از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند
از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند

گور پدرشون صلوات ، ولی ... (قسمت دوم)

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

   گور پدرشون صلوات ، ولی ... (قسمت دوم)
 

 _ «بیل کلینتون» هم که قبل از بوش رئیس جمهور بود ، گویا یک گـَندی زده بود که تو رسانه-های آمریکا وُ دنیا خیلی سَر وُ صدا کرد ، تو یادته که جریانش چی بود؟

 _ آ هآ آ! ... یادمه. آره یک کاری کرده بود که برای یک رئیس جمهور زننده وُ سَبُک بود ، از لحاظ افکار عمومی مردم آمریکا ، خیلی زننده نبود وُ تقریبا عادی بحساب می-اومد ... جُرم بیل کلینتون این بود که با وجود همسری مثل «هیلاری کلینتون» ، در خفا ، با یک زنی رابطه-ی نامشروع داشته! ...

 _ اینکه تو اون جامعه تقریبا باید عادی باشه ، ولی برای رئیس جمهور ، خلاف اخلاق حساب میشد؟!

 _ بعله دقیقا همینطوره ، چون مردم توقع دارن که شخص اول مملکت-شون ، اصول اخلاقی رو رعایت کنه.

 _ این خانم کلینتون همونه که این دوره نامزد ریاست جمهوری شده؟ همونی که در اوائل حضور داعش ازشون حمایت کرد وُ گفت : «اینها دوستان ما هستن که "دو سال برای دفاع از آزادی در آمریکا دوره دیدن وَ حمایت حکومت ترکیه از اونها در مقابله با سوریه ، مورد تأیید ما هم هست"»؟!

 _ بعله ، خودشه ...

 _ حالا خانم کلینتون که نامزد ِ انتخاباته وَ وزیر امور خارجه-ی اوباما هم بوده ، جواب طرفداراشو ، جواب مردم رو چی میده؟

 _ اگه منظورت اون حمایت اولیه-ش از «داعش»ـی هاست ، «هیچ چی»! ... بهانه-شون منافع ملی وُ امنیت ملـّــیـــه ، چیزی که همیشه ، رسانه-های وابسته به حاکمیت آمریکا ، خصوصا رسانه-های تصویری-شون ، این مسأله رو با تبلیغات وُ تحلیلهای «یک-جانبه»-شون ، برای اکثریت افکار عمومی آمریکا ، حل کردن!

 _ به همین راحتی!؟ ...

 _ کآ آ مِلاً ... یک عُمره که رادیو تلویزیون وُ بقیه رسانه-های وابسته ، بجای مردم فکر میکنن ، تحلیل میکنن ، وَ ...

 _ آخه تو این عصر ِ اینترنت وُ اطلاعات مگه میشه؟!

 _ این عصری که میگی ، به راحتی ، تو هر کشوری می-تونه با سلاح عوامفریبی ، با استفاده از روانشناسی وُ جامعه-شناسی ِ خاص ِ خودشون ، به اهداف-شون برسن ؛ بستگی به این داره که گروه ِ هدف ، تا چه حد عادت کرده باشه که دیگران براشون «فکر کنن وُ تصمیم بگیرن» ، برخلاف جامعه-ی آمریکا ، این عادت تو کشورهای اروپایی نسبتا خیلی کمتره ، همونطور که تو همین قاره-ی آسیای خودمون هم ، مثلا کشورهای نفتی منطقه رو نمیشه با ژاپن ، وَ حتی افغانستان مقایسه کرد ...

 _ راست میگی آ آ ... افغانیها الان بیشتر از چهار دهه-ست که دارن مبارزه میکنن ، ابر قدرت شوروی رو از افغانستان بیرون کردن ، حالا بگذریم از اینکه بافت "قومگرایی" وَ تفرقه وُ خیانت ، تا بحال مانع رسیدن اونآ به حق وُ حقوق-شون شده ...

 _ اگه حکومت آمریکا اون سناریوی افتضاح ِ «یازده سپتامبر» رو طراحی وَ اجرا نکرده وَ بعدش به بهانه-ی مبارزه با تروریسم با تمام قوا ، افغانستان رو اشغال نکرده بود ، احتمال ِ صلح وُ ثبات وَ ایجاد حکومتی مستقل در افغانستان ، خیلی بیشتر از اینها بود.

 _ بعله ، بعد از اشغال عراق در مارس 2003 ، خیلیا متوجه شدن که هدف آمریکا از این تجاوزات ، در واقع «تغییر نقشه-ی خاور میانه» وَ تجزیه-ی اون به کشورهایی کوچیک وَ حداقل نیمه مستعمره بوده.

 _ ولی مقاومت افغانیها وُ عراقیها ، به حاکمیت آمریکا حالی کرده که معادلات رسیدن به این هدفها ، از ابتدای کار اشتباه بوده ؛ اگه این غرور استکباری وَ سلطه-جویی حاکمیت آمریکا نبود ، تا بحال عقب نشینی کامل کرده بودن.

 _ هیچ متوجه شدی که واکنش مردم منطقه «غیر قابل پیش بینی»ــه؟! چهل سال پیش کی فکر میکرد این همه اتفاقات بیفته ، تو آسیا ، تو آفریقا ، وَ حتی تو خود ِ قاره-ی آمریکا ...


 نوشته : عـبـــد عـا صـی

گور پدرشون صلوات ، ولی ... (قسمت اول)


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

   گور پدرشون صلوات ، ولی ... (قسمت اول)
 

 رفیق قدیمی-ای که حدود چهل سال قبل (تا اوائل 1980) در یکی از ایالتهای آمریکا ، شیش سال به درس وُ زندگی مشغول بوده تعریف میکرد :

 حالا ما میگیم مرگ بر آمریکا ، باشه مرگ بر آمریکا! ... یعنی مرگ بر اون هیأت حاکمه-ای که سالهاست تو دنیا جنگ-افروزی میکنه وُ به غارت وُ چپاول ِ کشورهای ضعیف-تر مشغوله ؛ گور پدرشون صلوات! ولی از حق نباید گذشت ، چیزآی ِ خوبی هم دارن که ما شاید بیشتر شعارشو بدیم وُ کمتر عمل کنیم.

 مثلا عمده-ی مردم-شون خیلی اهل دروغ وُ دَغـَلبازی نیستن.

_ واقعا!؟ چطوری این جور چیزآ تو فرهنگ-شون جآ افتاده؟

 گفت : ببین ، الان حدود 240 ساله که استقلال پیدا کردن وُ دیگه مستعمره-ی انگلیس نیستن. فکر کنم در طی ِ این سالها به تدریج سعی کردن که هم نظام حقوقی وُ اداری-شونو ، هم ضعفهای فرهنگی خودشونو ، کم کم اصلاح کنن. مثلا فرهنگ تو صف وُ نوبت وایسادن ، دیگه جآ افتاده ، کمتر کسی هست که رعایت نکنه ؛ متأسفانه تو مملکت ما قانونی به این سادگی ، برای عده-ای از مردم ، هنوز جآ نیُافتاده ... اصلا خیلی جاها ، مثل اداره-جات وُ سازمانها ، چون کاغذ-بازی وجود نداره ، قضیه با تلفن ، پست ، حالام که اینترنت همه جا باب شده ، بدون مکافات وُ معطلی حل میشه. یک حُسن دیگه هم که وجود داره ، کمتر سازمانی پیدا میشه که دولتی باشه ، شاید بیشتر از نَوَد درصدشون خصوصی باشن.

 _ آخه یک مشکل ما اینه که رفیق-بازی وُ پارتی بازی ، مانع ِ رعایت ِ همین ساده-ترین قانون میشه ؛ تا می-بینیم جایی باید تو صف وایساد ، خیلی زور میزنیم که دوستی، آشنایی، چیزی، اون دُور وُ بَرآ پیدا کنیم وُ بقول امروزیآ این صف وایسادن رو دُور بزنیم! ... با این حساب ، شرکتهای مخابراتی-شون هم باید خصوصی باشه وَ برای حل یک مشکل ، کسی مجبور نیس حضوری بره وُ کلی وقتش رو هدر بده ، درسته؟

 _ دقیقا همینطوریه ...

 _ من برای پیامکهای تبلیغاتی «ناخواسته» ، چند بار زنگ زدم که آقا جون ، چرا باید هزینه-ی این پیامکهای ناخواسته رو من بدم؟! جواب دادن که در اسرع وقت به شکایت شما رسیدگی میشه ؛ بعد از چند ماه ، هنوز هیچ کاری نکردن ، اگرم بخوام از طریق قضایی شیکایت کنم ، میدونم که هم «صبر ایوب» میخواد ، هم کلی هزینه-ی پیگیری میخواد ...

 _ منم تو اینترنت یک چیزایی راجع به این مسأله خوندم ، خیلی از کابرام همین مشکل تو رو داشتن. تحمیل این جور هزینه-ها به مردم ، فقط سلب اعتماد خلق الله رو بیشتر میکنه. این جور کارآ تو آمریکا خیلی جرأت میخواد ، با گرفتن یک وکیل تسخیری ، می-تونی «پوست-شونو قلفتی بکـّــَـنی»! «کله گنده»-هاشونم اگه فساد ِ مالی-ای داشته باشن ، ممکنه با اعمال نفوذ ، «ماست-مالی»-اش کنن ، ولی بالاخره رسوایی-اش پاک نمیشه ؛ همین «نیکسون» مگه بخاطر دوغ وُ دَغل در سال 1974 از مقام ریاست جمهوری استیضاح وَ برکنار نشد؟! ...


  نوشته : عـبـــد عـا صـی


برچسب ها: آمریکا، شعار، دروغ وُ دَغـَل، فرهنگ، کاغذ بازی، پارتی بازی، قانون گرایی،

خود را ندیده باشی ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8248887318/ZEYNABO_DURY_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248887750/QALBE_SHEKASTEH_JAAY_D8RY_1.jpg

 

 

 

 

 خود را ندیده باشی ...


 گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی / گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی
 گفتم ز گلستانت، گفتا که بوی بردی / گفتم گلی نچیدم، گفتا نچیده باشی
 گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم / گفتا چه زان چشیدی، از خود بریده باشی
 گفتم لباس تقوی در عشق خود بریدم / گفتا به نیک نامی جامه دریده باشی
 گفتم که در فراقت بس خوندل که خوردم / گفتا که سهل باشد جورم کشیده باشی
 گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد / از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی
 گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد / گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی
 گفتم که طعم آن لب، گفتا ز حسرت آن / جان بر لبت چه آید، شاید چشیده باشی
 گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی / گفتا که نیک بنگر، شاید رسیده باشی
 خود را اگر نه بینی، از وصل گل بچینی / کار تو فیض، اینست خود را ندیده باشی

 «ملا محسن فیض کاشانی»



 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

به انسان بودنت شک کن . . .

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8248731792/ENF8QE_MODAR_RES_AAYATOL_L8H_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248732226/ENS8N3YAT_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248732526/ENS8N3YAT_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248732968/TAMASXOR_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248733168/M8D_D3GAR8EE_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248733450/HAJ_JE_MON8FEQ3N_SH8H_1.jpeg

 

 

 

 

 

   به انسان بودنت شک کن . . .
 

 اگر مستضعفی دیدی ، / ولی از نان امروزت
 به او چیزی نبخشیدی ، / به انسان بودنت شک کن!
 اگر چادر به سر داری ، / ولی از زیر آن چادر
 به یک دیوانه خندیدی / به انسان بودنت شک کن!
 اگر قاری قرآنی ، / ولی در درکِ آیاتش
 دچارِ شک و تردیدی ، / به انسان بودنت شک کن!
 اگر گفتی خدا ترسی ، / ولی از ترس اموالت
 تمام شب نخوابیدی ، / به انسان بودنت شک کن!
 اگر هر ساله در حجّی ، / ولی از حال همنوعت
 سوالی هم نپرسیدی ، / به انسان بودنت شک کن!
 اگر مرگِ کسی دیدی ، / ولی قدرِ سَری سوزن
ز جای خود نجنبیدی ، /  به انسان بودنت شک کن . . .
 

 «فروغ فرخزاد»



 عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

امیدواری ِ زبلجان ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8248584226/ZEBELJ8N_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248584568/ZEBELJ8N_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248585084/OL8QE_BAA_SAW8D_1.jpg

 

 

 

 

  امیدواری ِ زبلجان ... 

 یکروز بنّایی که روی داربست بوده وُ داشته خونه-ی زبـِلجـان رو تعمیر میکرده ، سرش گیج میخوره وُ از اون بالا میاُفته پایین وُ جونش در میره. خونواده-ی بنّا از زبلجان شیکایت میکنن که این قتل عمد بوده وُ صاحب-کار مقصره. قاضی ِ عجول وُ نابَلد هم اونو به اعدام محکوم میکنه. با اعتراض وُ پیگیری زبلجان ، قاضی با یک درجه تخفیف، شرط آزادی اونو به انجام کاری غیرممکن مشروط میکنه ، بهش میگه «انتخاب این غیر ممکن» هم به عهده-ی خود ِ زبلجانه! زبلجان که حسابی کفری وُ عصبانی شده بوده ، با خودش میگه : «عجب زبون نفهم خریه این! ... صد رحمت به شعور این خر ِ لاغر مُردنی من»! به محض اینکه این حرفا رو تو دلش میزده ، یـــه دَفه فکری به ذهنش میرسه وُ به قاضی میگه : «فرمایش شما قبول. من قول میدم تا بیست سال دیگه هم خوندن وُ نوشتن رو به خَرم یاد بدم ، هم حساب وُ کتاب کردن رو»! ... قاضی هم مشروط میکنه که اگه تا بیست سال دیگه این کارها انجام نگرفت ، حُکم تخفیف از پرونده-ی زبلجان حذف ، وَ حُکم اعدام اجرا بشه.

 وقتی از محکمه-ی قاضی بیرون میآن ، زن ِ زبلجان رو به شوهرش میکنه وُ میگه : «مآ رو بگو که همیشه از زرنگی وُ زیرکی تو بین سَر وُ همسر تعریف میکردیم وُ میگفتیم "واقعا که این مَرد زبلجانه" ... تو چطور زیر بار این شرطهای غیرممکن رفتی»؟! زبلجان با خنده جواب میده : «از کجا معلوم که تا بیست سال دیگه این حُکم خود بخود باطل نشه! یا خَر پیر ِ من میمیره ، یا خود قاضی ، شایدم هر دو ...».

 

 عـبـــد عـا صـی  

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8248390450/ZEYNAB_WAF8T_6.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248390668/ZEYNAB_WAF8T_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248391142/ZEYNAB_WAF8T_5.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248391726/ZEYNAB_WAF8T_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248392350/ZEYNAB_WAF8T_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248392900/ZEYNAB_WAF8T_4.jpg

 

 

 

 

  کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
 سرّ ِ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
 کربلا در کربلا می-ماند اگر زینب نبود
 چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
 پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
 چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تَفته جا می-ماند اگر زینب نبود
 زخمه-ی زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می-ماند اگرزینب نبود
 در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ
 در گلوی چشمها می- ماند اگر زینب نبود
 ذوالجناح ِ دادخواهی بی-سوار وُ بی-لگام
 در بیابان ها رها می-ماند اگر زینب نبود
 در عبور ِ بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه ِ فتنه جا می-ماند اگر زینب نبود
 «قادر طهماسبی»


 عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

جواب ابلهان خاموشی-ست ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8248268242/ABLAH_AAMR3KAA_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248268668/ABLAH_AAMR3KAA_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248268926/ABLAH_ARABEST8N_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248269418/ABLAH_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248269818/ABLAH_D8ESH_1.jpg

 

 

 

 

  جواب ابلهان خاموشی-ست ... 

 یکروز که ابوعلی سینا به سفری میرفت، وقتی به سفره-خانه-ای رسید، افسار اسبش را به درختی بست وَ جلوی آن کاه وُ یونجه ریخت.

 جلوی سفره-خانه، روی تختی نشسته وَ غذا میخورد که مَرد الاغ سواری از راه رسید وَ الاغش را کنار اسب به درخت بست تا از آن کاه وُ یونجه بخورد. بوعلی به او گفت : «الاغت دارد علوفه-ی آن اسب را میخورد، تا اسب من با لگدهایش او را چلاق نکرده، او را جای دیگری ببند». مَرد ، هشدار او را نشنیده گرفت وَ بی-اعتنایی کرد. طولی نکشید که اسب با لگدهایش ، الاغ بیچاره را چلاغ وُ علیل کرد. مَرد با عصبانیت ، از بوعلی طلب خسارت کرد ، ولی او اصلا جوابش را نداد ، مثل کسی که کـَــر وُ لال شده باشد. صاحب الاغ ، داروغه-ای خبر کرد وَ به محکمه-ی قاضی رفتند.

 شکایت صاحب الاغ شنیده شد وَ بعد قاضی از ابن سینا خواست تا پاسخ دهد. حکیم بوعلی جوابی نداد. قاضی از آن مَرد پرسید : «چرا حرف نمیزند، لال است»؟ مَرد در جواب گفت که «او لال نیست، با من حرف میزد وَ میگفت که تا الاغم از اسبش لگد نخورده وُ مفلوک نشده ، آنرا جای دیگری ببندَم». در این وقت قاضی متوجه شد که بوعلی ، زیرکانه لبخند میزند. قاضی هم خنده-اش گرفت وَ بر تیزهوشی ابن سینا آفرین گفت، وَ پرسید : «پس چرا دیگر پاسخ این مرد را نمیدادی»؟ بوعلی گفت: «جواب ابلهان خاموشی-ست».

 


« عـبـــد عـا صـی »

مگر خضرمبارک پی درآید/ به یمن همتش کاری گشاید ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8248070550/MYL8DE_EM8M_ALI_A_S_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248070918/MYL8DE_EM8M_ALI_A_S_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248071292/MYL8DE_EM8M_ALI_A_S_4.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248071600/MYL8DE_EM8M_ALI_A_S_5.jpg

 

 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  خبر آنلاین ، وبلاگ عابدین‌پور، ابوالقاسم :  زعمای قوم می گویند برای مبارزه با مفاسد اقتصادی در این سال ها کار کم صورت نگرفته. بدون شک چنین است، اما نمی توانیم منکر شویم که خروجی این مبارزه چندان خروجی مناسبی نبوده.یعنی علیرغم همه تلاش هایی که برای مبارزه با فساد اقتصادی در این سال ها صورت گرفته و قرار بوده نتیجه اش اعتماد مردم به نهادهای نظارتی و اجرای عدالت در این سرزمین باشد گاه نتیجه عکس حاصل شده.
یعنی نه تنها افکار عمومی را به اجرای عدالت امیدوار نکرده بلکه به شایعاتی دامن زده که عده ای را بیش از پیش سرخورده ساخته تا به این نتیجه برسند که از دست هیچ کس کاری ساخته نیست: مگر خضرمبارک پی درآید/ به یمن همتش کاری گشاید.از پرونده صدو بیست و سه میلیاردی که فرجام آن اعدام گمنامی به نام فاضل خداداد بود و رهایی نام آوری به نام مرتضی رفیق دوست تا تهدید به افشاگری هایی که هیچ وقت در عالم واقع محقق نمی شوند و همواره در حد تهدید باقی می مانند افکار عمومی را به این باور می رساند که عزمی جدی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی وجود ندارد و این بگیر و ببندها و تهدیدها فقط و فقط برای امتیاز گرفتن از حریفان و رقبای سیاسی است. عنایت بفرمایید که بنده به هیچ وجه نمی خواهم بگویم که هیچ اراده ای برای مبارزه با فساد وجود ندارد،بلکه می خواهم بگویم عملکرد بعضی از حضرات چنین شائبه ای را ایجاد می کند. از زمان معجزه هزاره سوم تا به امروز بارها و بارها شنیده ایم که عده ای از اهل سیاست عده دیگری را تهدید می کنند که به زودی اسامی متخلفینی را که به بیت المال دست درازی کرده اند افشا خواهند کرد و حق مردم را از حلقوم آن ها بیرون خواهند کشید اما چندروز بعد یا تهدید کننده بالکل خودش را به کوچه علی چپ زده و موضوع را به فراموشی سپرده و یا توجیهاتی آورده که مثلا حرفم را بد انعکاس داده اند و یا این که منظورم این نبوده و ...الخ.
آیا مردم با تکرار حرف هایی که هیچ وقت به سرانجام نمی رسد حق ندارند به این نتیجه برسند که این حرف ها از اساس بازی است؟ حق ندارند بگویند یا اصلا مفسدی در کار نیست و این ها می خواهند ما را سرکار بگذارند و یا وجود دارد و این ها می خواهند با این تهدیدها از همدیگر امتیاز بگیرند؟این موش و گربه بازی ها کار را به جایی رسانده که اگر کسی را که حقیقتا مفسد است و مرتکب جرم شده دستگیر کنند بازهم خیلی ها باور نکنند و بگویند حتما حق حسابی را که باید می داده نداده و گرفتار شده. یا بگویند این بدبخت هم قربانی شد وگرنه کسی را که به چنین جرمی دستگیر نمی کنند.
یا این که :چرا این یکی؟ گرحکم شود که مست گیرند/در شهر هرآن چه هست گیرند. غرض این که حتی اگر نگوییم در مبارزه با مفاسد اقتصادی خوب عمل نکرده ایم این را می توانیم گفت که در انعکاس اخبار مربوط به مبارزه با مفاسد اقتصادی خوب عمل نکرده ایم. اگر کسی بگوید خوب عمل کرده ایم و تو خبر نداری، می توانم بگویم اگر هم خوب عمل کرده ایم با کج سلیقگی آن قدر در این باره بد حرف زده ایم و ناشیانه اطلاع رسانی کرده ایم که دیگر کم تر کسی حرفمان را باور می کند.امیدوارم این یکی دو خط آخر خیلی متکلفانه به نظر نرسد. 

 

  عکس وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی