بسم الله الرحمن الرحیم
از همان ابتدا مشخص بود که با پایان یافتن دولت احمدی نژاد عده ای از درون
همین دولت به بیان واقعیاتی از احمدی نژاد خواهند پرداخت :
اگر چه در هشت سال گذشته برخی از وزرای عزل شده توسط محمود احمدینژاد به
این افشاگری دامن زدند اما باید بدین نکته توجه داشت که بسیاری از آنهایی
که احمدی نژاد برایشان به نوعی سنگ تمام گذاشته بود نیز به جرگه
افشاکنندگان دولت او پیوستند.
در میانه راه یکی از این افشاگری ها رقم خورد و مرضیه وحید دستجردی
وزیر بهداشت و درمان دولت دهم
دلیل برکناری خود را حضور یکی از برادران
لاریجانی در معاونت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و اصرار احمدی نژاد
برای برکناری وی اعلام کرد.
در ادامه هم پرده از ورادات و خرید لوازم دسته
چندم چینی به کشور برداشته شد که ان زمان شوک بزرگی به دولت وارد کرد.
علی احمدی
در باره برکناری خود توضیح داده : «
زمانی که دولت نهم در حال پایان بود و میخواستند دولت دهم و کابینهاش
را تشکیل بدهند، بین دو نماز به آقای احمدینژاد گفتم بهتر است این افراد
که گزینه فعلی دولت برای ریاست کاندیداتوری از جمله آنها بود در کابینه
نباشد، چرا که هزینههایی برای دولت ایجاد خواهد کرد
اما بین دو نماز آقای
احمدینژاد پرسید، ذکرت را گفتی! گفتم بله، گفت شما دیگر در کابینه نباشید!»
شیوه ای که برای صفار هرندی هم تکرار شد.
او در این باره می گوید:« دلیل
اصلی بنده که در آن جلسه هیأت دولت به ماندن آقای مشایی به عنوان معاون اول
رئیسجمهور اعتراض کردیم، این بود که این کار مخالف نظر رهبری بوده و این
جلسه مشروعیتی ندارد.» او معتقد است که بعد از این اعتراض از سمت خود
برکنار شده است اتفاقی که مشابه آن برای معاون جوانان دولت رخ داد، اما
بذرپاش هیچ گاه دراین باره انتقاد جدی به احمدی نژاد نکرد و دست به افشاگری
نزد!
در این میان، زریبافان
نیز دوست ندارد دولت احمدی نژاد تکرار شود. رییس
بنیاد شهید با حضور در نمایشگاه مطبوعات دوره گذشته گفت: بازگشت احمدی نژاد
به قدرت را نه به صلاح خودشان می دانم و نه نظام، چون باید اجازه داد
نیروها و افکار جدید در مسئولیت ها حضور یابند.
وزیر کشور، پورمحمدی
نیز در روایت خود از برکناری اش می گوید «پس از پایان مرحله نخست
انتخابات، گزارشى از برخى تخلفات صورت گرفته در انتخابات، براى رهبر انقلاب
فرستادم که پس از ارسال این گزارش، پس از چند روز رئیسجمهور از ارسال آن
آگاه شده و از این اقدام به شدت عصبانى شدند. آقای احمدىنژاد از اینکه چرا
پیش از نوشتن گزارش با او هماهنگى نکرده، ناراحت شده و به خاطر این کار ،
تصمیم به تغییر گرفت.»
خلیلیان وزیر
جهاد کشاورزی دولت دهم
هم در مراسم تودیع خود که در غیاب مقامات دولتی
برگزار می شد به جلسه ای اشاره کرد که در پاستور به نزاع انجامیده بود: «
در جلسه ای برای تعیین نرخ گندم برخی نمی خواستند قیمت بیش از ۴۰۰ تومان
باشد و در آن جلسه گفتم با چنین قیمتی هیچ کشاورزی گندم خود را به دولت نمی
فروشد و در همان جلسه فشار عجیبی برای مجوز واردات شیر خشک آوردند، با
اینکه واردات آن از سال ۹۰ ممنوع شده بود. حتی در آن جلسه زمانی که در
اعتراض به این صحبت ها بلند شدم و آمدم بیرون رئیس جلسه (احتمالا احمدی
نژاد) گفت: اگر بلند شدی، رفتی دیگر برنمی گردی».
علی اکبر صالحی
که پس از عزل جنجالی منوچهر متکی در صندلی
وزارت خارجه در دولت دهم تکیه زد نیز فاش کرد که بارها درباره تحریمها به
مسئولان هشدار داده بود، اما به تحلیلهای او ایراد میگرفتند. «قریب دو سال و اندی پیش نامهای درباره تحریمها نوشتم ... در این نامه پیشبینی شده بود که روند تحریمهای جدید به چه سمت و سویی
خواهد رفت و چه مواردی را در بر خواهد گرفت. متأسفانه برخی دوستان در آن
زمان به اینگونه تحلیلها ایراد میگرفتند.»
علیاکبر صالحی در ادامه این گفتوگو به ماجرای حمله به سفارت انگلیس در
تهران اشاره کرد و با اظهار اینکه آن زمان برای شرکت در جلسهای در جده
بود، گفت: «در آن جلسه یکدفعه به صورت تلفنی به من اطلاع دادند که چرا
نشستهای؟ سفارت انگلیس در تهران را گرفتهاند. همانجا به صورت تلفنی با
ویلیام هیگ صحبت کردم و تلاش کردم قضیه را جمع کنم.»
وی اقدام وزارت خارجه برای کنترل موضوع سفارت انگلیس را «شاهکار» خواند و
گفت اگرچه آن زمان برخی رسانههای داخلی علیه وزارت خارجه مقالههایی
نوشتند، اما این وزارتخانه مقابل «هجمههای عظیم» ایستاد. وزیر خارجه پیشین
همچنین اظهار کرد که در برابر این حملات رسانهای علیه وزارت خارجه «هیچ کس
به میدان نیامد تا از وزارت خارجه دفاع کند» و وزارت خارجه تنها ایستاد و
چیزی نگفت تا این که به گفته آقای صالحی، مقام معظم رهبری «به کمک» این
وزارتخانه آمدند.
اما این تنها وزرای احمدی نژاد نبودند که به انتقاد از رئیس دولت و حلقه
نزدیکانش پرداختند، بلکه برخی یاران دیروز او نیز هراز گاهی نقبی به گذشته
زده و برخی پشت پرده ها را رو می کنند چنانچه چندی پیش
علیرضا زاکانی
که
ید طولایی در دفاع از احمدی نژاد داشت در سخنرانی اظهار کرد« در خرداد ۸۵
آقای احمدینژاد دو ساعت و اندی با من صحبت کرد که به دولت بیا و کارهای
سیاسی دولت را در دست بگیرد. من
گفتم اگر من بیایم چه کارهایی میخواهی با
همدیگر انجام دهیم گفت: دست به دست هم میدهیم و خبرگان رهبری را عوض میکنیم.
پیرهای خبرگان بیرون و به جای آنها جوانان را میآوریم.
احمدزاده معاون سابق رئیسجمهور و یار 5 ساله دولت، یک ماه پس از اخراج با
اشاره به اقدامات حلقه انحرافی گفت: این افراد میخواستند با رمل و اسطرلاب
کشور را اداره کنند؛ حتی یک بار گفتند از آسمان خبر رسیده که فلان مسئول
از نوادگان قاتلان سیدالشهدا(ع) در کربلا بوده و بعد آن مسئول را عزل کردند!
برادر محمود احمدی نژاد هم خود همپای برادر یدطولایی درافشاگری دارد،
افشاگری علیه دوستان و اطرافیان برادرش. انتقاداتی که او را نیز در میانه
راه، از قطار دولت پیاده کرد.
سخنان
علیآبادی
ریس سازمان تربیت بدنی دولت دهم هم قابل تامل است.
وی در گفت و گو با یک نشریه ورزشی با اشاره به اینکه احمدینژاد گفت از
نگهبان تا رییس فوتبال باید تغییر کند،
گفته که تمام اختلافات با احمدینژاد
از زمان حضور مشایی شروع شد. در 4 سال اول هیچ بحثی نبود. اواخر دوره اول و
احساس من و کسانی که با من همفکر بودند این بود که این مسیر به سمت غلط میرود.
لذا حرفهایمان را میزدیم. قرار نبود در روزنامه و رسانه جار و جنجال
کنیم چون درست و منطقی نبود. آقای احمدینژاد فقط یک نفر، حبیب کاشانی را برای مدیرعاملی
پرسپولیس به من معرفی کرد، پشیمانم از اینکه سعیدلو را برای وزارت ورزش
معرفی کردم. دفتر آقای احمدی نژاد به کفاشیان زنگ زد و گفت که علی دایی را
بردارید.
وی همچنین گفته که ساعت 11 شب برای وزیر وقت گرفتیم. ساعت 11 رفتیم و آقای
عباسی گفت من ده دقیقه می خواهم خصوصی صحبت کنم. بعدش جلسه تشکیل شد و آقای
عباسی شروع کردند به صحبت کردن، گفتند ما دولت هستیم و پول ورزش را می دهیم
و باید دخالت کنیم. شیخ احمد گفت همه جای دنیا همین است و دولت ها حامی
ورزش هستند و دخالت نمی کنند. آقای عباسی در آن جلسه که همه سران شورای
المپیک آسیا حضور داشت گفت که ما روسای فدراسیون ها را عوض کردیم، از یکی
مواد مخدر گرفتیم، یکی فساد اخلاقی داشت و دیگری هم فلان فساد را داشت. همه
این ها را که گفت، آقای شیخ سلمان جواب داد، مگه شما قاضی هستی؟ اگر درست
هم باشد بخش قضایی باید پیگیری کند. آقای عباسی گفت که آقای شیخ احمد! شما
کویت را با جمهوری اسلامی ایران مقایسه می کنید؟ ما زدیم توی سرمان! گفتیم
تعلیق شدیم. شیخ احمد رفت از صندلی پایین و سیگارش را درآورد. در عمرم چنین
رفتاری ندیدم و همه شرط ها از آن جلسه بیرون آمد.
همه این صحبتها در حالی مطرح می شود که هیچ یک از این افراد به دلیل
رفتارهای ادعا شده از سمت خود استعفا نداده اند و بعضا بعد از پایان دوره
ریاست جمهوری و یا بعد از برکناری دست به افشاگری زدند. اینکه این سخنان
چقدر صحیح است جای بررسی دارد اما ما هم منکر رفتار نادرست دولت دهم در
صورت صحت سخنان نمی شویم و ان را تبرئه نمی کنیم،
اما
نکته مهم این است که چرا آقایان اکنون یادشان افتاده افشاگری کنند و آن
موقع جلوی این بی قانونی ها زبان به گلایه و انتقاد نمی گشودند؟
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
"مراسم روز شـُــکرگـــزاری وَ دعـــا" به سَبک سنتی
"مراسم روز شـُــکرگـــزاری وَ دعـــا" به سَبک سنتی
"مراسم روز شـُــکرگـــزاری" به سَبک پُست مُدرنیته ...
هر کسی کار خودش، بار خودش، آتیش به انبار خودش ...
سلام ... با دیدن کاریکاتور آخر ، باز هم این فکر به ذهنم آمد : «ماشینیسم یا همان "ماشین-زدگی" با چه سرعتی بسیاری از مردم ما را مبتلا کرده است»! ... ؛ نکته-ی جالب اینجاست که ما در صنعت وُ فناوری ، بطور کلی ، حداقل چند دهه از صاحبان ِ اصلی آن عقب-تر هستیم ، وَ گر نه چه-ها که نمیشد! ... حتما شما هم این پدیده-ی «اعتیاد مُفرط به دنیای مجازی» را بسیار شاهد بوده وَ هستید. سؤالی که همیشه از مهمانان این چنینی داشته-ام ولی هرگز جسارت پرسیدنش را از آنها نداشته-ام این است : «بآبآ! ... اگه خیلی کشته مُرده-ی این کاری ، خب ، تو خونه-تون این نمایش رو اجرا میکردی! کسی که به زور دعوت-تون نکرده»!!! ...
نوشته : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
سیبزمینیهایی که بهانه مهدی کوچکزاده برای اعلام استعفا از نمایندگی شده
بودند، حالا باعث پردهبرداری از ماجرایی سابقهدار شده است. کوچکزاده در
جلسه روز دوشنبه مجلس، در اخطاری نسبت به امحای هزارو٧٠٠ تن سیبزمینی در
استان فارس ،عامل این اقدام را «رئیس سازمان تعاون روستایی»
اعلام و او را «بیشرافت» خواند و نسبت به حجتی، وزیر جهاد کشاورزی هم
انتقاداتی با الفاظ تند بیان کرد. کوچکزاده هم استعفایی که تاریخ آن مربوط به یک هفته قبل بود
را به هیأترئیسه داد و تصویر آن را هم در اینستاگرامش منتشر کرد.
اما ماجرا به همینجا ختم نشد و بسیاری از نمایندگان با استقبال از این
استعفا، شروع به جمعکردن امضا برای بررسی خارج از نوبت استعفای کوچکزاده
کردند. امضاهایی که تا دیروز تعداد آنها به ٨٠ رسیده بود ...
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی
نماینده مردم رشت،
در گفتوگو با خانه ملت، از امضای مقامهای قانونی نظیر
نماینده دادستان، کمیته امداد، امامجمعه و سایر مسئولان استانی زیر برگه
صورتجلسه این امحا خبر داد و پرده از نمونههای مشابه در دولت گذشته
برداشت.
جعفرزاده گفته : «در سال ١٣٨٤ ما شاهد امحای یکمیلیون و ٣٩٦
هزارکیلو سیبزمینی و در سال ١٣٨٧ رقمی در حدود یکمیلیونو ٧٤ هزار و ٥٠٤
کیلو از این محصول بودهایم، حال سؤال این است که چرا همین نمایندگانی که
امروز به دنبال استعفا هستند در سالهای گذشته در پی معدومسازی این
محصولات کشاورزی هیچ اظهارنظری نکردند».
خبرگزاری خانه ملت به همراه این
گزارش، تصویر اسناد مربوط به امحای محصولات در سالهای مورد اشاره جعفرزاده
را هم منتشر کرده که براساس آنها مقدار پیاز پاییزه امحاشده متعلق به
شهرهای شیراز، اقلید، خرمبید و بوانات در سال ٨٤ معادل یکمیلیونو ٣٩٦
هزارو ٧٨٠ کیلو بوده است.
جعفرزاده : «سازمان تعاون روستایی موظف است برای تنظیم بازار، مازاد مصرف را از کشاورز
خریداری کند، اقدامی که از سوی مسئولان درباره سیبزمینی صورت
گرفته بارها درباره محصولاتی دیگر و حتی مرغ، با هدف تنظیم بازار انجام شده
است. درمورد سیبزمینی و محصولاتی مشابه آن که
فسادپذیر هستند تا زمان محدودی میتوان
آنها را نگهداری کرد».
جعفرزاده ایمنآبادی : «طبق اسناد موجود، مسئولان برای
توزیع سیبزمینی خریداریشده از کشاورزان بین خانوارهای تحت پوشش کمیته
امداد استان و سازمان بهزیستی اقدام کردهاند. محصول امحاشده فاسد
شده و امکان توزیع آن دیگر وجود نداشت
و درباره امحای سیبزمینیهای مذکور
دستور دادستان، امامجمعه، مدیریت جهاد کشاورزی، وزارت جهاد کشاورزی، ریاست
دادگستری و فرماندار استان وجود داشته است».
نماینده رشت
درباره
معدومکردن سیبزمینیهای مذکور گفت: «طبق دستورالعمل مذکور، مسئولان
موظفند محصولات فاسد شده یا در معرض فساد قرارگرفته را معدوم کنند. برخی
میگویند چرا سیبزمینیهای مذکور را بین مردم به صورت رایگان توزیع
نکردهاند؛ با توزیع رایگان این میزان سیبزمینی بین مردم به طور حتم
کشاورزانی که محصولات خود را به بازار عرضه کرده بودند به آستانه ورشکستگی
میرسیدند».
«معدومسازی هزارو ٧٠٠ تن سیبزمینی در استان فارس در تیرماه سال جاری رخ
داده است. حال جای سؤال دارد که چرا نماینده مردم که خود را هوادار ملت
میداند به این اسناد و تلاش مسئولان برای تنظیم بازار مراجعه نکرده است؟! معدومسازی برخی محصولات برای تنظیم بازار در بسیاری از استانهای کشور و
در سالهای مختلف انجام شده است و در سالهایی که دولت قبل بر روی کار بود،
بارها و بارها در محصولات مختلف این اقدام رخ داده است».
«دستورالعمل امحا درخصوص این محصولات با تأیید دستگاههای مذکور اشکالی
ندارد. اقداماتی که از سوی احمدینژاد، رئیس دولت قبل، درخصوص توزیع
سیبزمینیهای رایگان بین مردم صورت گرفت، فقط اقداماتی انتخاباتی بود که
لطمههای بسیاری به تولید و کشاورزی داخلی زد ...».
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
آفتاب یزد- گروه اجتماعی :
خبرگزاری فارس فیلم
یک جرم درسال 87 را سال 94 منتشر میکند. فرمانده یگان سازمان حفاظت محیط
زیست با اشاره به فیلم منتشر شده در خبرگزاری فارس با تیتر فیلمبرداری از
کندن پوست پلنگ در ملا عام/ محیط زیست بخواب؛
«پژمان پلنگکش» بیدار است! +
فیلم، گفت: فیلم منتشر شده مربوط به سال 1387 است و خبرگزاری فارس در
انتصاب آن به زمان مدیریت ابتکار در سازمان حفاظت محیط زیست به عمد دچار
خطایی فاحش شده است.
سرهنگ حمیدرضا خیلدار با اعلام اینکه وقوع جرم به
تاریخ 13 مهر1387 توسط فردی به نام «جبار . ک» در روستای راشک از توابع
شهرستان سپیدار استان فارس بوده است، اظهار کرد: مجرم با نام اصلی«جبار .
ک» و نام مستعار پژمان در تاریخ 12 آذر 1387 به دادگاه معرفی و محکوم به
پرداخت یک میلیون و ششصد هزار تومان جریمه نقدی محکوم میشود.
سرهنگ خیلدار تصریح کرد : مشکلات محیط زیست را باید در بستری آرام و به دور
از سیاسی کاری حل کرد. انتقال مشکلات پیش آمده در دولت های پیشین به دولت
فعلی به خصوص در سازمان حفاظت محیط زیست نه تنها منصفانه نیست بلکه نشان میدهد
برخی با اهداف سیاسی در پی جنجال آفرینی هستند و اصولاً دغدغه محیط زیستی
ندارند.
عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
به فکر راه حل این گودالها باشیم ...
یـــه بنده خدایی که از فشارآی زندگی وَ غم وُ غصه ، پاک مَنگ وُ گیج شده بوده _ از بیکاری وُ بی-پولی وُ خونه-بدوشی گرفته تا مریضی عیال بیچاره-ش وُ هزار وُ یک درد دیگه! _ وَ غرق فکر ِ چه کنم ، چاره کنم-های خودش بوده ، یـــه دفه زمین زیر پاش خالی میشه وُ تا بخودش میآد ، می-فهمه که افتاده تو یکی از این گودال-هایی که هر روز تو خیابونآی تهرون ، مثل اژدهای حریص دَهن واز میکنه! ... تکونی به دست وُ پاش میده وُ با خودش میگه خدا رو شکر که دست وُ پام نشکسته. بلند میشه تا خودشو از این مخمصه بیرون بکشه ، ولی می-فهمه گودی چاله اقلا دو متره وُ دستش بجایی نمیرسه. ناچار میشه فریاد «کمک» سَر بده.
طولی نمیکشه که پیرمردی تسبیح بدست بالای سرش پیداش میشه که لبهاش تُند تند وَ بیصدا بهم میخورده! بعد از اینکه خوب تَــه گودال رو وَراندآز میکنه ، دستی به ریش-ش میکشه وُ میگه :
_ هآی عمووو ... خوبه یه کارتُن مقوایی جلوی گودال گذاشته بودیم! تو چطور ندیدیش؟
_ چی بگم وآللآ ... حواس پرتیه دیگه ...
حواس-ت به کی بووود!؟ لا اله الا الله! سزای ِ چشم-چرونی همینه دیگه!
تو همین جریان بازپرسی ، سر وُ کله-ی مردی خوش سر وُ لباس که کیف سامسونتی هم دستش بوده پیدا میشه ، بدون اینکه چیزی بپرسه ، با پاشنه-ی پاش به لبه-ی چاله میکوبه وُ میگه :
_ بعله! خودشه ... رانش زمینه. خوبه اتوبوسی ، چیزی توش نیفتاده!!! ...
پیرمرد که انگار از حرفآی اون مَرد عصبانی شده بوده میگه :
_ همینطور میآی وسط معرکه وُ واسه خودت یـــه چیزی میگی آ آ ! ... دهنه-ی گودال به زور اگه نیم متر بشه ، اونوخت اتوبوس چطوری توش جا میگیره!؟
مرد جوون که اصلا انتظار این حرف وُ حدیثها رو نداشته ، لـَب وُ لوچه-ش رو کج میکنه وُ میگه :
_ اصلا کی با تو حرف زد! من یک نظر علمی دادم! بیسوآد ِ نفهم! ...
وَ فورا راه-شو میگیره وُ میره اون وَر ِ خیابون.
طولی نمیکشه که بیست ، سی نفری پیر وُ جَوون وُ بچه-سال ، دور تا دور گودال جمع میشن. تماشاچیآی لب ِ گودال هم به آدمآی ردیف عقب با هزار جور قـَسـَم وُ آیه ، التماس میکردن : «جوون مادرتون هُل ندین! تو رو حضرت عباس یـــه قدم برین عقب!؟ آخه حلوا که خیر نمیکنن!» ...
تو همین هول وُ وَلا که هی به تماشاچیآ اضافه میشد ، یکی از اون ردیف جلو با صدای نخراشیده-ای میگه : «خدا رو شکر که یـــه هفته-ست این خیابونو بُن-بَست کردن ، وَ گر نه همه باید میرفتیم تو صف "بیلیت"»! بعد قصاب محل با سبیلی از بنا-گوش در رفته ، با فشار آرنجها وُ شونه-هاش جمعیت رو دو شَقـّـِـه میکنه وُ میگه : «راه بدین آقا "مُعَـنّـِس" (مهندس) بیآن جلو» ... جوونی با ریش پرفسوری ، با دوربینی آویزون از گردنش ، از کوچه-ی گوشتی باریک ِ تماشاچیآ جلو میآد وَ چند قدم مونده به گودال ، کلیک ، کلیک ، چند تا عکس میگیره وَ بالاخره میرسه به لبه-ی گودال ، سرپا می-شینه ، گردن-شو بطرف پایین دراز میکنه وَ بی-مقدمه از مرد گرفتار می-پرسه :
_ شما از سوء مصرف چه ماده-ی مخدری رنج می-بَری؟!
مرد گرفتار از اون پایین با عصبانیت میگه :
_ فقط تو یکی رو کم داشتیم! پلیسی؟ مُفتشی؟! سود مصرف مواد مخدر یعنی چی ی ی! مواد-فروش هم بودیم وُ خبر نداشتیم!؟
یکی از صف جلو با دستی که چند تا روزنامه-ی لوله-کرده رو تو هوا تکون میده ، فورا قضیه رو دنبال میکنه وُ میگه :
_ داره می-پرسه معتادی؟ چی مصرف میکنی؟ آخه خبرنگآ آ ره ...
_ هر کوفتی میخواد باشه! چرا تهمت میزنه ... آره من معتادم ، بلا میکشم! هر چی بلا تو دنیا هست ...
قصاب محل که کنار خبرنگار وایساده میگه :
_ آقا "مُعَـنّـِس" ، شوما به دل نگیرین. به گروه خونش نمیآ آ د ... آقای دکتر بآئس بهتر بدونن!
پیرمرد کچلی که روپوشی سفید تن-شه وَ یـــه ماسک قـُلـُمـبه-ی سفید هم زده ، سری به علامت تشکر از قصاب محل تکون میده وُ با لفظ قلم وَ حرکت دستاش تو هوا میگه :
_ ممکنه بخاطر "شیزوفرنی" (جنون وُ شیدایی) یا "دپرشن" ِ مُزمنی (افسردگی مُزمن) ، داشته با خودش حرف میزده وَ متوجه وجود گودال نشده!
با شنیدن این حرفآ ، جمعیتی که از تشخیص آقای دکتر ، مآت وُ مبهوت ، تو فکر رفته بودن ، یـــه دفه با ترکیدن قهقهه-ی یکی از آقایون لات وُ لوتآ «جآ میخورن» وُ پشت بندش می-شنُفن که :
_ زکی ی ی! ... دکتر کوجا بود! همین آمپول-زنه اون وَره خیابونه ، سیروس سوزنی! دیده کاسبی کساده ، اومده "بیبینه" چی خیر میکونن!
قصاب محل که حسابی از کوره در رفته بود ، با چشم-غـُــّره-ای ، طرف رو ساکت میکنه وُ بعد میگه :
_ اینطوری- هم که انصاف نیس ... بآئس کاری کرد ، پلیسی ، آژانی ، "آژانس"-ی (اورژانس) ، چیزی خبر کنیم ، مادر-مُرده تَـــه ِ گودال سکته نزنه ، شآنس اوُرده! ...
نوشته وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
"جو بایدن" نامزد انتخابات آتی ریاست جمهوری ایالات متحده :
رسانه-ها : «بایدن انصراف داده است».
_ بالاخره برگ برنده-ای رو کردم وَ در رأس اخبار قرار گرفتم!
نقش آمریکا در مبارزات خاور میانه ...
«نـــاتـــو» نسبت به «داعـش» واکنش نشان میدهد ...
یاری طلبیدن «پـنـــاه-جــویـــان» سـوری ...
پاسخ جهانی به آنها : «نیا بالا، جا نیست، ما رو هم غـــرق میکنی» ...
عـبـــد عـا صـی : یادمه که قبل از انقلاب ، یعنی چهار، پنج دهه-ی قبل ، خیلیها برای مطرح شدن وَ شُهرت در بین مردم ، به «مطبوعات زرد»-ی که تیراژ بالایی داشتند پولهای کلانی میدادند که خبر چشمگیری را همراه با عکسی بزرگ، خصوصا در "صفحه-ی اول" چاپ کنند ؛ این خود-شیفتگی وُ «خود-تبلیغاتی» مختص ِ خیلی از هنرمندان وَ چهره-های سرشناسی میشد که نیاز به مطرح شدن بیشتر وَ سَر زبانها افتادن را احساس میکردند. اکثر این-گونه خبرهای روی جلد یا داخل نشریات ، «مطلقا یا تقریبا دروغ» بود! بطوریکه مسئول خبر نشریه ، در آخر مطلب مجبور میشد که برای حفظ آبروی خود وَ سوژه-ی خبری ، جمله یا عبارتی به این مفهوم را درج کند : «البته این موضوع در محافل خبری بسیار شایع شده وَ صحت آن چندان معلوم نیست»!!! ... یادمه که بعضی از این هنرمندان سالی یکی دو بار خودکشی میکردند ، طلاق میگرفتند ، ازدواج میکردند وَ غیره وُ غیره ...
الان هم اگر به آرشیو اخبار بسیاری از رسانه-ها نگاهی بیندازید ، از این قبیل خبرهای «صد تا یک غاز» را کم نمی-بینید ، از برخی ستاره-های ورزشی وُ هنری گرفته تا بعضی سیاستمداران وَ مسئولین خصوصا وَرشکسته ...
در کاریکاتورهای فوق هم کم وُ بیش می-بینید که تا چه حد فاصله بین حرف وُ عمل وجود دارد ، خصوصا در دنیای سیاست ...
نـوشـتـه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
این سی وُ چند نهاد فرهنگی ِغیر-پاسخگو مگر در پَس پرده-اند؟!
صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران به آیتالله مکارم شیرازی نامهای
نوشت و در آن توضیحاتی درباره اعتراض این مرجع تقلید به عملکرد وزارت ارشاد
ارائه کرد :
«بسمه تعالی
محضر ارجمند حضرت آیتالله ناصر مکارم شیرازی اعلیالله مقامه
با سلام و تحیات؛ در اخبار آمده بود که آن مرجع عالیقدر از پذیرفتن آقای
علی جنتی وزیر محترم ارشاد بواسطه تکدر خاطر مبارک از عملکرد و کوتاهیهای
وزارتخانه متبوعه در امور فرهنگی استنکاف فرمودهاند.
قبلا هم البته
حضرتعالی به علاوه برخی دیگر از روحانیون معزز کثرالله امثالهم مراتب
نارضایتیشان را از وضعیت فرهنگی کشور و کوتاهیهای وزارت ارشاد ابراز
داشته بودند. بنده همانوقت نامه سرگشادهای خطاب به منتقدین دولت یازدهم
در فقره "وضعیت نامطلوب" فرهنگی کشور تهیه کردم و نشان دادم که از مجموع
نزدیک به 6000 میلیارد تومان بودجه که در سال جاری برای امور فرهنگی اختصاص
یافته، در حدود 10 درصد آن
به وزارت ارشاد تخصیص یافته
و 90 درصد دیگر در اختیار بیش از 30 نهاد، بنیاد، سازمان، کمیته، شورا،
هیأت و .... است که اساساً نه دخلی به ارشاد دارند، نه به دولت، نه به مجلس
و نه به هیچ ارگان و نهاد دیگری.
درحالی که ارشاد برای یک ریال که هزینه میکند باید پاسخگو باشد، این سی و
چند نهاد در قبال میلیاردها تومان بودجه که دریافت میکنند به هیچ کجا هم
پاسخگو نیستند.
جالب هم هست که درحالیکه همه همچون حضرتعالی از ارشاد گلایه دارند، هیچکس
بازخواست و اشارهای به این سی و چند ارگان و عملکرد آنها ندارد. کأنه آنها
این بودجهها را برای مصرف در کشور دیگری دریافت میکنند و در قبال وضعیت
فرهنگی در ایران مسئولیتی ندارند.
حضرت آیتالله مکارم شیرازی؛ در آن مرقومه که چند ماه پیش نوشتم متذکر شده
بودم که
ما در حالی 6000 میلیارد تومان در سال برای امور فرهنگیمان هزینه میکنیم
که کل بودجه یکساله محیط زیست کشور با بیش از 6000 پرسنل، 174 میلیارد
تومان است.
این مبلغ، هم باید صرف امور جاری شود و هم یک دوجین طرحهای ریز و درشت
محیط زیست کشور را اجرا کند.
از جلوگیری از نابودی اسفناک جنگلهای کشور گرفته تا مبارزه با آلودگی
رودخانههای کشور که بسیاری از آنها تبدیل به فاضلاب شده و به دریاها میریزند،
تا نجات تالابها و دریاچههای کشور که یکی پس از دیگری دارند خشک میشوند،
تا بهبود هوای آلودهای که در شهرها داریم استنشاق میکنیم، آبهای آلودهتری
که میآشامیم، تا تخریب خاکمان، تا جلوگیری از آمدن ریزگردها از عراق و
عربستان، تا احیاء دریاچه ارومیه و ...
همه را قرار است خانم ابتکار با همان 174 میلیارد تومان و البته عصای معجزهگر
حضرت موسی تحقق ببخشند.
حضرت آیتالله مکارم شیرازی؛ چون یقین دارم که جدای از فرهنگ و دین و ایمان
مردم، آب و خاک و جنگل و محیط زیست این مملکت هم برایتان مهم هستند و در
قبال آنها هم همچون مقوله فرهنگ احساس مسئولیت می کنید، لذا با کسب اجازه
از پیشگاهتان شمهای از وضعیت هولناک محیط زیست کشور را به عرض میرسانم.
در پنج شهر غرب استان مازندران (نوشهر ،چالوس، رامسر و ...) روزانه نزدیک
به 200 الی 300 تن انواع زباله از جملات زبالههای بیمارستانی که منشاء
انواع آلودگیها میباشند "دپو" میشود.
به زبان سادهتر، روی زمین ریخته و رها میشوند.
یعنی حتی دفن هم نمیشوند یا آهک هم رویشان پاشیده نمیشود. خدا میداند که
شیرابه این زبالهها وقتی جذب خاک میشود چه بر سر خاک، جنگل، محصولات
کشاورزی و دریای خزر میآورد.
دستگاه کمپوست که زبالهها را تصفیه میکند 20 میلیارد تومان است.
وقتی از یکی از شهرداران این پنج شهر پرسیده شد چرا صدها تن زباله را رها
میکنند و چرا به کمک دستگاه کمپوست آنها را تصفیه نمیکنند، پاسخ بسیار
حکیمانهای داد: بودجه یکسال شهرداری 15 میلیارد تومان است؛ چگونه ما
دستگاه تصفیه زباله بخریم که 20 میلیارد تومان است؟
او البته میتوانست اضافه کند که با
6000 میلیارد تومان که خرج کارهای فرهنگی
در سال میشود، میشد 300
دستگاه تصفیه زباله خریداری کرد،
اما الویت با کارهای فرهنگی است تا حفظ آب وخاک و جنگل و محیط زیست.
ایام بکام باد
صادق زیباکلام
بیست و نهم آبانماه یکهزار و سیصد و نود و چهار»
عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
سیاستمدارانی از جنس ِ آفتاب-پرست ...
ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی میکرد و مردم با نیرنگ٬ حماقت
او را دست میانداختند. دو سکه به او نشان میدادند که یکی شان طلا بود و
یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد. این
داستان در تمام منطقه پخش شد، هر روز گروهی زن و مرد میآمدند و دو سکه به
او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد. تا این
که مرد مهربانی از راه رسید و از این که ملا نصرالدین را آن طور دست میانداختند٬
ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: «هر
وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار، این طوری هم پول بیشتری
گیرت میآید و هم دیگر دستت نمیاندازند».
ملا نصرالدین پاسخ داد : «ظاهراً
حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمیدهند تا
ثابت کنند که من احمق تر از آنهایم. شما نمیدانید
تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آوردهام» ...
(دیدگاه بازاریابی استراتژیک)
ملا نصرالدین با بهرهگیری از استراتژی ترکیبی بازاریابی، قیمت کمتر و
ترویج، کسب و کار «گدایی» خود را رونق میبخشد. او
از یک طرف هزینه کمتری به مردم تحمیل میکند و از طرف دیگر مردم را تشویق
میکند که به او پول بدهند.
«اگر کاری که می کنی٬ هوشمندانه باشد٬ هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق
بدانند».
(دیدگاه سیستمی اجتماعی)
ملا نصرالدین درک درستی از باورهای اجتماعی مردم داشت.
او به خوبی می دانست که گداها از نظر مردم آدم های احمقی هستند.
او می دانسته که مردم، گدایی – یعنی از دست رنج دیگران نان خوردن-
را دوست ندارند و تحقیر می کنند. در واقع
ملانصرالدین با تایید باور مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پولی را به دست
می آورد. «اگر بتوانی باورهای مردم را تایید کنی آن
ها احتمالا به تو کمک خواهند کرد» ...
(دیدگاه حکومت ماکیاولی)
ملا نصرالدین درک درستی از نادانی های مردم داشت. او به خوبی می دانست
هنگامی که از دو سکه طلا و نقره مردم، شما نقره را بر می دارید، آن ها
احساس می کنند که طلا را به آن ها بخشیده اید! و مدتی طول خواهد کشید تا
بفهمند که سکه طلا هم از اول مال خودشان بوده است و این زمان به اندازه
آگاهی و درک مردم می تواند کوتاه شود. هرچه مردم نا
آگاه تر بمانند، زمان درک این نکته که ثروت خودشان به خودشان هدیه شده،
طولانی تر خواهد بود. در واقع ملانصرالدین با درک
میزان جهل مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پولی را به دست آورده بود.
عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی