منتقد سینما و تلویزیون در یادداشتی به ویژگی های سریال «سایه بان» ساخته برادران محمودی اشاره کرده که به خوبی به معضلات قشر کارگر پرداخته است

     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

     

  • چه عواملی باعث دورشدن همسر می‌شود؟


     

     

     

     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

     

     

       میگنا: زهرا زین‌الدینی، درباره عواملی که باعث دور شدن همسران از همدیگر می‌شود، اظهار کرد: همه آدم‌ها وقتی تصمیم می‌گیرند که با تمام چالش‌ها و آماری که راجع به جدایی زوجین می‌شنوند، ازدواج کنند مسلما دوست دارند که یک رابطه عاطفی شاد و خوب داشته باشند.
    وی با بیان اینکه
    دور شدن از همسر در ازدواج یک شبه اتفاق نمی‌افتد، افزود: این مورد به مرور زمان و به دلایل متفاوت ممکن است رخ می‌دهد، علاوه بر این هر رابطه عاطفی یک سیری را طی می‌کند و در اوایل رابطه همه چیز شیرین و قشنگ است و هیچ تعارضی وجود ندارد.
    ((( در واقع ، یک زوج هرگز ممکن نیست که اخلاق وُ رفتار وَ عقایدشان کُپی یکدیگر باشد. _ عـبـــد عـا صـی )))
    این روانشناس ادامه داد:
    همه زوجین باید بدانند که خیلی زود وارد مرحله بعدی می‌شوند که مرحله تعارض و اختلاف نظر است که اگر زوجین نتوانند از این مرحله به خوبی عبور کنند باعث دورشدن آن‌ها از یکدیگر می‌شود.
    اگر زوجین بتوانند با داشتن یکسری از مهارت‌ها و یا گرفتن کمک تخصصی، از این مرحله با کمترین آسیب عبور کنند و وارد مرحله سازگاری و تفاهم بشوند به احتمال خیلی زیاد جلوی خیلی از آسیب‌ها را توانسته‌اند بگیرند.
    زین الدینی با اشاره به اینکه عبور از این مراحل، صرف نظر از اینکه چقدر عاشق همسرتان هستید اجتناب ناپذیر است، اضافه کرد:
    مدت زمانی که هر زوج در گذر از این مراحل سپری می‌کنند کاملا متفاوت است و با توجه به مهارت‌های زوجین این مدت زمان می‌تواند از چند روز تا چند سال متفاوت باشد.
    زوجین باید بدانند که امکان ندارد که مرحله تعارض را تجربه نکنند، اما
    این بدین معنی نیست که ازدواج آن‌ها اشتباه بوده و یا انتخابشان درست نبوده، بلکه باید بدانند که این مسئله کاملا طبیعی است و هیچ راه گریزی از آن نیست همچنین آن‌ها در این مرحله باید یاد بگیرند، چطور بتوانند راجع به مشکلاتشان حرف بزنند، همدیگر را به خوبی درک کنند و راه‌حل مناسب برای مسائلشان پیدا کنند.
    این روانشناس درباره رفتارهایی که باعث دور شدن همسران از یکدیگر می‌شود، گفت:
    دلایلی مانند غرغر کردن، مقایسه کردن همسر با فرد دیگری، تهدید کردن او، قهر کردن، تحقیر کردن او، دادن اولویت به پدر و مادر ویا کار و دوستان، عدم صرف کردن وقت برای صحبت کردن راجع به مشکلات رابطه، افسردگی و بیماری‌های اعصاب و روان یکی از زوجین و دخالت خانواده‌ها باعث دور شدن از همسر می‌شود.
    زین الدینی افزود: بی‌توجهی به روابط زناشویی،
    امر و نهی کردن به همسر، تمرکز بیش از حد بر روی فرزندان، نداشتن مهارت همدلی و مذاکره کردن، نداشتن مهارت گوش دادن فعال، تلاش برای تغییر همسر مطابق خواسته‌های خود، شک و تردید به همسر و محدود کردن بیش از حد همسر همگی نیر از دیگر عواملی‌ست که همسران را از یکدیگر دور می‌کند.
    این روانشناس با بیان اینکه بعضی از زوجین حل مشکلاتشان را به تعویق می‌اندازند و راجع به احساساتشان با شریک رابطه عاطفیشان صحبت نمی‌کنند، گفت:
    اگر مهارت مذاکره کردن را ندانند، فقط با هر بار صحبت کردن باعث رنجش بیشتر طرف مقابل خواهند شد به این علت که مذاکره کردن با همسر نیازمند رعایت یک سری از نکات است، اما چیزی که حائز اهمیت است این است که تعارض در رابطه را جدی بگیرید و حتما آن‌ها را حل کنید.

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

      

    برچسب ها: دور شدن همسران، جدایی زوجین، رابطه عاطفی، غرغر کردن، دخالت خانواده‌ها، روابط زناشویی، مهارت مذاکره کردن،

    برگزیده-ی سخنان امام علی (ع) امیرالمومنین

     

           برگزیده-ی سخنان امام علی (ع) امیرالمومنین     


    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

       هر کس که خیلی از خود مُتشکر باشد مردم بسیاری را از خود مُکدر میکند.

       طوری با مردم معاشرت کنید که از مرگتان عزادار وَ از حیاتتان خرسند وُ خوشحال باشند.

       اگر بر دُشمَنَت چیره شدی طوری با او جوانمردی کن که از این چیره شدنت خشنود وُ شاکر باشد.

       کسیکه با عملش نتواند بجایی برسد ، با تکیه به اصل وُ نَسَب-اش هم نمی-تواند.

       کفاره-ی گناهان بزرگ این است که به فریاد درمانده-ای برسی وَ دل غَمزَده-ای را شاد کنی.

       اگر خدا آنچنان بر گناهانت پـــرده-پـــوشی کرده که وَهم بَرَت داشته که ترا آمرزیده ، از کرده-ی خود بترسید ، بترسید.

       شریف-ترین بی-نیازی ، بُریدن از دام آرزوهای دور وُ دراز است. 

       دل بی‌خرد در دهان اوست و زبان خردمند در دل او.

       اگر با شمشیرم بر فَرق آدم موءمن بزنم با من دشمنی نمیکند ، وَ اگر تمام دنیا را به منافق ببخشم ، دوستدار من نمیشود. 

       زبان را اگر نتوانی مهار کنی همچون مار گزنده-ای است که نیش خود را میزند.

       رهبر وُ پیشوای مردم قبل از آن که دیگران را به اموری امر یا نهی کند ، خودش باید عامل به عمل باشد.

       به جز خدا به کسی امید نداشته باشید. به جز گناهان خود از کسی یا چیزی هراس نداشته باشید. وقتی چیزی را نمیدانید از ابرازش شرم نکنید. از یادگیری امور صواب شرم وُ هراسی نداشته باشید. ایمانی که با صبر وُ شکیبایی همراه نباشد مثل بدن بدون سَر است.

       تدبیر پیر را بیشتر از دلیری جوان دوست دارم.

     

      بازنویسی: عـبـــد عـا صـی

       

    به تو می اندیشم

     

      به تو می اندیشم 
     

    همه می پرسند

    چیست در زمزمه مبهم آب
    چیست در همهمه دلکش برگ
    چیست در بازی آن ابر سپید
    روی این آبی آرام بلند
    که ترا می برد
    اینگونه به ژرفای خیال
    چیست در خلوت خاموش کبوترها
    چیست در کوشش بی حاصل موج
    چیست در خندهء جام
    که تو چندین ساعت
    مات و مبهوت به آن می نگری
    نه به ابر
    نه به آب
    نه به برگ
    نه به این آبی آرام بلند
    نه به این خلوت خاموش کبوترها
    نه به این آتش سوزنده که
    لغزیده به جام
    من به این جمله نمی اندیشم
    من مناجات درختان را هنگام سحر
    رقص عطر گل یخ را با باد
    نفس پاک شقایق را در سینه کوه
    صحبت چلچله ها را با صبح
    بغض پاینده هستی را در گندم زار
    گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
    همه را میشنوم
    می بینم
    من به این جمله نمی اندیشم
    به تو می اندیشم

    Related image
    ای سراپا همه خوبی


    تک و تنها به تو می اندیشم
    همه وقت
    همه جا
    من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
    تو بدان این را تنها تو بدان
    تو بیا
    تو بمان با من تنها تو بمان
    جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
    من فدای تو به جای همه گلها
    تو بخند

    Related image
    اینک این من که به پای تو درافتاده ام باز
    ریسمانی کن از آن موی دراز
    تو بگیر تو ببند تو بخواه
    پاسخ چلچله ها را تو بگو
    قصه ابر هوا را تو بخوان
    تو بمان با من تنها تو بمان


    در دل ساغر هستی تو بجوش
    من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است
    آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش 

          فریدون مشیری 

     

    «نسیه و وجه دستی داده می شود!»

     

    Related image

    Related image

    Related image

     

     

     

     

     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

     

     

       در بازار بزرگ تهران، این قلب اقتصادی کشور که قدم برمی داری، زرق و برق دالان ها و سر و صدای سراها، کمتر انسان را به فکر اصالت و فلسفه کسب و کار وا می دارد. به حجره ها و گذرهای بازار که نظر می اندازی صوت زیبای قرآن را صبحها کمتر می شنوی، کاسبی زیبا و آرام را کمتر می بینی، و کمتر حیا و عفت را نظاره. اینجا نگاههای سنگین و چشم های هوسران همچنان می چَرند، و آخرین مُدها جولان داده و فرصت عرضه پیدا می کنند. دروغ، تزویر و ریا برای برخی ها در این بازار امری عادی شده، و شاید فقط پول حرف اول را در بازار امروز می زند. "هرکه پولش بیش، احترامش بیشتر!" انگار ارزش انسانها به سنگینی جیب و سرمایه ی آنهاست. اعتقاد، انسانیت و اصالت گاهی جای خود را به مادیات سپرده، و کرامت انسانی برخی اوقات به بازی گرفته می شود و هستند افرادی که برای رسیدن به پول از همه چیز، حتی از زن و فرزندشان می گذرند، و "فقط پول را می پرستند". در بازار امروز که پا می گذاری دیگر خبری از "مرشد چلویی" ها نیست، همان که معتقد بود؛ "کار کردن برای خداست". غذای رایگان به فقیران می داد و با دستِ خود، لقمه در دهانِ نیازمندان و کودکان می گذاشت. او کسی بود که اعتقاد و اخلاق را در کار درآمیخته، و درعین فعالیت کاری، با پرورش روح خود به عارف و شاعری بزرگ در همین بازار تبدیل شده بود. بازار امروز ما سخت تشنه ی "مرشد" هایی است که اخلاق را در تجارت و کسب و کار هدف قرار داده، و اعتقاد داشته باشند: « ثروت آدم نظر است نه زَر» حاج مرتضی سلطانی از معتمدین بازار دلگیر است، دلگیر است از ذبح اخلاق در بازار امروز، و برای الگوسازی در این بازار نگران. او از رشد رِبا در بازار مسلمین اظهار نگرانی می کند و می گوید که چگونه دین گریزی، و تغییر نسل، مرام و اصول بازار را از بین برده است. ریش سفید بازار تهران حرص و طمع، و دوری از اصول اسلام را عامل بد اخلاقی ها و آفت تجارت قلمداد می کند. لقمه حلال و اهمیت آن، و تأثیر آن بر زندگی فرد فرد انسانها را همه می دانند، ولی چرا ما برای بدست آوردن رزق حلال وسواس به خرج نمی دهیم؟ مگر نه اینکه روزی ما آدمها دست خداست، و از جانب خالق هستی به همه ما اعطاء می گردد، چرا به هر قیمتی باید به پول برسیم؟ و مگر نه اینکه در کسب روزی باید تلاش کنیم و برای پاکی آن "دقّت". « روزی تو همیشه می رسد؛ گاهی کم است و گاهی زیاد، ولی روزی حداقل را خدای متعال قطع نمی کند.» این را او می گفت... ... حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به حاج مرشد چلویی. همان که روی دخل چلوکبابی خود نوشته بود؛ " نسیه و وجه دستی داده می شود؛ حتی به جنابعالی"!

     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

    کریمان جان فدای دوست کردند

    Related image

    Related image

    Related image

     

    کریمان جان فدای دوست کردند

    کریم عاشق-ست وُ از نهایت بخشندگی برخوردار ... او همه چیز را «مجنون-وار» از نگاه لیلی می-بیند ...

    کریمان جان فدای دوست کردند 

    همچو پروانه طواف شمع کردند تا در آتش دوست فنا شود ... هرگز از «مـــن» سخن نگوید ...

    کریمان جان فدای دوست کردند

    این کمترین بضاعت عاشق-ست ...

    کریمان جان فدای دوست کردند

    دوست والاترین گهر عاشق-ست در دو عالم ...

    آن کس که به معشوق غضب کند ، یا صدمه زند ، به هیچ وجه عاشق او نیست ، بلکه دچار خودخواهی وُ خود-پرستی شده ... 

     مصرع اول شعر از «مولانا»

     متن از : عـبـــد عـا صـی 

     

    کشت وُ کار «خسروی» هر چی بکاری میدروَی (درومیکنی) ...


    کشت وُ کار

    Related image

     

     

     

    کشت وُ کار «خسروی» هر چی بکاری میدروَی (درومیکنی) ...


       عماد برخلاف خیلی از جوونهای امروزی که بیشتر وقت-بیکاری شونو پای فیلمهای پُر هیجان ( اکشن ) یا بازیهای تلفن همراه صرف میکنن ، بیشر اهل گپ وُ گفت وَ چار کلام حرف حساب بود. میگفت داره چهل سال-مون میشه ، بهتره بقیه عُمر-مونو حروم نکنیم ، یا چیزی یاد بگیریم یا یک چیزی به بقیه یاد بدیم ؛ به همین خاطر مثلا وقتیکه تو خونه بود ، ترجیح میداد گپ وُ گفتی با حیدر بیک داشته باشه ، آدمی که بیشتر فکر میکرد وُ کمتر حرفهای صد تا یک غاز میزد ...

       چند روز پیش هم با حیدر بیک گرم اختلاط شده بودن. میگفت : «اگه با کسی تو راهی همراه بودی وُ دیدی که همراهت مثلا سکه-ی دویست تومنی-ای رو تو راه پیدا کرد وُ با خوشحالی گذوشت تو جیبش وُ گفت "اینم امروز قسمت ما بوده!" باور کن اگه دویست هزار تومن هم بود ، همین کار رو میکرد وُ همین حرفها رو میزد» ...   

       عماد پرسید :

    _ شما بودین چیکار میکردین؟ 

    _ دستش هم نمیزدم! ...

    _خب به احتمال زیاد یکی دیگه پیداش میکنه وُ وَرش میداره.

    _ کاملا حرومه ، اونوقت شروع ماجرای تخمرغ دزد شتر دزد میشه ، پیش میاد. ما هم ضامن به هدر رفتنش نیستیم ؛ مگه مبلغش کم نباشه یا مثلا چیز باارزشی مثل یک انگشتر طلا باشه ، اونوقت باید یک کاسب معتمد اون محل یا نزدیکترین مسجد محل رو پیدا کرد وَ با زدن یک اعلامیه "شیء گمشده-ای پیدا شده ، صاحب مال با دادن نشانی صحیح، مراجعه کند" ، حق رو به حق-دار رسوند. اگه غیر از این عمل کنیم ، صاحبش ممکنه خیلی نیازمند باشه وُ به دردسر بیفته ...

    _ راست میگین آ آ ... راستی ، من درست معنی این ضرب المثل «کشت وُ کار «خسروی» هر چی بکاری میدروَی (درومیکنی)» رو درست ملتفت نشدم. 

    _ زیاد هم پیچیده نیست ... یعنی اگه سلطان هم باشی باید حواست رو جمع کنی که هر چی بکاری ، دیر یا زود ، همونی که کاشتی ، درو میکنی ... جوونی که ماجراشو دیدم ، دو تا دغدغه داشت ، اول ادای حق الناس ، یعنی همون چراغ سه ، چهار ملیونی که موقع پارک ماشین برادرش شکسته بود وَ شماره تلفن گذاشت تا با صاحبش صحبت کنه. دوم ، دغدغه-ی اینو داشت که ظرف کمتر از دو ساعت به مصاحبه-ی استخدام حسابداری برسه. صاحب ماشینو که پیدا ، متوجه شد که حق-شو میخواد وُ میگه که من نه یک قرون مال کسی رو خوردم ، نه گذوشتم که کسی یک قرون مال منو بخوره ، یا پول نقد میاری یا یک چک معتبر دو سه روزه.  برادرش هم که مثلا میخواست حق برادری رو ادا کنه ، یک چک بی-اعتبار که مال خودش هم نبود وسط گذوشت ، طلبکار قبول نکرد وُ گفت که کارت ماشین-تو گرو بذار. اونم قبول کرد. این برادر مثلا فداکار که شغلش دلالی خونه وُ املاک بود ، وقتیکه بیرون اومدن گفت : «دیگه جواب تلفن-شونو نده»! برادر جوون وُ بیکار گفت : «داداش! ولی کارت ماشین-تو گرو گذوشتی؟!». «اون کپی کارت بود! همه کس متوجه نمیشه». «هم آبروم رفت ، هم نتونستم به مصاحبه-ی کار حسابداری برسم». «تقصیر خودته! صد بار بهت گفتم که بیا تو بنگاه من چهار تا خونه به مشتری نشون بده ، هم کمسیون-تو میگیری ، هم مشتری بهت انعام میده. به من میگی که من نمی-تونم به مشتری دروغ بگم ، درآمدش حروم میشه». جوون بیکار ، فردای اون روز میره سراغ فرش فروشی که ماشینش خسارت دیده بود. به اون میگه «من اول اومدم که بخاطر اون کارت ماشین داداشم عذر خواهی کنم وُ بگم که بعدا داداشم بهم گفت. بعدشم خدمتتون بگم که فعلا ندارم خسارت چراغ ماشینتونو بدم ، می-تونید تحویل پلیس-م بدین». فرش فروش از نتیجه-ی مصاحبه-ی دیروزش برای شغل حسابداری می-پرسه وُ میفهمه که جوون دیر رسیده وَ همه چیزو از دست داده. با خودش میگه «بالاخره حسابدار درستکار وُ مطمئنی که میخواستم پیدا کردم» ؛ بعدش با پیشنهاد کار به جوون ، وَ بخشش خسارت ماشین ، هم خدا رو خشنود میکنه هم بنده-ی خدا رو ...

     نوشته : عـبـــد عـا صـی  


     

       «هرجایی»‌ها و هیچ‌انگاری!

     
     برای مرجع متن یا تغییر احتمالی عنوان به لینک بالا اشاره کنید
     
     خبرآنلاین ، رضا دانشمندی 

     

    «هرجایی»‌ها و هیچ‌انگاری!

     

    سوم خرداد ۱۳۹۸ در نماز جمعۀ مشهد گفته شد: « نشاط جوان با تار و با رقص‌های نامشروع یک مشت دختر «هرجایی» و با اجراهای بی‌بندوبار محقّق نمی‌شود.»

    برای این‌که باب گفت‌وگو بسته نشود، تا انتهای این متن فرض کنیم «هرجایی» نه به معنای روسپی و بدکاره، بلکه به معنای «آواره و دوره‌گرد» یا تلوّنِ حال و ‌قرار نداشتن است. اگر رویکرد فردگرایانه را رها کنیم و این افراد را شرور و خبیث‌ ندانیم (که عاملاً و عامداً منکر ارزش‌ها و آرمان‌ها هستند)، می‌توان پرسید که از منظر جامعه‌شناختی، این «آوارگان» از جامعه و «دوره‌گردها» و بی‌ثبات‌هایِ فرهنگی، پیامد کدام شرایط اجتماعی هستند؟
     
    شکاف آرمان و واقعیت و «پوچی»
     شوم‌ترین و کشنده‌ترین بیماری اجتماعی احتمالاً وضعیتی است که در آن، میان «اهداف و آرمان‌ها» و «واقعیت و عینیت» جامعه فاصله بیفتد. به بیان دیگر، هرچه واقعیت از آرمان دور شود، مردمان یک جامعه به بی‌معنایی، یأس و بیهودگی نزدیک‌تر می‌شوند و ارزش‌ها را توخالی و بی‌پایه تلقّی می‌کنند.
    پیامد این شرایط، ترکیب فاجعه‌بارِ «آنومی» (پریشانی، بی‌نظمی و هرج‌ومرج) Anomie و «نیهیلیسم» (هیچ‌انگاری) Nihilism است؛ یعنی آدم‌های گسیخته (آواره)، ذرّه‌ای شده و جدا افتاده، از جامعه کناره‌ می‌گیرند، و بی‌اعتنا و بی‌اعتماد به ارزش‌ها و آرمان‌های جمعی، با نقض ارزش‌ها به اعتراض و لجاجت می‌پردازند.
    به بیان دیگر، پیامد بدبینیِ ژرف و تردیدِ بنیادین نسبت به ارزش‌ها و آرمان‌ها، ناامیدی، بی‌انگیزگی و تقویتِ انگیزۀ ویران‌گری است.

     «فرهنگ» بدون «اقتصاد» می‌لنگد و بالعکس
     «هرجایی»شدن (آوارگی و سرگشتگی و بی‌ثباتیِ فرهنگی) پیامد ناامیدی و دست‌نیافتنی دیدن آرمان‌ها و ارزش‌هاست، ثمرۀ تناقض و غلبۀ پول و مادیات بر معنویات است، نتیجۀ اقتصادِ بیمار (یعنی رشد اقتصادی منفی، بیکاری و تورم) است، حاصلِ فساد سیستمی، تبعیض، زمین/ کوه/ ساحل/ رانت‌خسال، کاهش سن مصرف الکل، موادّ مخدّر و دخانیات (سیگار و قلیان) و پایین آمدن سن نخستین رابطۀ جنسی درواری، اختلاس و حقوق نجومی است.
     افزایش میانگین سن ازدواج بانوان به ۲۶ و آقایان به حدود ۳۰  نوجوانان، رواج فحش‌های جنسی در میان بانوان و به‌ویژه دختران و کتک‌کاری بیرون از خانه، نشانۀ بی‌معنایی، ناامیدی، پوچی، گسیختگی اجتماعی، سُستی و کم‌اثرشدن فرهنگ است.
     اگر حاکمان و متولّیان دین صرفاً از آرمانِ «عدالت» و ارزشِ برابری بگویند، اما کمتر آن‌را در جامعه محقّق کنند، یا اگر دعوت به قناعت و مقاومت کنند اما خود و فرزندان‌شان حتی حاضر نباشند در ایران زندگی کنند، ناخواسته به شیوع ناامیدی، بی‌تفاوتی و هیچ‌انگاری دامن می‌زنند. هیچ‌انگاری هم دیواربه‌دیوار ولنگاری، لاابالی‌گری و ساختارشکنی است.
     با کدام عدالت (مثلاً در توزیع ثروت و اخذ مالیات) می‌خواهیم از تقیّد به شرع و عفاف و «حجاب» صحبت کنیم؟      حکومتی که در ایجاد اشتغال، مهار تورم و خلاصی از رکود کامیاب نشود، چگونه می‌خواهد از ازدواج، خانواده و عفاف بگوید؟
     مسائل اجتماعی با سطحی/جزئی‌نگری حل نشده می‌مانند و مبتذل می‌شوند. شوربختانه رویکردی در کشور (آگاهانه یا ناآگاهانه) می‌کوشد «فرهنگ» را جدا و بی‌ارتباط با سایر بخش‌های جامعه (اقتصاد و سیاست) بررسی کنند. البته تجربۀ چهار دهۀ گذشته نشان می‌دهد که این تبیین‌ها گره‌گشا نبوده و نیستند.

     
     تهیه و تدوین : عـبـــد عـا صی

     


     

       «هرجایی»‌ها و هیچ‌انگاری!

     
     برای مرجع متن یا تغییر احتمالی عنوان به لینک بالا اشاره کنید
     
     خبرآنلاین ، رضا دانشمندی 

     

    «هرجایی»‌ها و هیچ‌انگاری!

     

    سوم خرداد ۱۳۹۸ در نماز جمعۀ مشهد گفته شد: « نشاط جوان با تار و با رقص‌های نامشروع یک مشت دختر «هرجایی» و با اجراهای بی‌بندوبار محقّق نمی‌شود.»

    برای این‌که باب گفت‌وگو بسته نشود، تا انتهای این متن فرض کنیم «هرجایی» نه به معنای روسپی و بدکاره، بلکه به معنای «آواره و دوره‌گرد» یا تلوّنِ حال و ‌قرار نداشتن است. اگر رویکرد فردگرایانه را رها کنیم و این افراد را شرور و خبیث‌ ندانیم (که عاملاً و عامداً منکر ارزش‌ها و آرمان‌ها هستند)، می‌توان پرسید که از منظر جامعه‌شناختی، این «آوارگان» از جامعه و «دوره‌گردها» و بی‌ثبات‌هایِ فرهنگی، پیامد کدام شرایط اجتماعی هستند؟
     
    شکاف آرمان و واقعیت و «پوچی»
     شوم‌ترین و کشنده‌ترین بیماری اجتماعی احتمالاً وضعیتی است که در آن، میان «اهداف و آرمان‌ها» و «واقعیت و عینیت» جامعه فاصله بیفتد. به بیان دیگر، هرچه واقعیت از آرمان دور شود، مردمان یک جامعه به بی‌معنایی، یأس و بیهودگی نزدیک‌تر می‌شوند و ارزش‌ها را توخالی و بی‌پایه تلقّی می‌کنند.
    پیامد این شرایط، ترکیب فاجعه‌بارِ «آنومی» (پریشانی، بی‌نظمی و هرج‌ومرج) Anomie و «نیهیلیسم» (هیچ‌انگاری) Nihilism است؛ یعنی آدم‌های گسیخته (آواره)، ذرّه‌ای شده و جدا افتاده، از جامعه کناره‌ می‌گیرند، و بی‌اعتنا و بی‌اعتماد به ارزش‌ها و آرمان‌های جمعی، با نقض ارزش‌ها به اعتراض و لجاجت می‌پردازند.
    به بیان دیگر، پیامد بدبینیِ ژرف و تردیدِ بنیادین نسبت به ارزش‌ها و آرمان‌ها، ناامیدی، بی‌انگیزگی و تقویتِ انگیزۀ ویران‌گری است.

     «فرهنگ» بدون «اقتصاد» می‌لنگد و بالعکس
     «هرجایی»شدن (آوارگی و سرگشتگی و بی‌ثباتیِ فرهنگی) پیامد ناامیدی و دست‌نیافتنی دیدن آرمان‌ها و ارزش‌هاست، ثمرۀ تناقض و غلبۀ پول و مادیات بر معنویات است، نتیجۀ اقتصادِ بیمار (یعنی رشد اقتصادی منفی، بیکاری و تورم) است، حاصلِ فساد سیستمی، تبعیض، زمین/ کوه/ ساحل/ رانت‌خسال، کاهش سن مصرف الکل، موادّ مخدّر و دخانیات (سیگار و قلیان) و پایین آمدن سن نخستین رابطۀ جنسی درواری، اختلاس و حقوق نجومی است.
     افزایش میانگین سن ازدواج بانوان به ۲۶ و آقایان به حدود ۳۰  نوجوانان، رواج فحش‌های جنسی در میان بانوان و به‌ویژه دختران و کتک‌کاری بیرون از خانه، نشانۀ بی‌معنایی، ناامیدی، پوچی، گسیختگی اجتماعی، سُستی و کم‌اثرشدن فرهنگ است.
     اگر حاکمان و متولّیان دین صرفاً از آرمانِ «عدالت» و ارزشِ برابری بگویند، اما کمتر آن‌را در جامعه محقّق کنند، یا اگر دعوت به قناعت و مقاومت کنند اما خود و فرزندان‌شان حتی حاضر نباشند در ایران زندگی کنند، ناخواسته به شیوع ناامیدی، بی‌تفاوتی و هیچ‌انگاری دامن می‌زنند. هیچ‌انگاری هم دیواربه‌دیوار ولنگاری، لاابالی‌گری و ساختارشکنی است.
     با کدام عدالت (مثلاً در توزیع ثروت و اخذ مالیات) می‌خواهیم از تقیّد به شرع و عفاف و «حجاب» صحبت کنیم؟      حکومتی که در ایجاد اشتغال، مهار تورم و خلاصی از رکود کامیاب نشود، چگونه می‌خواهد از ازدواج، خانواده و عفاف بگوید؟
     مسائل اجتماعی با سطحی/جزئی‌نگری حل نشده می‌مانند و مبتذل می‌شوند. شوربختانه رویکردی در کشور (آگاهانه یا ناآگاهانه) می‌کوشد «فرهنگ» را جدا و بی‌ارتباط با سایر بخش‌های جامعه (اقتصاد و سیاست) بررسی کنند. البته تجربۀ چهار دهۀ گذشته نشان می‌دهد که این تبیین‌ها گره‌گشا نبوده و نیستند.

     
     تهیه و تدوین : عـبـــد عـا صی

     

    فـقـط یـــاد گـــرفتی ایـــراد بـگـیـــری وُ بـــری بالا مـنـبـــر! ...

     

     

     

        فـقـط یـــاد گـــرفتی ایـــراد بـگـیـــری وُ بـــری بالا مـنـبـــر! ... 

       اگه مبتلا به تاری دید چشم وُ سردرد شدید بشیم فورا به بهترین پزشکی که دوستان وُ آشنایان توصیه میکنن میریم. از شدت نگرانی ، اگه تشخیص وُ دوای اولین پزشک تاثیر وُ درمانی که انتظار داریم موثر نباشه به هول وُ وَلا میافتیم تا پزشک بهتری رو پیدا کنیم ؛ تا اینکه آدم مطمئن وُ موثقی کس دیگه-ای رو برای مداوا معرفی کنه وَ فی الفور به سراغ اون میریم.

       این پزشک از همون اول یک ردیف باید وُ نبایدها وَ دواهایی رو توصیه میکنه ؛ مثلا از چه غذاهایی وَ کارهایی باید پرهیز کنیم وُ چه چیزهایی رو باید بکنیم وُ چه خوراکیهایی رو باید علاوه بر دواها مصرف کنیم. او با اطمینان خاطر گوشزد میکند که حداقل سه ماه طول میکشه تا این توصیه-ها وَ نسخه-ها به تدریج اثرش رو نشون بده ؛ تاکید دیگرش هم اینه که اعتماد بیمار به همه-ی این بایدها وُ نبایدها مهمترین عامل درمانه.

        اگه به همه-ی حرفهای دکتر عمل کنه ، نتیجه-ی مثبتش رو به تدریج می-بینیه وَ به طبابتش ایمان میاره.

       متوجه میشه که تمام بایدها وُ نبایدهاش از روی حساب وُ حکمتی بوده.

       حالا اگه این آدم به بعضی از توصیه-های اون پزشک عمل نکرد وُ قاعدتا به نتیجه-ای هم نرسید ، دیگه خودش مقصره وَ نمیشه از پزشک ایرادی گرفت.

        بعضیآ پای ِ عمل-شون لنگه ؛ بعدش به زمین وُ آسمون نق میزنن ، وَ ممکنه انقدر افراط کنن که از خدا هم شاکی وُ طلبکار بشن.

        اگه رفیقی هم بهش بگه که کوتاهی از خودت بوده ، دیگه چرا از زمین وُ زمون طلبکاری ؛ سَرش داد میکشه : «تو هم فقط یاد گرفتی هی از آدم ایراد بگیری ، همش یاد گرفتی بری بالا منبر وُ روضه بخونی»! ...

     

      نوشته : عـبـــد عـا صـی

    این فتح الفتوح در تاریخ ماندنی شد ...




     تصاویر خرمشهر از اشغال تا آزادی

     این فتح الفتوح در تاریخ ماندنی شد ... 


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    عراقی‌ها در حال عبور از اروند رود ـ آغاز جنگ


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    درگیری در جلوی مسجد جامع خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    درگیری در خیابان‌های خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    رزمندگان مدافع خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    پیکر پاک یک نوجوان شهید




    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    سربازان عراقی خوشحال از پیروزی



    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    آغاز عملیات بیت المقدس و رهایی خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    پیش به سوی خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    رسیدن به دروازه خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    ورود به خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    اسرای عراقی


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    در جریان فتح خرمشهر نوزده هزار سرباز عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند

    خرمشهر از اشغال تا آزادی


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    مسجد جامع خرمشهر در روز آزادسازی این شهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    خرمشهر آزاد شد

     



    برچسب ها: خرمشهر، اشغال، آزادی،