از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند
از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند

بانیان شهر رویایی ما ...


 


 


 

  بانیان شهر رویایی ما ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 قباد افشار ، رییس سازمان امور اراضی مجموعه پدیده شاندیز تغییر کاربری غیر مجاز اراضی خود را در حدود 50 هکتار انجام داده که در این میان تغییر کاربری در سطح 41.5 هکتار از این اراضی خارج از محدوده و در حریم شهر شاندیز قرار داشته و غیر قانونی است.
شاندیز هر جا زمینی دیده به دنبال تخلف در آن بوده است
 باید اراضی که پدیده شاندیز در آن به صورت غیر قانونی در آن اقدام به ساخت و ساز کرده قلع و قمع شود. 
 این مجموعه در شمال کشور نیز به دنبال زمین رفتند و حتی تبلیغات خود را در صدا و سیما برای جذب سرمایه‌گذاری مردم گسترش دادند که البته صدا و سیما هم در تخلفات پدیده شاندیز مقصر است چرا که مجموعه‌ای که کتبا اعلام شده و مجوزی برای ساخت و ساز نداشته اند چگونه به آن‌ها اجازه تبلیغات داده می شود؟
 دادستان کل کشور تبلیغات پدیده شاندیز را در حوزه سرمایه‌گذاری ممنوع اعلام کرده اما سوال اینجاست چرا باید به مجموعه‌ای که تخلفات آن محرز بوده و پیش از این اعلام شده است که در این زمینه برای اجازه تحقیقات باید استعلام‌های لازم از سازمان‌های نظارتی مانند سازمان امور اراضی گرفته شود، اجازه تبلیغات در صدا و سیما، رسانه‌های مختلف، سطح شهر، فرودگاه‌ها و ... داده می‌شود تا مردم این گونه گرفتار شوند.
 دیگر دستگاه‌ها و سازمان‌های موثر در گسترش چنین تخلفاتی مانند مخابرات نیز نباید به چنین مجموعه‌هایی بدون گرفتن استعلام سازمان نظارتی اجازه تبلیغات دهند چرا که مردم با مشاهده کردن چنین تبلیغاتی تصور می کنند فعالیت این شرکت‌ها قانونی است و چنین مجموعه‌های متخلفی از صداقت مردم و بستر بوجود آمده برای سوء استفاده و اخلال در نظام اقتصادی کشور بهره می برند.

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

  متن کامل 


  لینک مرتبط 

       

[ سه‌شنبه 16 دی 1393 ] [ 21:01 ] [ عـبـــد عـا صـی ] [ نظرات (0) ]

 


 


 

 رفته بودیم گل بچینیم ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  طنز - شهرام شهیدی در شهروند نوشته: 
در خبرها آمده بود شهردار رامسر به علت فشار ناشی از مدیریت هنگام بروز سیل در شهرستان رامسر سکته کرده. بنابراین ما ضمن آرزوی بهبودی برای شهردار مسئولیت‌پذیر رامسر، تصمیم گرفتیم امروز دنبال گمشده نازنینی بگردیم؛ مدیریت بحران در کشور.

اخبارگوی صداوسیما: با سلام خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند. تأخیر هفت ساعته مرا بپذیرید و ببخشید که اخبار ساعت چهار بعدازظهر ساعت یازده شب پخش می‌شود. بنده به علت گرفتار شدن در ترافیک ناشی از ریزش باران در برخی نقاط شهر هفت ساعت دیرتر سر کار رسیدم و اما مشروح خبرها: طوفان ‌هاشیکی میدوری با سرعت چهارصد کیلومتر در ساعت و بارش هفده ساعته تگرگ‌هایی به وزن هریک هفتصد و سی گرم موجب بروز تأخیر سه دقیقه‌ای در پروازها و نیز راه‌بندان اندکی در خیابان‌های توکیو شد. آگاهان سیاسی معتقدند این افتضاح باعث سقوط دولت ژاپن خواهد شد.

نحوه مدیریت بحران در اروپا: مدیر مربوطه هدایت نیروها را به عهده گرفته و در صورت عدم موفقیت استعفا می‌دهد.

نحوه مدیریت بحران در ژاپن: مدیر مربوطه هدایت نیروها را به عهده گرفته و در صورت عدم موفقیت خودکشی می‌کند.

نحوه مدیریت بحران در ایران: نیروها هدایت امور را به عهده گرفته و مدیر مربوطه جهت تمدد اعصاب استراحت می‌کند تا در مواقع ضروری‌تر و روز مبادا وارد عرصه شود. در صورت عدم موفقیت مدیر مربوطه کاسه کوزه‌ها را سر دیگران ازجمله مردم، رقبای انتخاباتی و کارمندان می‌شکاند. در پایان مردم بابت عدم صبوری و کم‌تحملی‌شان از مدیر مربوط عذرخواهی می‌کنند که در هفتادوسه‌درصد از موارد پذیرفته نمی‌شود.

فرض: برف سطح شهر را فرا گرفته و سوءمدیریت برف‌روبی‌ها باعث بروز راه‌بندان شدید و افزایش تصادفات شده. خبرنگار از مدیر بحران می‌پرسد چرا این اتفاق افتاده و چه کسی مسئول است؟

پاسخ مدیر بحران: شما خودت با لباس ورزشی... ببخشید ببخشید با پاروی برف‌روب یک عکس‌داری که مرا به عدم مدیریت متهم می‌کنی؟ در دادگاه می‌بینمت. اگر ندادمت بیب؟ اگر بیبت نکردم. اگر بیب نشدی هرچی دلت خواست به من بگو

خدای ناکرده فرض کنید زلزله‌ای در یکی از شهرها رخ داده:
معاون وزیر کشور: سلام آقای شهردار. شما برای کمک به آسیب‌دیدگان چه کارهایی تاکنون کرده‌اید؟
شهردار: ما فعلا مشغول آواربرداری از اداره خودمان هستیم. بعد هم اگر بتوانیم ماشین‌ها را روشن کنیم و باتری‌شان خالی نکرده باشد باید کوچه خودمان را جمع کنیم.

معاون وزیر کشور: یعنی چی؟ کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خوره؟ یعنی ساختمان شما مطابق آیین‌نامه زلزله طراحی و ساخته نشده؟
شهردار: طراحی‌شده اما پیمانکارش پسرخاله فرماندار بود. کمی اغماض کردیم در آیین‌نامه اجرایی.
معاون وزیر کشور: یعنی وقتی ساختمان را اجرا می‌کرد شما کجا بودید؟

شهردار: رفته بودیم گل بچینیم
گفت‌وگوی مدیر بحران با معاونش:
مدیر: اگر یک بحران ایجاد بشه ترافیک شدیدی درست میشه. به نظرت باید چی کار کنیم؟
معاون: از این ترافیک بیشتر؟
معاون از پنجره ترافیک شهر را نشان مدیرش می‌دهد که تا کیلومترها رفته و در افق هنوز راه‌بندان پیداست. هر دو این عزیزان در افق محو می‌شوند!

پیام آخر برنامه: ما با سوءمدیریت بحران در کشور مواجه نیستیم بلکه با بحران سوءمدیریت در کشور دست و پنجه نرم می‌کنیم. 

 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

[ یکشنبه 14 دی 1393 ] [ 17:53 ] [ عـبـــد عـا صـی ] [ نظرات (0) ]
    


 


 

  رفتم وُ شُـد ...  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  ﺑﺎﮐﺮﺍﻭﺍﺕ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﺧﺪﺍ، ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ*
*ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺟﻬﺖ ﺍﻫﻞ ﺭﻳﺎ، ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ*
*ﺭﻳﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯ ﺍﺩﺏ ﺻﺎﻑ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﺗﻴﻎ*
*ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺁﻳﻨﻪ ﺑﺎ ﺻﺪﻕ ﻭ ﺻﻔﺎ، ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ*
*ﻣﻦ ﺣﺮﻭﻑ ﻋﺮﺑﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﯾﺎﺩ...*
* ﻧﻨﻤﻮﺩﻡ ﺯ ﺗﻪ ﺣﻠﻖ ﺍﺩﺍ، ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ*
*ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﻗﺎصم ﻭ ﺟﺒﺎﺭ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺳﺨﻨﯽ*
*ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺯ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺻﻔﺎ، ﻣﻬﺮ ﻭ ﻭﻓﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ*
*ﻫﻤﭽﻮ ﻭﺍﻋﻆ ﻧﻪ ﻋﺼﺎ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻧﻪ ﻧﻌﻠﻴﻦ*
*ﺳﺮﺧﻮﺵ ﻭ ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﻭ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ*
*ﻣﺪﻋﯽ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﮐﯽ؟*
* ﻣﻦ ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﻪ ﺑﯽ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ*
*ﺗﻮ ﺳﺮﺕ ﭘﻴﺶ ﺧﺪﺍ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺒﺎﻥ ﺧﻢ ﺷﺪ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ*
*ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺭﻗﺺ ﮐﻨﺎﻥ، ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷد..!!!

 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

[ پنج‌شنبه 11 دی 1393 ] [ 12:39 ] [ عـبـــد عـا صـی ] [ نظرات (0) ]

 


 


 

خدا به دآد ِ مـآ بـرسـد! ... 


  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

   وقتی عملکرد و شیوه های مدیریت آقای " مسئول " را ارزیابی کردم ، اشکالات ، انتقادات و نقایص بسیاری در آن یافتم . آن ها را یادداشت کردم ، تا اگر توفیق دیدار شان را یافتم ، آن موارد را به صورت انتقاد با ایشان مطرح کنم . 
...اما وقتی سخنرانی مبسوط و مشروح ایشان را گوش کردم ، دیدم همه این موارد انتقادی را خیلی بهتر و کامل تر از من توصیف و تشریح می کند ، با این تفاوت که همین ضعف ها را در دیگران می بیند ، نه در خود !!
در اینجا بود که فهمیدم مولا علی علیه السلام همین حقیقت را چه شیرین و شیوا بیان می فرمایند : 
" الحق اوسع الاشیاء فی التواصف ، و اضیقها فی التناصف ".
حق ، در بیان و توصیف ، گسترده ترین چیزهاست ، ولی در عمل عادلانه ، تنگ ترین عرصه را دارد !! 


... با خود گفتم :خدا به فریاد من برسد!!!

 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

[ چهارشنبه 10 دی 1393 ] [ 23:08 ] [ عـبـــد عـا صـی ] [ نظرات (0) ]

 

 



 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

   پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه. دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم، دایره‌ای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، دایره‌ای قرمز کشیده بود و نوشته بود: «پسرم دقت کن!»
فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید: «می‌تونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟»
مدیر هم با لبخند گفت: «بله، لطفا منتظر باشید.»
معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد! مادر یک چشم بیشتر نداشت! معلم با صدائی لرزان گفت: «ببخشید، من نمی‌دونستم…، شرمنده‌ام.»
مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت. اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت: «معلم مون امروز نمره‌ام رو کرد بیست!» زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم!»

 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

[ سه‌شنبه 9 دی 1393 ] [ 12:33 ] [ عـبـــد عـا صـی ] [ نظرات (0) ]



 
 

 




 

  به قرمه سبزی هم با عینک سیاسی میکنید؟! 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  نمیدونم نظر تو چیه ، ولی نظر اون مثل خیلی از مردم ما بود ؛ من که فکر میکنم نظرش تحت تأثیر نسلهای گذشته-ی ما بهش ارث رسیده ، بدون اینکه هیچوقت با جدیت بهش فکر کرده باشه ، یعنی هیچوقت درست حلاجی-اش نکرده بود. با یک بحث مختصر وُ مفید ، انگار نظرش برگشت ، آخه بعدش هیچ حرفی نزد. الآن بیشتر از دو ساله که بخاطر مشغله-های ادامه-ی تحصیلش ، دیگه پیداش نیست. آدم کنجکاو وُ دقیقی بود وَ بدون رو در بایستی حرفشو میزد. سؤالآش هم قاعدتا با بقیه فرق داشت وُ خبر از عطشی میداد که برای فهمیدن وُ آگاهی بود. هر جا هست ، خدا حفظش کنه. تقریبا همسال ِ دختر کوچیکه بود ، منم یک جور احساس ِ پدر وُ دختری بهش داشتم.

  اون وقتآ بحثهای جدی وُ مهم بیشتر تو جامعه مطرح میشد ، مثل الآن نبود که خیلی از خبرآ وُ بحثها کمرنگ وُ تکراری باشه.

  ازم پرسیده بود «شما حتما به قرمه سبزی هم با عینک سیاسی نگاه میکنید»؟ در جوابش گفتم : «بستگی به قرمه سبزیش داره. ممکنه مثل خیلی از "میوه-های ما باشه" که به کشورهای خلیج فارس "صادر میشه"وَلی با یک بسته-بندی کوچیک وُ پُر زرق وُ برق ، با یک برَند دلفریب به سوپرمارکتهای خودمون وَ بعضی کشورآی دیگه "با چند برابر قیمت صادر میشه" ؛ منظورم کنسرو قرمه-سبزی ِ داخلی ِ خودمونه که با یک تغییر "تو-دل-بُرو"-ی ِ پوسته وَ برَند ِ "فرنگی-مآب" ، "وارد این مملکت میشه". اگرم منظورتون همین قرمه-سبزی ِ خوونگی وُ رستورآنای خودمون هم باشه ، باید دقت کرد که چند قلم از مواد ِ این خورشت از خارج وارد شده وَ چقدر به تولید کننده-های خودمون ضرر زده ، مثل گوشت ، لوبیا ، سبزی قرمه ، ادویه وَ امثالهم. وقتی دسته-بیل ، چوب بستنی ، وَ غیره ، خیلی راحت وُ فراوون وارد میشه ، اینا که دیگه چیزی نیست وَ کاملا قابل اغماضه»! ...

 

 

 

 نوشته : عـبـــد عـا صـی  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.