از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند
از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند

کجا حاجی ؟...


 


 


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 




کجا حاجی؟ ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


دمادم حجّ ، دمادم در پی معبود می گردی !!
خدا در کوچه های شهر ما شاید تو را جوید ...
... و یا شاید بهشتی را که عمری در پی اش هستی ؛؛؛
درون کفش های پاره یک کودکی باشد ... !!!
بیا حاجی ؛؛ بیا ...
حَجَّت قبولِ حضرتِ ایزد !!
ولی من کعبه را در سفره بی نانِ آن پیرِ زنی دیدم ،، که از درد دو پایش شب ندارد خواب ؛؛!! می فهمی ؟؟؟!!!
کجا حاجی ؟؟ کجا ؟
تو از شهرِ عرب های شکم پرور چه می خواهی ؟؟
بیا حاجی ،، بیا من مکه را یک کوچه پایین تر نشانت می دهم حاجی !!!
زنی را که برای آبرو داری تنش بی آبرو گردد ؛؛
… و مردی را که از شرمِ "نداری" ، شب نمی خوابد !!!
طوافی من نشانت می دهم اینجا ؛؛
مِنایی ، مشعری ، غار حرایی من نشانت می دهم اینجا …
که در صدها تمتع هم نمی بینی ,,,
بهشتت بیخِ گوشَت هست و غافل در پیِ معبود می گردی !!!
کجا حاجی ؟؟
کجا ؟؟!!!!!!!!!
 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.