بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
به گزارش
اعتدال، «جام جم» نوشته :
پشت دیوارهای بلند زندان، پشت آن درهای آهنی بزرگ که
نفوذناپذیر به نظر میرسد، پشت این ساختمانها که خفهاند
و دلگیر و پُر یاس، یک عده دارند زندگی میکنند، به
معنی واقعی، با تلفظ درستش، حتی بریز و بپاش میکنند،
خوب میخورند، عالی میپوشند، خوب انعام میدهند، حتی
خوب با پول، آدم میخرند.
زندانیانِ سه زندان با فاصلههای چند ده کیلومتری از هم به ما اطلاعاتی دادند
که سرجمع، نامش را میشود گذاشت سبک زندگی زندان، یک
جور طبقهبندی خاص میان همه سبکهای زندگی، یک سبک
تجملی و لاکچری که عقل مات میماند از آن.
بهزاد توی اتاق ۵۲ نفرهشان شهردار است، جارو میکند، سفره پهن میکند، سفره
جمع میکند و ظرف و لباس میشوید برای هفتهای ۸۰ هزار
تومان. بعضی شهردارها اما اختصاصیاند و ویآیپی به
برخی زندانیان خدمات میدهند.
رحمان میگوید در بند ۲، مردی که پمپبنزیندار است یک گماشته خصوصی دارد که
مثل یک لَـله همه کار برایش میکند، هفتهای۲۰۰ هزار
تومان هم میگیرد و سه وعده غذای روز را مهمان اوست.
محمود هم نمیداند آن سیاهپوستهای درشتهیکلی که رختچرکهای زندانیان را میشویند
کیاند و اهل کجایند، ولی خوب میداند سه طلافروشی که
کارشان جعل سکه و دلار بوده و یک رئیس بانک متخلف، دو
خدمتکار دارند که حتی برایشان آشپزی میکنند. روزنامههای
روز میرسد دست این چهار نفر، مجلههای باطله اما سهم
بقیه زندانیان میشود.
زندانها تنگ است، یعنی آنقدر آدم تویشان جمع شده که جمعیت در آنها لول میزند.
رئیس سازمان زندانها می گوید سرانه فیزیکی هر زندانی
که باید ۱۳ متر باشد حالا پنج متر کمتر است. داستان کفخوابی
از همین جا شروع میشود که او هیچگاه منکر این نیز
نبوده است. ماجرای کف خوابی و تخت خوابی در زندانها
روایتی شنیدنی دارد که زندانیانی که به ما اطلاعات
دادند با آب و تاب تعریفش میکنند.
این گونه است که تختها فروشی می شود. تخت اجارهای هم هست. هرزندانی دو سال
بعد از ورودش به زندان صاحب تخت میشود، یعنی نوبت
تختخوابیاش بعد از دوسال و حتی بیشتر میرسد، ولی در
زندانها هستند کسانی که از راه نرسیده، هنوز عرق خشک
نکرده و رحل اقامت نیفکنده، صاحب تخت میشوند، معمولا
نیز تختهای طبقه پایین نه طبقه دو و سه.
بهزاد میگوید در سالن ۵، مرد کارخانهداری هست که تخت را خرید پنج میلیون
تومان؛ فروشنده یک زندانی دست به دهان بود که این پول
را زد به زخمش.
زندانیانی که فعلا پول قلنبه نمیخواهند و دنبال درآمد مستمرند، ولی تخت را
اجاره میدهند. بهزاد میگوید یک نفر در بندشان تخت
طبقه سوم را هفتهای ۵۰۰ هزار تومان اجاره داده و کسی
دیگر۳۵۰ هزار تومان بابت روزی سه ساعت کرایه میگیرد.
داستان کسانی که این تختها را اجاره میکنند یا میخرند همان حکایت لاکچریبازی
در زندانهاست، جماعتی که همانند روزگار آزادیشان
مثل ریگ پول خرج میکنند و نمایش قدرت میدهند، همانها
که اگر خدمتکار مخصوص نداشته باشند برای شستوشوی هر
تکه لباسشان به زندانیان داوطلب دستمزد میدهند،
هرکیلو برنج هندی را به قیمت برنج ایرانی میخرند،
میوه فصل میخورند، روزی سه بار غذا سفارش میدهند و
هزینه تلفنشان در هفته میرود بالای۱۵۰هزار تومان.
بند
اعیانی مواد مخدر
به تلفن همراهش زنگ زدهام، به یک ۹۰۱، به سیمکارتی که بیشتر زندانیان حسرتش
را میکشند ولی می گویند در زندان موادمخدر توی دست و
بال خیلیها هست. فرزاد خوشصحبت است حتی پرحرف، یک
فروشنده کهنهکار کوکائین که میگوید این گوشی و
سیمکارت برایش۲۰ میلیون تومان آب خورده. مجرمان گردنکلفت
موادمخدر دست و دلبازانه پول خرج میکنند، به قول
فرزاد برای نمایش قدرت مالیشان.
تختهای طبقه اول برای آنهاست، به این تختها میگویند زاغه. اینها یک جفت
دمپایی را میخرند ۴۰۰ هزار تومان، دربعضی بندهای خاص
حتی تا یک و نیم میلیون. فرزاد روی درستی عددهایش
اصرار دارد و میگوید او که حبس ابد خورده نیازی به
دروغ ندارد. بهزاد هم از زندانی دیگر، صحه میگذارد بر
این عددها و خبر میدهد در بند آنها یک صندل خوب ۲۵۰
هزار تومان است و یک تیشرت معمولی صد هزار تومان.
اینها چیزهایی است که برخی خانوادههای زندانیان هنگام
ملاقات میآورند ولی زندانی دل از آنها میکند و به
قیمت گزاف میفروشد تا پولی جمع کند؛ این رسم زندان
است.
فرزاد دوباره از گردنکلفتها حرف میزند و از
تیپهایی که در زندان میزنند. اینها لباس مخصوص
هواخوری دارند، صبح یک دست و عصر یک دست، غذای سفارشی
میخورند و نان شیرمال و بربری داغ و شیرینی میآید سر
سفرهشان. اما شگرفتر اینکه عطر میخرند و گران هم
میخرند، بعضیها را یک میلیون و بعضیهای دیگر را تا
دو میلیون تومان.
فرزاد از تعجب ما تعجب میکند و میگوید کسی که حبس
ابد خورده و باید تا آخر عمر اینجا باشد چرا عطر نزند
و خوب زندگی نکند؟
اما حکایت پول خرج کردنهای
زندانیانی که
به قول فرزاد چراغ تریاکشان همیشه روشن است شنیدنی است.
درندامتگاه زندانیان موادمخدر، آنهایی که اهل نشئگیاند
این روزها برای یک گرم شیشه ۴۰۰ هزار تومان پول میدهند
و برای یک گرم هروئین۷۰ هزارتومان.
این قیمتها تقریبا پنج شش برابر قیمتهای شوش و مولوی و پاتوقهای بدنام
تهران است. ولی زندانیانی که ثروتهای آنچنانی دارند
از این قیمتها باکشان نیست،
به گفته فرزاد با خرج موادشان هرماه تا ۱۵ میلیون
تومان هزینه میکنند. در کنار این لاکچریبازها اما
جماعتی از زندانیان که تعدادشان کم هم نیست، گِرد میخوابند،
کم میخورند و بد میپوشند چون آه در بساط ندارند و
نمیخواهند بار مخارجشان روی دوش خانواده بیفتد مثل
بهزاد که یک خدنگ است یا مثل رحمان که جوراب و شال میبافد
و با هستههای خرما تسبیح میسازد و میفروشد.
تائید
نظام طبقاتی
اسمش را فقط میشود گذاشت نظام طبقاتی، محمدکاظمی عضو کمیسیون حقوقی و قضایی
مجلس نیز با این تعبیر موافق است.
او میگوید این ظاهرا طبیعی شده که عدهای لوکس زندگی کنند و عدهای آه در
بساط نداشته باشند.
کاظمی تائید
میکند در زندانها اینچنین است و آن بازتابی است از
آنچه در جامعه رخ میدهد. او میگوید اما میشود با
نظارتهای دقیقتر و بازرسیهای بیشتر جلوی اختلافات
طبقاتی در زندانها را گرفت، حتی میگوید باید ورود
پول به زندانها را محدود کرد.
اما این فقط یک روی ماجراست چرا که اگر عدهای
در زندانها با پول حکومت میکنند
و عدهای از روی تنگدستی به هرچیزی در زندان تن میدهند،
از یک سو به فرهنگ نانوشته زندان و ارج و قرب پولدارها
در ندامتگاهها برمیگردد و از سوی دیگر به وضعیت مالی
وخیم زندانهای کشور.
سازمان زندانها سال به سال فقیرتر میشود، حتی بودجه ۹۷ آن نسبت به سال قبل
۱۳ درصد کمتر شده و به قول رئیسش به بیمارستانها و
شرکتهای آب و برق و گاز حسابی بدهکارند و مجبورند
تغذیه زندانیان را در سه وعده روزانه با ۵۴۰۰ تومان
جمع و جور کنند.
همین
است که آدمهای پولدار و دست به جیب در زندانها برو
بیا دارند چون میتوانند هم چاله چوله های زندان را
پر کنند، هم به خودشان و دیگران برسند. بهزاد میگوید
فلان زندانی هر از گاهی همه بچههای بند را به چلوکباب
مهمان میکند.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
حسین
تا همین یک سال پیش کنار خواهر و برادر بزرگ ترش سر
چهارراه ها و داخل مترو اسکاچ و آدامس میفروخت.
به
گزارش اعتدال؛
از وقتی که طرح دستگیری کودکان کار را آغاز کردند، او
هم مجبور شد زیر پوشش شرکت های تفکیک زباله که زیر نظر
شهرداری فعالیت می کنند، کار کند تا دیگر ماموران داخل
خیابان، او را دستگیر نکنند. بعضی وقت ها هم ماموران
شهرداری که او را نشناسند، کیسه زبالههایش را از او
می گیرند و خودشان زباله ها را می فروشند و پول یک روز
زباله گردی حسین از جیبش بیرون می رود. تلاش های محسن
و خواهر و برادرش در خیابان های تهران میان زباله ها
تنها برای این است که شب ها سر گرسنه روی زمین نگذارند
و پدر و مادرشان بتوانند پول اجاره آلونکی را که شب ها
در آن می خوابند،تامین کنند. چند روز پیش «حسن شمشادی»
خبرنگار صدا و سیما عکسی در صفحه اینستاگرامش منتشر
کرده بود که در آن عکسی از یک قابلمه غذا منتشر کرده
که محتوای آن غذایی درست شده با گوشت گربه است! او در
شرح این عکس می نویسد:« لطفا دقت بفرمایید!!! آنچه که
می بینید، ظرف غذای یک خانواده است؛ تصور می کنید که
محتوی آن چیست؟! آنچه این خانواده و بسیاری دیگر می
خورند، گوشت گربه است! آنان حتی از اندک گوشت کلاغ
مُرده هم نمی توانند بگذرند،چون چاره ای ندارند و می
خواهند زنده بمانند. این خانواده یکی از دهها خانوار
ساکن در روستاهای بسیار محروم گمشاد، کندوکه، ملادادی،
جهان آباد، رودینی، هیرمند و قرقری در شهرستان زابل
واقع در استان سیستان و بلوچستان است».
او در انتهای این پست خبر داده که قصد کمک مالی به اهالی این مناطق را دارد و
شماره حسابی را نیز برای این کار منتشر کرده است. اما
انتشار این پست اینستاگرامی با واکنش های بسیاری همراه
بود. یکی از کاربران به نام زهرا زیر این پست نوشته
است:« آقای شمشادی مردم مرزنشین اون مناطق محروم هستند
اما نه در این حد که گوشت گربه بخورند و روزه بگیرند.
این خبر و تصاویر درست نیست. این غذا شبیه سیرابی هست،
من خودم سیستانی ام این اخبار به این صورت فقط توهین
به مردم آن منطقه است». همچنین رضا باوفا، عضوشورای
مرکزی حرب اتحاد ملت نیز در گفتوگو با امتداد گفته
است:«اگر خبرنگار صدا و سیما اندک شناختی از مردم
شرافتمند سیستان داشت، میدانست که این مردم حاضرند
سختی بکشند اما تن به چنین کارهایی ندهند. این راه کمک
به مردم نیست».
مردمان
مظلوم
نسبت دادن تصویر پر سر و صدای مصرف گوشت گربه به مردم
سیستان و بلوچستان در حالی صورت گرفته که محرومیت
بسیاری از شهروندان و ساکنان شهرهای این استان سالهاست
وجود داشته و با وجود گزارش های فراوان حاکی از مشکلات
مردمان این دیار، کمترین کار ممکن برای آنها صورت
گرفته است؛ درحالی که مردمان سیستان و بلوچستان همواره
در سپهر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران نقش بسزایی
داشته و دیدن محرومیت بسیاری از شهروندان این دیار،
روا نیست. سالهاست مردمان دیار هیرمند و خطه سیستان و
بلوچستان در هر انتخابات و تصمیم های سرنوشت ساز
مملکتی، در خط اول حضور دارند و تاثیر خود را در
سرنوشت مملکت به خوبی گذاشتهاند اما تصاویری که از
زندگی مردمان آن منتشر شده، یا حاکی از فقر و محرومیت
بوده یا مدعای درگیری و نزاع داشته است و حال نیز دیگی
از گوشت گربه، مظلومیت دو چندان مردمان جنوب شرق ایران
را فریاد می زند. بااین حال کم توجهی به بطن زندگی
گروههای مختلف مردم، فاصله طبقاتی آزار دهنده و فقری
که به نظر گستره آن بیشتر از قبل شده است، موضوعی است
که تنها مربوط به بخش هایی از سیستان و بلوچستان نشده
و در بسیاری از نقاط کشور قابل رویت و لمس کردن است و
برای دیدن تصاویر مربوط به فقر نیازی به رفتن تا
سیستان و بلوچستان نیست. کافی است به میدان شوش و
خیابان خراسان تهران برویم تا در آنجا خانواده هایی را
ببینیم که از فشار گرسنگی، کنار خیابان از حال رفته
اند. بخش زیادی از آنها دچار اعتیاد می شوند و وقتی
دیگر پولی برای خریدن مواد پیدا نمی کنند در حاشیه
خیابان و کوچه جان می دهند. مدتی پیش جسد کبود شده یکی
از معتادانی که از گرسنگی جان باخته بود، ساعت ها کنار
خیابان افتاده بود تا اینکه بالاخره آمبولانس بهشت
زهرا از راه رسید و جسد را جمع کرد. متولی اصلی رسیدگی
به فقرا در جامعه کمیته امداد است که زیر نظر مستقیم
نهاد رهبری فعالیت می کند.
ریشه
دار شدن فقر!
در حالی که نگاهی به تصویر مصرف گوشت گربه – که هنوز صحت آن تایید رسمی نشده
است – و زندگی فلاکتبار گروهایی از مردم در سال های
اخیر، حکایت از افزایش فقر و ریشه دار شدن آن دارد اما
مسئولان در اظهارنظرهای خود مدعی تلاش برای ریشه کنی
فقر و محقق شدن وعده هایشان در این باب هستند.
خبرگزاری مهر دوم خرداد امسال به نقل از پرویز فتاح،
رییس کمیته امداد گفته است: «سهم کمیته امداد از محل
برداشت ۱.۵میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی ۱۰۰ هزار
فقره تسهیلات اشتغالزایی به ارزش ۲۵ میلیون تومان
تعیین شده است. به دلیل اینکه فقر چندبعدی است، علاج
آن در زمان کوتاه ممکن نیست. با حمایت دولت و مجلس در
چند سال آینده وضعیت فقرزدایی بهبود خواهد یافت». رییس
کمیته امداد درباره اینکه فقر مطلق ریشهکن شده است یا
خیر، توضیح داد: «در جلسه دو هفته گذشته با رییسجمهور
در مشهد بنده به این نکته اشاره کردم که شعار دولت
دوازدهم ریشهکنی فقر مطلق بود که آقای روحانی نیز به
وعده خود عمل کردند». رییس کمیته امداد بابیان اینکه
وعدههای دولت در بودجه برای حمایت از محرومان محقق
شده است، ادامه داد:« در سال ٩٦ بر اساس تبصره ١٤،
چهار هزار میلیارد تومان بودجه برای کمیته امداد تعیین
شد. همچنین طبق تبصره ١٦، سه هزار میلیارد تومان وام
قرضالحسنه اشتغال به مددجویان کمیته امداد اختصاص
پیدا کرد که ٩٠ درصد آن جذب شد. امسال نیز با اختصاص
هفت هزار میلیارد تومان بالاترین رشد ردیف بودجه برای
حمایت از نیازمندان در نظر گرفتهشده است». رییس کمیته
امداد امام خمینی (س) گفت: «روحانی شعار رفع فقر را
بیان کرد، من منصفانه در این جمع اعلام میکنم به این
شعار خود عمل کردند». پرویز فتاح در شورای اداری
خراسان رضوی در حضور رییس جمهور در مجتمع سپید مشهد،
اظهار کرد:« تبصره ۱۴ را نمایندگان کمک کردند تصویب شد
و ۴۰۰۰ هزار میلیارد تومان برای اولین بار در بودجه
لحاظ شد».
بخشی
از خانوار ایرانی هزینه تامین غذا را ندارد
صحبتهای رییس کمیته امداد در حالی مطرح میشود که حسین راغفر، اقتصاددان، خط
فقر مطلق برای یک خانواده چهار نفره شهری در سال ۹۶ را
حدود چهار میلیون تومان اعلام کرده و گفته است: بر
اساس محاسبات صورت گرفته در سالهای اخیر۳۳ درصد جمعیت
کشور دچار «فقر مطلق» هستند». او در ادامه صحبت هایش
گفت: «مطالعات نشان میدهد خط فقر مطلق برای مناطق
محروم ۵٠ درصد مناطق شهری و حدود دو میلیون تومان است».
راغفر با بیان اینکه منظور دولت از فقر مطلق برای یک
خانواده پنج نفره ٧٠٠ هزار تومان است، افزود: « این
مبلغ برای یک خانواده پنج نفره حتی تامین کننده غذایشان
نیست. آنچه ما به عنوان فقر مطلق تعریف میکنیم، سبد
مشخصی است که باید حداقل کالاهای اساسی را در برداشته
باشد؛ به نحوی که اگر فردی به آنها دسترسی نداشته
باشد، سلامت فیزیکی، جسمانی و روحیاش به خطر بیفتد؛
این کالاها در همه جای دنیا پذیرفته شده و شامل غذا،
مسکن، خدمات سلامت، حمل نقل و... هستند». این
اقتصاددان در گفتوگو با ایسنا با بیان اینکه فقر
آموزشی نشان میدهد که نابرابری آموزشی افزایش یافته
است، ادامه داد: «مطالعات ما نشان میدهد که درآمد ۶
درصد از جمعیت کشور هزینه غذایشان را تامین نمیکند.
اسم این مرحله خط گرسنگی است و به آن معناست که درآمد
یک خانوار حتی نمیتواند هزینه غذایش را تامین کند. ما
میدانیم که خانوارها فقط با هزینه غذا خوردن رو به رو
نیستندبلکه هزینههای دیگر هم مانند هزینه حملونقل،
پوشاک، مسکن و ... را هم دارند». راغفر در ادامه با
اشاره به فقر سبدغذایی خانوارها و نبود امکانات دیگر
زندگی افزود:« خانواری که کل مخارجش کمتر از سبد حداقل
غذاست، بهطور حتم با گرسنگی و مشکلات آموزشی و دسترسی
به خدمات سلامت روبهرو است. هرچند نهادهای دولتی این
رقم را دو یا سه درصد (جامعه) اعلام میکنند اما تا
جایی که من به یاد می آورم، وزارت بهداشت این رقم را
۱۰ درصد اعلام میکرد؛ این میزان به جز گروهی است که
با مشکل سوء تغذیه روبهرو هستند». وی با بیان اینکه
روشهای مختلفی برای محاسبه فقر وجود دارد، ادامه داد:«
در محاسبه فقر برخی شاخصها میتواند روی تعداد کسانی
که زیر خط فقر هستند، تاثیرگذار باشد اما پایینترین
موردی که در سالهای اخیر محاسبه کردهایم ۳۳درصد
جمعیت کشور دچار فقر مطلق و ۶ درصد نیز دچار گرسنگی
هستند که این تعداد نزدیک به پنج میلیون نفر است».
13 میلیون حاشیه نشین زبان
گویای فقر
کافی است سری به سایت دیوار بزنید و در آنجا با انبوه آگهیهایی مواجه می
شوید که در آنها افراد برای خوردن یک وعده غذای گرم
حاضرند ساعتها کار کنند و دستمزدی هم نگیرند. ساعتها
کار آنها در حالی است که تنها خواستهشان سیر کردن
شکمشان است. بیکاری و گرسنگی وزنههای سنگینش را روی
گلوی قشرهای ضعیف جامعه گذاشته و اندک اندک توان نفس
کشیدن را از آنها می گیرد. یک جامعه شناس در گفتوگو
با «قانون» درباره وجود فقر مطلق در جامعه می گوید:«
ما بیکاری مطلق در جامعه داریم و فقر از تبعات این
بیکاری است. کارتن خوابها و حاشیه نشینها دچار فقر
مطلق هستند». او با اشاره به اینکه وجود حاشیه نشین ها
در کشور فقرمطلق را اثبات می کند، ادامه داد:« ما 13
میلیون حاشیه نشین داریم که همه خرده فروش مواد مخدر
هستند تا پولی برای خریدن یک وعده غذا پیدا کنند. اگر
فقر نیست، این همه اعتیاد از کجا میآید؟». او فقر را
یکی از دلایل اعتراضات مردم می داند و ادامه می
دهد:«کامیونداران چرا باید اعتراض کنند؟ باید فکری
برای جامعهای که از فقر و بیکاری در حال نابودی است،
کرد. کسی نمیداند چند نفر در خیابانها از گرسنگی و
فقر میمیرند. کودکانی که سر چهارراه میآیند و تا
پاسی از شب کار میکنند، تنها میخواهند نان بخور و
نمیر برای خانوادههایشان فراهم کنند. ما از سال ها
قبل تاکید کردیم که طبقه متوسط جامعه در حال حرکت به
سمت خط فقر بوده و حالا این اتفاق افتاده است. طبقه
متوسط شهری هم در حال ضعیف شدن است. جامعه در حال
دوطبقه شدن است. یکی طبقه ضعیف و دیگری طبقه بالای
شهری». او اختصاص دادن بخش زیادی از بودجه کشور را به
نهادهای خاصی که هیچ عایدی برای مردم ندارد برای مردم
کمرشکن اعلام کرد و گفت:« بودجه باید صرف هزینههای
مردم شود، نه اینکه در کشورهای دیگر صرف عملیاتهای
نظامی شود. آنوقت است که دیگر پولی برای رسیدگی به
قشر محروم وجود ندارد».
منبع:
قانون
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
عراقیها در حال عبور از اروند رود ـ آغاز جنگ
درگیری در جلوی مسجد جامع خرمشهر
درگیری در خیابانهای خرمشهر
رزمندگان مدافع خرمشهر
پیکر پاک یک نوجوان شهید
سربازان عراقی خوشحال از پیروزی
آغاز عملیات بیت المقدس و رهایی خرمشهر
پیش به سوی خرمشهر
رسیدن به دروازه خرمشهر
ورود به خرمشهر
اسرای عراقی
در جریان فتح خرمشهر نوزده هزار سرباز عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند
مسجد جامع خرمشهر در روز آزادسازی این شهر
خرمشهر آزاد شد
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
انصاف
نیوز، حجت الاسلام سیدمهدی طباطبایی :
در بهمن ماه۹۱ در گفتگویی اظهار کرد: من همان ابتدا در
تلویزیون گفتم که موسوی و کروبی سران فتنه نیستند.
حوادث سال ۸۸ گذشت و هرچه تحلیل بود ارائه شد اما من
در آن روز گفتم ما باید مراقب فتنه سران باشیم نه سران
فتنه.
سخنان مرحوم سیدمهدی طباطبایی، نمایندهی مجلس هفتم و
استاد اخلاق در گفت و گویی با روزنامه قانون که در
بهمن۹۱ منتشر شده بود را در ادامه میخوانید:
• میان انتقاد و مخالفت، تفاوت است. بنده از زمانی که
آقای احمدی نژاد در دوره اول هنوز تنفیذ نشده بود به
ایشان نقد داشتم. انتقادم هم این بود که ایشان خارج از
آنچه وظیفه اش بود در مجلس صحبت کرد و من هم به رئیس
وقت مجلس که آقای حداد بودند اخطار دادم که جلوی او را
بگیرند. در آن زمان انتقادم را به صورت کتبی دادم که
مبادا فریادها بلند شود و مخالفت ها بیشتر شود و حقیقت
گم شود. اما آنچه امروز میبینید مخالفت است. در
مخالفت شخص گرایی و مشکلات شخصی ملاک است.
• نخستین نقدم به احمدی نژاد این بود که شما ادبیات یک
رئیس جمهور را ندارید و رئیس جمهور نباید هر کلامی را
به زبان بیاورد. به او گفتم حق ندارید مسائل خانوادگی
ر امطرح کنید. ایشان در همان ابتدا گفت “من بنا دارم
اصلاح کنم”، من گفتم این «من» گفتن اشتباه است. یک جای
دیگری هم ایشان گفت “من آمده ام که بگویم تاکنون
روحانی بر سر کار بوده، اکنون دانشگاهی می خواهد کشور
را اداره کند.
• من در دوره اول کاندیداتوری آقای احمدی نژاد به
شورای نگهبان گفتم که ایشان جزو رجال سیاسی نیست. از
شهرداری به ریاست جمهوری رسیدن ناگوار است.
• درباره اتفاقات روز استیضاح وزیر کار و افشای فایل
صوتی منتسب به برادران لاریجانی هم وقتی فردی مورد
توجه قرار می گیرد باید افراد عاقل متوجه و مواظبش
باشند تا خدای نکرده بر اثر چاخان و مدح بی جا آن فرد
تبدیل به خطر نشود. من این نکته را در سال ۸۴ یا ۸۵
متذکر شدم و به برخی افراد محرمانه گفتم که ایشان در
حد این ستایش های بی جا نیست و از ایشان اینچنین تمجید
نکنید. چرا؟ چون تمجید زیاد برای ظرفیت کم، غرورآور
است. اطرافیان از ایشان تمجید کردند و خودش هم که بحث
هاله نور و این مسائل را وسط کشید که یعنی خودش هم
خودش را مافوق آنچه بود دید.
• از زمانی که مقام معظم رهبری فرمودند من فکرم به
ایشان نزدیک تر است، احمدی نژاد دچار اشتباه شد. اما
احمدی نژاد متوجه نشد که این تایید بی تغییر نیست. اگر
آقا فرمودند که افکارم به ایشان نزدیک تر است مال آن
زمان بود نه همیشه. ایشان دوره تمجید گذشته را یدک می
کشد.
• {در پاسخ به این سوال که چرا رهبری کاری برای
بازداری احمدی نژاد از این حرکات انجام نمیدهد؟} رهبر
چون پدر همه است باید پدرانه واکنش نشان دهد و حتی تشر
ایشان هم ممکن است به نظام کشور لطمه وارد کند. رهبر
برای حفظ نظام سکوت کرده است.
• آقای احمدی نژاد هم چون خرابی های زیادی در کشور به
وجود آمده درصدد است که تقصیرها را گردن دیگران
بیندازد تا خود را مبرا نشان دهد.
• هر کس حمایت اغراقآمیزی از احمدی نژاد کرده چه
تلویحی و چه تصریحی باید از مردم عذرخواهی کند.
• من پس از حوادث سال ۸۸ گفتم اگراحمدی نژاد ادبیاتش
را با شرایط تطبیق می داد این فتنه ها بر پا نمی شد.
• من آقای عسگراولادی را از هر نظر تایید می کنم و حرف
ایشان درست است. من همان ابتدا در تلویزیون گفتم که
موسوی و کروبی سران فتنه نیستند. حوادث سال ۸۸ گذشت و
هرچه تحلیل بود ارائه شد اما من در آن روز گفتم ما
باید مراقب فتنه سران باشیم نه سران فتنه.
• {درباره بازداشت های اخیر خبرنگاران} عزیزان خبرنگار
ما را که گرفتند بر اساس بیماری اخلاقی مسئولان است.
مسئولان اکنون کم حوصله هستند و فکر میکنند که اگر
خبرها را خبرنگاران پخش کنند بد میشود. در صورتی که
با گرفتن آنها بیشتر پخش میشود. چون مردم جستوجو می
کنند که چرا گرفتند؟ چون چراها به میان می آید،
تفسیرها زیاد میشود و در تفاسیر شایعات زیاد میشود.
• {در واکنش به اینکه فقط دولت احمدی نژاد نبوده که با
رهبری انقلاب مشکل دارد و پیش از این دولت بازرگان هم
با امام مشکل داشت} آن روز مخالفت اندک آقای بازرگان
نمود زیادی داشت. بازرگان بسیار بااخلاق و دیندار بود
ولی در رابطه با یک سری امور مانند نگاه به خارج از
کشور، بینش کمتری داشت و به همین دلیل امام او را از
کار کنار گذاشت. اما اگر شرایط را بسنجیم در کل میتوان
گفت که بازرگان در بسیاری از موارد از احمدی نژاد با
اخلاق تر و دیندار تر بود.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
خیلیها هنوز بر این باور هستند که ازدواج هندوانه
دربستهای است که تا باز نشود، خوبی و بدی آن مشخص نمیشود.
اکثر افرادی هم که این حرف را میزنند، خودشان تجربه
ناخوشایندی از ازدواجشان داشتهاند و بیشتر قسمت و
تقدیر الهی را مقصر میدانند و نه انتخابی که خودشان
کردهاند اما یادمان نرود موقع خریدکردن همان هندوانه
دربستهای که نگران سالم یا خراببودن آن هستیم، از
تجربه آقای میوهفروش استفاده میکنیم و از او میخواهیم
که خوبش را برایمان سوا کند (البته اگر میوهفروش قابلاعتمادی
باشد.)
مشاوره پیش از ازدواج هم همین نقش را برای ما بازی میکند.
شما هرچقدر هم که فکر کنید بهترین مرد یا زن روی کره
زمین را پیدا کردهاید، بازهم بهدلیل هیجانات ناشی از
علاقه زیاد ممکن است دچار خطا شوید و تصمیم اشتباهی
بگیرید. مشاوره پیش از ازدواج، همین دوراهیها و چالههایی
را که ممکن است در آن بیفتید و خود و طرف مقابلتان را
بدبخت کنید، برایتان مشخص میکند و یک نقشه راه درست
برای تشکیل یک زندگی مناسب را در اختیارتان قرار میدهد. درباره همه این اتفاقات و ریزهکاریهای مشاوره پیش از
ازدواج که ممکن است برای شما هم سؤال باشد، با ناهید
دهقان، روانشناس و مشاور خانواده در امر پیش از
ازدواج گفتوگو کردهایم:
ما برای مشاوره پیش از ازدواج باید به چه نوع متخصص
حوزه روانشناسی مراجعه کنیم؟
مشاوره پیش از ازدواج هم توسط کسانی که تحصیلات روانشناسی
دارند و هم افرادی که مشاوره خواندهاند، انجام میشود
ولی برای انجام مشاوره پیش از ازدواج، روانشناس
بالینی اولویت دارد؛ بهدلیل اینکه روانشناسان بهتر
میتوانند مشکلات شخصیتی افراد و اختلالهای روانیای
که به آن دچار هستند را بهتر تشخیص بدهند، توصیه میشود
که برای انجام این نوع مشاورهها، نزد یک روانشناس
بالینی که تخصص مشاوره پیش از ازدواج را دارد، مراجعه
کنیم.
چه ضرورتی دارد قبل از ازدواج با فردی مشاوره انجام
بدهیم؟
تصمیم به ازدواج یکی از مهمترین اتفاقهایی است که در
زندگی هر کس اتفاق میافتد. از آنجایی که قصد ما از
ازدواجکردن تشکیل یک خانواده بوده و قرار است در زیر
سایه این خانواده فرزندی به وجود بیاید و رشد کند،
باید در انتخاب فردی که قرار است با او تشکیل زندگی
بدهیم، بسیار دقیق و نکتهسنجانه عمل کنیم؛ مثلا در یک
مورد، خانمی بعد از چندین سال ازدواج به بنده مراجعه
کرده بود و خواستار جدایی بود، به این دلیل که صاحب
فرزندی شده بود که این فرزند دچار نقص عقلی بود و این
مسئله را از پدر خود به ارث برده بود و خود این خانم
عنوان میکرد که در زمان آشناییاش این نقص را میدانسته
و صرفا از روی علاقه با این آقا ازدواج کرده است.
خیلی از افراد بهدلیل غالبشدن هیجانهایی در زمان
آشنایی، قادر به تصمیمگیری درست نیستند و بسیاری از
خطا و ایرادهایی که وجود دارد و بعدا ممکن است در
زندگی زناشویی مشکلساز شود، نمیبینند و تمایل دارند
که از فرد مورد علاقه خود ایدهآلسازی کنند. کمکگرفتن
از یک مشاور پیش از ازدواج، این خاصیت را دارد مواردی
را که ممکن است در زندگی آن دو نفر باعث ایجاد بحران
شود، شناسایی کند.
در چه مرحلهای از آشنایی دو طرف، باید مشاوره پیش از
ازدواج اتفاق بیفتد؟
مشاوره پیش از ازدواج هم در زمان آشنایی دو نفر با هم
و هم بعد از مرحله خواستگاری اتفاق میافتد. به این
صورت که ممکن است دو نفر قبل از انجام مراحل رسمی
خواستگاری و بهواسطه آشناییای که با یکدیگر دارند،
احساس کنند به هم علاقهمند شدهاند و مایل هستند، نزد
یک مشاور بروند و میزان تناسب همدیگر برای امر ازدواج
را بسنجند یا اینکه بعد از مراسم خواستگاری و تصمیم
قطعی برای ازدواج، این مشاوره انجام شود. فرایند
مشاوره در هر دو شکل، هیچ تفاوتی ندارد و یک فرایند
معمول در همه این مراحل اتفاق میافتد.
فرایند معمولی که در جلسات مشاوره پیش از ازدواج اتفاق
میافتد، شامل چه مراحلی است؟ چه محتوایی دارد و چه
چرخهای را پشت سر میگذارد؟
اتفاق معمولی که در این جلسات اتفاق میافتد و یک
فرایند پنج تا 10 جلسهای را شامل میشود، حضور هر دو
نفر در یک جلسه مشترک مشاوره پیش از ازدواج است. در
این جلسه ابتدایی، میزان و مدت آشنایی دو نفر با
یکدیگر و دلایلی که برای ازدواج مطرح میکنند، شنیده
میشود؛ سپس در جلسات جداگانه هر فرد به تنهایی مورد
ارزیابی قرار میگیرد. این ارزیابی، مشاوره و مصاحبههای
فردی را شامل میشود تا میزان نگرش و شخصیت افراد مشخص
شود و مشاور ذهنیتی از هر دو نفر پیدا کند و میزان
همخوانی آنها را بسنجد.
در کنار این ارزیابیها، از آزمونهایی نیز برای تکمیل
شناخت دو طرف استفاده میشود. درنهایت در یک جلسه
مشترک همه یافتههای مشاور از دو نفر و نظر او نسبت به
ازدواج آنها، به بحث گذاشته میشود.
خیلی از مواقع خود
همین جلسه پایانی مشترک و واکنش افراد نسبت به مواردی
که گفته میشود، ملاک بسیار خوبی برای سنجش یک زوج است. بهعنوان مثال، فردی که یافته مشاور مبنیبر اینکه او
فرد شکاکی است را میپذیرد و سعی در اصلاح خود میکند،
با فرد دیگری که این مشکل را قبول نمیکند و با
پرخاشگری واکنش نشان میدهد، در تصمیمگیری درباره
اینکه او میتواند فرد قابل اتکایی در زندگی باشد یا
نه، بسیار تأثیرگذار است.
آیا خانوادهها هم باید در این جلسات حضور داشته باشند؟
مبنای مشاوره پیش از ازدواج براساس حضور و گفتوگو با
دو نفری است که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند ولی
گاهی اوقات حضور خانوادهها برای بررسیهای بیشتر یا
پیداکردن دلیل مخالفت خانواهها با ازدواج فرزندشان و
یافتن تفاوتهای فرهنگی الزام پیدا میکند. در این
صورت در یک جلسه جداگانه از آنها خواسته میشود که در
این جلسات حضور پیدا کنند.
آیا آزمونهایی نیز در این مشاوره پیش از ازدواج
استفاده میشود؟ این تستها چه کاربردی دارند؟
معمولا آزمونهایی که در این جلسات استفاده میشود،
آزمونهای ارزیابی شخصیت و احتمال ابتلا به اختلالهای
روانی است که بیشتر مبنای تکمیلی دارند. بیشترین
ارزیابی در جلسات مشاوره پیش از ازدواج براساس مصاحبه
و مشاورههای چندجلسهای است که انجام میگیرد.
فردی که مشاور پیش از ازدواج است، در چه صورتی به دو
نفری که برای ازدواج مراجعه کردهاند، میگوید شما
مناسب هم نیستید و نباید با هم ازدواج کنید؟ درواقع،
چه نشانههای خطری در فرد میبیند که او را از ازدواج
با فرد مقابل منع میکند؟
تصمیمگیری نهایی برای انتخاب یک نفر بهعنوان همسر
خود، برعهده دو نفری است که برای مشاوره پیش از ازدواج
مراجعه میکنند. یک مشاور پیش از ازدواج، هرگز «بله»
یا «نه» قطعی به دو نفر نمیگوید، بلکه سعی میکند
ارزیابی کند دو نفر تا چه حد میتوانند با یکدیگر
زندگی خوبی داشته باشند ولی در این بین نشانههای خطری
وجود دارد که باید جدیتر گرفته شود و حتما در صورت
مشاهده به دو طرف تذکر داده شود که در صورت ادامه
پیداکردن این موارد، حتما به مشکل برخواهند خورد. مثل
اینکه دو نفر اهل گفتوگو با یکدیگر نیستند، در جلسه
مشاوره با یکدیگر اختلاف نظر دارند و بحث و جدل میکنند،
به فرد مقابل خود بیاعتماد هستند و خاطره خوشی از
رفتار و برخورد او در ذهن خود ندارد.
وضعیت امروز مشاورههای پیش از ازدواج را در کشور ما
چطور ارزیابی میکنید؟
در جامعه امروز ما، استقبال گستردهای از مشاوره پیش
از ازدواج انجام میگیرد و این استقبال هم از سمت خود
خانوادهها و هم زوجهایی است که قصد تشکیل خانواده را
دارند. خود من تجربه مشاوره پیش از ازدواج را برای زوجهایی
داشتم که از روستاها و شهرهایی به غیر از تهران
مراجعه میکردند و با تا چندین جلسه، این مشاورهها را
ادامه میدادند.
آیا در جلسات مشاوره پیش از ازدواج علاوه بر سنجش
تناسب دو نفر با یکدیگر مهارتآموزی نیز به افراد
انجام میشود؟
هدف اصلی مشاوره پیش از ازدواج، سنجش همخوانی دو طرف
در امر ازدواج است ولی در مواقعی پیش میآید که دو طرف
با هم از نظر بسیاری از ملاکها همسانی دارند ولی نیاز
است که برای ادامه زندگی خود و داشتن یک خانواده پویا،
مهارتهای زندگی مثل گفتوگوکردن، حل تعارض و مدیریت
خشم را یاد بگیرند. در اینجاست که ادامه پیداکردن
جلسات مشاوره بعد از تصمیمگیری برای ازدواج و پیش از
رفتن زیر یک سقف ضرورت پیدا میکند.
مشاوره پیش از ازدواج بیشتر بهدنبال تفاوتها و
اختلافها در دو طرف میگردد تا آنها را از ازدواج با
یکدیگر منع کند یا به دنبال وجه اشتراکی است تا بتواند
دو نفری که متقاضی ازدواج هستند را به هم نزدیک کند؟
مسلما افرادی که شباهتهای بیشتری یا یکدیگر داشته
باشند، بهتر میتوانند با یکدیگر کنار بیایند اما این
به آن معنی نیست افرادی که با یکدیگر در زمینههایی
اختلاف دارند، نباید بههیچوجه با هم ازدواج کنند.
تفاوتهایی در ازدواج مسئلهآفرین است و باعث اختلاف
میشود که زوجها را در زندگی دچار تنش کند و باعث
درگیری آنها با یکدیگر شود. مهم برخورد خود افراد با
تفاوتها و اختلافهایی است که دارند.
خود فردی که مشاوره پیش از ازدواج را به مردم ارائه میدهد،
چه مهارتها و صلاحیتهایی باید داشته باشد و چه دورههای
تخصصیای را گذرانده باشد؟
یک مشاور پیش از ازدواج خوب، علاوه بر تحصیلاتی که
مرتبط با حوزه روانشناسی و خانواده دارد، باید ویژگیهای
شخصیتی مناسب را نیز داشته باشد. ویژگیهای مثل صبوربودن
و عجلهنکردن در امر تصمیمگیری، حافظه خوب، گوشدادن
مؤثر و فعال، یک مشاور این حوزه را برای تصمیمگیری
بهتر یاری میرساند. بهتر است خود این فرد ازدواج کرده
باشد و چالشهای این انتخاب را گذارنده باشد تا درک
بهتری از فضای همسرداری و ازدواج داشته باشد. علاوه بر
اینها، گذراندن دورههای مرتبط با خانواده و مشاوره
پیش از ازدواج بسیار کمککننده است.
جلسات مشاوره پیش از ازدواج به صورت فردی هم ممکن است
اتفاق میافتد یا حتما باید با حضور هر دو نفر برگزار
شود؟
برای هر چه بهتر برگزارشدن مشاوره پیش از ازدواج بهتر
است که هر دو نفری که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند،
مراجعه کنند ولی گاهی ممکن است که تنها یکی از طرفین
برای مشاوره مراجعه کند. این مسئلهای است که بسیار
متداول است و هیچ ایرادی به آن وارد نیست ولی توصیه ما
در این موارد آن است که دو نفر حتما یک مشاور پیش از
ازدواج را برای تصمیمگیری انتخاب کنند و فرضا یکی از
طرفین در محل کار خود به مشاوری مراجعه نکند و طرف
دیگر به یک مشاور متفاوت. این کار باعث ناهمخوانی میشود
و ممکن است تناقضهایی را در تصمیمگیری برای امر
ازدواج ایجاد کند.
معمولا گذراندن چند جلسه مشاوره پیش از ازدواج برای
زوجها ضروری است؟
روند معمول جلسات مشاوره پیش از ازدواج از پنج جلسه تا
10 جلسه متغیر است که بسته به نوع ویژگیهای شخصیتی
طرفینی که مراجعه میکنند و مسائل و مشکلاتی که در بین
آنها وجود دارد، این تعداد جلسات بیشتر یا کمتر میشود.
شما طی این سالها با چه چالشها و مشکلاتی در زمینه
مشاوره پیش از ازدواج در کشورمان روبهرو بودهاید؟
مسئله و دغدغه اصلیای که در امر مشاوره پیش از
ازدواج بهویژه در کشور ما اتفاق میافتد، درکنکردن
مسئله «چرایی ازدواج» از سمت دختر و پسرهایی است که
قصد ازدواج با یکدیگر را دارند. خیلی اوقات طرفینی که
برای ازدواج مراجعه میکنند، دلیل و فلسفه مناسبی برای
ازدواج ندارند و واقعا هیچ هدفی را از تشکیل یک زندگی
دنبال نمیکنند و براساس تصمیمهای هیجانی و ناگهانی و
بدون فکرکردن، تصمیم میگیرند که خانواده تشکیل بدهند. در این بین، خیلی از خانوادهها هم فکر میکنند ازدواجکردن
مثل تکالیف دیگر زندگی مانند درسخواندن یا کار
پیداکردن است که حتما و هر چه زودتر باید انجام شود و
همین اصرار و در تنگنا قراردادن دختر یا پسرشان برای
ازدواجکردن، باعث تصمیمگیریهای نادرست میشود که
علت بسیاری از طلاقهای امروزه نیز هست.
منبع: روزنامه وقایع اتفاقیه
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
خبرآنلاین، رسانهای ، عکس :
تصاویر زیر در روزهای گذشته به نمادی از تلاش فلسطینی
ها برای حفظ خاکشان با چنگ و دندان در مقابل تجاوز
رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. مرد معلولی که در عکس
زیر می بینید، صابر الاشکر نام دارد؛ جوانی 29 ساله که
در تظاهرات بازگشت در نوار غزه شرکت کرد و با تمام
بضاعتش جنگید و چهره تازه ای از مقاومت فلسطین را به
دنیا نشان داد.
او که در 30 مارس (جمعه، ۱۰ فروردین) توسط سربازان
اسرائیلی در فلسطین اشغالی مجروح شده بود دیروز درگذشت.
در گزارش زیر تصاویری از حضور صابرالشاکر در درگیری
های نوار غزه را مشاهده می کنید.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
خبرآنلاین، وبلاگ فدایی، غلامرضا :
در گذشته که کشورها دارای ثبات نبود و ملوک الطوایفی
بود همیشه هر حاکمی منتظر بود که نقطه ضعفی در حکومتهای
مجاور ببیند و بر آن حمله کند و قلمرو خود را توسعه
دهد.
فکر
نکنید در دنیای مدرن وضع بهتر شده بلکه به مراتب بدتر
شده و همانند این شعر است که میگوید «چو دزدی با چراغ
آید گزیدهتر برد کالا». امروزه اشغال سرزمینی دیگر
جواب نمیدهد و یا به صرف قدرتهای بزرگ نیست. آمریکا
در جنگ ویتنام آن را تجربه کرد و نتیجه آن را دید. بعد
جنگ را «ویتنامیزه» کرد. یعنی خودشان را به جان هم
انداخت و این تا حدودی جواب داد. هم اینک به گونهای
در کشورهای مسلمان و عربی این روال ادامه دارد. عربها
را به جان هم انداخته و با بهانه ایران، منطقه را به
آشوب کشاندهاند.
در حال حاضر قدرتمندان به دنبال منافع می گردند. هر جا ضعفی مشاهده کردند بر
آن می تازند و یا اگر بتوانند آن را ضعیف می کنند تا
بتوانند مقاصد خود را برای تأمین منافع اجرا کنند. و
یا اگر جنگی برپا شد در حالیکه کشور متجاوز بخشی از
خاک کشور دیگر را اشغال کرده است با ابزار سازمان ملل
و شورای امنیت پیشنهاد آتش بس می دهند.
در
کشور ما زمان صفویه را در نظر بگیرید که برای شکستن
دولت عثمانی غربیها چه ترفندهایی که به کار نبستند و
حتی آرزوی جنگ صلیبیِ دوباره را در سر داشتند!
بعد
دیدند که ایران را می توانند با خود همراه کنند و
کردند و دو دولت اسلامی را به جان هم انداختند و سود
آن را خودشان بردند. از آن به بعد همچنان این فتنهگری
ادامه دارد.
آنها
همواره دنبال نقطه ضعف می گردند و چه مصیبتی از این
بالاتر که خود این کشور ها نقطه ضعف به دست آنها می
دهند، و یا علامت (گرا) می دهند، مثل اینکه ابراز می
کنند ما می خواهیم با مردم شفاف باشیم ولی اسرار ممکت
را به آنها می گویند و یا می گویند:
- خزانه مان خالی است
- ما وفاق نداریم و سرمایه اجتماعیمان از دست رفته است
در قراردادها اگر دقت کنیم آنها را می توان بر چند دسته تقسیم کرد. من به
قرارداد های سازندگی و پیمانکاریها کاری ندارم این
قرارداد ها که کنتراکت (contract) نامیده می شوند با
معاهده¬ها و تریتی¬ها (treaties) فرق دارند. بحث من
معاهدههاست که البته به لحاظ تیپ شناسی، از نظر حقوقی
و سیاسی و حتی اثرات فرهنگی آن باید کارشناسان به دقت
بر روی آن کار کنند؛ ولی در یک نگاهی گذرا می توان
آنها را بر چند نوع تقسیم کرد:
• وقتی دو کشور مقتدرند در قرارداد ها نفع هر دو لحاظ می¬شود مانند پیمان عدم
تخاصم بین دو کشورِ با قدرت.
•
وقتی منافع
قدرتها ایجاب می کند که پایگاهی را در منطقه ای ایجاد
کنند بدون حضور کشور ضعیف قرارداد امضا می کنند مثل
قرارداد بالفور و یا کمپ دیوید.
• وقتی کشوری ضعیف است و یا می خواهند آن را از پای در
آورند بهانه-ای می تراشند و آن را اشغال می کنند و
صورت ظاهری از قبیل قطعنامه شورای امنیت درست می کنند
مثل اشغال عراق و لیبی.
•
و یا به
قطعنامه هم توجه نمی کنند و به عنوان کشوری که صاحب
اختیار همه است به اسم ایجاد دموکراسی تروریست در
کشوری می پرورانند و به بهانه کمک به آنها با استقلال
کشور مبارزه می کنند مثل اشغال سوریه ...
وقتی
یک کشوری ضعیف تر است و یا در جنگ باخته است برای
جلوگیری از خطرات بیشتر و با فشار قدرت خارجی به چند
طریق عمل می کند:
یا بخشی از خاک را واگذار می کند مانند
واگذاری بحرین
و
بخشی از افغانستان
و یا
بخش شمالی کشورمان به روسها،
و یا غرامت می پردازد مثل
معاهده ترکمانچای
و یا هر دو مثل جنگ با روسها،
یا سران کشور به خاطر منافع شخصی و خوشگذرانی های
خویش امتیاز واگذار می کند مثل قرارداد رویترز،
یا کشور و یا کشور های مقتدر خاک کشور بی طرف را اشغال
می کنند و بدون حضور او توافقنامه امضا می کنند که در
نهایت کشور مغلوب می تواند روزی خود را نجات دهد
مثل اشغال ایران در جنگ جهانی و تقسیم آن توسط دو قدرت
روس و انگلیس.
یا قراردادهای مستشاری می بندند مثل حضور امریکائیها
در ایران تا قبل از انقلاب،
یا قرار داد ترک مخاصمه زیر نظر یک مرجع بین المللی
مثل پذیرش قطعنامه 598 در زیر نظر سازمان ملل
یا واگذاری امتیاز از جانب دو طرف برای حفظ آرامش
بیشتر که در اصل نیروی قوی تر با توطئه طرف را به میز
مذاکره کشانده است و با عبارات دو پهلو آن را به تصویب
رسانده است و سپس در اجرا
با خدعه و نیرنگ با آنکه طرف اول همه تعهداتش را
داوطلبانه انجام داده است طرف دیگر با بهانه های واهی
از اجرای تعهداتش طفره می رود تا بتواند امتیازات
بیشتر بگیرد مثل برجام
باید
اذعان کرد که قرار داد برجام در نوع خود بی نظیر و یا
کم نظیر است. اولا به لحاظ اینکه دنیا یک طرف (به
اصطلاح جامعه جهانی!) و ایران یک طرف (که هم اهمیت
ایران را می رساند و هم اگر تحقق نیابد میزان کلاهی که
به سر ایران می رود یگانه است) همچنانکه در جنگ تحمیلی
هم این چنین بود.
و در عدم اجرا هم بی نظیر است چون خدعه و نیرنگ دبه
درآوردن با ادعای واهی امریکا که حرف خودش را هم قبول
ندارد و اروپائیها هم که مزورانه یکی به نعل می زنند و
یکی به میخ. و نیز به لحاظ طول زمان برای مذاکره که
بیش از 12 سال طول کشیده تا مذاکره و متن توافقنامه که
خیلی هم از نظر واقعی به نفع ما نیست به عمل آمده و به
تصویب رسیده!
ما باید بدانیم همه این ها تا عوامل داخلی با خارجی پیوندی نداشته باشد ولو
تمایل باطنی و یا رفتاری، دشمن نمی تواند نفوذ خود را
گسترش دهد.
مشکل داخلی بزرگترین مشکل است و نداشتن دیدگاه آینده
اندیشِ واحدِ ملی می تواند به اختلافات داخلی آنچنان
دامن بزند که رقیب داخلی را از دشمن خارجی بزرگتر نشان
دهد. در حالی که ما باید متحد باشیم ولی کارهایی که می
کنیم خلاف اتحاد است؛ در کارهایی که می کنیم مقابله به
مثل با خودی می کنیم.
قرارداد و مذاکره قوی با ضعیف توافق گرگ و میش است. هر چند گرگ خوی گرگی
نداشته باشد که البته نمی شود. گرگ گرگ است و نه تنها
به یک گوسفند قانع نیست که مرامش لت و پار کردن
گوسفندان است. و ما به عینه نمونه های آن را در حال
حاضر و به ویژه در کشورهای خاورمیانه میبینیم و
متأسفانه درک عمومی درستی هم در بین ملل ساکن این
مناطق نیست.
اکنون
که آمریکا با کمال وقاحت و به منظور تحقیر ایران از
برجام خارج شده است اکنون نوبت ایران است که قاطعیت
لازم از خود نشان دهد.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
پُرسش وُ پاسخ :
سوالی
داشتم در مورد مسایل جنسی بچه ها دختری دارم 8 ساله که
وقتی میریم خونه مامانم با پسر خاله اش میرن بازی ولی
یک وقتایی که مثلا سرزده میریم داخل اتاق میبینم که
درحاله نشان دادن به هم هستند یا باهم میرن زیر پتو
میگن سردمونه پسر خاله اش 6 ساله است درحالی که فکر
نمیکنم موردی از ما دیده باشه چند وقتی است که این طور
شده واقعا نمیدونم چه کار کنم در ضمن هنوز به طور
مستقیم بهش نگفتم لطفا راهنماییم کنین خدا اجرتون بده.
اگر همه جواب های شما به پرسش های ما، «نه» بوده است دست کم این گزارش را
درباره تربیت جنسی کودکان پیش دبستانی بخوانید، چون
آمارها نشان می دهد ۵۰ درصد طلاق ها مستقیم یا غیر
مستقیم به مشکلات جنسی زوج ها مربوط می شوند و بیشتر
این زوج ها کسانی هستند که از تربیت صحیح جنسی در
خردسالی بی بهره مانده اند. تربیت جنسی هم مانند تربیت
عقلانی، سیاسی، اجتماعی و ... یکی از انواع تربیت است
و شامل همه آگاهی ها و آموزش هایی می شود که هر یک از
ما باید آنها را از دوران اولیه زندگی، در جهت رشدی
متناسب و متعادل غریزه جنسی فرا گیریم و غفلت درباره
آن عواقبی ناخوشایند را در بزرگسالی برجای خواهد گذاشت
که از آن جمله می توان به اختلالات جنسی، زندگی مشترک
ناموفق و حتی گرایش به بزه اشاره کرد.
اما با وجود اهمیت تربیت جنسی در دوران خردسالی، این مقوله در هر خانواده-ای
جزو مرزهای ممنوع گفتگو محسوب می شود و کودکان به محض
رسیدن به نوجوانی آن را به شیوه ای نادرست از همسالان
خود یا مراجعی مانند سایت های غیراخلاقی و... فرا می
گیرند. تربیت جنسی در سنین پیش دبستانی، دبستان،
نوجوانی و بلوغ کاملاً با هم متفاوت است و والدین باید
دقت کنند که راه کارهای ارائه شده در این گفتگو صرفا
برای تربیت جنسی کودکان در سنین پیش دبستانی کاربرد
دارد و ممکن است برخی از قید و شرط های آن برای دیگر
گروه های سنی متفاوت باشد. چرا اینجوری می کنی بچه؟!
دکتر
محسن فرمهینی فرهانی دکترای علوم تربیتی و استاد
دانشگاه،
در گفتگو تربیت جنسی را در این سن به ۵ بخش شامل کنترل
عادت های جنسی، ارائه پاسخ های متناسب و درخور کودکان
در مواجهه با پرسش های جنسی، کمک به تکمیل و شکل گیری
هویت جنسی، پیشگیری از بیداری زودرس جنسی و رعایت
بهداشت جنسی تقسیم می کند و درباره نخستین بخش که
مربوط به کنترل عادت های جنسی کودکان است، توضیح می
دهد: والدین باید عادت های صحیح جنسی را به کودکان
بیاموزند و از ایجاد عادت های نادرست جلوگیری کنند. او
در این باره به ذکر چند مثال می پردازد و می گوید:
کودکان در سنین ۳ تا ۴ سالگی تمایل دارند بدنشان را
بپوشانند و اگر والدین این احساس را درک کنند می
توانند از آن برای آموزش به کودکان در پوشاندن بخش
هایی از اندامشان استفاده کنند.
این عضو گروه خانواده و سلامت جنسی دانشگاه شاهد، از دیگر مثال های کنترل
عادات جنسی به برخورد مناسب با کودکانی که خودشان را
به اشیاء اطراف می کشند یا اندام تناسلی شان را لمس
می کنند می پردازد و می گوید: باید جلوی این حرکت ها
را در کودکان بگیرید چون زمینه ساز رفتارهای نامناسب
بعدی خواهند شد.
تو
از آسمون افتادی فینگیلی!
پاسخهای
درخور و شایسته به سوالات جنسی کودکان در تربیت جنسی
آنها نقشی به سزا دارد. وقتی شما در پاسخ به کودکتان
که می پرسد: «از کجا آمده ام؟» می گویید: «من تو را از
فروشگاه خریدم» یا «تو از آسمان افتادی»، وقتی او به
شما می گوید: «این نوزاد چه طور به دنیا آمده؟» و شما
می گویید: «توی کوچه پیدایش کرده ایم» وقتی او از شما
می پرسد: «فرق دختر و پسر چیست؟» و شما او را تنبیه
کنید، انتظار نداشته باشید او در بزرگسالی عاقل و
منطقی و واقع بین باشد یا پس از این همه دروغ به شما
اعتماد کند.
به گفته فرمهینی فرهانی، هدف کودکان از پرسش ممکن است کنجکاوی یا وقت گذرانی
یا جلب توجه باشد و پدر و مادر باید با شناختی که از
روحیه کودک به دست آورده اند این هدف را تشخیص دهند.
پاسخ به پرسش های کودکان به دو شیوه مستقیم و غیر
مستقیم است که معمولا از شیوه مستقیم پس از بلوغ و از
شیوه غیر مستقیم پیش از بلوغ استفاده می شود. او توضیح
می دهد: در صورتی که هدف کودک کنجکاوی باشد پدر و مادر
باید دلیل این کنجکاوی را پیدا کنند و بعد صادقانه،
بدون مواخذه کودک و شرح و بسط اضافه یا پرداختن به
جزئیات غیرضروری به پرسش های کودک پاسخ دهند و از
دروغگویی یا ربط دادن پاسخها به خرافات پرهیز کنند.
با این حال همیشه پرسش هایی وجود دارند که ممکن است در
پاسخ دادن به آنها هر چند محافظه کارانه عمل کنید اما
همچنان صلاح نمی دانید پاسخ آنها را مستقیما به کودک
بدهید و پی راهی برای بیان غیر مستقیم آنها می گردید
که در این گونه، نگهداری حیوانی یا گیاهی در خانه و
بردن کودکان به باغ وحش و... میتواند در روشن شدن
نگرش آنها نسبت به مسائل جنسی موثر باشد.
من
چی هستم؟
به نظرتان دختری که از کودکی با پسرها بازی کرده است، لباس های پسرانه پوشیده،
با اسباب بازی های پسرانه بازی کرده و خلاصه مثل یک
پسر با او رفتار شده چه جور تصوری درباره جنسیتش دارد؟
او حق دارد در بزرگسالی آرزوی تغییر جنسیت داشته باشد؟
درباره پسری که آرایشش کرده اند، لباس های دخترانه به
او پوشانده اند یا عروسک دستش داده اند، چه نظری دارید؟
این وظیفه ما و شماست که به بچه ها بفهمانیم متناسب با
جنسیتشان رفتار کنند و به گونه ای با آنها رفتار کنیم
که از هویتشان راضی باشند. بیداری همیشه خوب نیست.
سالها پیش از پسر بچهای شنیده-ام که پدر و
مادرش را فریب می دهد و شب ها که آنها تلویزیون تماشا
می کنند خودش را به خواب می زند اما زیر چشمی فیلم
تماشا می کند. این پسر بچه ۵ سال بیشتر نداشت اما راه
فریب دادن پدر و مادرش را یاد گرفته بود! بدتر از همه
این است که والدین او حتی وقتی پای تلویزیون نشسته بود
به سانسور اهمیتی نمی دادند و معتقد بودند بچه ها از
خردسالی باید با همه چیز آشنا شوند، اما عضو هیات علمی
دانشگاه شاهد نظرش کاملا خلاف این است
و اعتقاد دارد این دست آشنایی های زود هنگام، به
بیداری زودرس جنسی می انجامد که اصلا به نفع کودکان
نیست. او هشدار می دهد، در جلوگیری از بیداری جنسی،
والدین باید به محافظه کاری در ارتباطشان جلوی چشم
فرزندان و مراقبت نامحسوس از فرزندان در ارتباط با
خودشان توجه داشته باشند.
فرمهینی فرهانی می گوید: مناسبات جنسی همسران نباید جلوی فرزندان انجام شود.
پدر و مادر باید در انتخاب لباسی که در منزل می پوشند
دقت کنند و اتاق خواب و استراحت شان را از اتاق کودکان
جدا کنند. آنها باید به بچه ها یاد بدهند بدون در زدن
وارد اتاق خواب بزرگترها نشوند و به هم گوشزد کنند از
شوخی هایی که بار جنسی دارند در حضور کودکانشان
بپرهیزند.
این چه
جور کارتونی بود؟!
والدین وظیفه
دارند فیلم یا کارتونی که کودکان تماشا می کنند را
بررسی کنند و بدانند که خیلی وقت ها کارتون های خارجی
نیز بار جنسی دارند و حتی برخی از کارتون ها برای
بزرگسالان ساخته می شوند و پر از صحنه های ناخوشایند
هستند و به همین دلیل خرید فیلم و کارتون غیر مجاز
برای کودکان از دستفروش های خیابانی، کار درستی نیست.
با کی
حموم برم؟
چرا فکر می کنید بچه ها چیزی نمی فهمند؟
اتفاقا بر خلاف تصور ما، بچه از سنین خیلی پایین،
حرف ها و رفتارهای ما را می سنجند و معنی آنها را به
خوبی درک می کنند و به همین دلیل است که فرمهینی
فرهانی تاکید می کند:
والدین باید
شستشوی بدن را به فرزندان بیاموزند و از حدود ۳ سالگی
مسئولیت استحمام پسرها به پدر و دخترها به مادر سپرده
شود.
سن ۷ تا ۱۱ سالگی، سن اختفای جنسی است و اگر کودکان
تحریک نشوند از نظر جنسی فعال نیستند اما این دلیل نمی
شود که خیال کنید می توانید پرهیزهای جنسی را که مطرح
کردیم در این سن نادیده بگیرید، لابد شما هم قبول
دارید که همیشه و در هر سنی مرزهایی در زندگی وجود
دارد که عبور از آنها، به نفع ما و اطرافیان نخواهد
بود.
بهتر است پیشانی کودک بوسیده شود و در صورت بوسیدن گونه ها سریع و کوتاه باشد.
از
بوسیدن لب های کودک بپرهیزید زیرا باعث تحریک جنسی می
گردد. همچنین هنگامی که کودک به سن ۶ سالگی رسید بر
طبق روایات، جنس مخالف نباید او را ببوسد.
اگر در کودک انحراف جنسی مشاهده کردید از خشونت
بپرهیزید زیرا او انحراف خود را مخفی خواهد کرد و اگر
انحرافی او را تهدید کند با شما در میان نخواهد گذاشت.
مراقب حضور کودک در مکان ها و زمان های خلوت باشید
زیرا ممکن است توسط افراد منحرف مورد سوء استفاده جنسی
قرار بگیرد.
در حد سن
کودک برخی خطرات جنسی که او را تهدید می کند برای او
توضیح دهید: تو نباید افراد غریبه را ببوسی یا بغل
آنها بروی، نباید اجازه دهی کسی به بدنت دست بزند، اگر
این کار را کرد به پدر و مادر بگو، اگر کسی که او را
نمی شناسی به تو چیزی داد و گفت بیا جایی بریم نباید
با او بروی و چیزی را از او بگیری البته نباید این
مطالب را بیش از حد باز کرد.
بعد از سن تمیز رختخواب کودکان را از یکدیگر جدا کنید.
بعضی حرکات مانند غلتیدن بر روی تشک و مالیدن آلت به نرده، به روی شکم
خوابیدن باعث انحراف جنسی می گردد باید کودک را به
آرامی از آن بازداشت. انگل های مقعدی و کرمک سبب
پیدایش خارش در اطراف آلت و سپس لذت و انحراف می گردد.
باید در این موارد به پزشک مراجعه کرد.
دوران نوجوانی گریه بر اهلبیت به ویژه در نیمه شب، خواندن قرآن – به ویژه
سوره یوسف در پسران و نور در دختران – تأثیر زیادی در
عفت و پاکدامنی نوجوانان دارد.
شخصیت نوجوان
را تکریم کنید و بزرگ شمارید. زیرا یکی از خطرات تحقیر
شخصیت ابتلا به دام انحرافات جنسی است. مهمترین علت
گرایش نوجوانان به جنس مخالف، کمبود محبت است.
انجام
فعالیت های ورزشی و نشاط بخش کوهپیمایی و دویدن، حمام
کردن با آب ولرم و حجامت موجب تعدیل قوای جنسی است.
پرخوری و مصرف خوراکی هایی مانند فلفل، زنجبیل، دارچین،
زعفران، کاکائو، قهوه، کنجد، سیر، پیاز، گردو، خرما،
موز، پسته، فندق، نوشابه، نخود، شیرینی جات موجب تقویت
جنسی است و مصرف آن در نوجوانان باید کم باشد.
خوراکی هایی مانند سرکه، آبلیمو، نعناع و عرق نعناع، لپه، عدس موجب تعدیب
قوای جنسی است. یک ترکیب مفید برای
تعدیل قوای جنسی: عسل + سرکه + عرق نعناع
نوجوانان
از نحوه برخورد والدین با نامحرم الگو می گیرند.
قبل از
گرسنگی نباید غذا میل کرد و هنوز کاملاً سیر نشده باید
از غذا دست کشید. نظم و برنامه ریزی در امور روزانه
موجب جلوگیری از انحراف است.
او حق دارد بداند اگر روزی پشت ویترین کتابفروشی، کتابی درباره شیوههای
تربیت جنسی کودکان ببینید، آن را میخرید؟ اگر
تلویزیون را روشن کنید و برنامه ای درباره راه های
تربیت جنسی کودکان روی آنتن باشد تماشایش می کنید؟ اگر
پیچ رادیو را بپیچانید و در گفتگویی به این مقوله
اشاره شود، می شنویدش؟
دوران
کودکی
وقتی ممیز گردد – خوب و بد را تشخیص دهد – باید والدین در حضور او مراقب
رفتار خود باشند.
کسی
نباید در حضور او عریان باشد.
از این دوران – ۳۰ ماهگی به بعد – دختر با پدر و
پسر با مادر نباید به حمام بروند زیرا این تصاویر در
ذهن او ثبت می شود و دچار بلوغ زودرس می شود. میل جنسی
از دوران کودکی در انسان وجود دارد و نباید موجب تحریک
آن شد. از سن ۴ سالگی رفتاری مانند میل به بوسیدن، لمس
اعضای بدن، توجه به خوشگلی و ترکیب چهره دیگران، انجام
شوخی های جنسی، به کار بردن کلمات مربوط به روابط جنسی،
خاله بازی، آمپول بازی و بیانگر میل جنسی می باشد.
حضور کودک در مجالسی که پوشش نامناسب و آرایش تند بکار رفته موجب باقی ماندن
این تصاویر در ذهن او می شود و موجب انحراف در آینده
خواهد بود. اشکال در وضع ختنه و کمی یا زیادی پوست
اطراف آلت موجب انحراف می شود.
بهتر است از ختنه طبیعی و سنتی استفاده شود زیرا ختنه به روش جدید (حلقه ای)
به علت ایجاد عفونت و وجود پوست اضافه خطر ابتلا به
تحریک جنسی را دارد. از لمس و نوازش نقاط حساس بدن
کودک (آلت، ران، کفل) و شوخی های جنسی و بدنی پرهیز
کنید و دیگران را نیز از این کار باز دارید.
کودک نباید روابط عاشقاته و زناشویی، شوخی های جنسی و
فیلم های عاشقانه را مشاهده کند زیرا آن را به ذهن می
سپارد و ممکن است تقلید کند و باعث تحریک او شود و
دچار انحراف و بحران روحی و جسمی و یا عمل استمناء شود.
کودک
باید از محبت سیراب شود.
کودکی که محبت نبیند ممکن است دچار انحرافاتی
مانند انحراف جنسی شود (از جمله استمناء – دوستی با
جنس مخالف و...) و یا توسط افراد منحرف جذب شود. تحقیر
کودک نیز ممکن است چنین عواقبی داشته باشد.
دختر
بیشتر نیازمند محبت پدر است و پسر محبت مادر را بیشتر
نیاز دارد.
والدین
باید از الفاظی مانند دوستت دارم، چقدر زیبا شده ای
و... در مورد کودکان بسیار استفاده کنند کودکی که این
الفاظ را نشنود (به ویژه دختران) به راحتی جذب جنس
مخالف خواهند شد.
از سن ۲ سالگی بهتر است محل خواب کودک از والدین جدا شود و کودک عادت داده
شود که برای ورود به اتاق خواب والدین اجازه بگیرد.
قلقلک دادن
کودک به ویژه کف پای او ممنوع است زیرا بر روی عصب
اعضای تناسلی رفلکس داشته و جریان خون را در آن قسمت
بیشتر نموده باعث تحریک می شود. کودک نباید ادرار خود
را نگه دارد زیرا در این حالت عضلات اطراف آلت تناسلی
را منقبض نموده موجب لذت او می شود.
در
چنین حالتی باید او را به صورت سرپا نگه داشته تا خود
را تخلیه کند. توصیه می شود تا والدین نیمه شب کودک را
به دستشویی ببرند.
در
صورتی که کودک آلت تناسلی خود را دستکاری کرد از خشونت
بپرهیزید و به آرامی او را مشغول کار دیگری کنید. علت
این عمل ممکن است کنجکاوی، ناآشنایی با اعضای بدن،
مشکل جسمی (خارش، انگل، سوزش خشکی پوست و...) یا عدم
رعایت بهداشت باشد. ممکن است علت آن فشارهای روحی باشد
تا از این طریق به آرامش برسد. این موارد را باید با
پزشک در میان گذاشت.
برخورد خشن در این موارد کودک را حساستر و عمل
را تثبیت می کند و او احساس افسردگی می کند و برای
پرسش ها و ابهام های جنسی دیگر به سراغ شما نمی آید.
در مقابل سؤال جنسی کودک نه با خشونت رفتار کنید نه با
طفره رفتن، زیرا در هر صورت ممکن است او سؤال خود را
از فردی منحرف بپرسد و...
.
پاسخ سؤال او را نباید باز کرد، پاسخ باید در حد سن او
باشد. اگر در همان لحظه پاسخ مناسبی نیافتید آن را به
لحظات بعد موکول کنید ولی در اسرع وقت به او جواب
مناسب بدهید.
مثال:
ما چگونه به دنیا می آییم؟ جواب: همه ما در شکم
مادرانمان بوده ایم و خدا ما را بدنیا آورده است...
کودک نباید
در هنگام خواب برهنه باشد زیرا لمس اعضای او با هم و
یا تشک موجب انحراف می شود پوشاندن بدن فقط مخصوص
نامحرم نیست بلکه خواهر و برادر و والدین نیز باید
قسمت های محرک بدن را از یکدیگر بپوشانند (به جز زن و
شوهر) به کار بردن الفاظ رکیک همیشه مذموم است و در
نزد کودک مذموم تر، زیرا ممکن است او به جستجوی معانی
آنها بر آید. روابط کودک با کودکان دیگر نیز باید به
طور غیر مستقیم زیر نظر گرفته شود. زیرا ممکن است به
عنوان بازی به کشف اعضای یکدیگر بپردازند. اگر کودکان
در اتاق یا در کوچه مشغول بازی هستند گاهی به آنها سر
بزنید. همچنین کودک نباید به مدت طولانی در جایی تنها
بماند.
رابطه
کودک با جنس مخالف در مهد کودک ها ممکن است در ذهن او
بماند و در آینده موجب بلوغ زودرس شود. بهتر است کودک
را به مهد کودکی بسپارید که مربی آن متعهد است و
شؤونات اسلامی در آن رعایت می شود و حتی الامکان دختر
و پسر در آن مختلط نباشند. تماس بدنی والدین با کودک (در
آغوش کشیدن) باید از روی پوشش باشد والدین باید به طور
نامحسوس بر نحوه استفاده کودک از وسایل ارتباط جمعی
مانند – اینترنت و مجله ها، کتاب ها و ... کنترل داشته
باشند. از داشتن فیلم های مبتذل، ماهواره و... در خانه
بپرهیزید زیرا ممکن است در غیاب شما، کودک از آنها
استفاده نموده منحرف شود. از موسیقی مهیج بپرهیزید و
کودک را نیز از آن دور بدارید زیرا باعث تضعیف اراده
در برابر مسائل جنسی، فحشاء، بی تفاوتی به ناموس و...
می گردد. شستشوی ناقص یا بیش از حد مجاری دفع ادرار و
مدفوع و عدم رعایت بهداشت، پوشاندن لباس های تنگ و
چسبان باعث انحراف جنسی و استمناء در کودک می شود.
برخی از
عوامل روانی نیز در انحراف جنسی کودک و نوجوان
تأثیرگذارند مانند: ترس، هیجان، بیش از حد اضطراب و
تشویش، طرد شدن از طرف اطرافیان، تحقیر، افراط و تفریط
در محبت، خشونت، اختلافات خانوادگی. در این گونه موارد
ممکن است کودک برای آرامش یافتن به اعمالی مانند
استمناء (خود ارضائی) رو بیاورد. قبل از اینکه کودک
کاملاً خسته شود نباید به رختخواب برود زیرا فکرهای
پریشان و منحرف به سراغ او می آید و یا در اثر غلطیدن
در رختخواب لذت جنسی در او ایجاد می شود. در طول روز
نباید کودک زیاد بخوابد و باید کاملاً خسته شود تا شب
به راحتی بخوابد.
نداشتن
برنامه مناسب در اوقات فراغت یکی از دلایل انحراف
فرزندان است.
تفریحات
سالم، ورزش و بازی های با نشاط، انس با کتاب و... در
پیشگیری و درمان انحرافات مؤثر است. کودک نیاز به محبت
دارد. باید او را بوسید و در آغوش کشید. در این موارد
باید مراقب بود.
نقش
والدین
با
توجه به اینکه کنجکاوی کودک در این مرحله شدید و جهت
دار است؛ لذا مراقبت هایی که والدین در رابطه با خود و
در رابطه با فرزندان دارند، همانند دوره پیش از دبستان
باید با شدت بیشتری صورت گیرد؛ ضمن این که میل شدید
کودکان دبستانی به تقلید از بزرگترها باعث می شود که
با سادگی مخصوص خودشان، رفتار آنها را قبول و کپی کنند،
مثلاً، کودکان همراه با والدین شان ورزش می کنند،
شطرنج بازی می کنند، کتاب می خوانند، نقاشی می کشند یا
به موضوعات ادبی تمایل نشان می دهند و یا ناسزا یاد می
گیرند.
بنابراین لازم است والدین برای رشد و سلامت روانی و جنسی کودک خود، مراقبت
هایی در رفتار خود داشته باشند که مهم ترین آن ها بدین
قرارند:
۱- در آرایش
۲- در پوشش
۳- در خواب و استراحت
۴- در میان دوستان
همچنین مراقبت هایی که والدین در ارتباط با فرزندان باید داشته باشند بدین
شرح است:
۱- مراقبت در پوشش
۲- تفکیک بستر
۳- در معاشرت ها (دختر و پسر، افراد بالغ با غیر بالغ)
۴- ایجاد عادت های مناسب در خواب و استراحت، ورود به
اطاق والدین، مشغول داری فکر و دست، نظافت خود و...
۵- در بازی ها
۶- در شنیدنی ها و دیدنی ها
از آنجا که موارد فوق الذکر در بخش پیشین مورد بررسی قرار گرفت، از تکرار آن
خودداری می شود. والدین باید بدانند محیط زندگی کودک
با محرک های فراوان و گوناگون می تواند رشد جنسی را
تسریع کند یا بر عکس به تعویق اندازد. به همین دلیل
لازم است والدین رفتار و کردار خود را در حضور کودکان
دقیقاً کنترل کنند و به موقع آن ها را راهنمایی کنند.
نقش مدرسه
شکی نیست که مدرسه در رابطه با تربیت به ویژه تربیت جنسی نقش مکمل دارد.
مسئولیت اصلی تربیت جنسی کودک و نوجوان به عهده پدر و
مادر است. در صورت نبود مادر در محیط خانواده (به دلیل
طلاق، مرگ و یا بیماری طولانی و بستری شدن در
بیمارستان) لازم است آموزش مسائل مربوط به بلوغ دختران،
توسط زنان دیگر خانواده نظیر، عمه، مادر بزرگ و خاله
صورت گیرد و در صورت نبود پدر در محیط خانواده پدر
بزرگ، عمو و دایی میتوانند این مسئولیت را به عهده
گیرند؛ در غیر این صورت ترجیح دارد این گونه مسائل به
وسیله یکی از مربیان مدرسه به دانش آموزان آموزش داده
شود.
نکته ای که
معلمان و والدین باید در این سنین توجه داشته باشند
این است که دختران از نظر جنسی نسبت به پسران آسیب پذیرتر
هستند. زیرا از لحاظ جسمی از پسران ضعیف ترند و دیگر
اینکه سن بلوغ در آن ها کمتر از سن بلوغ در پسران است.
دختران معمولاً در سن بلوغ از آگاهی و تعلیمات جنسی
لازم برخوردار نیستند، لذا به سهولت در دام انحراف
جنسی می افتند. بنابراین ضروری است والدین و مربیان در
این زمینه مراقبت های کافی داشته باشند و در زمینه
آماده سازی دختران برای ورود به دوران بلوغ مؤثر باشند.
تربیت
جنسی کودکان دبستانی
انحراف جنسی یکی از بزرگترین معضلاتی است که یک
جامعه را تهدید می کند.
امروزه
پائین آمدن سن بلوغ و بالا رفتن سن ازدواج باعث پدید
آمدن بسیاری از مشکلات روحی و جسمی در جوانان گردیده
است. بسیار ساده انگارانه است که تصور کنیم تربیت و به
ویژه تربیت جنسی از سنینی خاص شروع می شود، بلکه قبل
از دوران تکون نطفه باید به فکر باشیم.
در این جزوه سعی شده است به طور مختصر نکات مهم در
رابطه با تربیت جنسی کودک در اختیار والدین قرار گیرد.
تذکر: مواردی که با علامت ستاره مشخص شده است در همه دوران تربیت مشترکاً
باید رعایت گردد.
تربیت کودک (تربیت جنسی)
انعقاد نطفه
والدین قبل از انعقاد نطفه به ذکر و استغفار و خواندن قرآن مشغول شوند با وضو
باشند و بسم الله بگویند تا در نطفه اثر مثبت داشته
باشد. گریه بر اهل بیت علیهم السلام قبل از انعقاد
نطفه در روحیات معنوی کودک بسیار مؤثر است.
نزدیکی با شکم پر موجب شهوتران شدن کودک می شود.
بهتر است نزدیکی بعد از نیمه شب انجام شود.
اگر
مرد با شهوت و خیال زن دیگر با همسر خود نزدیکی کند
احتمال انحراف جنسی در کودک بسیار زیاد خواهد بود. قبل
از انعقاد نطفه والدین باید تصورات خود را کنترل کنند
و اگر فکر شیطانی در ذهن آنها خطور کرد استغفار نمایند،
ذکر بگویند و صدقه بدهند.
دوران
بارداری از گوش دادن به موسیقی مهیج و دیدن صحنه های
مبتذل خودداری کنند. از نگاه به نامحرم – جز در حال
ضرورت – خودداری شود.
دوران شیرخوارگی روح و ضمیر ناخودآگاه کودک تازه متولد شده بسیار گیرا و جاذب
می باشد. به همین جهت والدین نباید در حضور کودک عمل
زناشویی را انجام دهند – حتی اگر کودک در خواب باشد –
زیرا تصاویر و صداها در ضمیر ناخودآگاه کودک ثبت می
شود و ممکن است در آینده به انحراف بیفتد. آمونیاک
موجود در ادرار سوزآور است و اگر پوشاک نوزاد دیر عوض
شود موجب تحریک آلت تناسلی می شود و موجب نعوظ (بزرگ
شدن آلت تناسلی) می شود.
من هم موافقم که موضوع، موضوع بسیار حساس و ظریفی است. اما معتقدم اگر در
ارائه آموزش های جنسی به فرزندان عفت کلام را رعایت
کنیم و حرمت ها را حفظ کنیم و اطلاعات را به شکل غیر
مستقیم ارائه دهیم، این مشکل پیش نمی آید. در بحث
آموزش های جنسی رعایت عفت و حیا خیلی مهم است. میزانی
از شرم و حیا لازم است اما نباید مانع از این شود که
ما اطلاع جنسی به فرزندانمان ندهیم. باید توجه داشت در
طرح مسائل جنسی از به کارگیری کلمات سبک و زشت پرهیز
کنیم. زیاده گویی نکنیم و به حواشی نپردازیم. ضمن این
که باید توجه داشته باشیم که فرزندان ما بیشتر از
اعمال ما می آموزند تا از گفتار.
منظورتان چیست؟ یعنی بچه ها از رفتارهای والدین خود از مسائل جنسی با خبر می
شوند؟
ببینید، مراقبت والدین در رابطه با تربیت جنسی دو بعد دارد، یکی در رابطه با
خودشان و دیگری در رابطه با فرزندان، مراقبت های
والدین در مورد اعمال خودشان این است که در مناسبات
جنسی شان نهایت دقت را داشته باشند و دور از چشم
فرزندان باشد. در متون دینی ما آمده که از شش سالگی
اتاق خواب کودک را جدا کنند. همچنین بچه ها را عادت
دهند که وقتی وارد اتاق آنها می شوند، در بزنند. مراقب
شوخی هایشان باشند. شوخی ها ممکن است خیلی اطلاعات را
به شکل غیر مستقیم به فرزندان بدهد. اما مراقبت های
والدین در رفتار با فرزندان، شامل موارد زیادی می شود.
از جمله شستشو و تطهیر در سنین پیش از دبستان، که باید
مراقب باشند تحریک صورت نگیرد. در آموزه های دینی ما
آمده که وظیفه استحمام پسر بعد از سه سالگی به عهده
پدر است.
پوشش و لباس
مناسب هم برای بچه ها مهم است. لباس های تحریک کننده،
چسبان و تنگ برای بچه ها مناسب نیست. در بازی ها
محدوده سنی رعایت شود و بچه ها با افراد غیر همجنسی که
با آنها تفاوت سنی مشهود
دارند، بازی
نکنند. والدین باید در روابط و معاشرت ها، نوازش ها،
در ایجاد عادات صحیح در بچه ها دقت داشته باشند. این
ها ریزه کاری هایی است که والدین باید در رفتار خود با
بچه ها به آن دقت کنند، چون آموزش در بطن همین رفتارها
اتفاق می افتد.
این طور که می گویید وظیفه پدر و مادرها در این باره خیلی زیاد می شود. واقعاً
می توان انتظار داشت که والدین بتوانند این همه وقت
بگذارند و بار آموزش همه مسائل را خودشان بکشند؟
البته یکی از وظایف مهم والدین در برابر فرزندشان، همچنین بحث آموزش و تربیت
جنسی است. سخت است ولی به هر حال بار اصلی این وظیفه
به عهده آنهاست. بعضی پدر و مادرها در تربیت جسمی،
تغذیه و سلامت جسم و تربیت اجتماعی و عقلانی فرزندشان
خیلی دقت می کنند، اما تصور می کنند آموزش های جنسی
وظیفه آنها نیست. توجیه آنها هم این است که موضوع،
موضوع سخت و حساسی است. اما از والدین که بگذریم،
تربیت جنسی در درجه بعد وظیفه مدرسه، نظام آموزشی و
جامعه هم هست.
مدارس ما چقدر در این باره پشتیبانی شده اند؟ اصلاً برنامه ریزی برای این کار
شده است؟ می دانند چه چیز را باید چطور آموزش دهند؟
البته این برنامه ریزی ها هنوز انجام نشده، چون هنوز به اهمیت و ضرورت آموزش
جنسی در مدارس پی نبرده ایم و این موضوعی است که
کارشناسان گوناگون تربیتی باید دور هم بنشینند و هر چه
سریع تر درباره آن تصمیم بگیرند و برنامه بریزند.
غیر از مدرسه به جامعه هم اشاره کردید. منظورتان از آموزش از طریق جامعه
دقیقاً چیست؟
برخی موضوعات هست که اگر در جامعه رعایت شود، تربیت جنسی صحیح تر و سالم تر
صورت می گیرد. مثلاً جلوگیری از روابط عنان گسیخته بین
زن و مرد یا این که خانم ها زیورها و زینت هایشان را
به دیگران نشان ندهند. یا مسئله هویت جنسی و این که
معلوم شود فردی زن است یا مرد. برخی مسائل هم هست که
ظاهراً ربطی به مسائل جنسی ندارد، اما مطالعات نشان
داده که به طور غیر مستقیم روی سلامت جنسی نوجوانان و
جوانان تاثیر دارد، مثل ترویج ورزش همگانی، پر کردن
اوقات فراغت، رفع بیکاری و مسائلی مانند این ها به طور
کلی می توان گفت خانواده، مدرسه و جامعه نقش مکمل
دارند و اگر یکی کارش را نادرست انجام دهد، دچار مشکل
می شویم.
صحبت ما به درازا کشید و ممکن است خانواده ها هنوز سؤالهای زیادی در این باره
داشته باشند.
آیا
کتاب مناسبی در حوزه تربیت جنسی می توانید معرفی کنید؟
دو نوع کتاب وجود دارد، یکی کتابهای ترجمه و دیگری
کتاب های تالیفی، کتاب های ترجمه، دیدگاه های خوبی
دارند و نکات علمی خوبی را مطرح کرده اند، اما
پیشنهادها و توصیه هایشان متناسب با فرهنگ ما نیست. یک
نمونه خوب از این کتاب ها، کتابی است با این مشخصات:
سلامت جنسی ترجمه سارا رییسی طوسی – انجمن طب اطفال
کودکان. اما کتاب های تالیفی انجمن اولیاء و مربیان،
مثل سری کتاب هایی با عنوان خانواده و فرزندان، از هر
لحاظ مناسب و قابل استفاده است. سایر کتاب ها از این
قرارند: خانواده و مسائل جنسی در کودکان تالیف آقای
دکتر علی قائمی، کتاب اخلاق جنسی در اسلام و غرب استاد
مطهری، کتاب بلوغ – اردوبادی – انتشارات قلم.
شما در کنگره بین المللی خانواده و سلامت جنسی هم فعال هستید. در کدام حوزه
هستید و چه مقالاتی را بررسی می کنید؟
من دبیر علمی گستره علوم تربیتی، اجتماعی، فرهنگی و رسانه های همگانی این
کنگره هستم که در تاریخ ۶ تا ۸ آذر ۸۶ توسط دانشگاه
شاهد برگزار می شود. مقالات گوناگون در پنج گستره
پزشکی، روانشناسی، دین، حقوق و علوم تربیتی و اجتماعی
ارائه می شود.
اصول کلی که پدر و مادر و مربیان در تربیت جنسی باید رعایت کنند.
پرهیز
از افراط و تفریط:
این روزها می گویند پدر و مادرها باید با بچه ها دوست
شوند، اما به نظر می رسد این دوستی یک طرفه شده و پدر
و مادرها استخدام فرزندانشان شده اند. دوستی باید دو
طرفه باشد و فرزندان هم باید ارزش ها و هنجارهای پدر و
مادر را تا حد ممکن رعایت کنند. پذیرش واقعیت ، بچه ها
را برای زندگی واقعی تربیت کنیم و آنها را محصور و
محدود نکنیم.
اصل
الگو پذیری و همانند سازی: الگو باید پدر و مادر باشند
اما اگر احساس می کنند خیلی نمی توانند الگو باشند.
باید الگوهای شایسته را معرفی کنند. وقتی نوجوان بداند
آینده اش به سلامت این دوره بستگی دارد، بیشتر مراقب
است.
اصل
برقراری ارتباط کلامی و عاطفی:
پدر و مادر به شکل غیر مستقیم از دوستان، علاقه ها و
دل نگرانی های فرزندشان بپرسند و او را به حرف زدن
تشویق کنند. در طول روز، هنگام خرید، قدم زدن در پارک،
هنگام ورزش، از همه این فرصت ها استفاده کنیم و مسائل
جنسی را به فرزندانمان بگوییم.
حفظ
عزت نفس در کودکان: این موضوع خیلی مهم است. اگر
نوجوان احساس ارزشمندی نکند، تن به هر کاری می دهد،
این عزت نفس را خانواده، مدرسه و دوستان به فرد می
دهند و همچنین والدینی که فرزندشان را تحسین و تمجید
می کنند.
تربیت
جنسی کودکان دبستانی
این
دوره که از حدود ۷ تا ۱۲ سالگی ادامه می یابد، شخصیت
کودک سازمان یافته تر می شود و کودک به صورت فردی
مستقل در می آید و... .
ویژگی های کلی دوره ابتدایی
این دوره که از حدود ۷ تا ۱۲ سالگی ادامه مییابد، شخصیت کودک سازمان یافته
تر می شود و کودک به صورت فردی مستقل در می آید.
تغییرات شگرف و رشد سریعی از نظر جسمانی، ذهنی و
اجتماعی در او به وجود می آید. از مهم ترین تحولات
زندگی او در این دوره، وسعت محیط اجتماعی اوست. ارتباط
کودک با گروه همسالان و بزرگسالانی غیر از والدین و
محیط دبستان به عنوان دومین نهاد مهم زندگی کودک پس از
خانواده، در مجموع فرصت هایی مناسب برای رشد فردی و
اجتماعی کودک در ابعاد مختلف فراهم می سازند.
بسیاری
از روانشناسان سن ۷ تا ۱۲ را سن نهفتگی یا اختفاء جنسی
معرفی کرده اند و برنامه تربیت جنسی هم باید با این
نهفتگی هماهنگ باشد و نباید اطلاعات به گونه ای باشد
که باعث بیداری زودرس جنسی گردد و باعث شعله ور شدن
آتش زیر خاکستر شود. با این حال نباید این تصور ایجاد
شود که کودکان قدرت فهم و درک مطالب جنسی را ندارند.
کودک با توجه به ویژگی های عقلی و اینکه به سطح نسبتاً
مطلوبی از ادراک و قدرت تمیز زشت و زیبا رسیده است،
قدرت فهم اینکه چرا باید برای ورود به اتاق خصوصی
والدین اجازه بگیرد و چرا باید بستر خواب او از دیگران
جدا باشد، را درک میکند.
تربیت
جنسی کودکان
عصر اطلاعات است و سرعت، و بچه های ما فرزند همین زمانه اند. طوری که دیگر به
این راحتی نمی توان سرنوشت آنها را از همان کودکی تا
بزرگسالی و پیری خواند. دنیا پیچیده شده و آلوده. و از
خیلی ها می شنویم که پیچیدگی و آلودگی دنیای مدرن را
بهانه می کنند، برای توجیه ناآگاهی شان از چیزهایی که
باید به فرزندان شان بیاموزند.
گاهی آن قدر با تاکید و قاطعیت، که آدم مطمئن می شود اگر هم کودک و نوجوان ما
در این دنیا آن طور که باید و شاید تربیت نشدند و
شخصیت سالم و درستی پیدا نکردند، آن قدرها هم تقصیری
متوجه ما نیست. چرا که "دنیا، دنیای پیچیده و آلوده ای
است". دکتر محسن فرمهینی فراهانی، که دکترای علوم
تربیتی دارد و هم اکنون استادیار دانشگاه شاهد است، از
دغدغه هایی حرف می زند که شاید زبان حال همه پدر و
مادرها باشد، اما هیچ وقت فرصتی برای بیان آنها پیدا
نکرده اند.
آقای
دکتر، به نظر شما اصلاً چرا باید درباره موضوعاتی این
قدر سخت و حساس با بچه ها حرف زد؟ چرا اجازه ندهیم
وقتی بزرگ شدند و ازدواج کردند، با این مسائل مواجه
شوند؟ شاید اگر بلافاصله بعد از وارد شدن بچه ها، از
دنیای کودکی به دنیایی که مسائل جنسی در آن معنی دارد،
یعنی دوران بلوغ و بعد از آن، فرد ازدواج می کرد و
امکان این را پیدا می کرد که غرایزش را به نحو صحیح و
مشروع برآورده کند، می توانستیم صبر کنیم و آموزش را
از همان زمان شروع کنیم. اما در شرایط فعلی، بین بلوغ
و ازدواج فرد فاصله طولانی، گاه حتی تا ۲۰ سال، وجود
دارد. در این فاصله هم این فرد در برابر انواع و اقسام
تحریک کننده ها قرار دارد. تلویزیون، ماهواره و
اینترنت، از ویژگی های عصری است که در آن زندگی می
کنیم و به نظر می رسد باید آگاهی و تربیت جنسی را از
طریق صحیح به فرزندان منتقل کنیم. تهاجم فرهنگی را هم
باید در نظر گرفت. بعضی رسانه ها با نشانه گرفتن یکی
از دل مشغولی های نوجوانان وارد می شوند و اطلاعات
زیادی در اختیار آنها قرار می دهند که ممکن است باعث
انحراف جنسی آنها شود. به همین علت هدایت جنسی، طبق
آموزه های اسلام، موضوع مهمی است. اگر راهنمایی های
لازم از سوی پدر و مادر انجام نشود، ممکن است فرزند ما
در دام کسانی بیفتد که اطلاعات غلط و بی حد و حصر در
اختیارش قرار می دهند و دچار انحراف جنسی شود. نکته
دیگر این که ما برای کسانی که ازدواج می کنند هم آموزش
کامل و درستی نداریم. آمارها نشان می دهد حداقل ۵۰
درصد طلاق ها ریشه در مشکلات جنسی دارد.
شما
معتقدید که باید آموزش مسائل جنسی را از کودکی شروع
کرد. چه سنی برای شروع مناسب تر است؟
آموزش در تمام مراحل سنی باید صورت بگیرد. به سن خاصی نمی شود اشاره کرد. از
دوران پیش از دبستان، دبستان، دوران بلوغ، جوانی،
میانسالی و حتی سالمندی این آموزش ها لازم است. البته
شکل آن در هر دوره متفاوت است.
یعنی با کودک پیش دبستانی هم می شود درباره مسائل جنسی صحبت کرد؟
بله، البته با در نظر گرفتن درک و فهم کودک در این سن و همین طور ویژگی های
روحی اش. باید توجه داشته باشیم که در این سن آنها
نیاز دارند چه مسائلی بیاموزند. به طور کلی شکل گیری
هویت جنسی و اینکه فرد دختر و پسر بودن خودش را قبول
کند، در این سن اتفاق می افتد. دوم اینکه در این سن
باید حواسمان باشد که از بیداری زودرس جنسی کودک
پیشگیری کنیم.
سنین سه تا چهار سالگی به بعد سن سؤال کردن است و یک طیف سؤالات بچه ها همین
سؤالات جنسی است. البته این سؤالات جنسی ناشی از
کنجکاوی، جلب توجه و وقت گذراندن است. در این سن بچه
ها اصرار دارند بدنشان را محرمانه نگهدارند و از لخت
بودن احساس شرم می کنند. لازم است پدر و مادر این حالت
را تقویت کنند که فرزندشان در سنین بالاتر به "بی
پروایی جنسی" کشیده نشود. سن ۵ تا ۶ سالگی سنی است که
هورمون های جنسی خیلی کم ترشح می شوند. در این سن به
سؤالات بچه ها باید کوتاه اما صحیح، پاسخ داده شود. در
سن ۷ سالگی پسرها نسبت به دخترها ابراز علاقه می کنند،
اما این علاقه صرفاً جنبه دوستی دارد نه جنسی و نباید
نگران باشند. گرچه باز هم ارتباطشان باید کنترل شده
باشد. والدین از بچه ها کم اطلاع ترند!
در زمان بلوغ باید راجع به مسائل جنسی و بهداشت بلوغ بی پرده تر صحبت کرد.
درست است؟ در این سن آموزش باید چطور باشد؟ چون این
سؤال خیلی از خانواده هاست. آنها احساس می کنند وقتی
فرزندشان بالغ می شود، خودشان بیشتر دستپاچه می شوند.
نمی دانند چطور درباره این مسائل باید سر صحبت را باز
کنند.
آموزش زودرس و شتاب زده مسائل جنسی به کودکان می تواند به اندازه آموزش های
با تاخیر و پنهان سازی، آسیب زا باشد. آموزش های جنسی
باید به تدریج، زمان بندی شده، متعادل و متناسب با
ویژگی های سنی و با لحاظ حرمت و احترام و همچنین پرهیز
از افراط و تفریط داده شود. ارائه تربیت جنسی دو شکل
دارد. یک شکل مستقیم که مستقیماً اطلاعات جنسی را در
اختیار بچه ها قرار می دهیم. به ویژه مسائلی که در
ارتباط با وظایف شرعی زمان بلوغ است. گاهی وقت ها این
آموزش ها شکل غیر مستقیم دارد که ممکن است مناسب تر هم
باشد.
گاهی اوقات بچه ها شروع می کنند در این باره سؤال هایی می پرسند و ما غافلگیر
می شویم. نمی دانیم که چطور باید جواب بدهیم. حتی گاهی
این سؤالات را نشنیده می گیریم. شما این را قبول دارید؟
اگر نه، بفرمایید که به عنوان یک پدر یا مادر، به این
سؤالات چطور باید پاسخ دهیم؟
در پاسخ به سؤالات جنسی کودکان قبل از بلوغ باید یک سری مسائل مورد توجه قرار
بگیرد: اول اینکه وقتی با این سؤال مواجه شدیم، باید
به خودمان مسلط باشیم و از نگرانی و شرم دچار لکنت
نشویم. دوم اینکه باید شنونده خوبی باشیم و اجازه
بدهیم کودک سؤالش را کامل بپرسد. موقع جواب دادن هم
نباید جواب های ما با شوخی و مسخرگی همراه باشد نباید
دروغ گفته شود. مثلاً بعضی پدر و مادرها به فرزندشان
می گویند ما تو را خریدیم. این اطلاعات غلط باعث می
شود بچه ها وقتی کمی بزرگتر شدند، به پدر و مادرشان بی
اعتماد شوند. پس پاسخ ها باید درست باشد و بر مبنای
خرافه ها نباشد آموزش باید تدریجی باشد. لازم نیست همه
اطلاعات را یک جا در اختیار کودک قرار دهند و باید از
شرح و بسط بی مورد پرهیز کنند. همان طور که اشاره شد،
باید متناسب با سن و درک کودک و به زبان ساده و قابل
فهم باشد. در سنین دبستان و پیش از دبستان پاسخ ها اگر
غیر مستقیم باشد، بهتر است. در ضمن اگر سئوالی را
اشتباه پاسخ دادیم، باید به اشتباهمان اقرار کنیم و
اطلاعات درست را در اختیار آنها قرار دهیم.
خیلی از والدین هستند که نه
این اطلاعات را دارند و نه از این شیوه ها خبر دارند.
از کجا باید چیزهایی شبیه به این ها را یاد بگیرند؟
مسئله
فقط کمبود اطلاعات و دانش پدر و مادرها در این باره
نیست. در یک تحقیق که چند سال قبل انجام دادیم، از پدر
و مادرها پرسیدیم که چرا شما آموزش های جنسی به
فرزندتان نمی دهید، پاسخ ها متفاوت بود، عده ای می
گفتند حیا مانع می شود، گروه دیگری می گفتند ما می
خواهیم این اطلاعات را بدهیم، اما خودمان هم نمی دانیم
چطور این کار را انجام بدهیم، گروه دیگر هم از
پیامدهای منفی این اطلاعات هراس داشتند. پس موانع این
عدم آموزش فراوان است، اما اگر مسئله کمبود آموزش باشد،
این اطلاعات باید از طریق رسانه های جمعی، انجمن
اولیاء و مربیان، کارگاه های آموزشی که در دیگر کشورها
تحت عنوان آموزش های شهروندی سازمان های غیر دولتی این
کار را انجام می دهند. اما باید درست گفته شود و
حساسیت ایجاد نشود.
والدینی هم هستند که این اطلاعات را ندارند و می
گویند
ما که از این شیوه ها بلد نیستیم، خوب، بچه خودش بزرگ
می شود و یواش یواش چشم و گوشش باز می شود. این بچه
اشکالی دارد؟
سؤال من این
است که آموزش ندادن مسائل جنسی به بچه ها چه عوارضی
دارد؟
اگر آموزش های لازم در سن مناسب به فرزندان داده نشود، ممکن است آنها در سن
بالا از منابع دیگر این اطلاعات را به شکل نادرست و بی
حد و حصر به دست بیاورند.
در یک تحقیق که انجام داده ایم از نوجوانان اول
دبیرستان پرسیدیم اطلاعات جنسی را از کجا به دست می
آورید. در پاسخ ۴۴% دوستان، ۲۰% کتاب، ۱۳% والدین، ۱۱%
معلم ها و ۹% رسانه های مختلف مانند ماهواره و اینترنت
را منبع کسب اطلاعات جنسی معرفی کردند.
خب،
این چه اشکالی دارد؟
این
آمارها نشان می دهد والدین، مدارس و معلم ها
نتوانسته-اند نقش خود را به خوبی انجام دهند. فراموش
نکنید که کسب اطلاع از دوستان، به ویژه اگر این دوستان
اختلاف سنی داشته باشند، خیلی خطرناک و نامناسب است.
ممکن است با تجربه کردن علائم بلوغ که اطلاعی از آن
ندارند، دچار سردرگمی و افسردگی شوند، حتی موارد کمی
این حالت منجر به خودکشی شده است.
نتیجه یک
تحقیق هم نشان داده ۳۶% دختران و ۱۱% پسران از وقوع
بلوغشان شوکه می شوند و به شدت دچار سردرگمی می شوند.
بعضی
خانواده ها تصور می کنند آموزش مسائل جنسی به فرزندان
باعث می شود آنها، به اصطلاح، چشم و گوششان باز شود.
یا اینکه اگر پدر و مادر درباره این مسائل با
فرزندانشان حرف بزنند، حرمت بین آنها شکسته می شود.
نظر شما چیست؟
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
«رحیمپور ازغدی این روزها بیش از هر کس حسن روحانی را خطاب قرار میدهد؛ گویی که زمان انتخابات باشد و روحانی رقیب این روحانی بدون لباس. هر تریبونی که به دست بگیرد در نقد او سخن میگوید، راهحل میدهد و درست و غلط امور اجرایی را مشخص میکند. او بیش از هر اصولگرایی تریبون رسمی صداوسیما را در اختیار دارد؛ موضوعی که میتواند به پوشیدن قبای ریاستجمهوری به او کمک کند.»
به گزارش اعتدال، روزنامه اعتماد نوشته : «امروز دیدم ایشان اعلام کرده است که ما کلا مخالف بودیم و هستیم و خواهیم بود و مقامات عالی... یعنی داری به رهبری طعنه میزنی؟... ... ... تو خودت رییس شورای انقلاب فرهنگی هستی چرا هر جا یک جوری حرف میزنی؟ ایشان در مورد علوم انسانی چند تا جوک گفت و مسخره کرد. من از ایشان پرسیدم شما اصلا نظریات جدید علوم انسانی را خواندی، بلدی؟... ... . علوم انسانی اصلا شرقی و غربی نیست و کاملا امری است فرهنگی و بستگی به فرهنگ جامعه دارد و هر پسوندی میپذیرد... ... ... من حدس میزنم چهار پنج تا بچه دور و برش هستند اینها را مینویسند و دستش میدهند ایشان هم باید سخنرانی کند وقت کم دارد و میگوید همین طور از این طرف و آن طرف مطلب برسانید... از کتابها از مقالات چیز جمع کنید و بگویید من بگویم. متوجه تناقضش هم نیست من در شورا از ایشان پرسیدم شما راجع به علوم انسانی این حرفها را زدید با این نظریات جدید آشنا هستید اصلا؟ ایشان صادقانه گفت نه... ... . یککمی شجاع باش! قوی باش! ایدئولوژی داشته باش! مکتبی باش! میخواهی لیبرال باشی، لیبرال باش! میخواهی انقلابی باشی، انقلابی باش! نیمچهانقلابی، نیمچهلیبرال که نمیشود. گاهی انقلابی دوآتشه و گاهی لیبرال سهآتشه... ... ... به طرف فحش میدهید و میگویید منظورم این نبود... ... ... . الان حرفهایی که گفتم منظورم روحانی نبود. آقای روحانی! رییسجمهوری دوگانه و متناقض با مردم حرف نمیزند. رییسجمهوری اسلامی دروغ نمیگوید رییسجمهوری اسلامی وعده دروغ نمیدهد. رییسجمهوری اسلامی در جلسه خصوصی یک چیز و در جلسه عمومی ضدش نمیگوید... رییسجمهوری اسلامی مخصوصا اگر آخوند، معمم باشد در جلسه داخلی و خارجی ١٨٠ درجه متفاوت حرف نمیزند، مسئولیت حرفهایی که زده را بر عهده میگیرد... ... ... شما در جلسه خصوصی راجع به فضای مجازی یک چیز میگویی و در فضای عمومی میگویی اصلا دولت کلا مخالف است و مقامات عالی باید مسئولیت بپذیرند و به مردم جواب دهند.» این جدیدترین حملات حسن رحیمپور ازغدی به حسن روحانی است؛ گر چه اتفاق و کنشی بدیع به حساب نمیآید. اولین بار نیست که این چهره فرهنگی اصولگرایان از روحانی میگوید، رییسجمهوری را به استهزا میگیرد، بیپروا او را خطاب قرار میدهد و همین قدر با دست باز از عالیترین مقام اجرایی کشور انتقاد میکند.
او همانقدر که در نقد دولت احمدینژاد پیش رفت و اختلافاتشان به استعفا از شورای عالی انقلاب فرهنگی منجر شد، در تشر زدن به دولت روحانی هم کم نگذاشته است. انتقاداتی که گسترهاش از حوزه فرهنگی تا اقتصادی و دیپلماسی را دربرمیگیرد. همه تقسیمبندیهای روحانی در سخنرانیهایش یک حرف و حدیث از سوی رحیمپور را به دنبال دارد. یک بار علوم اسلامی و غیر اسلامی و یک بار هنرمند ارزشی و غیر ارزشی. چه آن که پیش از داغ شدن بحث علوم اسلامی و غیر اسلامی گفته بود «هنر به ارزشی و ضد ارزشی تقسیم نمیشود و هنرمند ارزشی و غیر ارزشی هم نداریم» بیمعناست و یکی کردن اینها کاسبی است.»
او این روزها بیش از هر کس حسن روحانی را خطاب قرار میدهد؛ گویی که زمان انتخابات باشد و روحانی رقیب این روحانی بدون لباس. هر تریبونی که به دست بگیرد در نقد او سخن میگوید، راهحل میدهد و درست و غلط امور اجرایی را مشخص میکند. او بیش از هر اصولگرایی تریبون رسمی صداوسیما را در اختیار دارد؛ موضوعی که میتواند به پوشیدن قبای ریاستجمهوری به او کمک کند.
پدر و پسر، روحانیون بدون لباس
همچون پدرش درس حوزه خوانده اما معمم نیست. خانواده رحیمپور ازغدی در مشهد اسم و رسمی دارند اما نه به واسطه سخنرانیهای تند و پرحاشیه پسر بلکه به خاطر سابقه پدر، ازغدی بزرگ که در نهضت ملی شدن نفت تا قیام سال ٤٢ و پس از آن در انقلاب ٥٧ حضور داشته است. ازغدی پیش از انقلاب با نهضت ملیها نشست و برخاست داشت اما پس از انقلاب هم این گعدهها در خراسان ترک نشد.
سید جلال فیاضی که مدتی در شورای شهر مشهد حضور داشته و زمانی هم مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران بوده از سیاستورزان مشهد است. از همین روی به سراغ او رفتیم تا در مورد همشهریاش گپ بزنیم. فیاضی اصرار دارد که بیشتر از پدر میداند تا پسر. میپرسیم چقدر با خانواده پورازغدیها ارتباط خانوادگی دارد که تاکید میکند روابط نزدیکی ندارد اما آنها را میشناسد. روایت میکند که حیدر رحیمپور ازغدی روحانی بدون لباس است و چندین بار تاکید میکند از مبارزان قدیمی و پدر شهید به حساب میآید.
وقتی با این سوال مواجه میشود که چقدر پسر به پدر شباهت دارد، میگوید: «آقای پورازغدی هم از همان زمانها مقالات انتقادی مینوشتند، در عرصه مطبوعات حضور داشتند، نقدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشتند که هم در روزنامههای سراسری و هم در روزنامههای استانی به چاپ میرسید. از آن زمان هم که مرزبندیهای سیاسی چپ و راست مطرح و بعد به اصلاحطلب و اصولگرا تبدیل شد هر دو جریان را نقد میکرد. ایشان البته فعالیت اقتصادی هم داشت. دامداری و کشاورزی میکرد.» «با همه گروههای انقلابی در ارتباط است» پاسخ او به سوالی در مورد نشست و برخاستهای این روزهای حیدر رحیمپور ازغدی است. گر چه تاکید دارد هیچ ارتباط تشکیلاتی و حزبی ندارد اما مدتی با تشکیلات یا جنبشی با عنوان مطالبه دانشجویان و طلاب در ارتباط بوده است؛ گروهی که تعدادی جوان انقلابی تشکیل داده بودند. تنها شباهتی که از لابهلای سخنان فیاضی در مورد این پدر و پسر به چشم میخورد روحانی غیر ملبس بودن و تمایل به قلمزنی در مطبوعات است. فیاضی میگوید حسن رحیمپور ازغدی طلبه جوانی هم که بود مقالاتی برای کیهان مینوشت و بعدها سخنرانیهای زیادی در حوزه و دانشگاههای مشهد داشت اما او هم گویا مثل پدر چندان ارتباط تشکیلاتی با نیروهای سیاسی ندارد.
رابطه حسنه با صداوسیما
«در این میهمانی فرهنگی حتی در صورت تفاوت منظر و اختلاف دیدگاه برای چند دقیقه در کنار یکدیگر به پرسشهای مشترک میاندیشیم و احرام تفکر میبندیم، پس آنگاه از یکدیگر خواهیم پرسید: آنچه تو گفتی من شنیدم، آیا تو نیز آن چه من گفتم شنیدی.» این ورودی پایگاه اطلاعرسانی مرکز نشر آرا و آثار حسن رحیمپور ازغدی است. محلی برای گردآوری مجازی برای نشر و بازنشر اخبار و گزارشهایی از سخنرانیها، گفتوگوها و میزگردها و البته پرسش و پاسخهایی که در «حلقه نقد دانشجویی» مطرح میشود. رحیمپور ٥٤ ساله صاحب موسسه و انتشاراتی به نام «طرحی برای فردا» است. نام سلسله برنامههایی که آنتن شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران در اختیار او قرار داد تا عصرهای شنبه به وقت ١٩:٣٠ گاهی در جمع دانشجویان، کارکنان ادارات مختلف، استادان و... صحبت کند.
او از ٢٥ اسفند ٨١ به عضویت شورای انقلاب فرهنگی درآمد و با حکم رهبری از اعضای حقیقی این نهاد شد. رحیمپور البته یک بار در سال ٨٩ از شورای انقلاب فرهنگی استعفا داد؛ استعفایی که پذیرفته نشد.
محمدرضا مخبردزفولی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی مشغله کاری فراوان را از جمله علل احتمالی استعفای حسن رحیمپور ازغدی از این شورا اعلام کرد. او البته اعلام کرد که پذیرش یا رد استعفای او از شورا در اختیار مقام معظم رهبری است. حواشی در مورد این استعفا به دلیل اختلاف با احمدینژاد زیاد بود اما بیسر و صدا مورد پذیرش قرار نگرفت و او همچنان بر کرسی شورای انقلاب فرهنگی تکیه زده است.
سخنرانی کسب و کار اوست
مخاطب اغلب سخنرانیهای او دانشجویان هستند. گویی حسن رحیمپور ازغدی تلاش دارد با همان لحن آشنا و کیهانی، تئوریسین جریان راست باشد. او نه تنها پای ثابت صداوسیماست و شهرتش را از رسانه ملی دارد، برخی نهادها در دانشگاهها نیز از طرفداران سخنرانیهای او در دانشگاهها هستند. او تلاش میکند که جای خالی تئوریسین را برای جریان راست پر کند بلکه روزی سروش اصولگرایان شود. اما سوال این جا است که آیا رحیمپور ازغدی تنها در تکاپو است تا سروش اصولگرایان باشد یا سروش و صفیر جریان راست نیز هست؟
حوزه اندیشه دینی علاقهمندی او است. کتابشناسی و مقالاتی که از او به چاپ رسیده نیز گواهی بر این مدعی است. با این حال از حضور در تشکیلات و حزب ابا دارد. نه به عضویت هیچ حزبی درمیآید، نه فعالیت تشکیلاتی و هماهنگی با اصولگرایان دارد، نه در جلسات حزبی جریان راست حضور پیدا میکند. سخنرانی کسب و کار اوست. کسب و کاری که مدیون لطف و روابط حسنه با صداوسیماست. با این حال آن قدر این سخنرانیها پرحاشیه است که حتی اردیبهشت ٩٣ آیتالله محقق داماد سخنرانیهای او را خشن توصیف کرد که در خلال آن به ملت توهین میشود. محقق داماد حتی اعتراض به سخنرانیهای او به مقامات مسئول و ارشد نظام نامهای نوشت.
شاید سخنرانیهای او به واسطه شیوه بیان و لحن پرسروصدا و البته کلامی که منعقد میکند برای مستمعانش قابل توجه باشد اما او هرگز در روند و جریان راست سیاسی تاثیر عمیق و دقیقی نداشته است. رحیمپور ازغدی بیش از هر چیز یک ویترین جذاب برای اصولگرایان به ویژه تندروهای این جریان است که پا را از سخنرانی فراتر نگذاشته و وارد عمل نمیشود. اتفاقی که یا خود به او بیعلاقه است یا سران این جریان سیاسی به او اجازه بروز و ظهور نمیدهند. در هر حال این پرسش باقی است که ازغدی از تریبونداری اینروزها و حمله مدام به روحانی چه هدفی را دنبال می کند؟
سخنرانیهای غیر سیاسی پرحاشیه
«برخی خانمها میگویند بچهدار نمیشویم برای این که «هیکلمون به هم میخوره!» ای مردهشور ببره هیکلت رو! مگه هیکلت رو میخوای ببری آخرت؟ تو این هیکل رو میخوای چه کار؟ غیر از اینه که میخوای ببری تو قبر یا این که میخوای هیکلت رو ببری تو خیابون نشون بدی؟ استفاده هیکلت برای شوهرته و البته شوهرت برای توئه و برای بچه آوردن!» یکی از عجیبترین سخنرانیهای غیر سیاسی رحیمپور ازغدی بود؛ سخنرانیای که در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد در جهت ترغیب به فرزندآوری انجام داد و همین سخنرانی باعث شد آیتالله محقق داماد در اعتراض به این ادبیات که از رسانه ملی پخش شد، نامهای اعتراضی بنویسد.
رحیمپورازغدی البته از تریبون نماز جمعه هم برای بیان ایدههایش استفاده میکند. سال ٩٣ در نماز جمعه پیشنهاد داد «یک سپاه صدهزار نفری چریک تشکیل دهیم و علنا وارد کشورهای اسلامی شوند.» پیشنهادی برای مقابله با داعش که آن را دستپروده آمریکا، عربستان و کشورهای اروپایی خواند و گفت باید تعارف را کنار گذاشت و با سپاه چند صد هزار نفری وارد کشورهای اسلامی شد. این سخنرانی بار دیگر پای بحث حضور نظامی یا مستشاری ایران در کشورهای همسایه را به رسانهها باز کرد.
«فایده دانشگاهها چیست؟ دانشگاهها به جز هزار دکتر و فوق لیسانس چه محصول دیگری داشته است؟ بعضی از مسوولان حوزه علمیه قم اعلام کردند دانشگاهیان محصولات تحقیقات خود را عرضه کنند، چرا آن قدر حرف میزنید؟ مدیران حوزه قم، مشهد، اصفهان و مراجع باید یقه اینها را بگیرند. کارآمدی آقای مهندس و دکتر فقط برای جلسات خواستگاری یا جلساتی است که با آن بتوانند پز بدهند و به درد دیگری نمیخورد. در هیچ کجای دنیا مانند ایران عقده دکتر شدن نداریم.» بخشی از سخنرانی رحیمپور ازغدی بود که صدای دانشگاهیان را بلند کرد. با این حال هیچ اعتراض و نامه و تذکری باعث نشده است که او پا پس بکشد و در ادبیاتش تغییری ایجاد کند.
ماجرای ترور ناموفق
«آنها در کردستان عراق اتاق فرمان تشکیل دادهاند و در یک سال و نیم اخیر نیز این بار سوم است که خبر ترورم را به من دادهاند.» خبری است که سال ٩١ رحیمپور ازغدی با فارس در میان گذاشت. البته او مدعی شده که در یک سال سه بار برای ترور او اقدام شده است. البته این سوال مطرح است که اگر او تنها یک سخنران است چرا باید چندین بار مورد سوءقصد قرار گیرد؟
منتقد دوآتشه
روز گذشته ویدیویی از سخنرانی او در خبرگزاری دانشجو منتشر شد که روحانی را خطاب قرار میداد، به راحتی نقد میکرد و او را دروغگو خطاب کرد. البته او تنها اصولگرایی نیست که این روزها به راحتی فرصت نقد تند روحانی را پیدا میکند. از همان سالهای آغازین ورود روحانی به پاستور گویی مرزهای نقد تغییر کرده باشد او را آخوند انگلیسی خطاب میکردند که بعدها به نفوذی تغییر پیدا کرد. حتی چندی پیش حمید رسایی در توییتر خود روحانی را با استناد به سخنی از امام خمینی مفسدفیالارض توصیف کرد. حال سوال اینجا است فارغ از انگیزههای رحیمپورازغدی و امثال او برای چنین بیاناتی آیا چنین آزادی بیانی برای اصلاحطلبان در زمان بر مسندنشینی اصولگرایان نیز ممکن بود یا خیر؟ آیا آنان تنها صاحبان «تریبونهای خیلی آزاد» هستند؟»
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
به گزارش خبرگزاری ها، حسن روحانی
رئیسجمهور در مراسم بهرهبرداری
همزمان از چند طرح اقتصادی و
زیربنایی در خراسان رضوی، با تشکر
از تلاش های وزیر جهاد کشاورزی و
کشاورزان اظهارداشت: در این ایامی
که به نام روزهای کارگر و معلم
مزین است انصافاً باید دست همه
کشاورزان را بوسید که برای
خودکفایی کشور در مواد غذایی تلاش
میکنند
(((
دیگران کاشتند وُ ما خوردیم، ما
بـــخـــوریـــم وُ دیـــگـــران
بـــکارنــــد!!! ...
_ تابحال که مسئولین مَردود شده،
مصداق این شعر بوده وَ هستند ...
_
عـبـــد عـا
صـی
))).
اهم اظهارات رئیس جمهور به شرح زیر است:
* اولین نکته مهمی که وجود دارد
این است که امروز 123 طرح و پروژه
در کشاورزی افتتاح میشود که ارزش
آن را هم 313 میلیارد تومان با
بیش از 9 میلیون یورو اعلام کردند
(((
مسئولین!
بدترین آفت نظام ، این
وعده-هایی-ست که اکثرش عملی نشده
... _
عـبـــد عـا
صـی
))).
نکته مهمّ دیگر این بود که تلاشی
که وزارت کشاورزی و کشاوران برای
سامانههای نوین آبیاری انجام میدهند
که بسیار مهم است.
* یکی از راه حلهای مشکل کم آبی
صرفهجویی در آب در بخش کشاورزی
است که مهمترین قدم است. آقای
حجتی اشاره کرد که در دولت یازدهم
تا کنون 56 هزار هکتار از اراضی
کشاورزی استان خراسان رضوی به
سامانه نوین آبیاری مجهز شده است.
کل زمینهایی که در همه دولتها
از اول انقلاب تا کنون به این
سامانه مجهز شده است 110 هزار
هکتار بوده است؛ یعنی در این
چهارسال بیش از نصف آن انجام شده
است
(((
سیما را
وادار کنید که فیلم همین موضوع را
سَر ِ شب که همه خواب نیستند،
بدون سانسور، چند روز پخش کند تا
کمی دلمان خنک شود؛ البته فیلم
قبلا از دولت امید وَ فیلم حال
حاضر ...
_
عـبـــد عـا
صـی
))).
* مهم است که خدمات کشاورزان را
نادیده نگیریم، اشکال ندارد خدمات
دولت نادیده گرفته شود
(((
آقای روحانی!
این حرف در شأن شما نیست ... عدم
اطلاع مردم از «خدمات این دولت»
باعث ناامیدی مردم ، ریزش آراء
ریاست جمهوری، وَ تسلط بدترین
دولت ِ ممکن میشود ...
_
عـبـــد عـا
صـی
)))؛
زیرا خدا در قیامت اجر آن را میدهد
ولی این کار کشاورزان و بخش فعال
مهندسی ما است که نباید نادیده
گرفته شود. چنانکه آقای حجتی گفت
اگر 28 هزار هکتار دیگر به آن
اضافه کنیم قدم بسیار مهمی در
مسئله صرفه جویی آب برداشته میشود.
* برخی میگویند تعامل سازنده با دنیا خوب نیست. گفت سلیقه با «سین» است یا «صاد»؟
گفت سلیقهها متفاوت است. بذری که
ما در بعضی زمینهها وارد میکنیم
محصول ما را سه چهار برابر میکند؛
یعنی از همان زمین سه برابر
برداشت میکنیم. اینکه مهندس فتاح
میگوید در امداد کار میکنیم که
مستمری بگیران ما سه چهار برابر
بگیرند که کار ارزشمند و درست و
واجبی است، یکی از راهها این است
که کشاورز عزیز ما بتواند از
محصول خود دو سه برابر برداشت
کنند.
* از کارآفرینان کشور و از همه
آنهایی که به جایی اینکه پول خود
را به سمت دلالی و کارهایی که
برای رشد کشور مضر است، ببرند پول
خود را صرف کارآفرینی میکنند،
تشکر میکنم. از همه سرمایهگذران،
کارآفرینان و کسانی که در این
کشور تلاش می کنند رشد و توسعه به
کشور بیاید و برای جوانانمان
اشتغال و برایمان افتخار بیاید و
صادراتمان افزایش یابد، تشکر میکنم.
*
وقتی گفته میشود 50 میلیارد دلار
واردات در کشور داشتهایم، خیلی
ها گرفته میشوند و میگویند چرا
اینقدر واردات زیاد است، اساس این
حرف درست است که باید واردات را
کنترل کنیم، اما اینکه 82 درصد از
این واردات مربوط به کالاهای
سرمایهای و واسطهای میشود، این
یعنی تولید و یعنی همان کالای
ایرانی.*
وقتی از کالای ایرانی صحبت میکنیم،
یعنی نه اینکه همه اجزای آن
ایرانی است بلکه به هر حال کار
نهایی در کشور انجام میشود،
82 درصد از 50 میلیارد دلار
واردات؛ یعنی حدود 41 میلیارد
دلارش مربوط به کالاهایی میشود
که مربوط به تولید در کشور است،
حتی پولهایی که برای خدمات نیز
داده میشود، بخشی از آن در بخش
علمی و تکنولوژی است که برای
تولید مفید است.
*این نکته برای مردم ما دلگرمکننده
است که فکر نکنند همه واردات
کالاهای ساخته شده مصرفی است،
اینکه وزیر صنعت گفت در ماه
فروردین 15 درصد صادرات غیرنفتی
ما افزایش یافته است یک خبر بسیار
خوبی برای همه ما است؛ یعنی امسال
سال تحرک، توسعه و حرکت است.
* بعضیها همهاش به نکات منفی
اشاره میکنند، صبح دلم میخواست
برای افتتاح کارخانه شیشه فلوت
بروم، اما هماهنگیها انجام نشد و
از مردم فریمان عذرخواهی میکنم
که نتوانستیم خدمت آنها برسیم.
* از همین جا از همه بانکهایی که
در این زمینه کمک میکنند تشکر میکنم.
در مورد بانکها موقعی که خودم هم
صحبت میکنم بیشتر نیمه خالی
لیوان را میبینم و انتقاد مطرح
میکنم، اما خدمات اینها را نباید
فراموش کنیم، بانکها در کشور ما
ستون فقرات توسعه اقتصادی هستند،
توسعه اقتصادی بدون بانک نمیتوانیم
داشته باشیم. جذب سرمایه خارجی و
داخلی بدون بانک امکانپذیر نیست
و امیدوارم با تلاش بانکها و
صندوق توسعه ملی این کارهای عظیمی
را که بر دوش ما است انجام دهیم.
* برقی کردن راه آهن مشهد-تهران
یکی از پروژههای بسیار مهمّ است
که مشکل مالی داشت. وزیر راه و
شهرسازی در جلسهای که پیش از سفر
به خراسان رضوی داشتیم اعلام کرد
که همه مراحل مالی این پروژه
انجام شده و اقدامات اجرایی به
زودی شروع میشود.
* راه آهن خاف به هرات هم بسیار
مهم است که کشور را به کشور
همسایه متصل میکند، امیدواریم
این وعدههایی که نسبت به آزادراه
و بزرگراه و راه روستایی داده
شده است تا پایان دولت اجرایی شود.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
روزنامه جمهوری اسلامی
در سرمقاله خود به قلم مسیح مهاجری نوشت: تلگرام با
همه زشتیها و زیبائیهایش نباید مساله اصلی این
روزهای کشوری همچون جمهوری اسلامی ایران باشد. ما
مسائل مهمتری داریم که تلگرام در مقایسه با آنها از
مسائل فرعی محسوب میشود ولی متاسفانه نوع برخورد با
آن موجب شده اکنون جایگاه خود را با مسائل اصلی عوض
کرده است.
تردیدی وجود ندارد که تلگرام، نه مطلقاً بد است و نه مطلقاً خوب. یک ابزار
است که چگونگی استفاده از آن میتواند آن را بد یا خوب
و زیبا یا زشت جلوه دهد. درست مثل یک کارد تیز که هم
میتواند ریسمان را از دست و پای کسی که دربند است
ببرد و او را آزاد کند و یا به قلب کسی فرو برود و او
را از پا در آورد.
در چند سال اخیر که تلگرام به ایران راه پیدا کرد، خدمات زیادی به همه ارائه
داد کما اینکه ضربههای زیادی هم وارد کرد. سنجش میزان
سود و زیانی که تلگرام در این سالها به کشور و جامعه
ما وارد کرده شاید میسر باشد ولی فعلاً محاسبه دقیقی
دردست نداریم که با تکیه بر آن بتوانیم قضاوتی دقیق
ارائه دهیم.
با اینحال میتوانیم به صورت کلی بر این واقعیت تکیه کنیم که این پیام رسان
پرنفوذ و پرجاذبه برای امنیت ملی، برای اخلاق و برای
اعتقادات خطرهائی آفرید کما اینکه به ارتباطات، به
تبلیغات و به اشتغال زائی خدمات شایانی کرد.
ما که اهل رسانه هستیم در عین حال که از فضای گسترش فضای مجازی به ویژه در
سالهای اخیر دچار تنگنا شده ایم، از تلگرام استفادههای
زیادی برای تسهیل در امر روزنامهنگاری در زمینه
انتقال سریع مطالب، فیلمها، عکسها، اسناد و مدارک و
حتی عرضه روزنامه در قالب الکترونیک آن به دورترین
نقاط جهان و در کمترین زمان ممکن برده ایم. این بهرهها
به شکلهای مختلف نصیب عموم مردم چه در روابط شخصی و
خانوادگی و چه در ارتباط اداری و اجتماعی نیز شده است.
گستره استفاده از تلگرام از نظر کاربری بقدری زیاد است
که تمام اقشار جامعه از عادیترین سطح اجتماعی تا علمیترین
و مقدسترین سطح حتی دفاتر مراجع تقلید را در بر گرفته
و تقریباًّ شمول عام و کلی پیدا کرده است.
نکته بسیار جالب و قابل توجه اینکه اقشار مذهبی، انقلابی و سینه چاک نظام با
به راه انداختن صدها هزار کانال تلگرامی امکانات
گستردهای را برای تبلیغ دین، افکار سیاسی و انقلابی
خود در جهت حمایت از ا نقلاب و نظام جمهوری اسلامی
پدید آورده و ارتباطات قدرتمندی را برای پیشبرد سریع
اهداف خود شکل دادهاند.
این امکانات که از متن تا تصویر و فیلم و صدا را شامل میشود بینظیر و بسیار
تاثیرگذار است بطوری که بسیاری از این کانالها تا
امروز با اینکه مدتی از اعلام رسمی فیلتر شدن تلگرام
گذشته، همچنان به کار خود حتی با فیلترشکن ادامه میدهند
و حاضر نشدهاند آن را ترک کنند.
درست است که عدهای با استفاده از تلگرام ضربههای زیادی به اخلاق، پایهها و
بنیان خانواده و حتی امنیت ملی کشور وارد ساختهاند
ولی نکته مهم این است که اولاً نباید فقط جنبه منفی را
دید و با تکیه بر آن قضاوت کرد و تصمیم گرفت و ثانیاً
به این واقعیت باید توجه کرد که فیلتر کردن در شرایط
امروز جهان، نمیتواند موجب خارج شدن تلگرام از دسترس
کاربران شود. به همین دلیل باید با پدیده بسیار پیچیده
تلگرام و اصولاً امکانات ارتباطی جهان معاصر دقیقتر
برخورد کرد.
این برخورد میتواند با تکیه بر چند مولفه باشد.
اول آنکه مسئولان ارشد نظام در یک توافق روشن به تصمیم
برسند بطوری که در ابعاد و جزئیات آن اختلافی وجود
نداشته باشد.
دوم آنکه محور برخورد با تلگرام، شکستن انحصار باشد که طبعاً مستلزم فراهم
ساختن زمینه جذب داوطلبانه مردم به پیامرسانهای
داخلی خواهد بود.
سوم و مهمتر از همه آنکه مسئولان در گفتار و عمل چنان صداقتی داشته باشند که
مردم را جذب کند. مردم اگر جذب صداقت مسئولین شوند،
جذب ماهواره و سایر ابزارها نخواهند شد. حاکمان اگر بر
قلبها حکومت کنند، هیچ قدرتی نمیتواند مردم را از
آنها دور کند و اخلاق و امنیت را به خطربیاندازد.
به این واقعیت تاریخی توجه کنیم که تحریم و توقیف و فیلتر کردن همانطور که
نتوانست ویدئو و ماهواره را کنار بزند تلگرام را هم
نمیتواند کنار بزند. آنچه میتواند بر مفاسد تلگرام
فائق آید، عملکرد صادقانه مسئولین است. اعتماد مردم را
جلب کنید تا اعتقادات و اخلاق و همراهی مردم با نظام
حفظ شود.
در این صورت است که تلگرام نفوذ و جاذبه خود را از دست میدهد و در برابر
آنچه مسئولان بگویند و بخواهند مقاومتی نمیتواند
داشته باشد. تردیدی نداشته باشید که فیلتر کردن و حکم
قضائی و بخشنامه و فشار نمیتواند بر تلگرام فائق آید،
آنچه میتواند بر تلگرام فائق آید، صداقت شماست که
اعتماد مردم به شما را جلب میکند و هر چیزی که در
برابر اراده شما قرار گیرد را از کار خواهد انداخت.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
عین باباپنجعلی از «پایتخت» هم فقط روحش میماند!
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
طنز_
خبرآنلاین،
وبلاگ پورمحبی، فرزین :
ما دیگربه افشای فساد مسئولین بعد از اتمام دوره خدمتشان
و حتی زندانی وگم و گورشدن شان، عادت کردهایم!
اگر نظر بنده برایتان مهم باشد، باید بگویم: با این
اوضاع شهرداری وبیماریهای عجیب و غریبی که در آن شیوع
پیدا کرده، بعید می دانم که در آینده چیزی حتی از روح
پایتخت مان هم بماند. صد رحمت به روح بابا پنجعلی در
پایتخت 6 !
با خدمت هشت ساله هشتمین شهردار خوشگل و موبر و تندرست جهان وضع مان شده ...
این؛
حالا خدا به داد برسد تکلیف ما با شهرداران مریض وچشم
و ابرو مشکی آنهم بدون عنوان جهانی!
حالا هر چه می خواهید به ناف بنده ببندید؛ من یکی که معتقدم:
داشتن یک شهردار با پرونده-های نجومی خیلی بهتر است از
نداشتنش و یا حتی داشتن شهردارانی بلاتکلیف بدون
پرونده ای در زیر بغل.
دوستان عزیز، توجه داشته باشید که ما دیگربه
افشای فساد مسئولین بعد از اتمام دوره خدمت شان و حتی
زندانی و گم و گورشدن شان بعد از تفهیم جرم، عادت کرده
ایم و برایمان عادی شده است(اگر
موافق نیستید فقط یک مورد نقض برای مان بیاورید تا
بگوییم: غلط کرده ایم)بنابراین، نباید برای چنین مسئله
ای فراگیر و کاملا بدیهی، معامله را بهم زد و مردم را
از داشتن یک مسئول نسبتا خدمتگزار محروم کرد. لحظه ای
فکر کنید که اگر سایه یک خلبان بالای سر این شهر نباشد
چه اتفاقاتی می تواند بیفتد.
مثلا زبان مان لال، اگر ساختمان دیگری مثل پلاسکو فرو
ریخت، چه کسی باید به ما بگوید چگونه باید با حفر تونل
و به شکل گازانبری وارد موتورخانه اش شد و افراد محبوس
شده در آنجا را نجات داد؟ چه رسد به اینکه فردا روزی،
زلزله ای در پایتخت بیاید و قرار باشد بدون داشتن یک
راهنما اینهمه آدم را از داخل موتورخانه های شان
درآوریم!
و یا چه کسی می خواهد بغل خیابان ها کیسه نمک و شن
بگذارد و دره ها و بیابان های متروک را برای 96 درصدی
ها پارک کند
و برای 4
درصدی ها در زمین های مرغوب، برج و بارو بسازد؟ مشکل
ترافیک و آلودگی هوای تهران با کدامین تدبیر به سر
منزل مقصود خواهد رسید؟ و ده ها سوال دیگری از این دست...
توجه داشته باشید؛ اگر مسئولی، حتی پدر فساد و اختلاس
هم باشد به هر حال پدر است و احترامش، واجب!
حال خودتان بگویید لوله کردن پرونده مسئولین دلسوز و فرو کردن آن به حلقومشان
بهتر است یا حفظ جان مردم (مخصوصا در موتورخانهها)؟
به قول قوه محترم قضایی و دادگستری خواهشا سیاسی بازی
را ول کنید و بچسبید به بازی های بهتر...
البته اینکه چه بازی هایی بهتر است احتمالا در موعد
مقررش توسط پیام رسان سروش به اطلاع رسانده خواهد شد.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
بی
تو حتی مهربانی
،حالتی
از کینه دارد!
صبح بی تو ، رنگ بعداز ظهر ِ یک آدینه دارد / بی تو حتی مهربانی ،حالتی از کینه دارد!
بی تو می گویند تعطیل است کار عشقبازی / عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد؟!
جغد بر ویرانه می خواند به انکار تو، اما / خاک این ویرانه ها بویی از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد / عشق با آزار، خویشاوندی دیرینه دارد!
در هوای عاشقان پر میکشد با بی قراری / آن کبوتر چاهی زخمی که او درسینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید / آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
سروده: دکتر قیصر امین پور
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
به
گزارش ایسنا :
علمالهدی عنوان کرده :
ما در این
نظام، قدرت و در جامعه، نفوذ داریم. نفوذ معنوی ما در
دلها و مغزهای نسل جوان و متدین فوقالعاده است، به
فرض اینکه چند جوان کوچه لادن و نسترن هم از ما خوششان
نیاید، هیچ اتفاقی نمیافتد ما وظیفه و برنامه خود را
پیگیری میکنیم.
آیتالله سید احمد علمالهدی در همایش فصلی ائمه جماعات مساجد مشهد در مجتمع
فرهنگی آیهها، اظهار کرد:
ما امروز در
جامعه خود در مسئله ساختار فکری، اعتقادی و اندیشهای
مشکلی نداریم.
مقام ولایت
اهل بیت(ع) و معارف گسترده ائمه معصومین(ع) در بستر
فعالیتهای عظیم تبلیغی و روحانی در حد بسیار بالایی
قرار دارد.
وی افزود: از نسل سوم و چهارم انقلاب، جوان 19، 20 و 22 ساله عنوان میگوید
که دعا کنید من به شهادت برسم و با فعالیت زیاد و
مراجعه به سپاه انصار و قدس در صدد این است که برای
دفاع به جبهههای مقابله با تکفیریها در سوریه و عراق
برود و به شهادت برسد.
فرهنگ ایثار حتی در نسلهای سوم و چهارم انقلاب نیز
فرهنگی نهادینه و تثبیت شده است اما آن چه ما در آن
مشکل داریم این است که دل تسلیم مقام ولایت اهل بیت
باشد.
باید گرایشهای باطنی با آنچه که امروز عزت و عظمت و
توسعه ولایت و معارف اهل بیت(ع) اقتضا میکند، تنظیم
شود ما در این زمینه مشکل داریم.
علمالهدی ادامه داد: ما امروز به عنوان دلدادگان و سرسپردگان ولایت اهل
بیت(ع) جز آنچه که آنها خواستند، عنایت فرمودند و
ارائه دادند ، به چیز دیگری فکر نمیکنیم.
پیچ و مهره مغز ما امروز با معارف اهل بیت(ع) تنظیم
شده است اما آنچه که در آن مشکل داریم، عشق، وابستگی و
دل دادن به وجود امام زمان(عج) است.
اگر این قضیه به عنوان یک مشکل، هم در زندگی خود و هم
در عرصههای مختلف افراد در صحنههای اجتماعی حل و فصل
شود، دیگر مشکلی نخواهیم داشت.
نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی با بیان اینکه امروز جبههای برای اسلام در
مقابل کفر تشکیل شده است، عنوان کرد: تمام مقابله کفر
جهانی با جبهه ما است. انسجام در کفر جهانی از نظر
تقابل با دین و اسلام روز به روز افزایش پیدا میکند و
مسئله حرکت و مقابله در این جبهه، جریانی گره خورده با
پندارها و اندیشههایی است که در درون نظام و جامعه ما
در عرصههای سیاسی وجود دارد.
علمالهدی گفت: آنچه که باید به عنوان یک واقعیت در عرصه زندگی شخصی و فردی
ما مورد توجه قرار بگیرد و در رسالت تبلیغی نیز به
عنوان یک نقطه هدف مطرح باشد، عشق به اهل بیت و وجود
مقدس امام زمان(عج) است که باید آن را تنظیم و تبلیغ
کنیم و پای آن بایستیم.
این مسئله اصلی ما است و ما باید در پایگاههایی که به
عنوان پایگاه تبلیغی در دست داریم این خصوصیت را رعایت
کنیم و در این عالم وارد عرصه عملیات شویم.
وی اضافه کرد: شما علما به عنوان سنگرداران مساجد و اربابان این پایگاه باید
این حرکت را در پایگاه آدمسازی، تربیت و تبلیغ مساجد
تثبیت کنید. اگر مسجد به روزمرگی بیفتد و روزمره
مدیریت شود، نمیتوان این را به عنوان یک نسخه عملی به
ساحت مقدس بقیه الله ارائه کرد.
امام جمعه مشهد با اشاره به اینکه مسئله جبهه دشمن در برابر وجود مقدس امام
زمان(عج) یک مسئله قطعی است، تصریح کرد: شاید بیش از
آنچه ما امام زمان(عج) و اصلاح جهانی حضرت را باور
کردیم، دشمنان ما آن را باور کرده باشند.
امروز دشمن در تحلیلهای جهانی خود به این نقطه نزدیک
میشود که سفره استکبار در حال جمع شدن است و دشمن روز
به روز از ناحیه ایمان، عقیده و وابستگی مردم به خدا،
پیغمبر، اهل بیت و تشیع و توسعه آن در دنیا احساس خطر
میکند. به مقداری که احساس خطر او افزایش یابد، به
همان مقدار توطئه، جنایت و برخورد توسعه پیدا میکند.
وی
بیان کرد: ما باید توجه داشته باشیم که در برابر این
توطئهها، نقشهها و برنامههایی که تمام آثار آن را
در حرکتهای نرم امروز جامعه خودمان حس میکنیم، باید
به یک حرکت عظیم جدی مبدل شود.
دشمن در همین کشور، مشهد را پایلوت کرده تا تمام حرکتهای
دینستیزی و پیغمبرستیزی خود را در این شهر پیاده و
نمونهبرداری کند که در چه مواردی موثر است تا از این
شهر به تمام کشور توسعه بدهد.
علمالهدی با بیان اینکه از زمان شهادت حضرت رضا(ع) تا به امروز حرکتی در
اهانت به حضرت آن هم در توسعه عظیم ولایی امروز سابقه
نداریم، عنوان کرد: در این زمینه عکسالعملی نشان داده
نشد. نیروی انتظامی فردی را گرفت و دستگاه قضایی او را
بازداشت کرد
اما در حرکتی که به مردم، اجتماع و روحانیت مربوط است،
چه عکس العملی نشان داده شد؟
در موقعیتی که دشمن این شهر را پایلوت دینزدایی و
اسلامستیزی قرار داده و قصد دارد که از اینجا شروع
کند هر روز حرکتی صورت میگیرد. یک روز ماجرای برج
سلمان است. اکنون نیز اعلامیه دادند که از نهم تا
دوازدهم اردیبهشت به مناسبت نیمه شعبان جشنواره موسیقی
اجرا کنند.
وی ادامه داد: برخورد با قضیه و جلوگیری از آن با دعوا و جنجال یا قدرتهای
اجرایی مسئله را حل نمیکند بلکه عوارض و تبعاتی دارد
که ضرر و زیان آن بیشتر است.
این احتیاج دارد به اینکه ما بیداری و هشیاری را در
مردم ایجاد کنیم که پایگاه آن نیز مساجد است. حرکت
باید جمعی باشد تا هر عنصری که وارد یک عرصه میشود،
احساس کند که منفور این جامعه است نه اینکه تصور کند
نوآور است و یک جریان لائیک نیز پشت سر او راه بیفتد.
نماینده
ولیفقیه در خراسان رضوی با اشاره به حرکتهای ضد
ارزشی امروز در شهر، تصریح کرد: صرف نظر از اینکه خود
حرکت در حال انجام است،
جریانها نیز از این حرکتهای غیرارزشی در این شهر
پشتیبانی میکنند. برخی جریانهای سیاسی برای اینکه یک
عناصر لائیک را در الگوی سیاسی خود وارد و در الگوکشیهای
انتخاباتی از این عناصر استفاده کنند، این جریان را
حمایت میکنند. افرادی از وابستگان قدرت نیز در این
شهر و کشور تصور میکنند که اگر سروصدا و حاشیهای به
عنوان توهین دین راه افتاد، نقصهای مدیریت آنها را میپوشاند.
از طرف دیگر نیز خیل عظیمی از روحانیت، حوزه و بخش
عمده علمای اعلام هیچگونه عکس العملی بر این قضایا
نشان ندادند.
وی خاطرنشان کرد: ما در این
نظام، قدرت و در جامعه، نفوذ داریم. نفوذ معنوی ما در
دلها و مغزهای نسل جوان و متدین فوقالعاده است، بر
فرض که چند جوان کوچه لادن و نسترن هم از ما خوششان
نیاید، هیچ اتفاقی نمیافتد.
ما وظیفه و برنامه خود را پیگیری میکنیم. این رسالت و
مسئولیت ما است که باید مورد توجه باشد و به ویژه در
پایگاههای مساجد اجرا شود.
علمالهدی با بیان اینکه در مشهد مسئله امام رضا زدایی مطرح است، عنوان کرد:
جریانها تلاش میکنند تا رنگ امام رضا(ع) را از این
شهر بگیرند
و شهر
جهانگردی و گردشگری که انواع و اقسام ویژگیهای
گردشگری را دارد و یک گنبد طلا هم وسط آن است ایجاد
کنند، نباید تن به امام رضا زدایی در مشهد داد.
وی افزود: پیشنهاد من این است که در روز چهارشنبه یعنی روز زیارتی متعلق به
امام رضا(ع) و چهار امام دیگر، در مساجد بین نماز ظهر
و عصر زیارت امین الله خوانده شود. این توجه و توسل به
امام رضا(ع) است. این حرکت جمعی در مجموعه مساجد شهر
باید با این شکل انجام گیرد و ادامه پیدا کند تا
نگذاریم اهداف سوء دشمنان که از این شهر شروع شده و
قصد دارند که این شهر را پایلوت کنند در آستان مقدس
امام هشتم(ع) اجرا شود.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
به
گزارش عصرایران به
نقل از ایلنا،
آیتالله
عبدالله جوادیآملی
عصر امروز در دیدار علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه
اجتماعی که به شهر قم سفر کرده ضمن تبریک هفته کارگر
اظهار داشت:
بدانیم که اگر با وجود این مشکلات ملت قیام کند همه ما
را به دریا خواهد ریخت به همین جهت حواستان باشد.
البته بسیاری از کشور فرار کردند یا جای فرار خود را
فراهم آوردند اما ما جای فرار نداریم.
این بیعدالتیها و بیعرضگیهای برخی مسوولان قابل
تحمل نیست. کشوری که این همه منابع و آب و خاک دارد
چرا باید این همه گرسنه داشته باشد.
این مرجع تقلید با بیان اینکه
فقر بدنی یک
مشکل خوشخیم اما فقر فرهنگی یک مشکل بدخیم است،
گفت:
جامعه اگر از
نظر حیثیت اجتماعی باشد، درست باشد فقر مادی هم تحمل
میکند کما اینکه اوایل انقلاب فشارهای مختلف از جمله
جنگ تحمیلی، بمبارانها، ترور شخصیتها و ... تحمل
کردهاند اما بدون شک همین مردم اختلاسها و بیعرضگیهای
مسئولان را تحمل نمیکند.
وی با بیان اینکه باید غدههای بدخیم جامعه که مردم را ناراحت میکند شناسایی
و برطرف کنیم، گفت:
باید بفهمیم و درست عمل کنیم و بدانیم که مسایلی مانند
دو تابعیت بودن مسوولان و پر کردن جیب برخی افراد تحمل
نمیشود. باید بدانیم اگر ملت بهخاطر همین مسایل
نامطلوب شورید دیگر همه را میشورد و کنار میگذارد.
به همین جهت حواستان باشد.
آیتالله جوادی آملی تصریح کرد: چگونه است که کشور 800 میلیونی که نظامی
کمونیستی و بیدین دارد میتواند کشور خود را اداره
کند اما ما یک کشور 80 میلیونی هستیم و این همه
امکانات و آب و خاک مناسب داریم در مشکلات خود میمانیم؟
آن کشور با
کفر 800 میلیون را اداره میکند اما ما با داشتن امام
حسین (ع) و امام علی (ع) نتوانستهایم؛ یعنی از این
ظرفیتها استفاده نکردهایم.
این مرجع تقلید با تاکید بر اینکه راهحل بسیاری از مشکلات کشور ارج نهادن به
کارگر است، گفت:
دانشگاههای
ما میزنشین تربیت نکنند چراکه میزنشینی یعنی مفتخوری
بلکه دانشکدههای ما باید کارگر تربیت کنند.
کشور آلمان در جنگجهانی دوم با خاکستر یکسان شد اما
با پشتوانه کار ملت خود مشکلات را برطرف کرد.
وی با بیان اینکه براساس آموزههای دین ملتی که آب و خاک مناسب دارد اما دستش
را به سوی دیگران دراز کند از رحمت خداوند دور خواهد
شد، گفت: حقیقت این است که اگر معنی فقر را میفهمیدیم
بیشتر تلاش میکردیم .
آیتالله جوادی آملی با بیان اینکه
فقیر طبق آموزههای قرآن کریم یعنی ملتی که ستون
فقراتش شکسته، گفت: آیا از ملتی که ستون فقراتش شکسته
انتظار مقاومت دارید؟ ملتی که ویلچری شد توان مقاومت
ندارد.
این مرجع تقلید با بیان اینکه ملتی که جیبش خالی است بدونشک زیر بار دیگری
میرود، گفت: این سخنان را قرآن کریم بیان کرده و ما
از قرآن راستگوتر نداریم.
وی با اشاره به بیان نظرات مردم در فضای مجازی گفت:
فضای مجازی به نظر من مجازی نیست بلکه یک فضای حقیقی
است و هرجایی که اندیشه و فکر قابل بیان شد آن فضا
فضای حقیقی است.
این مرجع تقلید با اشاره به برخی ناکارآمدیها در کشور گفت: کشور هلند با
اینکه کوچکتر از مناطق شمالی ایران است اما بخش عمدهای
از لبنیات کشور دنیا را تامین میکند
اما ما که نمیتوانیم در این زمینه ظهور و بروز کنیم
به خاطر بیعرضگی است .
جوادی آملی گفت:
اگر ما توانستیم مشکل پشت میز نشستن افراد پر ادا،
فاصله طبقاتی و بانکهای ربوی و ... را حل کنیم ملت در
برابر دیگر مشکلات تحمل خواهد کرد اما این مشکلاتی که
گفته شد واقعا قابل تحمل نیست.
وی افزود: بانکهای ربوی و رباخواری که اکنون در کشور ما وجود دارند خانمانسوز
است و شعار امسال را با مشکل مواجه میکند چراکه تولید
سرمایه میخواهد و وقتی برای تولید به بانک مراجعه
کنید سودهایی حدود 20 درصد را مطالبه میکند.
آیت الله جوادی آملی گفت: ما این مشکلات را با دوستان میگوییم تا انشاءالله
برطرف شود و همین مسوولان ما هستند که میتوانند عیبها
و گرهها را برطرف کنند.
این مرجع تقلید در پایان سخنان خود ابراز امیدواری کرد که ملت ایران از کالای
ایرانی و تولید داخلی حمایت کند.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی