از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند
از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند

باز هم می خواهمت ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8203273918/ESHQ_B8Z_HAM_M3X8HAMAT_3.jpeg

 

http://s3.picofile.com/file/8203274234/ESQ_B8Z_HAM_M3X8HAMAT_2.png

 

http://s6.picofile.com/file/8203274768/ESHQ_B8Z_HAM_M3X8HAMAT_1.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 قلب خونینم شکستی باز هم می خواهمت
ازشراب شوق مستی باز هم می خواهمت

هرچه غم ریزی به کامم بیشتر می خواهمت
گرچه پیمانم شکستی بازهم می خواهمت

چون تو را دیدم چرا خود را نمی بینم دگر؟
محوکردی خودپرستی بازهم می خواهمت

چون فروغی آمدی چون سایه ای رفتی زچشم
چون شرر بر دل نشستی بازهم می خواهمت

رَستم از دلبستگی ها جَستم ازدام هوس
عاقبت بالم تو بستی بازهم می خواهمت

سینه ام پر درد و چشمم اشکبار و دل نَژند
فارغ از بالا و پستی بازهم می خواهمت

من نمی دانم تو رویایی؟ شراری؟ آتشی؟
روح ریحان و گل استی؟بازهم می خواهمت

آرزویی؟اخگری؟نوری؟فروغی؟شعله ای؟
باده صبح الستی؟بازهم می خواهمت

سایه ای؟اندیشه ای؟فکری؟خیالی؟شبنمی؟
هرچه هستی هرکه هستی بازهم می خواهمت

(شفیعی مطهر) 

 

  عکس وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.