بسم الله الرحمن الرحیم
بـــزرگـی به عـــقـــل-ست ، نه به سـال ...
مـتـن ،عکس ، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
*
حجت الاسلام
سید احمد علم الهدی
میگوید:
این دولت به رحم اجارهای برای تجدید حیات جریانهای سیاسی تبدیل شده است.
به گزارش شفاف، وی دیروز در جمع بسیجیان دوره آموزشی شهید چمران در مجتمع
آموزشی تربیتی امام رضا(ع) افزود:
«دانشگاهها با مدیریت خاصی که امروز دارد تبدیل به زمینهای شده تا جریانهای
سیاسی که در فتنه 88 مردند و حیات سیاسی خود را از دست دادند از این دولت
به عنوان رحم اجارهای استفاده کرده تا دوباره احیا شوند.»
امام جمعه مشهد، خطاب به دانشجویان بسیجی گفت: آنجایی که شما احساس خطر میکنید
باید قدرتمند در برابر جریانهای مدیریتی که میخواهند ابزار دشمن بشوند
مقابله کنید.
*
آیتالله «ابراهیم امینی»
در دیدار با محمدرضا عارف گفت:
در انتخاباتهای گذشته بداخلاقیهای فراوانی داشتیم که توسط برخی نامزدها و
طرفداران آنها صورت گرفت و متاسفانه برخی قوانین انتخابات نیز رعایت نشد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دکتر علی مطهری، وی افزود:
در بسیاری از موارد از نظر قانون کمبودی نداریم اما به قانون عمل نمیشود.
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت:
نماینده نباید در مجلس بیادبی کند، گاهی در مجلس حرکاتی میبینیم که شرم
آور است؛
درحالی که نماینده خوب وظیفه دارد بر طبق آنچه تشخیص میدهد عمل کند گرچه
مخالفان با موافقان صحبت میکنند، اما بیادبی اخیر زیبنده یک نماینده مجلس
اسلامی نیست که میخواهند اسلام را در کشور پیاده کنند.
نماینده خوب کسی است که هدف مادی در کارهای خود نداشته باشد، که بخواهد جیب
خود را پر کند و درآمد سرشاری از هر طریق کسب کند.
آیتالله امینی گفت: باید در مواقعی که کشور در خطر است، شجاعت داشته باشد
و حقایق را بگوید ولو آن که به زیان خودش باشد؛
در همین مجلس برخی هستند که موضعگیریهایی میکنند که به ضرر خودشان تمام
میشود، اما انجام وظیفه را لازم میدانند.
*
آیتالله گرامی
گفت:
مجلس آینده باید به گونهای باشد تا آبرویی که در آن هشت سال از مملکت رفته
را برگرداند.
به گزارش پایگاه خبری «تیک»، آیتالله محمدعلی گرامی در دیدار محمدرضا عارف
افزود:
مردم جامعه ما کمبودها را میفهمند و ممکن است به دلیل شرایط موجود کمبودها
را تحمل کنند اما از تبعیض رنج میبرند.
وی با اشاره به دوران بستری بودن خود در یکی از بیمارستانهای تهران و
عیادت سید محمد خاتمی از وی گفت: در جریان عیادت جناب آقای خاتمی از خود در
بیمارستان به این نکته پی بردم که آقای خاتمی اگرچه از یک جهت مظلوم است
اما از جهتی دیگر محبوب دل مردم است چرا که
افراد بسیاری به استقبال ایشان رفته و تقاضای گرفتن عکس یادگاری با ایشان
را داشتند.
*
برخورد نیروی انتظامی با مزاحمان نوامیس مردم در سنندج، تحسین و تقدیر مردم
این شهر را برانگیخته است.
به گزارش خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی از سنندج، ظهر دیروز یک مرد جوان
که دو دختر جوان را در میدان آزادی شهر سنندج و در انظار عموم مورد ضرب و
شتم قرار داده بود توسط گشت نیروی انتظامی دستگیر شد. این فرد شرور برای
این دو دختر جوان که غیربومی نیز بودند مزاحمت ایجاد کرده و هنگامی که با
اعتراض آنان مواجه میشود آنان را کتک میزند. وی حتی با فحش و ناسزا
مامورین انتظامی را نیز مورد حمله قرار میدهد. براساس همین گزارش، در طول
چند ماه گذشته در سطح شهر سنندج مواردی مشابه این حادثه روی داده که موجبات
نگرانی مردم این شهر را فراهم کرده است.
انتظار مردم از نیروی انتظامی و مسئولین قضایی استان اینست که با اینگونه
افراد شرور و اوباش که مرتکب هتک حرمت نوامیس مردم میشوند با قاطعیت
برخورد کنند.
عکس، ترجمه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
دکتر
غلامعلی رجائی :
به دلایل گوناگون قصد ورود به ماجراهای پس از زندان رفتن فرزند آیت الله
هاشمی را ندارم.وکلایش بخوبی میتوانند بگویند چه گذشته ومی شود.اعتقاد من
این است ازاین پس باید فقط وکلای او اگرحرفی دارند بزنند.
خواندن بیانیه قبل از زندان کمتر در ایران سابقه دارد. درنوع خود این یک
روش ابتکاری و از موضع حق به جانبی بود.
حیف است این نکته را که دردلم مانده با شما درمیان نگذارم. شاید قوه قضاییه
هم بشنود و مطمئنم که می شنود.
مهدی هاشمی دربیانیه ای که قبل از زندان رفتن خواند تقاضا کرد فیلم جلسات
محاکمه اش از سیما برای مردم پخش شود.
گمان می کنم این حرف صرف نظر از هر گرایش سیاسی به دل خیلی ها نشست.
هیچ عقل سلیمی این را باورنمی کند کسی روال دادگاه محاکمه خود را برعلیه
خود بداند و چنین تقاضایی از دادگاه بکند .من نمی دانم دادگاه براساس چه
مصلحتی محاکمه را غیرعلنی نمود اگر از نقطه نظرمسایل امنیتی ملاحظه ای بود
که دادگاه علنی نباشد لااقل درباب ارتشا که وی هم از سوی دادگاه متحمل حکم
شد می شد محاکمه او درمنظر مردم واقع می شد.
جامعه از خود سوال می کند:
اگر فرزندهاشمی ریگی درکفش داشت وداشته باشد علی القاعده نباید حتی بنابه
توصیه بعضی به او که فعلا به ایران باز نگرددبه رغم قطعی بودن زندان رفتنش
نباید به ایران بازمی گشت امابازگشت وخودرا به اوین معرفی نمود. دیگراینکه
نمی بایست ازدادگاه چنین تقاضایی بکند تا آبروی خود وخانواده اش را درمعرض
فنا قراردهد. جامعه اهل مقایسه است می پرسد اگراوخودا بیگناه نمی دانست
چراچنین تقاضایی کرد و چرا رحیمی و...چنین تقاضایی نکرد؟
بعضی ازجمله من معتقدند قوه محترم قضاییه که
مهدی هاشمی را مجرم دانست و وی را برای تحمل کیفر به زندان فرستاد می
توانست ومی تواند حالا که خود وی می گوید جلسات
محاکمه مرا پخش کنیدچنین می کرد تا حقیقت برهمگان آشکارشودو ماهیت وی
برمردم روشن شود.
جامعه از خود می پرسد چرا باید بگونه ای رفتارشود که فرد
محکوم دست بالا را بگیرد واز قوه قضا طلبکارباشد؟
بازتاب انتشارخبر کشف سکه وموبایل از فرزند آقای هاشمی در فضای مجازی
ومکتوب نشان می دهد هنوز افکارعمومی جامعه درمورد امثال این پرونده حساسیت
دارد و به تعبیر دیگر این پرونده درافکارعمومی مفتوح است.
سوالی که برای من پیش آمده این است که اگردستگاه محترم قضا مصلحت می داند
برای آگاهی مردم اتفاق اخیری را که برای مهدی هاشمی پیش آمده رسانه ای کند
و اعلام نماید از وی سی سکه! -سکه های بعضا یک گرمی- که وفق مقررات با
اجازه مسولین زندان به او داده شده واعلام شد داشتن آنها درزندان خلاف نیست
ویک موبایل کشف شده وخبربگونه ای بین مردم منتشرشد که انگاراین موبایل وسکه
ها پنهانی وبه دور ازچشم مسولین زندان و دراثرسهل انگاری زندانبانان به
زندان انتقال یافته- موبایلی که ابوالمعالی یکی از وکلای مهدی گفته با
اجازه مسولین زندان به وی داده شده و وی از آن هیچ استفاده ای نکرده است-
به مردم اطلاع رسانی کند چه اشکالی داشت با همین درجه حساسیت دادگاه وی
راهم علنی نمایندتا مردم بدانند فرزندهاشمی دربرابر اتهامات امنیتی وارتشا
ازشرکت نفتی استات اویل و... ازخود چه دفاعی کرده است و داگاه به او چه
پاسخ داده است.
درسایت رجانیوز دیدم این سایت هم دریادداشتی درموافقت با پخش جلسات محاکمه
مهدی هاشمی معتقداست این اقدام باطل السحر ادعای
خانواده هاشمی خواهدشد!
خوب شد لااقل دریک جا برادران اصولگرا با این طرف ماجرا هم موضع شدند!
و اما ماجرا ی
سکه ها
اگرشاهد این ماجرا نبودم این نوشته قلمی نمی شد:
درست یک یا دو روز پس از زندان رفتن مهدی
هاشمی بود که خواهرش فاطمه خانم که ازاو پرسیدم ازمهدی چه خبر؟ گفت مهدی
دراین فرصت کم با چیزهای عجیبی در اوین روبروشده ازجمله می گویددراینجا
موردهای تاسف آوری در بعضی از زندانیان دیده ام که باید به آنها کمک کنم.
مثلا شخصی بخاطرپانصدهزارتومان مدتهاست که درزندان است.
فاطمه می گفت مهدی سفارش کرده دربیرون از
زندان به مشکلات اینها رسیدگی شود تا از زندان آزاد شوند .
به خانم هاشمی گفتم این خبر را رسانه ای نکنید چون منتقدین جنبه خیرخواهانه
آن را نادیده می گیرند وخواهند گفت ...که پذیرفت و رسانه ای نشد.
اکنون هم که این خبر را رسانه ای کردم
بدین خاطربود که احساس کردم با پخش ناقص خبر ومعنی دارکشف سکه وموبایل!
درسطح جامعه که ازاصل ماجرا باخبر نیست، حقیقت به تمامی بیان نشده است.
نکته آخر:
دوستانی که ماجرای خنده آورکشف! سکه و
موبایل را از مهدی هاشمی باورکرده اند لابد می دانند از مقررات زندان این
است که پس از تفتیش بدنی دقیق وکامل هرزندانی وسایل او به محض ورود به
زندان از او گرفته و به امانت نگه داری میشود و وسایلی که مشکلی ندارد به
وی تحویل می شود.موبایل و این همه سکه آنقدر کم حجم نیستند که یک زندانی
حتی باهوش پایین بخواهد آنها را جاسازی نماید تا بدور ازچشم نگهبانها به
داخل زندان ببرد.
دراین مورد نه مهدی هاشمی بی تجربه بوده که نداند بردن موبایل به داخل
زندان ممنوع است و نه مسولین زندان اینقدر سهل انگار.
خبری که من از وکیل هاشمی دارم این است که به هردلیل اجازه بردن موبایل به
مهدی داده شده و وی حتما در این مورد نقشی جز قبول آن نداشته که بنظر من به
رغم همه زرنگی هایی که طائب! درباره او گفته که
دارد، درابن مورد بازی خورده است!
خبری که من درباره این سکه های غالبا خُرد
دارم- که می گویند جمع ارزش آنها به چند میلیون تومان نمی رسد- این است که
مهدی باتوجه به تجربه زندان قبل اینها را برای کمک به بعضی از زندانیان قشر
محروم و ازجمله کارگران زندانی - که از شدت نداری برای دریافت وجه مختصری
در زندان برای این و آن لباس می شویند و ... از
وی بعنوان پسرهاشمی توقع کمک داشته و دارند و طبیعی هم هست داشته باشند -با
اجازه مسولین زندان برای استفاده شخصی یا استفاده درچنین مواقعی باخود به
داخل برده است.
مثل اینکه این اجازه مسولین زندان درباره
سکه وموبایل به مهدی وتبعات بدناشی از اعلام آن شبیه ترفند ماجرای پیمانه
ای باشد که انبارداران گندم مصربه دستور یوسف در اثاثیه برادرمورد علاقه وی
که با دیگر برادران خود عازم کنعان بودگذاشتندتا خود آن را کشف کنند و اورا
به همین بهانه نزد یوسف نگه دارند وبه آنها اعلام کنندکه: ایتهاالعیر انکم
لسارقون!
بحث مغفول دراین باره که البته ورود به آن
درتخصص من نیست و شایسته است مسولین زندانها به آن توجه کنند این است که
چرا دربعضی ازکشورها زندانیان حتی شرور وکودتاچی نظیرآرژانتین و.. به همه
جور امکانات ارتباط با بیرون از زندان دسترسی دارند اما زندانیان ایرانی
اگرچه از امکان استفاده از تلفن عمومی زندان بهره مندند از این دسترسیها
محروم هستند؟
یک زندانی با داشتن یک موبایل چه خطری می
تواند داشته باشد؟ برای کنترل رفتار زندانی درزندان و تماسهای او با بیرون
دهها راه کار وجود داشته و دارد .دربعضی از کشورها زندانیان دسترسی آسان
وبدون مانعی به اینترنتهای پرسرعت دارند واز حضور مستقیم مامورین کمتر اثری
ذر بین آنهادیده می شود.
عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
وی از خود
به عنوان یک اصولگرای معتدل نام میبرد، حضور سید حسن خمینی در انتخابات
مجلس خبرگان را تکلیفی میداند که برعهده یادگار امام است و اعتقاد دارد که
ناطق نوری میتواند ریاست مجلس دهم و یا دست کم لیدری جریان اصولگرا را به
عهده بگیرد ...
دعا می کنم تفکر احمدینژاد دیگر هیچگاه به ملت ایران تحمیل نشود ...
مدتی است که زمزمههایی از فعالیتهای انتخاباتی محمود احمدینژاد و
اطرافیانش شنیده میشود. این فعالیتها، شایعات زمینهچینی برای حضور مجدد
احمدینژاد در قدرت را قوت میبخشد.
غرویان در این زمینه میگوید: من که شخصا دعا میکنم که هیچ وقت افکار و
مشی آقای احمدینژاد بار دیگر بر ملت ایران تحمیل نشود ... البته حدس میزنم
اکثریت ملت به خصوص فرهیختگان و آنها که دانش بالاتری دارند متوجه شدند که
واقعا چه مصیبتهایی بر ملت ما در این هشت سال وارد شد. توده مردم هم آگاهتر
و متوجهتر شدهاند. نخبگان باید تلاش کنند که توده مردم را آگاهتر کنند
تا بار دیگر به آن طرز فکر رای داده نشود ... تلاش دولت سابق هم این است که
باز قدرت را در دست بگیرد ...
غرویان :«اصولگرایان طیف واحدی نیستند». اصولگرایان همه یک جور نیستند. از
موتلفه تا پایداری اصولگرا به حساب میآیند و هر کدام نیز طرز تفکری دارند
... یک عدهشان میگویند که آقای احمدینژاد از دایره اصولگرایی بیرون است
ولی عدهای هم معتقدند که او اصولگراست. آقای احمدینژاد هم به اعتبار اینکه
دم از امام زمان(عج) و مدیریت امام زمانی میزند در دایره اصولگرایی
گنجانده شده است.
او خاطرنشان میکند: من خودم در یک سخنرانی 22 بهمن از احمدی نژاد شنیدم که
در آخرش گفت که از نیروی انتظامی، استاندار و ... تشکر میکنم، از امام
زمان هم تشکر میکنم! انگار که امام زمان هم یکی مثل بقیه مسئولین است!
طوری حرف زد که من تعجب کردم و انگار ارتباط مستقیم با امام زمان (عج) دارد.
این کارها برای عوامفریبی بود و بعضیها اینها را شاخصه اصولگرایی میدانستند.
این روحانی اصولگرا تصریح می کند: آن اعتصاب 11 روزه آقای احمدینژاد که بر
خلاف منویات رهبری عمل کرد و ... به نظرم از آن تعبیر به بعد ریاست جمهوری
احمدینژاد خلاف شرع بود و باید عزل میشد. پس بصیرت و ذوب در ولایت یعنی
چه؟ باید از ریاست جمهوری عزل و خلع میشد ولی مدارا کردند تا دورانش تمام
شود. اینها او را از دایره اصولگرایی خارج میکند. یک عده الان میگویند
ما با احمدینژاد مخالفیم ولی در عمل قبولش دارند و در باطن همان افکار را
دارند. بخشی از این پایداری ها همین طور هستند.
بسیاری از تحلیلگران پس از انتخابات سال 92 و ریاست جمهوری حسن روحانی از
شکل گیری خط جدیدی به نام خط اعتدال نام بردند. خطی که میتواند معتدلین هر
دو جناح را در بر گیرد و از حضور افراطیون جلوگیری کند.
غرویان : اگر اعتدالیون و آدمهای عاقل، اندیشمند، متفکر و دانشمند از هر
دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا کنار هم بنشینند و یک مقدار هم حسادتها را
کنار بگذارند و مصالح کشور و ملت را در نظر بگیرند میتوانند با هم تعامل
داشته باشند. اعتدالیون از هر دو جناح میتوانند با هم ائتلاف کنند. حد
اعتدال هم همین است که ما رای اکثریت مردم را ببینیم آن وقت اصولگرایان و
اصلاحطلبان افراطی از صحنه خارج میشوند.
او یادآور می شود: اکثریت مرم خودشان شاخص اعتدالاند و ما باید بتوانیم
مطالبات اکثریت مردم را درک کنیم. در انتخاب آقای روحانی همین مساله معلوم
شد ... دولتی که ادعای پاکترین دولت تاریخ و دولت امام زمان را داشت سرآخر
نتیجهاش این شد که بابک زنجانی از آن بیرون آمد و آن همه اختلاس شد و حالا
هم بقیه معاونها دستشان در حال رو شدن است ... آقای روحانی گفت من اهل
عوام فریبی نیستم. اکثریت مردم هم این را میخواهند که دولتمردان روراست و
صاف باشند و به اسم دین و خدا کلاه سر مردم نگذارند.
دولت عوض شده ولی در این مجلس فعلی تعدادی طرفدار آقای احمدینژاد هستند،
همان گرایشها را دارند، از آن تفکر هنوز دفاع میکنند و با این دولت همسو
نیستند ... عدهای هم در مجلس هستند که طرفدار دولت آقای روحانی هستند و یا
بینابین حرکت میکنند ...
با روی کارآمدن دولت روحانی یک خط جدیدی به نام خط اعتدال پدید آمد. اصلاحطلبان
یک طرف بودند و اصولگرایان یک طرف و الان اعتدالیون یک خط سوم محسوب میشوند
که روحانی و همچنین هاشمی رفسنجانی این خط را نمایندگی میکنند. شانس
موفقیت اعتدالیون هم به خاطر همسویی با دولت بیشتر است. چون دولت با تدبیر
وعقلانیت حرکت میکند و موفقیتهایی به دست آورده مثل توافق هستهای و کاهش
نرخ تورم ... فکر میکنم مردم هم به این خط اعتدال رغبت بیشتری نشان خواهند
داد.
جناحهای مختلف با افکار مختلفی وجود دارند و هر جناح و گروهی هم می خواهد
همفکرهای خودش را به مجلس شورا و خبرگان بفرستد. همه گروهها و احزاب دوست
دارند قدرت را در دست بگیرند و این یک امر طبیعی است. امسال این دوانتخابات
ویژگی هایی دارد که حساسیت را بیشتر کرده است.
دولت عوض شده ولی در این مجلس فعلی تعدادی طرفدار آقای احمدینژاد هستند،
همان گرایشها را دارند، از آن تفکر هنوز دفاع میکنند و با این دولت همسو
نیستند ... در دورههای قبل مردم خیلی اطلاعی از خبرگان نداشتند و خیلی هم
اهمیتی نمیدادند؛ لذا درصد شرکت کنندگان خیلی کمتر بود ولی این دوره به
خاطر همزمانی، به خبرگان هم رای داده خواهد شد. از طرفی چهرههای مهم و
حساس و جدید هم میخواهند به صحنه بیایند که معروفترینشان آیتالله سید
حسن خمینی است که از یک پتانسیل قوی برخوردار است و محبوبیت و جایگاه ایشان
در مردم به لحاظ جد، پدر و بیت امام (ره) خودش بر حساسیت افزوده است. از
سوی دیگر دوره خبرگان هشت ساله است و در این هشت سال امکان دارد اتفاقاتی
بیفتد و احتمالا تصمیمات مهمی در مجلس خبرگان گرفته شود ...
یکی
دو سالی میشود که اصولگرایان بعد از شکست به دلیل تشتت آرا در انتخابات
ریاست جمهوری، به فکر وحدت افتادهاند. جلساتی به پیشنهاد مرحوم آیت الله
مهدوی کنی آغاز شد و حجت الاسلام والمسلمین سید رضا تقوی از روحانیون جامعه
روحانیت مبارز و رییس ستاد ائمه جمعه کشور برگزاری جلسات وحدت را به عهده
گرفت. پس از فوت پدرخوانده جناح راست، دبیران کل جامعتین و پدر معنوی
پایداریها یعنی آیات محمد یزدی، محمدعلی موحدی کرمانی و محمدتقی مصباح
یزدی به نوعی زعامت جریان اصولگرا را به عهده گرفتند. تقریبا همه
اصولگرایان دم از وحدت می زنند اما آیا در عمل این امکان وجود دارد؟
آقای تقوی انگیزه خوبی دارد و قصد و غرضش مقدس است ولی مشکل در تقوی نیست
بلکه مشکل در اصولگرایانی است که با مبانی فکری متفاوتی که دارند، همدیگر
را قبول ندارند. یکی میگوید شما از اصولگرایی عقب نشینی کردید و دیگری میگوید
شما داری عقب نشینی میکنی! وقتی در مسائل ریز میشویم گاهی یک نوع
انحصارگرایی در این بزرگان دیده میشود که بعضی میگویند اسلام آن است که
من میگویم و نفر دوم و سوم هم همینطور. آن وقت است که نمی توانند به وحدت
برسند.
اگر هر کسی فقط قرائت خودش را اسلام محض بداند طبیعتا بقیه را منحرف میداند
و میگوید که شما دارید کوتاه میآیید، از خط امام برمیگردید، از قطار
انقلاب پیاده می شوید و... مشکل این است اما اگر یک مقدار این بزرگان و
علما دیدگاهشان را بازتر و وسیعتر کنند و برای حرف بقیه هم اعتبار و ارزش
قائل شوند و مقداری از حرفشان کوتاه بیایند آن وقت میتوانند به هم نزدیک
شوند اما با شناختی که من دارم این امر را دور از دسترس میدانم.
... امیدوارم اصولگرایان ائتلاف کنند ولی با شناختی که من دارم خیلی بعید
میدانم وحدت شکل بگیرد. در واقع در تفکرات بعضی از علما عقبنشینی وجود
ندارد.
غرویان درباره نقش ناطقنوری در صحنه سیاسی کشور بیان میکند: آقای ناطق از
زمانی که احمدینژاد در آن مناظره از ایشان اسم برد رنجیده خاطر شد و توقع
هم نداشت با او به عنوان کسی که همیشه در کنار امام (ره) و از عناصر موثر
انقلاب و نظام بوده اینطور برخورد شود به همین دلیل مدتها از سیاست فاصله
گرفت و ...
... متاسفانه آقای احمدینژاد با کارهایی که کرد بین علما اختلاف به وجود
آورد و اختلافات بین علما را کلید زد و آغاز کرد. یکی هم ناطق نوری بود که
آزرده شد. ... ولی به هر حال ایشان دوست قدیمی و صمیمی آقای هاشمی رفسنجانی
است و افکار معتدل هاشمی را میپسندد و با دولت هم همسویی و تفکر اعتدالی
دارد. ایشان میگوید که حمایت می کنم ولی خودم به صحنه نمیآیم.
... آقای ناطق با شخصیت اصولگرایی اعتدالی خود میتواند اکثریت اصولگرایان
را زیر یک چتر واحد جمع کرده و از افراط و تفریط در اصولگرایی جلوگیری کند.
بعضی چهرههای اصولگرا از علما و روحانیون یا افراطی هستند یا تفریطی ولی
ناطق یک شخصیت اصولگرای معتدل دارد که اگر محوریت را بپذیرد میتواند به
عنوان لیدر، اکثریت اصولگراها را کنار یکدیگر جمع کند.
در حوزه گروههای مختلفی وجود دارند و من هم در نشستهای مدرسین سطوح عالی قم
حضور دارم ولی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه نیستم. من قدیم شاگرد آیت الله
مصباح بودم ولی بعد از آمدن آقای احمدینژاد که بحث معجزه هزاره سوم و آن
حرفها مطرح شد گفتم که این حرفها را قبول ندارم و از آن مجموعه جدا شدم.
البته جداییام از آن مجموعه به معنی خروج از اصولگرایی نیست. من یک
اصولگرا هستم به معنای اینکه روحانیام، حوزویام، امام (ره) و راه ایشان،
ولایت فقیه، قانون اساسی، نظام جمهوری اسلامی، مقام معظم رهبری و ولایت
ایشان را قبول دارم.
... اصلاح طلبان نباید شعارهای تند و افراطی بدهند و باید از یک سری حرفهایی
که سالهای قبل میزدنند یا از طرح برخی مباحثی که امثال سروش مطرح میکرد
و یا صحبتهایی که به نام آقای خاتمی در دولت اصلاحات زده میشد، پرهیز
کنند. این شعارها در کشورما جواب نمی دهد چون ایران یک کشور مذهبی است.
غرویان با بیان اینکه «حسن روحانی انسان عالم، فاضل، دنیا دیده و درس
خواندهای است» یادآور میشود: آقای روحانی هم از راست به چپ و هم از چپ به
راست مینویسد و میخواند.(آشنایی به زبان های خارجی) دنیای امروز هم دنیای
علم و دانش است. ما هم باید کتب خودمان و هم کتابهای غربیها را بخوانیم و
فکر کنیم. روحانی هم همین طور است. من از قبل انقلاب ایشان را میشناسم و
به یک معنا استاد بنده هم است. در سپاه دانش قبل از انقلاب محل خدمت روحانی
در نیشابور در یکی از روستاها بود و شبهای شنبه در مسجد جامع نیشابور
سخنرانی و درس داشت و من هم جزء بچههایی بودم که در جلسه روحانی شرکت میکردم.
آقای روحانی آن زمان در منزل آقای حسامی جلسات خصوصی برای جوانها می گذاشت
و من در آن جلسه هم شرکت میکردم که بعد ساواک آن جلسات را تعطیل کرد. از
آن زمان ایشان را میشناسم که انسانی روشن، فهمیده، معتدل و آشنا به اسلام
است. روحانی عضو خبرگان و یک مجتهد آشنا به مبانی حقوقی و فلسفه حقوق نیز
هست. در دنیای امروز هم این افراد در بین علما می توانند اسلام را به نحو
احسن ارائه کنند به همین دلیل دیدگاهها و نگاه علمی و فکری روحانی را میپسندم
و از او حمایت کردم و میکنم.
در انتخابات سال 92 اصلاحطلبان با کناره گیری عارف به نفع روحانی پشت سر
او جمع شده و به نوعی پیروز انتخابات شدند. برخی از تحلیلگران معتقدند که
اصلاح طلبان در انتخابات آینده مجلس و خبرگان نیز به جای آنکه جداگانه ساز
خود را کوک کنند باید همین رویه را در پیش گیرند تا بتوانند به قوه مقننه
بازگردند و کاندیداهای نزدیک به خود را به مجلس خبرگان بفرستند.
البته به اصلاحطلبی به معنای روشنفکری دینی معتقدم. اصلاحطلبی که اسلام را
متناسب با دنیای معاصر و قرائتهای نو تفسیر و ارائه کند خیلی هم چیز خوبی
است. در شرایط سیاسی فعلی نیز بهتر است اصلاحطلبان با دولت روحانی همسو
باشند و زیر چتر اعتدال حرکت و اندیشههای هاشمی را ارائه کنند. به نظرم
راه موفقیت اصلاحطلبان ائتلاف و نزدیکی با دولت روحانی است.
او ادامه میدهد: اصلاحطلبان باید پیوندشان را با روحانیت حفظ کنند و در
بین خود از علمای فاضل، عمیق و آشنا با مبانی دین و البته روشنفکر استفاده
و حرفهایشان را با آنها چک کنند. درگذشته هم چنین چیزی داشتهایم مثلا
شهیدان بهشتی و باهنر علمایی بودند که هم تحصیلات حوزوی داشتند، هم به غرب
رفته بودند و هم افکار جدید داشتند یا شهید مطهری با وجود آن که روحانی بود
از طرفی برای روشنفکران دانشگاهی درس میداد و حتی به خانه اساتید سکولار
میرفت. الان هم بین روحانیون در سطوح مختلف از این اساتید داریم. مثلا من
چندی پیش جلسه ای در محضر آیت الله موسوی اردبیلی بودم و دیدم ایشان دیدگاههای
زیبایی دارند. ایشان هم همدوره مقام معظم رهبری و آقای هاشمی بودهاند و
افکار بهروز و روشنی داشتند.
پایینتر از مرجعیت نیز روحانیون بیشتری داریم که از اساتید دانشگاه و حوزه
هستند و احزاب جدید اصلاحطلب باید با آنها ارتباط داشته و چند نفر ازآنها
را در مجموعه خودشان داشته باشند و دیدگاههای دینی را از آنها بگیرند.
اصلاحطلبان میتوانند واقعا مصداق برقراری وحدت حوزه و دانشگاه شوند. یکی
از دلایل جدایی حوزه و دانشگاه این است که جو حوزه جوی سنتی است. البته
الان نسبت به گذشته بهتر شده ولی هنوز بافت سنتی غلبه دارد و متاسفانه قدم
جدی برای وحدت برداشته نشده است ...
... اما اینکه انتخابات خبرگان اصلا سیاسی نباشد مثل این است که بگوییم آب
مرطوب نباشد در حالی که رطوبت، ذاتی آب است. ذات خبرگان هم سیاسی به حساب
میآید چون به هر حال مساله ولایت فقیه و حاکم سیاسی مطرح است و خبرگان هم
برای تعیین ولی فقیه تشکیل میشود پس ماهیتا و ذاتا سیاسی است. فلسفه وجودی
مجلس خبرگان و این ویژگیاش را نمیتوان از آن سلب کرد. بالاخره ذات مجلس
خبرگان سیاسی است و هر جناحی هم سعی میکند نمایندگان خود را به این مجلس
بفرستد که طبیعی به حساب میآید.
آقای سید حسن خمینی که من درباره ایشان تعبیر آیتالله خمینی را به کار می
برم در یک سن و سال و شرایطی است که مردم از ایشان توقع و مطالبه دارند که
در سرنوشت مملکت ورود پیدا کرده و نقش تاریخی خود را ایفا کند. سید حسن
بالاخره بین سن 40 و 50 است و دیگر بزرگان نیز در همین سن و سالها در صحنه
بودند و حتی در سن کمتر نقش ایفا کردند.
بالاخره ورود به مسائل سیاسی و اجتماعی مثل مجلس خبرگان یا شورای اسلامی یک
تکلیف شرعی است و الان زمان ادای این تکلیف برای آیتالله خمینی فرا رسیده
است. اینکه یک عده میگویند که بهتر است ایشان کنار بماند تا مبادا قداست
خانوادهاش مخدوش شود همیشه وجود دارد و اگراینگونه فکر کنیم ایشان کلا
باید کنار بماند. کسی که میخواهد وارد انجام تکلیف سیاسی شود باید پیه همه
این مسائل را به تن خود بمالد ...
آیت الله حسن خمینی در شرایطی است که هم تکلیف شرعی، دینی و الهی دارد و هم
یک مطالبه مردمی است که ایشان وارد انتخابات شود. البته شاید مجلس شورای
اسلامی در شان ایشان نباشد ولی مجلس خبرگان منافاتی با تدریس و فعالیت های
حوزوی و علمی او ندارد و جای مهمی هم هست. لازمه ورود سید حسن خمینی به
انتخابات این است که سرلیست انتخاباتی باشد و یا به افرادی که ایشان و
آقایان روحانی و هاشمی به عنوان افراد معتدل به مردم معرفی میکنند رای
داده شود.
او با اشاره به شکلگیری مثلث اعتدال با حضور هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و
سید حسن خمینی معتقد است: آقایان خمینی، روحانی و هاشمی از یک ظرفیت بالا
برخوردارند و محبوبیت مردمی بسیار بالایی دارند که می توانند کاملا
تاثیرگذار باشند ...
در جامعتین هم اختلاف نظر وجود دارد. در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم عده ای
طرفدار آقای هاشمی هستند و از تفکر هاشمی و دولت روحانی حمایت میکنند و
عدهای مخالفند. در جامعه روحانیت مبارز تهران هم همین طور است. از یک طرف
بعضی گفته اند که هاشمی در لیست جامعه روحانیت نیست ولی از طرفی آقای
طباطبایی گفته که جامعه مقدمات حضور جدی آقای هاشمی را در خبرگان فراهم
کرده ...
من خدمت همه جناحها به خصوص اصولگرایان میگویم که در این مدت این همه با هم
اختلاف داشتیم و همدیگر را محکوم و از قطار انقلاب پیاده کردیم به چه نتیجهای
رسیدیم؟ بیاییم از همین لحظه تصمیم بگیریم که اتفاق، اتحاد، برادری و رفاقت
را تجربه کنیم. این همه بعضی از علما همدیگر را محکوم کردند به چه نتیجهای
رسیدند؟ نه عمرو توانست زید را که میگفت منحرف است کنار بزند و نه برعکس.
آیا این همه با هم کشتی گرفتند و یکدیگر را تخریب کردند توانستند همدیگر را
کنار بزنند؟
... اصلا یک یا دو سال بگوییم اختلافات گذشته به کنار و از الان با یکدیگر
همفکری کرده، همدیگر را قبول کنیم و دنبال مشترکات بگردیم. علما این کار را
هم تجربه کنند و ببینند آیا مردم بیشتر به آنها اعتماد نمیکنند؟ با وجود
این اختلافات و تخریبها مردم از هر دو طرف زده میشوند پس بهتر است علما
اختلافات را کنار بگذارند، اختلاف سلیقه را قبول کنند و مشترکات را بینند.
مطمئن باشید که اسلام در جامعه و اسلامیت کشور محفوظ است و اسلام فقط آن
نیست که ما می گوییم. امیدوارم اصولگرایان و علمای ما که خداوند همه آنها
را حفظ کند، با هم بنشینند و رفیق شوند.
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
1)
رئیس خوش اشتها!
آقای سمیعی می گفت: یکی از همکارها از سفر حج که برگشت، رئیس اداره
و همکاران رو دعوت کرد رستوران. من اون شب اشتها نداشتم و نتونستم غذامو
تموم کنم. رئیس اداره که کنار من نشسته بود، وقتی فهمید من غذامو نمی خورم،
غذای دهنی و دست خورده ی منو کشید جلو و تا آخر خورد، سه تا از همکارها،
نوشابه شونو نخوردند، رئیس، نوشابه ی اونا رو هم گرفت و خورد... چنین کاری
در شأن رئیس یک اداره نیست !
2) همکار بی اعصاب!
من هر وقت می خوام سوار تاکسی بشم، زرنگی می کنم و می پرم صندلی جلو
سوار می شم، اگه صندلی جلو پر باشه، اینقدر منتظر می مونم تا یک تاکسی گیرم
بیاد که صندلی جلوش خالی باشه.
یک روز که مطابق معمول، جلو نشسته بودم، دو تا آقا آمدند و نشستند صندلی
عقب. کمی پایین تر یک خانم لاغراندام سوار شد. آقای وسطی رو می شناختم،
فرهنگی بود و چند سال پیش، دختر خانمش دانش آموز مدرسه ی ما بود. خانمه
زودتر از بقیه پیاده شد و بعد از اینکه کرایه شو داد، رو کرد به دو تا
آقایی که عقب نشسته بودند و گفت: یک جوری بشینید که یک خانم، راحت بتونه
کنارتون بشینه.(منظورش این بود که جمع و جورتر بشینید)
چشمتون روز بد نبینه! همکار فرهنگی ما دست از دهن شست و شروع کرد رگباری
فحش دادن: "برو گمشو زنیکه ی اُسگل بی سر و پا! من اینقدر جمع و جور نشسته
بودم که پاهام درد گرفته، تو که شپشت منیژه خانمه، چرا با آژانس اینور و
اونور نمی ری؟ ..."
خیلی دلم می خواست به این آقا بگم: " شما ناسلامتی فرهنگی هستید، آخه این
چه طرز صحبت کردن با یک خانمه؟ مگه این بنده ی خدا چی گفت؟ این حرفها در
شأن یک فرهنگی نیست."
اما راستشو بخواید از آبروم ترسیدم! آخه فکر کردم از کجا معلوم این آقا
یادش باشه ما همکاریم و من یک زمانی معاون دخترش بودم؟ حتی اگه یادش باشه،
از کجا معلوم حرمت نگه داره و منو هم زیر باد فحش نگیره؟!
3)
اوقور بخیر؟!
آقاهه شصت و خرده ای سال سن داره، تعریف می کرد: نگهبان یک کارخونه بودم،
یک روز موقع خروج رئیس، بدون هیچ منظور و مقصودی به رئیس گفتم: اوقور بخیر؟...
رئیس سر همین حرف از کارخونه بیرونم کرد! گفته بود: این نگهبان شأن منو
رعایت نکرده! چه معنی داره که یک نگهبان به رئیس کارخونه بگه: اوقور بخیر؟!
4)
دگردیسی کلمات!
حین یک سخنرانی نیمه رسمی از کلمه ی "پُخ" استفاده کرده بود،
بلافاصله سردبیر یکی از روزنامه ها براش پیامک داده بود: در شأن شما نیست
که از این کلمه استفاده کنید.
وقتی این ماجرا رو شنیدم گفتم: منم بعضی وقتا از این کلمه استفاده می کنم!
من تا الان فکر می کردم وقتی می گن فلانی هیچ پُخی نمی شه، یعنی آدم حسابی
نمی شه و به جایی نمی رسه!
از سر کنجکاوی رفتم سراغ لغت نامه معین و دیدم جلوی این کلمه نوشته:
"پُخ : پخ کلمه ترکی و آذری بوده و به معنای نجاست است و معادل گُه فارسی
می باشد."
عجب! من اگه می دونستم این کلمه چنین معنایی داره، هیچ وقت ازش استفاده نمی
کردم!
دوباره به لغت نامه نگاه کردم و با دیدن جمله ی بعدی خیالم راحت شد:
" البته این کلمه ، به دلیل استفاده زیاد در قالب جملات و ضرب المثلها،
کراهت خود را از دست داده و استعمال این کلمه در محاورات روزمره حاکی ار بی
ادبی فرد نمی باشد."
عکس، تهیه وَ تدوین :
عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
هنوز بردگی وجود دارد. برای نجات 27 میلیون
برده کمک کنید. راهپیمایی «واشنگتن متوقف کنید
بردگی مدرن را».
هر ثانیه یک نفر قربانی تجارت قاچاق انسان
میشود. لطفا این مسأله را فراموش نکنید».
«دوران بردگی مدرن».
آفتاب
:
دکتر مصطفی دلشاد تهرانی، مترجم و شارح نهج البلاغه
در سلسله جلسات «حکومت در نهج البلاغه» رابطه زمامداران و مردم و همچنین
شروط زمامداری در اندیشه امام علی(ع) را به عنوان هشتمین محور حکومت در نهج
البلاغه عنوان کرد. خلاصه سخنان وی را در ادامه می خوانید.
* از مسایل بسیار مهم در موضوع حکومت این است که ما به این پرسش پاسخ دهیم
که در یک حکومت رابطه مردم و زمامداران چگونه رابطه ای باید باشد و جست وجو
کنیم که در نهج البلاغه و خانواده حدیث نهج البلاغه این رابطه چگونه تصویر
شده است. آن چیزی که در بیشتر حکومت ها دیده شده، رابطه یک سویه بوده است،
یعنی وقتی در طول تاریخ رابطه مردم و زمامداران را بررسی می کنیم، در بیشتر
عمر تاریخ به جز دوره ای که دوره جدید است و تغییرات اساسی کرده،
رابطه میان زمامداران و مردم یک رابطه یک سویه بوده است. رابطه ای از جنس
رابطه فرمانده و فرمانبر.
به عبارت دیگر تلقی این بوده که زمامداران فرمانده هستند و مردم هم
فرمانبر،
و جالب این
است که مردم تصوری غیر از این نمی کردند؛
و چنان
فرهنگ حاکم، فرهنگ فرماندهی و فرمانبری بوده که اگر کسی پیدا می شد به مردم
می گفت که این رابطه غلط است، مردم زیر بار نمی رفتند و مخالفت می کردند.
همچنین در گذشته تاریخ به دلیل فرهنگ حاکم بر آن، رابطه حاکم و محکوم،
مستبد و استبداد پذیر بسیار راحت پذیرفته می شد و گاهی نیز شدیدتر از اینها
بوده مانند
رابطه آقا و برده، و گاهی شدیدتر از این که زمامداران مالک و مردم مملوک
بوده اند. حتی حرف هایی زده شده مانند این که "الناس انعام السلاطین؛ مردم
چارپایان سلاطین هستند" لذا می توانند سر آنها را ببرند و آنها را بفروشند
و در جان، مال و آبروی آنها دخل و تصرف کنند.
تلاش انبیاء
برای برهم زدن رابطه یک سویه میان زمامداران و مردم
*
در طول
تاریخ انسان هایی برخاستند که در رأس آنها پیامبران بودند و این رابطه را
به هم می زدند،
و یکی از مشکلات مصلحان اجتماعی به ویژه پیامبران این بود که برای مردم سخت
بود این رابطه به هم بخورد چرا که آن را به عنوان یک اصل پذیرفته بودند.
این دسته از مسایل آنقدر تکرار گردید تا تبدیل به فرهنگ حاکم شد، و
وقتی پیامبران می آمدند و می گفتند ما مثل شما هستیم، مردم نمی پذیرفتند.
قرآن کریم مکرر بیان می کند که پیامبران بشرند: " أنا بشر مثلکم" ولی کسانی
که با آن فرهنگ خو گرفته و این فرهنگ در اعماق جانشان نقوذ کرده بود زیر
بار نمی رفتند.
شاید هنوز هم پذیرش اینکه پیامبران از جنس بشر هستند برای عده ای سخت باشد.
انبیاء همواره سعی کردند این معادله یک سویه را به هم زنند و از این رو با
یک سد مقاومت روبرو می شدند. یک طرف این سد مقاومت، خواص و قدرت مداران، و
یک سر دیگر هم مردم بیچاره و مستضعف و استثمار شده ای بودند که آنها هم با
پیامبران مخالفت می کردند. شاید هیچ کس علیه این معادله به اندازه علی(ع)
سخن نگفته باشد، که البته امیرمومنان پای در جای پیامبران گذاشته و آن کار
بزرگی را که پیامبر اکرم آغاز کرده بود، بسط داده است.
رابطه میان
زمامداران و مردم از نگاه امام علی(ع)
* اینکه
میان زمامداران و مردمان چگونه رابطه اى برقرار باشد و هر یک در نگاه
دیگرى چه جایگاهى داشته باشد و نسبت میان آنان بر چه اساسى استوار باشد، از
امور محورى در حکومت هاست؛ به گونه اى که ساختار حکومت بر آن شکل مى
گیرد و رفتار و مناسبات مدیریتى از آن بر مى خیزد. این رابطه مى تواند
رابطه اى یک سویى یا رابطه اى دوسویى باشد. آنچه بیشترین صورت را در
حکومت ها رقم زده است، صورتى یکسویى از رابطه زمامداران و مردمان است،
یعنى رابطه حاکم و محکوم، مالک و مملوک، فرمانده و فرمانبر، آقا و برده، و
خدا و بنده. امیرمؤمنان على (ع) چنین روابطى را ملغى اعلام کرد و در سلوک
حکومتى خویش زیر پا گذاشت و درعهدنامه هاى حکومتى و دستورالعمل هاى دولتى
و رهنمودهاى مدیریتى خود به تبیین رابطه صحیح زمامداران و مردمان پرداخت.
* برخی از عبارات نهج البلاغه در این زمینه عباراتی از جنس نفی و از امور
سلبی است یعنی رابطه یک طرفه را نفی می کند. قسمت دوم
مطالب امیرمومنان عباراتی است که آن رابطه دو طرفه را تبیین و اثبات می کند
که رابطه مردم و زمامداران رابطه دو ذی حق است. مردم بر زمامداران حقوقی
دارند و زمامداران بر مردم حقوقی دارند، مردم نسبت به زمامداران تکالیفی
دارند و زمامداران نسبت به مردم تکالیفی دارند.
تضعیف دین
با رابطه یک سویه استبدادی
*
امیرمومنان
در نامه خود به اَشْعَث بن قَیْس استاندار آذربایجان نوشت: «لَیْسَ لَکَ
أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّهٍ؛
این حق براى تو نیست که در میان مردمان به استبداد و خودرأیى عمل نمایى»
(نامه ۵)
و در مطالب آغازین
عهدنامه مالک اشتر
حضرت بدو چنین یادآور شد: «وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ
فَأُطَاعُ، فَإِنَّ ذلِکَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْبِ، وَمَنْهَکَهٌ
لِلدِّینِ، وَ تَقَرَّبٌ مِنَ الْغِیَرِ؛
مبادا بگویى من اکنون بر آنان مسلّطم، از من فرمان دادن است و از آنان
اطاعت کردن؛ که این عین راه یافتن فساد در دل، و خرابى دین، و نزدیک شدن
تغییر و تحوّل [در قدرت] است» (نامه ۵۳)
* چرا حضرت رابطه یک سویه استبدادی را موجب تضعیف دین می داند؟ مخاطب کلام
حضرت، مالک اشتر است، مالک به عنوان یک انسان مسلمان در حال حکومت کردن
است،
البته این سخن فقط به مالک نیست بلکه خطاب به هر کسی است که به عنوان
مسلمان یا به اسم اسلام حکومت و مدیریت می کند، اگر کسی به نام اسلام و دین
یا با چهره مسلمان بر سر کار آمد و استبداد کرد، یک پیامدی دارد که این
پیامد تضعیف و بی آبرویی دین و همچنین دین گریزی است؛ یکی از عوامل اساسی
پیدایش دین گریزی، استبداد به نام دین است.
* خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه در بحث حقوق و حقوق متقابل یک شاهکار است،
امیرمؤمنان (ع) نگاه خودکامانه از سوى زمامداران به مردمان، و نگاه
مملوکانه از سوى مردمان به زمامداران را بزرگترین آفت حکومت مى دانست و
بسیار تلاش کرد که این امور را از ساحت حکومت خود پاک نماید. در عرصه پیکار
صفّین در ضمن
خطبه والای
۲۱۶
خطاب به مردمان چنین فرمود: «فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِیدٌ
مَمْلُوکُون لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَیْرُهُ؛
جز این نیست که من و شما بندگان و مملوکان پروردگاری هستیم که جز او
پروردگارى نیست» یعنی من بنده هستم و شما هم بنده، اما بنده خداوند، نه شما
بنده من هستید و نه من بنده شما، نه شما مملوک من هستید، نه من مملوک شما.
*
آنچه در طول تاریخ مورد پسند زمامداران بوده، این است که مردم مملوک باشند
و بندگی آنها را کنند، خدمت گزار، سرافکنده، تعظیم کننده و پا بوس آنها
باشند.
امیرمومنان بر یک نکته اساسی تاکید می کنند که این نکته هنوز هم مغفول است
و آن اینکه یک خدا بیشتر نیست، اما بیشترین مساله ای که همین امروز هم در
همه عالم دیده می شود، شرک است؛ بدین صورت که کنار خدایی که رب العالمین
است ما قائل به قدرت های دیگر هستیم؛ این مساله زمانی که وارد عرصه حکومت
می شود، به شکل های خطرناک جلوه می کند.
مبارزه جدی حضرت علی(ع) با رابطه یک سویه میان مردم و زمامداران
*
امیرمؤمنان (ع) در تمام دوران حکومت خود با این تلقّى که حق از آنِ
زمامداران است و تکلیف بر دوش مردمان و میان والى و رعیت رابطه اى یک
سویى برقرار است، به شدّت مبارزه کرد و بر حقوق مدارى تأکید ورزید و حقوق
متقابل دولت و ملّت را بیان کرد و بر اجراى آن ایستادگى نمود. امام على (ع)
در خطبه اى که در صفّین ایراد کرده چنین فرموده است: «أَمَّا بَعْدُ،
فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِی عَلَیْکُمْ حَقًّا بِوِلَایَهِ
أَمْرِکُمْ، وَ لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِی لِی
عَلَیْکُمْ، فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ، وَ
أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ. لَا یَجْرِی لِأَحَدٍ إِلّا جَرَى عَلَیْهِ،
وَ لَا یَجْرِی عَلَیْهِ إلَّا جَرَى لَهُ. وَ لَوْ کَانَ لِأَحَدٍ أَنْ
یَجْرِیَ لَهُ وَ لَا یَجْرِیَ عَلَیْهِ، لَکَانَ ذلِکَ خَالِصًا لِلَّهِ
سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَ لِعَدْلِهِ
فِی کُلَّ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَلکِنَّهُ سُبْحَانَهُ
جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ، وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ
عَلَیْهِ مُضَاعَفَهَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ، وَ تَوَسُّعًا بِمَا
هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ أَهْلُهُ؛ امّا بعد، همانا خدا بر شما براى من حقّى
قرار داد، چون زمامدارى شما را به عهده ام نهاد، و شما را نیز حق است بر
من، همانند حقّ من که شما راست برگردن. پس حق فراختر چیزهاست که وصف آن
گویند و مجال آن تنگ، اگر خواهند از یکدیگر انصاف جویند. کسى را حقّى نیست
جز که بر او نیز حقّى است، و بر او حقّى نیست جز آنکه او را حقّى بر دیگرى
است؛ و اگر کسى را حقّى بُوَد که حقّى بر او نَبُوَد، خداى سبحان است نه
دیگرى از آفریدگان، چه او را توانایى بر بندگان است، و عدالت او نمایان است
در هرچیز که قضاى او بر آن روان است، و دگرگونى ها در آن نمایان. لیکن خدا
حقّ خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده و پاداش آنان را در اطاعت، دو
چندان یا بیشتر نهاده؛ از دَرِ بخشندگى که او راست و افزوندهى که وى را
سزاست»
(خطبه ۲۱۶)
تاکید حضرت علی(ع) بر پیشقدمی حکومت در رعایت کردن حقوق
*
حضرت می فرمایند، آنکه در رعایت کردن باید پیشقدم شود، حکومت است و اگر
حکومت رعایت نکرد نباید انتظار داشته باشد که مردم رعایت کنند.
امیرمؤمنان على (ع) حقوق را طرفینى معرفى کرده و این حقیقت را یادآور شده
که از جمله حقوق الهى، حقوقى است که براى مردم بر مردم قرار داده است و
آنها را چنان وضع کرده که هر حقّى در برابر حقّى دیگر قرار مى گیرد. هر
حقّى به نفع یک فرد و یا یک جمعیت موجب حقّى دیگر است که آن را متعهّد مى
کند؛ و هر حقّى آنگاه الزام آور مى گردد که دیگرى هم وظیفه خود را در
مورد حقوقى که بر عهده دارد انجام دهد. آن حضرت چنین فرموده است: «ثُمَّ
جَعَلَ - سُبْحَانَهُ - مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقًا افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ
النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ، فَجَعَلَهَا تَتَکَافَأُ فِی وُجوُهِهَا، وَ
یُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضًا، وَ لَا یُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا
بِبَعْضٍ؛ پس خداى سبحان برخى از حقهاى خود را براى بعض مردمان واجب داشت،
و آن حقها را برابرِ هم نهاد، و واجب شدنِ حقّى را مقابل گزاردن حقّى
گذاشت؛ حقّى بر کسى واجب نَبُوَد مگر حقّى که برابر آن است گزارده شود»
(خطبه ۲۱۶)
همچنین آن حضرت در نامه ۵۰ نهج البلاغه آورده است:
«أَلَا وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدِی أَنْ لَا أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرًّا
إِلَّا فِی حَرْبٍ، وَ لَا أَطْوِیَ دُونَکُمْ أَمْرًا إِلَّا فِی حُکْمٍ،
وَ لَا أُؤَخِّرَ لَکُمْ حَقًّا عَنْ مَحَلِّهِ، وَ لَا أَقِفَ بِهِ دُونَ
مَقْطَعِهِ، وَ أَنْ تَکُونُوا عِنْدِی فِی الْحَقِّ سَوَاءً؛ فَإِذَا
فَعَلْتُ ذلِکَ وَ جَبَتْ لِلَّهِ عَلَیْکُمُ النِّعْمَهُ، وَلِیَ
عَلَیْکُمُ الطَّاعَهُ؛ بدانید حقّ شماست بر من که چیزى را از شما نپوشانم
جز راز جنگ[که از پوشاندن آن ناچارم] ، و کارى را جز در حکم شرع بىراى زدن
با شما انجام ندهم، و حقّ شما را از موقع آن به تأخیر نیفکنم، و تا آن را
نرسانم وقفه اى در آن روا ندانم، و همه شما را در حق برابر دانم؛ پس
هنگامى که وظیفه خود را [نسبت به شما] انجام دادم، نعمت دادن شما بر خداست،
و طاعت من برعهده شماست»
در
صورت اداى حقوق متقابل، حکومت به درستى سامان مى یابد و الفت و عزّت و
عافیت همه جانبه فراهم مى شود.
آن حضرت فرموده است: «و
بزرگترین حق ها که خداوند واجب کرده است، حقّ سرپرست بر شهروندان و حقّ
شهروندان بر سرپرست است،
که خداى سبحان آن را واجب نمود، و حقّ هر یک را به عهده دیگرى واگذار
فرمود، و آن را موجب برقرارى پیوند آنان کرد، و ارجمندى دین ایشان. پس
حالِ شهروندان نیکو نگردد جز آنگاه که سرپرستان نیکو رفتار باشند، و
سرپرستان نیکو رفتار نگردند، جز آنگاه که شهروندان درستکار باشند.
پس چون شهروندان حقّ سرپرست را بگزارد، و سرپرست حقّ شهروندان را به جاى
آرد، حق میان آنان بزرگ مقدار شود، و راه هاى دین پدیدار، و نشانه هاى
عدالت برجا، و سنّت چنانکه باید اجرا. پس کارِ زمانه آراسته گردد، و طمع
در پایدارى دولت پیوسته، و چشم آز دشمنان بسته؛ و
اگر
شهروندان بر سرپرست چیره شود و یا سرپرست بر شهروندان ستم کند، اختلاف کلمه
پدیدار گردد، و نشانه هاى جور آشکار، و تبهکارى در دین بسیار. راه گشاده
سنّت را رها کنند، و کار از روى هوا کنند، و احکام فروگذار شود و بیمارى
جان ها بسیار، و بیمى نکنند که حقّى بزرگ فرو نهاده شود و یا باطلى سترگ
انجام داده.
آنگاه نیکان خوار شوند، و بدکاران بزرگ مقدار، و تاوانِ فراوان بر گردن
بندگان از پروردگار» (خطبه ۲۱۶)
شروط
زمامداری؛ درایت، معرفت، عدالت، قوت و سلامت
*
اداره امور مردمان، بر دوش گرفتن سنگین ترین امانت هاست، و زمامدارى
آزمونى سخت و مسئولیتى بس خطیر است و فقط کسانى مى توانند در این آزمون
سربلند بیرون آیند و حقّ این امانت را بگذارند و مسئولیت خویش را ادا
نمایند که شروط احراز این مسئولیت در آنها محقّق باشد؛ و
زمامدارانى مى توانند حقوق مردمان را به درستى ادا نمایند و حکومت را به
سوى اهدافش راه ببرند که به درایت و معرفت و عدالت و قوّت و سلامت متصف
باشند و اگر جز این باشد تباهى و خودکامگى، و گمراهى و بیدادگرى، دولت و
ملّت را نابود مى سازد.
امام على (ع) در این باره چنین هشدار داده است: « شما خوب مى دانید که نه
جایز است که بخیل بر ناموس و جان و غنیمت ها و احکام مسلمانان ولایت یابد
و پیشوایى آنان را عهده دار شود تا در مال هاى آنان حریص گردد؛ و نه
نادان تا به نادانى خویش مسلمانان را به گمراهى بَرَد؛ و نه ستمکار تا به
ستم، عطاى آنان را بِبُرَد؛ و نه حیف و میل کننده اموال، تا به مردمى ببخشد
و مردمى را محروم سازد؛ و نه آن که به خاطرِ حکم کردن رشوه ستانَد تا حقوق
را پایمال کند، و آن را چنانچه باید نرسانَد؛ و نه آن که سنّت را ضایع
سازد، و امّت را به هلاکت دراندازد» (کلام ۱۳۱)
عکس، ترجمه وَ تدوین :
عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
در عالم مادیگراها : قیمت ِ خوشبختی چنده؟
اگر زندگی سعادتمندی میخواهی ، آنرا گره بزن
به هدفی متعالی ، نه به آدمها یا به چیزهای دیگر.
جشن عروسی یکی از اعیان وُ ثروتمندان شهر بود وَ تمام افراد سرشناس
شهر را دعوت کرده بودند ، ملای منطقه هم به این مجلس
دعوت داشت. وقتیکه او میخواست وارد شود دو تا در را روبروی خود دید ، روی ِ
یکی نوشته بودند «مَدعوین ِ بدون چشم-روشنی» وَ
روی در ِ دیگر نوشته بودند «مَدعوین ِ با چشم-روشنی»
... ملا که چشم-روشنی-ای همراه نیاورده
بود از در ِ اول وارد شد. کمی که جلوتر رفت
متوجه شد که این در منتهی میشود به کوچه-ای که مجلس جشن بر پا بود! ...
**********************************
این داستان حکایت زندگی خیلی از آدمهاست.
برقراری ِ رابطه-ی آنها با دیگران بر اساس ِ منافع ِ شخصی ِ خودشان است.
اگر «چیزی به آنها بماسَد ، دست ِ ارتباط-شان دراز میشود ، در غیر این صورت
، دست ِ طمع-شان را غلاف میکنند»! ...
در واقع ، انگیزه-ی ایجاد ارتباط آنها با دیگران ، برای لبریز کردن
ظرفهای نیازهای مادی-ست ...
اصطلاح
«نان به هم قرض دادن» هم مشمول ِ همین «بـِــده
بـِــسـتـــان»-های مادی-ست.
بی-جهت نیست که در چنین فرهنگی ، آدمها دچار فقر
شدید معنوی وَ عاطفی میشوند. پدر بزرگها وَ مادر
بزرگهای ما بخاطر همین فضای مسموم است که خیلی وقتها آهی از سَر ِ حسرت
میکشند وُ میگویند «قـدیـمـــآ کجایید که یادتون به خیر»
...
نوشته ، عکس ، ترجمه وَ تدوین :
عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
بیت المقدس ، (پایگاه خبری سی.ان.ان) ، تصاویری از سرباز مسلح اسرائیلی که سعی دارد پسر یازده ساله-ی فلسطینی-ای را که ساعد بازویش شکسته در نوار غربی فلسطین بازداشت کند ، در حالیکه بازویش را به دور گردن او چنبره زده است. این خبر در تعطیلات آخر هفته ، در رسانه-های اجتماعی فراگیر شده بود.
تصاویری که چنبره زدن بازوی سرباز اسرائیلی به دور گردن پسرک وَ تلاش زنهای فلسطینی برای آزاد کردن او را نشان میدهد.
Jerusalem (CNN)Images of an armed Israeli soldier trying to arrest an 11-year-old Palestinian boy with a broken arm in the West Bank went viral on social media over the weekend.
The images show the soldier putting a headlock on the child while women pull on the soldier's back, trying to free the boy.
ترجمه ، عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی وقتها ما "آگاهانه" دلبسته-ی کسانی یا چیزهایی میشویم که قلباً میدانیم که بر-حق نیستند یا باطل-اند ، ولی به روی مبارکمان نمیآوریم وَ همینطور به "سلامت وَ درستی"-شان تظاهر میکنیم ... واضح-ست که این کار ما بخاطر منافع ناحق ِ مادی وُ دنیوی-ست یا فقط بخاطر "سلطه-ی هوای نَفس" ماست ؛ این رفتار ما در واقع نوعی "دهن-کجی"-ست نسبت به شخص یا چیزی که در جهت مخالف "امیال" ما قرار دارد. مثال ِ بارز وَ روشن ِ این نوع برخورد را در تخریب ِ آگاهانه-ی ِ "فرد" یا "قضیه"-ای سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، دینی ، وَ امثالهم ، در هر اجتماعی میشود رؤیت کرد. مصرع معروف مولانا مولوی «هر چیز که اندر پی آنی ، آنی ...» ، یا روایات متعددی از حضرات معصومین (ص) که قریب به این مفهوم-ست که «هر کس در آخرت با دلبستگی-های خود مَحشور میشود» ، تأکید بر اصل ِ همین مطلب-ست. عارف بزرگ وَ مشهور "شیخ رجبعلی خیاط" هم در مطالب ِ ذیل به این موضوع اشاره کرده-اند :
*
یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط از ایشان نقل میکند، یک شخص دوغ فروشی بود
در بازار دروازه تهران
، و یک دکان داشت و ملاقه دوغ را بالا میآورد و
ریاکارانه
میگفت:
«تشنه
به دوغ تازه، تشنه به دوغ تازه».
جناب شیخ میگفت:
«وقتی
این دوغ فروش از دنیا رفت، یک روزی رفتم سر قبرش
، دیدم توی قبرش هم میگوید
"تشنه
به دوغ تازه، تشنه به دوغ تازه"».
«
گر از دوست چشمی بر احسان اوست
/
تو در بند خویشی نه در بند دوست
» ...
*
یکی
از شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میگفت بعد از فوت مرحوم شیخ
،
ایشان را در خواب دیدم از او سوال کردم در چه حالی؟ گفت:
«فلانی
، من ضرر کردم!».
با تعجب گفتم:
«تو
ضرر کردی، چرا؟».
فرمود:
«
زیرا خیلی از بلاها که بر من نازل میشد با توسل آنها را دفع میکردم
ای کاش حرفی نمیزدم چون الان میبینم برای آنهایی که در دنیا بلاها را
تحمل میکنند در اینجا چه پاداشی میدهند».
"
به نزد عارفان هر بـَــد
بلا نیست
/
تمیز خوب و بد کار ما نیست
".
*
جناب شیخ رجبعلی به هنگام دفن جوانی میگوید:
«
دیدم که حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) آغوش خود را بر جوان گشود، پرسیدم
این جوان آخرین حرفش چه بود؟ گفتند این شعر:
«منتظران
را به لب آمد نفس
/
ای شه خوبان تو به فریاد رس».
«مرجع سه مطلب فوق "پایگاه غـدیـر"»
حاشیه-نویسی وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
* از کاسبی پرسیدند : «چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی می کنی»؟ گفت : «آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم ، پیدا می کند ، چگونه فرشته روزیش مرا گم می کند!؟
*
پسری با اخلاق
و نیک سیرت، اما فقیر ، به خواستگاری
دختری رفت ، پدر دختر گفت: «تو فقیری و
دخترم طاقت رنج و سختی ندارد ، پس من به تو
دختر نمی دهم...». بعدا ،
پسری پولدار ، اما بدکردار
به خواستگاری همان دختر رفت ، پدر دختر با
ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت: «ان شاءالله خدا
او را هدایت می کند!». دختر
گفت:
«پدر جان ، مگر خدایی که
هدایت می کند ، با خدایی که روزی می دهد ، فرق
دارد؟!».
*از حاتم طاعی پرسیدند : «بخشنده تر از خود دیده ای؟». گفت : «آری ، مردی که دارایی-اش تنها دو گوسفند بود ، یکی را شب برایم ذبح کرد. از خوش طعمی جگرش که تعریف کردم ، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد!».
گفتند : «تو چه کردی؟». گفت : «پانصد گوسفند به او هدیه دادم». گفتند: «پس تو بخشنده تری!». گفت : «نه، چون او هر چه داشت به من داد! اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم!».
* عارفی راگفتند : «خداوند را چگونه می بینی؟!». گفت : «آن گونه که همیشه می تواند مچم را بگیرد ، اما دستم را می گیرد ...».
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
با چشم سیاه آمده در شعر
که جانی بشود
تا عامل یک جنگ و نزاع همگانی بشود
با مردم آواره ی چشمش، چو اوباما باید
کاندید نوبل در جهت صلح جهانی بشود
موهای
رها در وزش باد دلیلش این است:
تا عالم و آدم، همه
مجنون و روانی بشود
با این شکرِ خنده اش آمار دیابت هر
روز
بالا رود و باعث موج نگرانی بشود
از حالت موزون صدایش دل هر مومن و شیخ
می
لرزد و مجذوب همین چرب زبانی بشود
حالم شده مانند به
آن رعیت دلداده ی ده
ترسیده که معشوقه ی او همسر خانی
بشود
حقم به خدا بردن دستان تو شد، می ترسم ...
مانند المپیک کُره، باز تبانی بشود
«احسان نصری»
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
شرق : حجتالاسلام
محمدصادق اکبری رئیس دادگستری هرمزگان در مورد آخرین وضعیت پرونده تخلفات
مالی و زمینخواری در جزیره قشم، از بازداشت موقت یکی از مدیران اسبق این
پرونده خبر داد.به گفته او: «پرونده در شعبه موردنظر در حال بررسی و پیگیری
است و تعدادی از مدیران و افراد مرتبط با پرونده جهت بازجویی و جمعآوری
اطلاعات احضار شدند. این پرونده در جریان ابهام و شکایت مطرحشده اراضی
فرودگاه قدیم قشم و تخلفات مالی در استان تشکیل شده و در حال بررسی بیشتر
است».
«شهریار مشیری»، مدیرعامل پیشین منطقه آزاد قشم، پیشتر درباره تخلفهای
کلان صورتگرفته در قشم گفته بود: «کل
فرودگاه قشم را یکدهم قیمت فروختند.
چون اراضی به هکتار فروخته شده و اصلا خبری از متر نیست.
چند هکتار زمین به اقساط ٣٠ماهه و ازدَم قسط و به قیمت یکدهم ارزش
معاملاتی روزشان فروخته شده است.
مشخص است همه قراردادها با یک فرد حقیقی یا حقوقی بسته شده است.
اما فرودگاه قدیم قشم مطابق شرع و قانون از اموال عمومی و جزء انفال و
منافع ملی یک کشور محسوب میشود. نکته جالب این است که
بنچاق سندهای زمینهای همسایگانی که آنسوی خیابان فرودگاه زندگی میکنند،
نشان میدهد در همان تاریخ، آنها زمینهایشان را بین ٨٠٠ تا یکمیلیونتومان
فروختهاند. اما زمین فرودگاه را به متری ٨٠هزارتومان یعنی یکدهم قیمت
واقعی فروختهاند».
براساس اطلاعاتی که مشیری ارائه کرده: «کل
باند فرودگاه و برج مراقبت آن فروخته شده است. درحالی که براساس قانون
خصوصیسازی تنها مدیریت فرودگاه را میتوان واگذار کرد، اما نهاینکه کل
فرودگاه را بفروشند، اما آنها فروخته و روی باندش شهرکسازی کردهاند. باند
بهطورکلی از بین رفته است. این فرودگاه قدیمی قشم بوده که تعطیلش کردند
تا آن را بفروشند درحالیکه قابل استفاده بوده است.
متروکه شدن که دلیلی برای فروش نیست، میتوانست محل آموزش خلبانی شود. اگر
شما جایی در دنیا سراغ دارید که فرودگاه را فروخته باشند، به من بگویید».
بازداشت یکی از مدیران سابق منطقه آزاد قشم در شرایطی انجام شده که پیشتر
زمزمههایی از خروج برخی افراد مرتبط با این پرونده به گوش رسیده بود.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
نمی دانم وقتی دیروز شبکه
ی مستند فیلمی از پروژه ی گسترش
مسجدالنبی
را پخش می کرد پای
تلویزیون و این شبکه بودید و دیدید یا نه؟ این فیلم تمام مراحل گسترش مسجدالنبی را
گزارش میکرد. کشورهای دخیل در این پروژه زیاد بودند. کشورهای مبدا مصالح از چوب و
الوارهای قطور گرفته تا سنگ های حجاری شده و کشورهای صاحب تکنولوژی ساخت برای
سنگهای مصنوعی و قالب گیری سرستونها و ساخت درهای بزرگ مسجد که با اشاره ی انگشت
باز و بسته می شدند و ریخته گری و طلاکاری اسماء در قسمتهایی از درب ورودی بسیار
بزرگ تا ساخت سایبانهای عظیم تاشو که مثل چتر باز و بسته می شوند و تمام گنبدهایی
که به صورت کشویی بر روی حیاط باز و یا بسته می شوند و سیستم خنک کننده بسیار
پیشرفته که از مسافت بسیار دوری تهویه مطبوع این مسجد عظیم را عهده دار است و ...
حقیقتا که انسان از عظمت و بزرگی طرح دچار تحیر می شود. با انجام و به اتمام رسیدن
این پروژه، امروز تا یک میلیون نفر می توانند در این مسجد نماز بخوانند.
من با
دیدن مراحل این پروژه که از سال 2008 شروع شده و طی شش سال به اتمام رسیده یاد
مصلای بزرگ تهران افتادم که از سال 1361 که طرح
داده شده و از سال 1367 کار شروع شده و هنوز بعد از 33 سال به اتمام نرسیده است! خب
فرق ما با مابقی کشورها شاید در همینجاست که آنها زمانبندی تعریف شده ای برای انجام
پروژه ها دارند و انجام کارها در مهلت مقرر برایشان مهمترین مسئله است و ما تنها
مولفه ای که برایمان در شروع و اتمام پروژه ها، هیچ اهمیتی ندارد، مهلت زمانی
است!
عکسهای زیادی دارم از مکه و مدینه که بسیار قدیمی است و با عکسهای امروزینش
اصلا قابل مقایسه نیست. گمان نمی کنم توی اینترنت مشابه این عکسها وجود داشته باشد
و در فرصت بعدی شاید تعدادی از آنها را اسکن کرده و بگذارم.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
کودکی
در گوشه ای کز کرده بود / آتشی روشن ز کاغذ کرده بود
سوز سرما بود و کودک بی لباس / صورتش سرخ و نگاهش آس و پاس
صد تَرَک در دستهای کوچکش / خط پیری بر جبینِ کودکش
ضَجّه می زد ناله را در خویشتن / دردِ یک صد ساله را در خویشتن
ابر می بارید و سرما بس عجیب / باد هم شلاق می زد نانجیب
رهگذرها جملگی در کارِ خویش / یک به یک گمگشته در افکار خویش
زین میان یک تَن به کودک خیره بود / غصه ی کودک به جانش چیره بود
اشک در چشمان مستش حلقه بست / بر سر کودک کشید از مهر دست
مثل یک مجنون لباسش را درید / اشک ریزان بر تن کودک کشید
کودک بی
چاره با یک آه سرد / با صدایی زخمی از چنگال درد
دیده بالا برد و با آن مرد گفت / از خدا کُت خواستم او هم شنفت
با خدا فامیل نزدیکید نیست؟ / از کنار او مرا دیدید نیست؟
گفت آری بنده-ی اویم رفیق / گر چه طاعت را از او کردم دریغ
خنده بر
لبهای کودک نقش بست / داد بر آن مرد اشک آلود دست
گفت می دانستم از انجام کار / نسبتی دارید با پروردگار
«ناشناس»
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
دلیل
قتل قائم مقام فراهانی را بهتر است در کتاب حقوق بگیران انگلیس در ایران
جستجو کرد.
سفیر انگلیس چنین می گوید :
قائممقام فراهانی تنها ایرانی وطن پرستی بود که نتوانسته بودیم او را
بخریم، هر رشوه ای که بدو می دادیم، می گرفت؛ اما آن را به شاه می داد...
سرانجام نامه ای به دولت عالیه انگلیس نوشتم و برای کشتن ایشان درخواست پول
کردم...
پس از این که پول فرستاده شد، شبانه به خانه امام جمعه تهران رفتم و مقداری
را به او و مقداری را هم جهت عواملش بدو دادم و گفتم باید که وی را تکفیر
کنند..
فردا در همه مساجد تهران روحانیون بر منبر رفته و بانگ بر آوردند که
مسلمانان از دست این کافر فریاد! فریاد ! او دولت اسلام را بر زمین زده است!
و....
سر و صدا که بالا گرفت ، محمد شاه ابتدا او را عزل کرده و پس از یک هفته
فرمان قتل تنها ایرانی وطن پرست را امضاء کرد .
پس از قتل آن بزرگ مرد سوار بر اسب شدم تا واکنش مردم را در شهر ببینم .
دیدم این مردم ابله فرومایه بسان شب عید یکدیگر را در آغوش کشیده و کشته
شدن این کافر ملحد را به هم تبریک می گویند...
---------------------------------------
(نکته:جهت حفظ امانتداری عین نوشته های سفیر بدون سانسور نقل شده است. از
ادبیات وقیحانه او پوزش می خواهم).
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی