بسم الله الرحمن الرحیم
میگن یکروز مرحوم دکتر حسابی اشاره-ای داشت به یکی از دانشجویان که به موضوع درس توجهی نداشت. طرف متوجه-ی حرف دکتر شد وُ گفت : « سه ترمه که شما منو ازین درس رفوزه کردین ، به چه دردم میخوره ، من که نمیخوام موشک هوا کنم ، آخرش میرم به ده ِ خودمونو معلم مدرسه میشم»! ... مرحوم دکتر حسابی لبخندی زد وُ با خونسردی گفت : « خب باشه ، ولی ممکنه که یکی از شاگردای تو بخواد یکروزی موشک هوا کنه ؛ می-تونی این احتمال رو کاملا رَد کنی؟ »!!! ...
عکس، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
عبرت نیوز _ حاصل تورم:
فقر و فاصله ای طبقاتی که در چند سال اخیر رشد افسار گسیخته ای داشته، رشد
جرائم اجتماعی بوده است.
در سال 89 خانواده های شهری با
درآمد ماهانه 936 هزار تومان و خانواده های روستایی با درآمد580 هزار تومان
زیر خط به حساب می آیند،
این خود بیانگر تعداد اقشار تغییر جامعه است. بدون
تردید فقر و نابرابریهای اقتصادی در زمره مهمترین معظلات جامعه بشری است که
از جایگاه ویژه ای در بین سایر مسائل اجتماعی برخوردار است،
فقر انواع مختلفی دارد که امروزه فقر مادی و فقر فرهنگی پیش از نمونه های
دیگر فقر بر بروز جرم تأثیر می گذارد.
منظور از فقر فرهنگی،
میزان مشارکت بین نسلهای امروزی نیست. بلکه
آن ارزشها و هنجارهای رفتاری است
که هر فرد باید در مدت زندگی خود آنها را جفظ و رعایت کند(جمشید
پژوبان،1389)
وقوع جرم در جوامع قدمتی به دیرینگی تاریخ بشریت دارد.
با رشد و گسترش روزافزون جوامع، جرمها نیز رشد یافته و شکلهای گوناگونی
به خود گرفته است. روزی
نیست که پس از مراجعه به صفحه حوادث روزنامهها و جراید با انواع قتلها و
سرقتهای مسلحانه و قاچاق مواد مخدر مختلف مواجه نشویم. مجرمانی که خبر
دستگیری آنها در کوتاه ترین زمان ممکن توسط نیروی انتظامی، شوقی به خاطر
امنیت در چشمانمان روشن میکند. حال آنکه
هر روز بر شمار زندانیان کشور افزوده میشود و از طرفی جرم و جنایت نیز روز
به روز رنگ و بوی تازهای به خود میگیرد.
به راستی در این میان، مشکل از کجاست؟ آیا عوامل بازدارندهای که هر روز بر
تعداد آن افزوده میشود، در کاهش جرم و جنایت تاثیری ندارند؟ آیا افزایش
آسیبهای اجتماعی، باعث افزایش این پدیده ناخوش میشود؟ مشکل کار کجاست؟
مواد مخدر در مقام اول
به گزارش سلامت نیوز،
روزنامه ابتکار نوشت: طبق
آمار ارائه شده بعد از مواد مخدر، سرقت و خشونت بیشترین جرایمی است که در
کشور انجام میشود. براساس
آخرین آمار جمع آوری شده در ابتدای سال 93 در ایران، تعداد کل زندانیان
کشور، 210 هزار و 672 نفر بوده است. مرکز مطالعات بین المللی زندانهای
جهان در سال 2011 تعداد زندانیان در ایران را 230 هزار نفر و در سال 2012
این مقدار را 250 هزار نفر گزارش کرده است. همچنین تعداد زندانیان در سال
2013 به 217 هزار نفر کاهش یافته بود. در کشوری زندگی میکنیم که در آن بیش
از دو میلیون معتاد وجود دارد. آخرین آمار ارائه شده از سوی ستاد مبارزه با
مواد مخدر خبر از کشف سالانه حدود 500 تن مواد مخدر میدهد.
حال جای تعجب ندارد که 50 درصد زندانیان کشور، مجرمان مواد مخدر باشند.
ذوالقدر، معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه در خرداد ماه سال
گذشته عنوان کرد که جرایم مربوط به مواد مخدر جز 3 جرم اصلی در کشور محسوب
میشود. همچنین بیشترین محکومان اعدام در کشور را هم مجرمان و قاچاقچیان
مواد مخدر تشکیل میدهند.
تاثیرات خانواده و جامعه
هیچ یک از افراد جامعه از مادر، مجرم به دنیا نمیآیند. بلکه کاستی ها، در
محیط خانواده و جامعه فرد را به سمت جرم سوق میدهد.
علی ایمانی، وکیل پایه یک دادگستری، با اشاره به دو عامل خانواده و جامعه
در شکل گیری و بازتولید جرم به خبرنگار اجتماعی روزنامه ابتکار میگوید:
اگر فرزندی در خانوادهای با فضای نامناسب اجتماعی تربیت شود، هیجانات
دوران کودکی و نوجوانی او به درستی بروز نمیکند. این پدیده باعث میشود در
سنین بالاتر در خلاف جهت هنجارهای جامعه حرکت کند
و با انجام جرم این هیجانات را تخلیه کند.
ایمانی، مسائل اقتصادی را در رتبه
اول بازتولید جرم قرار میدهد
و میافزاید: جامعه نیز تاثیرات
بسزایی در تولید جرم داشته و ترویج اشرافی گری در این مورد بی تاثیر نبوده
است. زمانی که فرد احساس نیاز شدید اقتصادی میکند، برای برطرف ساختن این
نیاز اولیه به ناچار دست به جرم میزند.
جرایم زنان و بازتولید جرم
آمارهای جرایم در کشور،
مبین آن است که جرایمی را که زنان در آن شرکت دارند در زمینه نوع جرم با
مردان متفاوت است. به عنوان نمونه میتوان، جرایم علیه اشخاص مانند همسر،
معشوقه یا رغیب عشقی، جرایم علیه کودک، نوزادکشی، سقط جنین غیرقانونی،
روسپیگری و جرایم علیه اموال شامل کلاهبرداری، سرقت از مغازه ها، صدور چک
بلامحل و جرایمی از جمله افترا، ولگردی، فروش مواد مخدر اشاره کرد. علی
اصغر جهانگیری، رییس سازمان زندانها و اقدامات تامینی تربیتی کشور در
فروردین ماه سال جاری با اشاره به اینکه سه درصد زندانیان کشور را زنان
تشکیل میدهند، گفت: بیش از 50 درصد این افراد کمتر از یک ماه در زندان میمانند.
زنان به علل گوناگون معمولا جرایمی را مرتکب میشوند که به توانایی جسمانی
کمتری نیازمند است و از این رو بزهکاریشان کمتر خشونت بار است. از عوامل
بازتولید جرم در زنان میتوان به علل زیست شناختی، روانی، اجتماعی، اقتصادی
و حتی فمینیستی اشاره کرد. اختلاف بین میزان جرایم زنان در برابر مردان
بارها مورد بررسی قرار گرفته است. از دید اجتماعی، پسران مجازند آزادانه در
بیرون از خانه به سر برند. خانواده و جامعه نیز آنها را به فعالیت بیشتر
تشویق میکند لذا در نهایت پسران مجال بیشتری برای ارتکاب بزه مییابند.
قوانینی با تاثیرات کوتاه
مدت
اگر حکمی درست و اصولی اجرا شود، میتواند تاثیر مثبت در جامعه داشته باشد
و در غیر این صورت تبعاتی را به همراه خواهد داشت. باید دید هدف از صدور
احکام قضایی عبرت آموزی برای دیگران است یا خیر.
عبدالصمد خرمشاهی، وکیل پایه یک دادگستری و حقوق با تاکید بر اینکه اعمال
بازدارنده و تنبیهی، تاثیری کوتاه مدت بر مجرمان دارد،میگوید: بعضی از جرم
شناسان اعتقاد دارند که برخی افراد به طور بالقوه در جهت خلاف هنجارهای
جامعه حرکت میکنند و آمادگی فرا گرفتن جرم را دارند. عدهای نیز به طور
اکتسابی مرتکب جرم میشوند؛ یک دسته عوامل دست به دست هم میدهند که در
لحظهای خاص فرد مرتکب به جرم شود. برای جلوگیری از جرم، سختترین قوانین
نیز فقط در مقطعی کوتاه میتواند مانند عاملی بازدارنده عمل کند. خرمشاهی
میافزاید: هدف از مجازات اصلاح مجرم است و مهم تر از مقوله مجازات،
پیشگیری است. تجربه نشان
داده، تعلیم تربیتی به مراتب کارسازتر است. در نتیجه مجازات به ویژه زندان
و حبس باعث میشود، مجرمان نوپا به طور اتفاقی در جمع مجرمان حرفهای قرار
گیرند و مجدد درگیر جرم شوند.
ایمانی با اشاره به اصلاحیه صورت گرفته در قانون مجازات اسلامی در سال 92،
تغییرات انجام شده را مثبت ارزیابی میکند و میگوید: در ارتباط با اعمال
تنبیهی، همانطور که میدانیم، تنبیه با مجازات متفاوت است. تنبیه زمانی
اعمال میشود که در بحث جرم، بخواهیم جلوگیری و پیشگیری صورت گیرد. تنبیه
بیشتر برای مجرمان با سنهای کمتر مانند کودکان و نوجوانان صورت میگیرد،
در حالی که مجازات این گونه نیست.
بازار گرم جرم و جنایت در
کشور
حال که تخم مرغ دزدان،
شترمرغ دزد شدهاند. به طور مشخص، افزایش دستگیری مجرمان حاکی از بازار گرم
جرم و جنایت در کشور را دارد. با نگاهی اجمالی به قوانین در نظامهای کیفری
دنیا حبس در حال برچیده شدن است. مسئولان پیش از آنکه اقدام به دستگیری
مجرم کنند باید به دنبال آموزش در جامعه باشند. آموزشی اصولی همراه با
اشتغال زایی و مبارزه با فقر، زیرا که ریشه اصلی جرم و جنایت معطوف به
مسائل اقتصادی میشود و بس.
1394/6/28
عکس، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
در شهربند ِ مهر وُ وفا دلبری نماند
در
شهربند ِ مهر وُ وفا دلبری
نماند / زیر کلاه عشق و حقیقت سری نماند
صاحبدلی چو نیست، چه سود از وجود دل؟ / آیینه گو مباش چو اسکندری نماند
عشق آن چنان گداخت تنم را که بعد مرگ / بر خاک مرقدم کف خاکستری نماند
ای بلبل اسیر! به کنج قفس بساز / اکنون که از برای تو بال و پری نماند
ای باغبان! بسوز که در باغ خرمی / زین خشکسال حادثه برگ تری نماند
برق جفا به باغ حقیقت گلی نهشت / کرم ستم به شاخ فضیلت بری نماند
صیاد ره ببست چنان کز پی نجات / غیر از طریق دام، ره دیگری نماند
آن آتشی که خاک وطن گرم بود از آن / طوری به باد رفت کز آن اخگری نماند
هر در که باز بود، سپهر از جفا ببست / بهر پناه مردم مسکین دری نماند
آداب ملکداری و آیین معدلت / بر باد رفت و ز آن همه جز دفتری نماند
با ناکسان بجوش، که مردانگی فسرد / با جاهلان بساز، که دانشوری نماند
با دستگیری فقرا، منعمی نزیست / در پایمردی ضعفا، سروری نماند
زین تازه دولتان دنی، خواجهای نخاست / وز خانوادههای کهن مهتری نماند
زین ناکسان که مرتبت تازه یافتند / دیگر به هیچ مرتبه جاه و فری نماند
آلوده گشت چشمه به پوز پلید سگ / ای شیر! تشنه میر، که آبشخوری نماند
جز گونههای زرد و لبان سپید رنگ / دیگر به شهر و دهکده، سیم و زری نماند
یاران! قسم به ساغر می، کاندر این بساط / پر ناشده ز خون جگر ساغری نماند
« ملک الشعرای بهار »
عکس
وَ تدوین :
عـبـــد
عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
دزدهای دَکل-های نفتی هم لابد کارشونو با
احتکار چندتا 20 لیتری نفت شروع کرده بودن! ...
این پرواز کاملا رزرو شده ، ولی با یک صد دلاری
می-تونم در توالت هواپیما جایی براتون درست کنم.
سگ ِ پلیس بی-عُرضه! راجع به
«جاسازی» ِ مَدرک، بهت چی گفته بودم؟
سیاست _ خیانت وَ رشوه ، درست
وُ حسابی با هم جور درمیآن ...
ترجمه، عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تـــوفـیـــق ِ اجـبـــاری ...
متن، عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
آقای ظریف ستایش همکاران من را باور نکنید!؟
جناب آقای دکتر محمدجواد ظریف
وزیر محترم خارجه دولت جم جاه ابد مدت و قوی شوکت جمهوری اسلامی ایران،
با سلام و تحیات، قبل ازهر چیز میبایستی اعتراف نمایم که یکی از انگیزههایم
در نگارش این نامه علاقهام به شما میباشد. خداوند جمیع رفتگان شما را
ببخشد و بیامرزد. مادربزرگی داشتم که خداوند رحمتش کند، اندر باب حکایت
دوست و دشمن میگفتند: «دوست همیشه میگوید گفتم؛ درحالیکه دشمن میگوید
میخواستم بگویم». من خودم را دوستدار شما میدانم و جسارتا خدمتتان معروض
میدارم نگران هستم که مبادا این مطالبی که این روزها در محافل و مجامع
مختلف در تعریف و تمجید و در مدح وستایش از شما اظهار میشود را باور نموده
و لاجرم گرفتار غرور و نخوتتان نماید. در جامعه ما روحیه ستایش و تملق بدل
به عادتی مزمن شده. چند هفته پیش در «شورای راهبردی روابط خارجی» در حضور
جناب آقای دکتر کمال خرازی که در خدمتتان بودم وقتی برخی از مطالبی که از
جانب اساتیدی که حضور داشتند را شنیدم فکر نوشتن این نامه بر ذهنم خطور کرد
اما مردد بودم که آن را بنویسم. تا همایش اول شهریورماه که به دعوت انجمن
علوم سیاسی ایران و با شرکت کسر قابلتوجهی از اساتید و محققین رشتههای
حقوق، علوم سیاسی و روابط بینالملل در معیت جنابعالی، اعضاء تیم مذاکرهکننده
هستهای، وزیر محترم علوم، روسای دانشگاههای تهران، شهید بهشتی، علامه،
نماینده ایران در سازمان ملل و برخی از اعضاء سابق مذاکرات هستهای برگزار
شد. حقیقتش در طول آن دو، سه ساعت که به سخنرانیهای مسئولین و همکارانم
گوش میدادم هرقدر که میگذشت بیشتر و بیشتر مجاب میشدم که این یادداشت را
به خاطر خودتان باید بنویسم. اگر در همایش «شورای راهبردی » مردد بودم، آن
ستایشها و تعریف و تمجیدهای مبالغهآمیز مسئولین و همکاران خودم از تردید
دیگر بدرم آورد. بقول حضرت مولانا:
هرکه را مردم سجودی میکنند / زهرها درجان او میآکنند
بنده معتقدم که علوم انسانی درکل و علوم سیاسی بالأخص در جامعه ما عقبمانده
است. اتفاقاً آن دو، سه ساعت و برخی از مقالات و سخنرانیها که ارائه شدند
حجت بالغهای بودند که خیلی هم در این قضاوت به خطا نرفتهام. جناب آقای
دکتر ظریف، جنابعالی در آمریکا درسخواندهاید و سالها آنجا زندگی کردهاید.
برای یکلحظه واکنش جامعه دانشگاهی در آمریکا را با رفتار جامعه علمی
خودمان پیرامون توافق هستهای وین مقایسه بفرمایید. تا آنجا که میدانم در
آمریکا نه هیچ استاد و صاحبنظری در علوم سیاسی یا روابط بینالملل و نه
هیچ دانشگاه یا موسسه علمی و آکادمیکی، نه آقای «جان کری» یا خانم «وندی
شرمن» را نوابغ علوم سیاسی و روابط بینالملل اعلام کردند و نه ایضاً توافق
وین را نقطه عطفی در شکستن مرزهای دانش در علوم سیاسی و روابط بینالملل
خواندند و نه هیچیک از تاجگلهایی را که ما برای این توافق سفارش دادیم
بر گردن «جان کری» یا خانم «وندی شرمن» آویختند؛ اما همکاران من در
گردهمایی دانشگاه علامه چه ها که اندر منقبت و ستایش توافق هستهای و
جنابعالی بهعنوان معمار آن ابراز نداشتند. اینکه این توافق اساساً نقطه
عطفی در علوم سیاسی و روابط بینالملل ایجاد کرده؛ بسیاری از پارادایمهای
این دو حوزه را با بنبست روبرو ساخته و یک پارادایم جدید خلق کرده؛ آینده
روابط بینالملل و علوم سیاسی درنتیجه روند مذاکرات ما و رسیدن به توافق
وین تغییر خواهد کرد؛ این توافق و نحوه حصول آن و اساساً کل پرونده هستهای
ما از ابتدا تا انتهای آن میبایستی در دانشگاههای ما بهعنوان یک شیوه و
روش سیاسی مبتکرانه و بیبدیل که از سوی ما ایرانیان طراحی و به جهانیان و
ابرقدرتها ارائه شده به دانشجویان رشتههای سیاسی و روابط بینالملل آموزش
داده شوند (این را جناب دکتر کمال خرازی هم در «همایش راهبردی» فرمودند)؛
شیوه مذاکرات و نحوه راهبرد برنامههای هستهایمان از ابتدا تا پایان
موفقیتآمیزِ آن در وین جدای از آنکه درستی بهکارگیری علم و متدولوژی علمی
را به نمایش گذارد، درعینحال گام بلندی در جهت بومیسازی علوم سیاسی و
روابط بینالملل هم برداشته شد؛ توافق وین درستی علوم انسانی و حقانیت
کارکرد درست دو شاخه اصلی این علوم یعنی علوم سیاسی و روابط بینالملل را
بنمایش گذارد و ...
آقای دکتر ظریف، در تمام مدتی که آن مدح و ثناهای مبالغهآمیز و بیپایه و
اساس به سمت شما سرازیرشده بودند، فکر میکردم که خدای را شکر که ما در
فضایی هستیم که عصاره و سرشیر علوم سیاسی و روابط بینالملل در ایران در
آنجا گردآمده. والا اگر در فضای دیگری میبودیم چه ستایشهای غلوآمیزتری که
از شما نمیکردند. درعینحال یکی دو پرسش هم برایم به وجود آمدند. اگر آن
مذاکرات به هر دلیلی به توافق نمیرسیدند، آیا ما همچنان تاجگل بر گردن
علم و علوم انسانی، علوم سیاسی و روابط بینالملل و آقای دکتر ظریف بهعنوان
قهرمان میآویختیم؟ آیا همچنان تولد علوم سیاسی و روابط بینالمللِ بومیشده
و ایرانیشده را جشن گرفته و ستایش میکردیم؟ پرسش بعدی، اگر پیروزی و
موفقیت مذاکرات مدیون علوم سیاسی و دانش روابط بینالملل است، (اگر اشتباه
نکنم، اتفاقاً آقایان دکتر سعید جلیلی و دکتر علی باقری هم که همین دانشها
را خوانده و تدریس میکنند، آنهم در گل سرسبد علوم انسانی کشور یعنی در
دانشگاه امام صادق(ع).) چرا پس علوم انسانی در دوران اصولگرایان نتوانست
آبی را گرم کند؟ در ثانی، اگر علوم انسانی ما آنقدر پیشرفته و توانمند
هستند، پس چه اصراری هست آنها اسلامی و بومی و غیره بنماییم؟
نه جناب آقای دکتر ظریف دوستداشتنی، تردیدی به خودتان راه ندهید که ما در
علوم سیاسی و روابط بینالملل خیلی عقبماندهایم. موفقیت شما هم برخلاف
آنچه همکاران بنده سعی کردند در همایش «علوم سیاسی و توافق هستهای وین» در
دانشگاه علامه به نمایش بگذارند، نه ارتباطی به علوم سیاسی داشت و نه به
روابط بینالملل و بهکارگیری اصولی و علمی این دانشها. آنچه موفقیت شما
را رقم زد مولود یکسری اسباب و علل دیگر بود. ازجمله مهمترین این عوامل
عبارت بودند از انتخابات ۲۴خرداد۹۲ و انتخاب آقای روحانی؛ اعتقاد بنیادی
دولت یازدهم و تیم جدید مذاکرهکننده ایران به حل مسئله هستهای و بیرون
آوردن کشور از چاه ویلی که هستهای با خود کشور را به درون آن برده بود؛
تسلط کامل شما و همکارانتان به زبان انگلیسی؛ ظاهر شدن آثار مخرب تحریمها
بر اقتصاد کشور؛ برخلاف اصولگرایان، شما و دولتتان حاضر نشدید از برنامه
هستهای کشور بهرهبرداری سیاسی و پوپولیستی کرده و مناقشه هستهای را بهعنوان
ابزاری در خدمت آمریکاستیزی و استکبارستیزی بهکارگیرید؛ ظهور داعش و به
وجود آمدن صفبندیهای جدیدی در منطقه. درعینحال در آمریکا هم یک تغییراتی
به وجود آمده بود. بخشی از بدنه حاکمیت در آمریکا و عمدتاً هم در قوه مجریه
به این جمعبندی رسیده بودند که اگر ایران خواسته باشد به ساخت سلاح هستهای
برسد تحریمها عملاً نمیتوانند ایران را متوقف کنند؛ بنابراین یا میبایستی
از طریق حمله به تأسیسات هستهای ایران مانع از دستیابی ما به سلاح هستهای
بشوند و یا از طریق گفتگو و مصالحه. کاخ سفید، دومی را انتخاب کرد. طبیعی
میبود که اگر با مصالحه میشد گره هستهای ایران را بازنمود ترجیح خیلی
بیشتری پیدا میکرد به راهحل نظامی که در وضعیت بههمریخته منطقه انتهای
آن خیلی هم معلوم نبود. انتخابات ۲۴خرداد آمریکاییها را خیلی بیشتر سوق
داد به سمت راهحل مذاکره. اینها مجموعه عواملی بودند که نهایتاً منجر به
توافق وین شد. درعینحال در هردو سو مخالفین توانمندی در برابر توافق صفآرایی
کردهاند. در آمریکا و در سطح منطقه همه آنهایی که دلشاد بودند از محاصره،
فشار و آثار مخرب تحریمها بر اقتصاد ایران و همه آنانی که ایران را ضعیف و
در بند میخواستند طبیعی است که از توافق ناراضیاند. از نتانیاهو گرفته تا
سعودیها تا سلطنتطلبها تا جمهوریخواهان تندرو سایر مخالفین ایران. در
داخل هم آمریکاستیزان از اینکه توافق هستهای ممکن است علم و کتل
آمریکاستیزیشان را پایین بیاورد نگراناند و علیه آن هر روز بیشتر از قبل
دارند صفآرایی میکنند.
جناب آقای دکتر ظریف، اگر سخنان پایانی شما در دانشگاه علامه نمیبود شاید
من همچنان دو دل میماندم که این وجیزه را خدمتتان معروض دارم یا خیر؛ اما
سخنان شما بعدازآن دستهگلها و تاجگلها به جد نگرانم کرد. نمیدانم تحت
تأثیر آن ستایشها بود یا عاملی دیگر که جنابعالی در بخش دوم سخنرانیتان
یکمرتبه سرشار از شور انقلابی شدید و رفتید سراغ ادبیات حماسی که توافق
وین ازآنجا شکل گرفت که «ما خودمان را باور کردیم»، «ما با سرمشق گرفتن از
اماممان توی دهن آمریکا زدیم و بازهم خواهیم زد»، «توافق وین نتیجه این
باور بود که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»، «ایران امروز دارای بالاترین
جایگاه در منطقه است» و... جناب آقای دکتر ظریف، تصویری که در ذهن من از
شما ساختهشده خوشبختانه یا بدبختانه با آن سخنان اصلاً مطابقت پیدا نمیکند
و نمیتوانم آنها را از جانب شما بپذیرم. درعینحال جنابعالی در همایش «شورای
راهبردی» که ازتان پرسیدم «دستاورد هستهای علیرغم آنهمه هزینه برای منافع
ملیمان کدام بوده؟»، اشاره کردید به جایگاه استراتژیکی که ایران در منطقه
پیداکرده و اینکه هیچ مشکلی بدون حضور ایران در منطقه حلوفصل نمیشود. در
علامه هم باز همین نکته را با تأکید بیشتری یادآور شدید. هر دو بار هم
تأکید فرمودید که این نظر را از باب اینکه مسئولیت دیپلماسی کشور بر عهدهتان
است نمیگویید بلکه بهعنوان یک کارشناس (البته با شکستهنفسی فرمودید یک
دانشجوی روابط بینالملل) این اعتقاد را دارید. بنده هم متقابلاً بهعنوان
یک دانشجوی روابط بینالملل از جنابعالی این پرسش ساده را میپرسم که اگر
درامدهای نفتی ما نمیبود، آیا به نظر جنابعالی ما همچنان در منطقه از
جایگاه ابرقدرتی برخوردار میبودیم؟
ایام به کام باد ،
صادق زیباکلام
عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
« کاریکاتور : "مینا خلیفه زاده" »
همدلی وَ ارتباط در خانواده-ی امروزی ...
متن، عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
تَرک این عادت هم موجب "ضـرر"-ست!؟ ...
آفتاب
یزد- امید کاجیان: خوش آب و هوا، دنج و اکازیون ... خوراک بالای شهر نشینها
و مرفهین ... مگر میشود اگر پولش را داشته باشی جاهایی مثل کلاردشت و گردنه
حیران را رها کنی و درآن جا ویلاسازی نکنی ... چه چیزی بهتر از داشتن یک
آلونک از نوع متمولانهاش در بهترین مناطق و سر سبزترین نقاط کشور ایران ...
اینکه جایی باشد تا در ایام فراغت و رفاه زمانه، دلت را به دریا بزنی و
روحت را فارغ از روزهای پردغدغه شهر، در این جور جاها بگذرانی و طراوت چند
روزه زندگی در این ویلاها را با دنیا عوض نکنی ... البته اگر مدیر باشی و یا
صاحب مقام هم میتوانی راحتتر کارت را به پیش ببری مثلا ممکن است در گوشه،
کناری نفوذی بزنی و به دور از تشریفات معمول و داستانهای تکراری خرید و ...
کاری کنی کارستان... اینکه زمین بکر خدا را از آن خود کنی ... هرچند
غیرقانونی اما شیک و مجلسی ! ... آن وقت است که میشوی یکی از مجموعه زمینخوارانی
که هر از گاهی خبرش در گوشه و کناری رسانهای میشود و برای چند روز، جزئی
از اخبار روزنامههاست و دست آخر هم این جریان فراموش میشود ... تا خبر
زمینخواری بعدی.
رقابت افشاگرانه
هرچند واژه زمینخواری برخی مدیران را نمیتوانیم مختص به زمان و دوره خاصی
بدانیم و باید آن را به مثال عادتی دانست که ترکش موجب ضرراست (!) البته
برای عدهای معدود ( چرا که خود عادت زمینخواری، سالیان سال است که
ضررهایی را متوجه مردم مظلوم از همه جا بی خبر کرده است) اما میتوان رسانهای
شدن اخبار آن را مختص زمانهایی دانست که بازیها و رقابتهای سیاسی و
جناحی برخی مدیران با یکدیگر نتیجه اش آن میشود که بخواهند، همدیگر را با
افشا کردن اخبار زمینخواری یکدیگر، رسوا کنند و به خیالشان با انجام این
کار رقیب قوی پنجه را برزمین بزنند گاهی هم مسئولین از این مدل افشاها میتوانند
به عنوان خط و نشان و یا گروکشی بهره ببرند، به هر حال هر از چندگاهی زمینخواری
یک مقامی، زبانزد خاص و عام میشود و آن وقت است که مردم با حسرت و آه میگویند
فلانی را که فلان مقامی داشت، زمینخوار از آب درآمد ...
فاز جدید زمینخواری
با روی کار آمدن دولت یازدهم، جریان فسادهای پشت سر هم برخی دولتمردان دهم
بودند که یکی پس از دیگری برای ملت افشا میشد و مفتضحانه حیرت و تعجب
ایرانیان را به همراه داشت، هر چند که اینگونه فسادها در دورههای مختلف و
دولتهای گوناگون همواره رخ میدهد، اما در میان تمام فسادهای موردی، زمینخواریهای
متعدد و پشت سرهم است که در این چند ماهه نقل محافل شد و همین موضوع مسبب
آن که بار دیگر همه نگاهها به سمت این برود که چرا زمینخواریها از صحنه
سیاسیون ایران رخت برنمیبندد ... بخصوص بعد از این که در برخی از این زمینخواریها،
پای برخی از نمایندگان مجلس سابق به میان آمد و حتی "صفر نعیمی رز"نماینده
آستارا، در گفتگویش با آفتاب یزد خبر داد که یکی از وزیران سابق هم در زمینخواری
گردنه حیران نقش دارد!... وقتی به پای زمینخواریهای مملکت، مهر مسئولین
بلندپایه دولت گذشته خورد، این موضوع وارد فاز جدیدی شد. زمینخواری اخیر
که به زمینخواری منطقه "حیران" معروف است حتی تا چند روز مجلس را به صحنه
جدل نمایندگان مجلسی تبدیل کرد که هر یک، دیگری را در این تخلف متهم میکردند.
حالا جالب است بدانید که در مجلس نهم که اکنون بعضی از اعضایش، ناگهان
پایشان به موضوع برخی از زمینخواریها باز شده است دوسالی هست که کمیتهای
در کمیسیون اصل90، به راه افتاده است به نام کمیته بررسی زمینخواری ...
کمیتهای که مسئول بررسی بحث زمینخواریهاست...
مگر میشود؟
حالا محمد علی پورمختار رئیس کمیسیون اصل 90 با بیان اینکه جمعبندیها در
خصوص زمینخواریها در این کمیسیون، در حال آماده شدن است میگوید: "این
گزارش را حداکثر تا یک ماه آینده ارائه خواهیم کرد. "
اما مطمئنا زمینخواری مطلب و یا نکتهای نیست که بخواهد در همین چند روزه
و چند ماهه روی داده باشد، که اکنون کمیسیون اصل 90 قراراست در جمع بندی تا
یک ماه دیگر گزارشی را در این زمینه بدهد.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا با وجود مسبوق به سابقه بودن
این نوع فسادها، تشکیل چنین کمیتهای از نزدیکیهای دولت یازدهم در مجلس
شروع شده است و اساسا کاربرد آن تا به امروز چه بوده است؟، آن هم در حالی
که برخی از نمایندگان مجلس سابق و امروز، خودشان همدیگر را متهم به زمینخواری
میکنند؟
استانهای هدف زمینخواری
محمدعلی پور مختار ضمن بیان این مطلب که 5 استان در زمینه زمینخواری مکانهای
هدف هستند و زمینخواران نوعاً در آنجا فعالیت میکنندمی گوید: "در استانهای
مختلف از جمله تهران، مازندران، البرز، گیلان و اردبیل که بحث گردنه حیران
هم در حال حاضر در این استان مطرح است، بیشتر ین زمینخواریها صورت گرفته
است. "
وی درباره این سوال آفتاب یزد که مجموعه آمارهای زمینخواری که در کمیسیون
بررسی شده است و قرار است تا درگزارش یک ماهه دیگر ارائه شود مربوط به چه
تاریخی است و در چه سالهایی رویداده به ما میگوید:
"در کمیته بررسی، بیش
از آنکه با آمارها سر و کار داشته باشیم بررسی کیفی موضوع زمینخواری همچون
دلایل و عوامل زمینخواری، نقش دستگاههای مختلف در زمینخواری، بررسی
عملکرد دستگاههای مسئول به عنوان متولیان پیشگیری و مبارزه با این موضوع و
همین طور ارائه راهکارهای حل مشکل زمینخواری مطرح میشود."
پس با این اوصاف، اساسا نحوه برخورد این کمیته با زمینخواریهایی که این
روزها در مناطق مختلف سرو صدایش درآمده است، چیست و اساسا کمیتهای که تنها
دو یا سه سال از عمرش بیشتر نمیگذرد در این مدت چه کرده تا از زمینخواریهای
مسئولین دولت قبل جلوگیری کند؟
واقعیات عینی ما را وادار کرد
پورمختار در اینباره به ما میگوید:" ما قرار نیست به صورت موضوعی به مسائل
زمینخواری بپردازیم مثلا در زمینخواری گردنه حیران همان اتفاقات و شیوهای
روی داده است که در مازندران و تهران افتاده است. "
از او میپرسیم که چرا با این همه سال که از تخلفات زمینخواری میگذرد،
عمر تشکیل چنین کمیتهای در مجلس کوتاه مدت است، که به آفتاب یزد پاسخ میدهد:"این
تشخیص کمیسیون اصل 90 بوده که با واقعیتهای عینی که در سالهای قبل به شکل
شدیدی با آن مواجه شدیم ضرورت تشکیل چنین کمیتهای را احساس کردیم در حال
حاضر در بحث زمینخواری، خطرهایی چون خطر زیستمحیطی، از بین رفتن منابع
ملی، جنگلها، مراتع و تغییر فضای بیتالمال و اشغال جایگاههایی چون مزارع
کشاورزی، سبب شده است تا بخشهای مختلف کشور را مورد تهدید قرار بدهد
و
همین موضوع بود که باعث شد تا ما بخواهیم به طور ویژه با تشکیل این کمیته
به این موضوع بپردازیم. "
آهنگ زمینخواری همواره مینوازد !
پورمختار با تاکید بر اینکه آهنگ زمین خواری همواره و در همه زمانها و
دولتها ادامه دارد، در پاسخ به این پرسش ما که با توجه به کیفی وکلی بودن
مباحث در کمیته مذکور چگونه انتظار دارید تا در زمینه مهار زمین خواری موفق
عمل کنید، میگوید: "البته ما موارد جداگانه زمین خواری را هم برحسب موضوع
بررسی کردیم و برای برخی از آنها هم پیگیریهایی شده و اقدامات اجرایی
مناسبی در این زمینه صورت گرفته است ولی باید بپذیریم، اینکه ما بتوانیم
رویه واحدی را برای حل موضوع زمین خواری پیگیری کنیم بسیار مثمرثمر خواهد
بود."
وی میافزاید: " اگر نیاز به قانونگذاری یا اصلاح قانون در این زمینه است
باید وضع شود، همین طور اگر احتیاج به ایجاد ساختاری برای پیشگیری از زمین
خواری و همین طور نظارت بر اقدامات صورت گرفته در برابر این تخلف است باید
این ساختار شکل بگیرد، ساختاری که میتواند در هر یک از قوای سه گانه باشد
و یا اینکه به صورتی مستقل به فعالیت بپردازد."
نقش درمانی ندارد؟!
پورمختار در پاسخ به این سوال آفتاب یزد که آیا میپذیرید کمیته بررسی زمینخواری
نقش درمانی چندانی ندارد؟پاسخ میدهد:
"هرچند نوعا این کمیته نقش پیشگیری
دارد ولی امیدواریم که راههای درمان را هم ارائه بدهد."
نیاز به ایجاد ساختار جدید داریم
رئیس کمیسیون اصل 90 با بیان اینکه در قانون نقاط خلائی بین وظایف دستگاهها،
در بحث زمینخواری وجود دارد و همین موضوع ممکن است باعث بروز فساد شود
ادامه میدهد: "نیاز به ایجاد ساختاری برای حفاظت از منابع و تقویت آن
داریم، فرمانداران و بخشداران هم در این زمینه نقش بسیار مهمی میتوانند
داشته باشند."
رئیس کمیسیون اصل 90 ادامه میدهد: "درباره برخی زمینخواریهای موردی
رسیدگیها و برخوردهای خوبی شده است." وی به زمینخواریهای متعدد در
دماوند اشاره میکند و میگوید که پروندهها تشکیل شده و بازداشتهایی هم
در این زمینه صورت گرفته است.
پورمختار درباره زمینخواری گردنه حیران هم به ما میگوید:
"زمینخواری در
گردنه حیران موضوع جدیدی بوده و درحال پیگیری است."
رئیس کمیسیون اصل 90 اعلام میکند که در بحث زمینخواری حیران هم موضوع
دخالت مسئولان سابق مورد بررسی است.
این نماینده مجلس ادامه میدهد: "وقتی هر نوع سوءاستفادهای که در بحث زمینخواریها
درحال انجام است را بررسی میکنیم بالاخره نقش مسئولان در زمینخواریها هم
مطرح و همکاریها و حمایتها و زمینه سازیهایی که این مسئولان در دورههای
مختلف و دستگاههای اداری ما انجام داده اند هویدا میشود، اگر مسئولان و
مقامات، در زمینخواریها نقش نداشتند که اصلا این پدیده اتفاق نمیافتاد!
"
هرچند نمیشود امید چندانی به این کمیتهها و بررسیها در جهت جلوگیری از
اتفاقات آینده زمینخواری داشت اما این طور که پورمختار هم میگوید پیداست
که همیشه پای حداقل یک مقام مسئول در زمینخواریها در میان است، مسئولی که
میتواند به قول صفر نعیمی نماینده آستارا وزیر دولت گذشته هم باشد!
یا شاید هم به قول مصطفی افضلیفرد سخنگوی کمیسیون اصل90 که درگفتگویی
اشاره کرده بود: "در بعضی مناطق به حدی زمینخواری گسترش یافته که دیگر
زمینی برای زمینخواران نمانده و آنها به جای زمین باید یکدیگر را بخورند."
عکس، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
« کاریکاتور : "مازیار بیژنی" »
آنچه شیران را کند روبَه مَزاج
احتیاج-ست ، احتیاج-ست ، احتیاج ...
متن، عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
بالاخره حکومت تصمیم گرفته که
راجع به فساد اقتصادی کاری بکنه.
قایم موشک در بخش گمرک.
نصف چیزی که دزدیدی بده به من تا آزادت کنم.
........................... / ............................
تند
راندیم با هزار امید / حسنآباد شد ز دور پدید
چند ماشین قطار استاده /
همه از بهر حرکت آماده
یکی آینده و رونده دگر /
آن یکی لنگ و آن دگر پنجر
بر در قهوهخانه مردی چند /
راهداری و رهنوردی چند
روستایی گرفته بار الاغ /
قهوهچی زر شمرده پیش چراغ
پاسبانی به کف گرفته تفنگ /
شوفری با مسافران در جنگ
بود قصدش که شب درنگ کند /
وَندر آن قهوهخانه لنگ کند
پاسبان با کمال بیدردی /
بود ناظر ولی به خونسردی
بیوهای زان شُفُر شکایت کرد /
پاسبان از شُفُر حمایت کرد
که توقف در آن مغازهٔ دود /
داشت از بهرشان فراوان سود
چون بخوردند کودکان همه چای /
به شوفر گفتم ای رفیق مَپای
زود بنزین بریز و گاز بساز /
که شبی تیره است و راه دراز
که بهناگه یکی بیامد پیش /
گفت باید کنیمتان تفتیش
چون که چیزی نبودم اندر بار /
ننهادم به مشت او دینار
گفتمش با لبی پر از خنده /
بوی خیری نیاید از بنده
هرچه خواهد دلت پژوهش کن /
چیزی ار یافتی نکوهش کن
رفت و بگشود جمله بار مرا /
سخت دشوار کرد کار مرا
بندها را زیکدگر ببرید /
تنگها را چو رهزنان بدربد
جامهدانهای من به خاک انداخت /
بارها را ز هم پریشان ساخت
فرشها را به راه چید همه /
رختها را به گل کشید همه
کودکان را یکان یکان آورد /
بغل و جیبشان تفحص کرد
داد آواز و زالی آمد پیش /
تا زنان را همی کند تفتیش
جست و پیمود آن تُنُکمایه /
جیب و جوراب کلفت و دایه
بود زنبیلکی به بار اندر /
شیشهٔ مِی در آن چهار اندر
گفت می بیجواز ممنوع است /
هست قاچاق و غیر مشرع است
گفتمش این شراب شیراز است /
سالخوردهست و خانه انداز است
این شراب از حکیم دستور است /
داروی چند طفل رنجور است
گر به تهران شراب دارد باج /
در صفاهان و پارس نیست خراج
گفت از امروز کردهاند اعلان /
باج دارد شراب اصفاهان
گفتم امروز اگر شدست اعلام /
که می بیجواز هست حرام
من دو روز است تا از اصفاهان /
رخت بستم به جانب تهران
گفت بی فایدست چون و چرا /
حکم قانون ندارد استثنا
بایدت سر به حکم عرف نهی /
پنج تومان و نیم جرم دهی
پس نشست و نوشت با مِسمِس /
قصه را چند صورت مجلس
چون به هریک نهاد صحه رئیس /
صحه کردند پاسبان و پلیس
پنج تومان و نیم زر دادم /
مِی و زنبیل هم بسر دادم
جمع کردم، لبی پر از دشنام /
رخت و کالای خود ز شارع عام
دو سه ساعت درین بسر بردیم /
ساعتی نیز آب و نان خوردیم
قهوهچی برد باقی زر و مال /
ماندهٔ دزد را برد رمّال
چرب کردند سبلتی یاران /
من و اطفال مانده در باران
شب ما برگذشت از نیمه /
کودکان خسته، من سراسیمه
برنشستیم از آن کریوهٔ آز /
بگرفتیم پیش، راه دراز
تا سحر چرت بود و خمیازه /
تا رسیدیم ما به دروازه
ساعتی هم در آن مکان ماندیم /
مبلغی سیم نقد افشاندیم
تا از آن نقد، مهتر بلدی /
نسیه سازد سعادت ابدی
بود القصه وقت بوق سحر /
که نمودیم سوی شهر گذر
با تنی خسته و خیال پریش /
برسیدیم تا به خانهٔ خویش
لب چو از قند یار بوسه گشاد /
تلخی این سفر برفت از یاد
پس چندی، از انحصارکسی /
آمد و خواست عذر رفته بسی
گشت خستو که آن پلید نژاد /
زر ما برده از ره بیداد
شیشههای شراب را آورد /
پنج تومان و نیم را رد کرد
لیک افسون کان شراب لطیف /
فاسد و ترش گشته بود و کثیف
وان دغل کاردار کافر کیش / هست مشغول نابکاری خویش
به خدایی که هست واقف راز /
زانچه گفتم یکی نبود مجاز
باشد احوال ملت ایران /
مثل آن شراب اصفاهان
که برندش به زور و آب کنند /
ضایع و فاسد و خراب کنند
ور پس از مدتی دهندش باز /
باد رحمت به سرکه و به پیاز
این ادارهچیان دزد و دغل /
همه هستند غرق مکر و حیل
نه امانت نه حس ملیت /
نه وظیفه نه پاکی نیت
گونی اینها هراول تترند /
حاش لله که از تتر بترند
همگی بیعقیده و ایمان /
بسته با دزد و راهزن پیمان
جملگی بارگردن من و تو /
شغلشان لخت کردن من و تو
همه با هم مخالف و دشمن /
روی هم رفته دشمنان وطن
وان که باشد امیر این دزدان /
هست باری نظیر این دزدان
وزرا را صفای نیت نیست /
اُمرا را غم رعیّت نیست
آن که در بند سیم و زر باشد /
به رعایا کیش نظر باشد؟
راهی ار سازد و خیابانی /
کارگاهی و کاخ و ایوانی
همه از بهر سود خویش کند /
یا زبهر نمود خویش کند
تا از این ره شود به کار سوار /
بنهد گنج درهم و دینار
مهتر خانه چون زند تنبک /
پای کوبند کودکان بیشک
«ملک الشعرای بهار»
عکس، ترجمه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
شعار بعضیا شده:
« مفت باشه، کوفت باشه »! ...
کاریکاتور: « محسن دامندار »
متن، عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
چند وقت قبل در جمعی ... آقایی از وضعی که برای او و خانواده اش پیش آمده .... گله می کرد و می گفت : عقاید من با باورهای خانواده ام .... فرق میکند ... یعنی نگرش من عوض شده و دیگر مثل آنها فکر نمی کنم ... خانواده ام دیدگاهی بسیار مذهبی دارند و چون من تغییر کرده ام ... مدام مرا سرزنش می کنند یا نصحیت می کنند و میخواهند هرطور شده ... ولو به زور من و زن و بچه ام را .... به بهشت بفرستند ..... و من دیگر خسته شده ام .... تصمیم گرفته ام آنها را برای همیشه کنار بگذارم و از زندگیم بیرون کنم!
به ایشان گفتم : به نظر من تغییر عقاید و باورها (حالا به هرجهت که باشد) ... یک نوع پیشرفت است ... چون تغییر یعنی اینکه شما فهمیده ای ... یک جای کارت می لنگد و به فکر درست کردنش افتادی .... و این اولین قدم برای رفتن به جلوست .... اما کنار گذاشتن خانواده .... یعنی نفی ریشه ها ... یعنی بی هویت شدن ... و این براحتی آن یک قدم رو به جلو را خنثی میکند.
در مورد هویت و ریشه ی آدم .... حرف و حدیث فراوان است ... و هرکسی در این مورد عقیده ای دارد.... برای من اما هویت یعنی خانواده ام .
ارتباط نزدیک و صمیمانه با آنها ... به زندگی من معنا می بخشد و هیچوقت حتی فکر نبودنشان یا جدا شدن از آنها را هم نمی توانم بکنم ....... دوست ندارم دور از آنها زندگی کنم ... حتی اگر در شهر یا کشور دیگر ... زندگی بهتر و راحت تری انتظارم را بکشد .... چون معاشرت و نزدیک بودن به عزیزانم را از من می گیرد .... هیچ برایم خوشایند نیست ...
پدر ... مادر ... همسر ... فرزند ... پدر و مادر همسر ... خواهر و برادر ... خاله و عمو ودایی و فرزندانشان ... حتی فامیل های دورتر ... همه و همه ... برایم عزیزند و اگر مدتی نبینمشان ... دلتنگ می شوم ... دیدارشان یا به قول معروف .... صله ارحام ... جزو بزرگترین لذت های زندگیم هست ... که به من انرژی می بخشد و .... امیدوارم هیچوقت از من دریغ نشود...
من باور دارم ... انسانی که خانواده اش را نفی کند ..... خود را نفی کرده و ... دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد .... و از چنین کسی باید ترسید و ... دور ماند!
توضیح نوشت :
درهفته گذشته ... به چند مجلس عروسی و مهمانی رفتم ... که در آنها سعادت دیدار
خیلی از اقوام دور و خیلی دور ... حاصل شد که کلی حالمان را خوش کرد ... و
انگیزه ای شد برای نوشتن این پست ....
عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جنگ-افروزی به خرج
مردم گرسنه ...
کاریکاتور: « مهدی عزیزی »
متن، عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
« کاریکاتور: "حسین نقیب" »
اوضاع برخی از مدیریتهای ما! ...
متن، عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
آفتاب : باید از تهران خارج شوی. از دود و دم این شهر آلوده خلاص شوی تا لذت یک مهاجرت کوتاهمدت با چاشنی زیارت را بچشی.
البته هجرت همیشه با زیارت توأم نیست ولی اگر از تهران به لواسان بگریزی، مخصوصا به لواسان کوچک، بدون زیارت امامزادههای باصفا و مقبرههای کوچکی که در آن منطقه حضور دارند، سفرت لطفی نخواهد داشت. به گزارش فارس، اوقاف تهران در هفته گذشته آماری را منتشر کرد که حاکی از وجود بیش از 300 امامزاده در این استان بود. ما به جز امامزاده صالح(ع)، امامزاده سید اسماعیل(ع) و حضرت عبدالعظیم(ع) در تهران و ری خیلی با امامزادههای دیگر استان تهران آشنایی نداریم. امامزادگانی که هر کدامشان استوانهای برای حفظ این دیارند. امامزادگانی که اگر معصوم نیستند ولی تالیتلو ( تالی تلو معصوم جزء چهارده معصوم نیست؛ امّا فعل و عملش عین معصوم است ) معصوم هستند و کارهای بزرگی از دستشان برمیآید. چقدر از انسانهای محتاج بودند که حاجت خود را از همین امامزادگان گرفتند. چقدر بیماران روحی و جسمی بودند که شفای خود را از همین امامزادگان گرفتند.
این امامزادگان واسطههای فیض ما هستند و ما ریزهخورهای سفره با کرامت آنها. اینها آبرومندان درگاه حق هستند و ما بیوفایانی که کمتر از زیارتِ رفتگان خود به زیارت آنها میرویم.
ما قدر این اولاد پیغمبر را نمیدانیم و در حتی در شناخت آنها کوتاهی میکنیم. گاهی به واسطه فیلمی و سریالی یکی از امامزادههای مغفول مانده شهرمان را میشناسیم و بعد از مدتی هم دوباره از یادمان میرود. یکی از این امامزادههای عظیمالشان، امامزاده محمد بن موسیالکاظم(ع) است که در سریال «تنهایی لیلا» با آن آشنا شدیم. امامزادهای مجرب در یکی از روستاهای لواسان کوچک. امامزادهای که در سریال تنهایی لیلا نقش اول قصه بود. نقش اولی که باعث شد تا محمد بینام، متولی امامزاده، میردامادگونه از گناه فرار کند و دختری که بویی از خدا و پیغمبر نبرده بود ولی فطرت پاکی داشت مجذوب این رفتار او شود و سرانجام به ازدواجش با محمد ختم شود و ادامه ماجرا... . همین فیلم بهانهای شد تا برای تهیه گزارش به زیارت امامزاده محمد بن موسی الکاظم(ع) برویم. امامزادهای که از مرکز تهران تا مقبره مطهرش بیش از نیم ساعت راه نیست.
پس از زیارت امامزاده، گشتی در محوطه حرم میزنیم. حرم مطهر امامزاده بنای بسیار کوچک و قدیمی با گنبد سبز رنگ مخروطی دارد. وقتی از 6 پله امامزاده که پایین میروی تا به بقعه برسی اثری از ضریحهای زیبا و آنچنانی نمیبینی بلکه یک ضریح ساده و قدیمی که پارچههای سبز تبرکی در اطراف آن آویزان هستند نظرت را جلب میکند.
قبل از ورودی بقعه یک فضای 6 متری وجود دارد که محل استراحت محمد قصه بود.
بالای ضریح تصویر زیبای یک خورشید کشیده شده که از وسط آن لوستر قدیمی امامزاده آویزان شده است. در آستانه ورودی امامزاده نردههای چوبی البته بدون گلدانهای داخل فیلم! و حوض آبی در وسط محوطه خودنمایی میکند. به گفته خادم امامزاده این نردهها و حوض وسط را گروه فیلمبرداری ساختند که البته پس از پایان فیلمبرداری همان گلدانها را هم بردند!
حیاط امامزاده قبرستان محلی مردمان روستای بوجان بود. امامزاده دو در ورودی داشت. یکی دری که مخصوص زوار غریبه بود دیگری دری که به داخل روستا و بافت مسکونی میرفت. در کنار دری که به روستا باز میشد، خانه محمد و لیلا مشخص بود که البته کارگران در آن مشغول کار بودند و ظاهرا لوله کشیهای خانه را عوض میکردند. از راه روستا که به اندازه 50 قدم رفتیم به بنگاه معاملات املاک بوجان رسیدیم که در سریال صاحب آن حسن پورشیرازی بود. رو به روی این بنگاه مسجد بوجان قرار داشت که ظاهرا خیلی غیرفعال است.
پایینتر از مسجد بوجان، روبروی در پایین امامزاده همان مصالحفروشی معروف سریال تنهایی لیلا قرار گرفته بود. ظاهرا فیلمبرداری سریال تنهایی لیلا در فضایی حدود 1000 متر مربع از این روستا انجام شده بود.
تا ساعت 15 منتظر خادم و متولی آستان امامزاده محمد بن موسی الکاظم(ع) ماندیم. جوانی بسیار ساده و پاک که در برخورد اولیه و روبوسی بوی عطر خوشش شامه ما را نوازش کرد. از او خواستم تا با حضور در آستان مقدس امامزاده گفتوگو را شروع کنیم.
نوکری آستان امامزاده افتخار من و خاندان من است. محسن عابدینی، متولد سال 1365، اصالتا بوجانی است و در حال حاضر کارمند شهرداری لواسان؛ صبحها پس از بازکردن در آستان امامزاده به محل کار خود میرود و بعد از ظهرها امور آستان را رفق و فتق میکند. میگوید به صورت افتخاری کار میکند و از سال 91 تاکنون امور مربوط به آستان امامزاده را انجام میدهد. قبل از او پدرش حاج رضا عابدینی و قبل از پدرش خاندان شیخ عبدالله بوجانی (اولین متولی آستان امامزاده محمدبن موسی) خادمی امامزاده را به عهده داشتند. او خیلی از گذشتگان یاد میکند و دائم از کارهای خوبی که رفتگان برای این آستان کردهاند سخن میگوید. جوانی بسیار مودب و مخلص که تمام زندگی خود را مدیون الطاف این امامزاده میداند. محسن عابدینی امامزاده را با لفظ آقاسید خطاب میکند و میگوید: « این آقا سید خیلی کارها برای من کرده است و من هم خیلی دوستش دارم.»
شفای پیرمردی که استخوان پایش خرد شده بود
از او درباره کرامات امامزاده میپرسم. میگوید: «در زمان گذشته که ایزوگام و قیرگونی به این شکل وجود نداشت مردم برای استحکام سقف خانههایشان خاک و شن و ماسه را با دستگاهی به نام غلطان روی پشتبام صاف میکردند. یک روز پدربزرگم در حین غلطانکاری از پشت بام افتاد و غلطان هم افتاد روی پاهایش. همین حادثه سبب شد تا استخوان پای پدربزرگم خرد شود. در آن زمان هم امامزاده مانند الان چراغ نداشت. همان شب در حالیکه پدربزرگم بسیار درد میکشید به فرزندانش گفت من را ببرید امامزاده. پس از اینکه او را به امامزاده آوردند و فرزندانش به خانه برگشتند، دیدند که نیمههای شب پدربزرگم با پای خودش به خانه برگشته است.
او آنشب امامزاده را دیده بود و آقاسید او را شفا داده بود.». داستانی مشابه داستان محمد برای خادمین امامزاده پیش آمده بود.
بنا به گفته محسن عابدینی داستانی مشابه داستان محمد قصه تنهایی لیلا برای دو تن از خادمین قبلی امامزاده پیش آمده بود. یکی از خادمین وقتی که در شرایطی قرار میگیرد که میتواند گناه کند فضولات دستشویی را به خود میمالد تا از گناه فرار کند و به همین سبب آن زن متقاضی گناه از او بیزار میشود.
محسن تمام این مسائل را لطف امامزاده محمد(ع) میداند و معتقد است او در همه احوال خادم و زائر خود را رها نمیکند. این خادم باصفای آستان امامزاده از کمبود امکانات در این آستان گلایه میکند و از کملطفی اوقاف سخن میگوید. او معتقد است اوقاف به زیبایی آستان امامزاده نمیرسد و به تهیه تهویه، تجهیز سرویس بهداشتی و حتی تهیه یک عدد جاروبرقی برای نظافت امامزاده توجه نمیکند.
گروه فیلمبرداری از اهدای چند گلدان به آستان امامزاده دریغ کردند.
او با بیان اینکه بنای اصلی امامزاده برای دوران شاه عباس صفوی است، میگوید: از زمانیکه سریال تنهایی لیلا پخش شد اقبال مردم به این امامزاده بیشتر شد و الحمدلله ما شاهد زائران بیشتری هستیم. خادم آستان مقدس امامزاده محمد(ع) از کملطفی گروه فیلمسازی سریال تنهایی لیلا هم گلایه میکند و میگوید: این گروه تنها کاری که برای آستان امامزاده انجام داد نصب نردههای چوبی، ساخت حوض وسط حیاط و رنگ دیوارها بود. هنوز نیمی از پول اجاره آستان امامزاده را ندادهاند حتی گلدانهایی که جلوه خوبی به فضای امامزاده داده بود را هم بردند و از همان چند گلدان هم دریغ کردند. او معتقد است هرکمکی که گروه فیلمسازی میکردند کمک به آستان امامزاده بود و به جز اجر اخروی آن هیچ سود فردی به اهالی نمیرسید.
محسن عابدینی همچنین دغدغه درخت چنار 800 ساله موجود در حیاط امامزاده را هم دارد و میگوید: این درخت هم اکنون پوک شده و با یک باد شدید از بین میرود. بنا به گفته او سازمان میراث فرهنگی با شهرداری همکاری نمیکند و همین عدم همکاری باعث از بین رفتن این درخت 800 ساله میشود.
بعد پخش سریال «تنهایی لیلا» مردم به من میگویند «محمد»
محسن عابدینی از اتفاقات جالب بعد از پخش سریال تنهایی لیلا میگوید. او میگوید: «بعد از پخش این سریال بسیاری از اهالی یا زواری که برای زیارت میآیند من را «محمد» صدا میکنند. حتی برخی از مردم به من میگویند «زرین». به هرحال از اینکه امامزاده و روستای ما شناخته شد خوشحالم. یک روز بعد از پایان فیلمبرداری متوجه شدم که سیم برقی که گروه فیلمبرداری کشیده بودند به در ورودی آستان اتصالی کرده و مردم را برق میگیرد ولی اتفاقی برایشان نمیافتد. حتی یکی از زوار هم به من گفت که این در برق دارد. اینکه اتفاقی برای زوار آقا نیفتاد لطف خود آقاسید بود.».
تبرک بردن خاک «محمد»
اتفاق جالب دیگری که بعد از پایان فیلمبرداری افتاد مربوط به قبر محمد میشود. محسن عابدینی دراین باره میگوید: « پس از اینکه فیلمبرداری تمام شد بعضی از مردم سراغ قبر محمد را از من میگرفتند. وقتی قبر را پیدا میکردند از خاک محمد به عنوان تبرک بر میداشتند. حتی برخی روی قبر او پول میانداختند. قبری که هیچ مردهای در آن نبود. من هم قبر را با خاک زمین یکسان کردم.»
پس از شنیدن این ماجرا یاد این ضرب المثل افتادم: «قبری که برایش گریه میکنی مردهای در آن نیست.»
روستایی با جمعیت حدود هزار نفر بدون روحانی و فعالیتهای فرهنگی
روستای بوجان حدود هزار نفر جمعیت دارد. پیر و جوان و زن و مرد ولی به گفته خادم آستان امامزاده محمد(ع) حتی یک روحانی در این روستا وجود ندارد و با وجود دو مکان فرهنگی (امامزاده و مسجد) آرزوی یک نماز جماعت بر دل اهالی روستا مانده است.
این روستا با داشتن ظرفیت بسیار زیاد فرهنگی و معنوی ولی از عدم فعالیتهای فرهنگی رنج میبرد. بنابراین ضرورت توجه مسئولین به این امور در چنین روستاهایی بیش از پیش مشخص میشود. محسن عابدینی میگوید: در سه ماه رمضان، محرم و صفر مسجد فعال است و در شب عاشورا اهالی 4 روستا در امامزاده جمع میشوند و سینهزنی خوبی انجام میدهند.
شاید عدم شناخت ما امامزادههای شهر و استان خودمان و به زیارت آنها نرفتن به نوعی جفا به خودمان باشد و بعد ادا نکردن حق آنها.
آیتالله قوچانی که بر اثر مکاشفه توانسته بود برزخ خود را ببیند و مکاشفات خود را به رشته تحریر در کتابی با عنوان «سیاحت غرب» درآورده بود، نوشته است: تمام امامان و امامزادگانی که در طول حیات دنیا یکبار به زیارت آنها رفته بودم در شب اول قبرم به دیدنم آمدند و همین آمدن آنها موجب کمک بسیاری به من شد.
اگر میخواهید به زیارت امامزاده محمد بن موسی الکاظم(ع) در روستای بوجان بروید، باید این مسیر را طی کنید:
لواسان کوچک- میدان گلمدوئک- جاده بوجان- روستای بوجان.
عکس، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی