عراقیها در حال عبور از اروند رود ـ آغاز جنگ
درگیری در جلوی مسجد جامع خرمشهر
درگیری در خیابانهای خرمشهر
رزمندگان مدافع خرمشهر
پیکر پاک یک نوجوان شهید
سربازان عراقی خوشحال از پیروزی
آغاز عملیات بیت المقدس و رهایی خرمشهر
پیش به سوی خرمشهر
رسیدن به دروازه خرمشهر
ورود به خرمشهر
اسرای عراقی
در جریان فتح خرمشهر نوزده هزار سرباز عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند
مسجد جامع خرمشهر در روز آزادسازی این شهر
خرمشهر آزاد شد
برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید
پایگاه خبری جماران:
در حالی که
صدا و سیما در طول سالیان دراز، در
بخش های سیاسی و خبر، فیلم و سریال و برنامه های ترکیبی، ممیزی های سفت و سختی
را اعمال کرده است، پخش ناگهانی برنامههایی که بعضا با فرهنگ ایرانیان سازگاری
نداشته و حتی گاف ها یا حاشیه های عجیبی در آنها مشاهده می شود، باعث واکنشهای
زیادی در فضای مجازی و همچنین میان برخی شخصیتهای سیاسی و مذهبی شده است.
مطلب پیشنهادی
مطب بهترین دکتر در محدوده من کجا است؟
در همین زمینه اخیراً مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی نیز با
اشاره به اینکه اشکالات محتوائی تلویزیون را نباید تنها در قمار «برنده باش»
خلاصه کرد، به سخنان عجیب یک روحانی در یکی از برنامههای ویژه ماه مبارک رمضان
در صداوسیما پرداخت و نوشت: «مهمان برنامه وقتی آیات «استبدال» را به این نقطه
منتهی میکند که
تمام اقوام برگزیده خدا از قبل از
اسلام تا دوران پیامبر اکرم و تا امروز همه فاسد از آب درآمدند و حالا فقط این
ما ایرانیهای قوم سلمان فارسی هستیم که برگزیده خدائیم و قرار است دین خدا را
به نتیجه برسانیم و غیر از ما هرچه و هر که هست باطل است، قضاوت مردم چه خواهد
بود؟ اگر ما را به نژادپرستی متهم کنند چه پاسخی داریم؟»(اینجا
بخوانید)
حواشی
برنامه ی برنده باش، سخنان جنجالی یک روحانی یا ظهور برنامه های ترکیبی بی
سابقه در تلویزیون در حالی رخ می دهد که صدا و سیما از حدود دو ماه قبل محبوب
ترین برنامه ی خود از نگاه مخاطبان با قدمتی طولانی را از کنداکتور برنامه های
خود حذف کرده و اعتراض گستره اجتماعی را به وجود آورد.
در همین رابطه، یک فعال رسانهای اصولگرا نیز با
انتقاد از عملکرد مدیران صداوسیما معتقد است که آنتن فروشی به مثابه حاکم شدن
سرمایهداری فاسد بر این سازمان بوده و تراز پایین مدیران آن نیز به حیثیت و
اعتبار این سازمان خدشه وارد کرده است.
صداوسیما بیشتر به دنبال شوآف و
نمایش است
محمد مهاجری
در گفتو گو با خبرنگار جماران
گفت: فارغ از پخش برنامههایی که به دلیل اشتباهات انسانی با حاشیههای زیادی
همراه میشوند، انگار صداوسیما یادگرفته که خرق عادت کند و کارهایی انجام دهد
که در فضای مجازی به موضوعی جذاب بدل شود. برای نمونه، تعطیلی برنامه 90 فارغ
از درستی یا نادرستی محتوای آن نشان داد که صداوسیما بیشتر به دنبال شوآف و
نمایش است.
وی افزود: شاید مسئولین صداوسیما فکر می کنند با چنین رفتارهایی بیشتر در
افکار عمومی معروف می شوند. به نظر من، امروز برخی مدیران صداوسیما در تراز این
سازمان نیستند. در همین رابطه، امروز مطلبی از یکی از دوستان اصولگرا می خواندم
که نوشته بود
«وقتی نمی توانید 20 شبکه را
اداره کنید، 17 تا را تعطیل کنید و 3 شبکه را خوب اداره کنید». بنابراین، دلیلی
ندارد کسانی که نمی توانند شبکه های استانی را اداره کنند، دائماً پول خرج
کنند.
بهتر است برخی شبکهها تعطیل
شده تا مدیریتها منسجمتر شوند
این فعال رسانهای اصولگرا در ادامه با بیان اینکه
مدیریتهای صداوسیما در حدّ «تراز ملی» نیستند، گفت: به نظر میرسد بهتر است
برخی شبکهها تعطیل شده تا مدیریتها منسجمتر شوند. دومین مسأله به «آنتن
فروشی» بازمی گردد. این بزرگترین آفتی است که صداوسیما به آن گرفتار شده و در
توجیهاش هم میگویند که چون دولت بودجه ما را نمی دهد، مجبوریم. خب اگر بودجه
نمیدهد شبکه را تعطیل کنید نه اینکه آنتن فروشی کنید.
اگر صداوسیما جایگاه سیاست را
تلویزیون معلوم کند و همه تفکرات موجود در جامعه را پوشش دهد، خودبه خود از
جاهایی که نیاز به سیاسی بودن ندارد، سیاست زدایی خواهد کرد.
وی بیان کرد:
وقتی آنتن فروشی رخ میدهد، حیثیت صداوسیما فروخته میشود. در حقیقت ستاره مربع
یا پخش مسابقههایی نظیر برنده باش، آفت و آسیب بسیار زیادی وارد میکنند.
متاسفانه صداوسیما با تقلید از برخی مدلهای غربی به دنبال اجرای آن مدلها در
تلویزیون هستند، در حالی که مدل فکری و اندیشهای غرب با آنچه ما در کشور داریم
متفاوت است. بنابراین،
آنتن فروشی به مثابه حاکم شدن سرمایهداری فاسد بر صداوسیما بوده و تراز پایین
مدیران صداوسیما نیز به حیثیت و اعتبار این سازمان خدشه وارد کرده است.
باید فضای سیاسی را برای همه
گروهها باز نگه داشت
محمد مهاجری افزود: باید از مسئولین صداوسیما پرسید چرا نمیتوانند طنزی که در
ماه مبارک رمضان قابلیت پخش داشته باشد، بسازند؟ در حالی که ماه رمضان در بیشتر
کشورهای اسلامی ماهی پرنشاط است. این را نیز قبول دارم که ماه پرنشاط رمضان
باید توسط صداوسیما تبلیغ شود، اما در این زمینه خیلی نمیتوان صداوسیما را
تخطئه کرد زیرا موضوع شادی در جامعه، موضوعی نیست که تفکرش را بتوان در
صداوسیما نهادینه کرد و این تفکر معمولاً در جاهای دیگری از جامعه شکل میگیرد.
وی ادامه داد: ولی این انتقاد وارد است که چرا صداوسیما که چندسال قبل
برنامههای طنز خوبی برای ماه مبارک رمضان تدارک میدید، در این مقطع منفعل
است؟ به نظر میرسد که صداوسیما باید یکسری پارتیشنبندی برای خودش فراهم کند.
زیرا بخشی از صداوسیما که کار سیاسی انجام میدهد نباید در بخشهای دیگر نیز
همین کار را انجام دهد. بلکه
باید فضای سیاسی را برای همه گروهها باز نگه داشته تا با این کار هم از
هجمههای علیه خود بکاهد و هم با دست بازتری بتواند در زمینههای اجتماعی و
فرهنگی و...برنامهریزی کند.
نباید بگذاریم موضوعات اجتماعی
و فرهنگی تبدیل به موضوعات سیاسی شوند
این فعال رسانهای در ادامه بیان کرد:
به نظر میرسد که تعطیلی برنامه نود
اصلاً سیاسی نبود، اما از آنجا که صداوسیما موضوع سیاست را حتی به شبکههای
غیرسیاسی تسری داده، این موضوع نیز سیاسی شد و طبیعی است که جمعکردن مسأله در
چنین حالتی سخت میشود. در حالی که هنر ما باید این باشد که نگذاریم موضوعات
اجتماعی و فرهنگی تبدیل به موضوعات سیاسی شوند، اما تلویزیون ما علاقهمند است
که موضوعات کوچک را هم سیاسی کند.
وی گفت:
فکر میکنم اگر صداوسیما جایگاه سیاست را در تلویزیون معلوم کند و نیازهای
سیاسی جامعه را در جاهایی تامین کند و همه تفکرات موجود در جامعه را پوشش دهد،
خود به خود از جاهایی که نیاز به سیاسی بودن ندارد، سیاست زدایی خواهد کرد.
بنابراین فکر میکنم یکی از راههای نجات صداوسیما نیز همین است. در همین
رابطه، برای رسیدن به این مهم باید تراز مدیران صداوسیما از آنچه امروز وجود
دارد، ارتقا پیدا کند.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید
(1)
(2)
(3)
پی نوشت ها :
1) این قانون در قرآن بدین بیان آمده است: “اما ما
ینفع للناس فیمکث فی الارض: آنچه سود مردمان در آن است، در زمین می یابد.”
سوره رعد، آیه 18.
2) البته این سوء تعبیر در ایران محدود به عده ای ظاهربینان و قشریان بوده
است، و گرنه از دیرباز اهل معرفت در این سرزمین خیام را از بزرگان ذوق و
عرفان شناخته و شراب و شمع و شاهد را عین معنی دانسته اند، از جمله در دوره
های اخیر مرحوم کیوان قزوینی شرح عرفانی مبسوطی بر رباعیات خیام نگاشته و
ساحت او ر از آلودگی دنیاپرستان پاک گردانیده است؛ چنان که حکیم شارح نیز
بعد از این متذکر شده است.
3) Park, Austin Lipscomb, London 1917.
4) باید گفت که این نظر قدری مبالغه آمیز است؛ زیرا در ایران نیز معانی
رباعیات خیام مورد بحث بوده و غیر از اهل معرفت و آشنایان کوی طریقت که
پیوسته دریافت درستی از رباعیات خیام داشته و آنها را در پرتو اصطلاحات
رایج عارفانه تعبیر می کرده اند، دو دسته موافق و مخالف نیز وجود داشته اند
که هر دو به راه خطا رفته اند: یکی آنها که خیام را شاعری ملحد و منکر
الهیت و جاودانگی روح دانسته و او را طرد کرده اند و دسته دیگر نیز که به
همین ظاهر قناعت کرده اند، خیام را هم پیاله خود خوانده و خرابات مغان او
را که در آن نور خداست، با خراب آباد شیطانی و باده نفسانی که عین ظلمت
است، اشتباه گرفته اند و آنگاه به خیال این مشابهت، او را پیرو پیشوای خود
خوانده و ستایش کرده اند.
5) اپیکور فیلسوف یونانی و بنیانگذار فلسفه لذت در قرن سوم قبل از میلاد می
زیست و از طنز تلخ روزگار خود بیشتر عمر را در رنج و درد گذرانید. اپیکور
نیز در طلب لذات علمها و سعادت حقیقی بود و خلق را دعوت کرد که اگر به حق
دنبال لذت می روند لذات حقیقی را بجویند و لذت پایدار را که بدنبال
ناپایدار حاصل می شود بر لذتی ناپایدار که بدنبال آن رنج و اندوهی پایدار
می آید، ترجیح می دهند.
6) پیام این رباعی همان است که در غزلی از حافظ به همین صراحت و با حسن و جمالی دیگر آمده است:
برخیز ساقیا، قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می طلبی، ترک خواب کن
7) کلام حکیم، دو بیتی باباطاهر را به خاطر می آورد که:
غم عشق تو کی در هر سرآید
همایی که به هر بوم و درآید
ز عشقت سرفرازان کام یابند
که خور اول به کهساران برآید
8) شراب الستی همان باده عشق و معرفت و وجد و مستی حضور در ضیافت معشوق ازل
و شهود جمال مطلق است و کلمه الست از آیه زیر در سوره اعراف اتخاذ شده
است: “و اذا اخذنا من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست
بربکم قالوا بلی”. مضمون آیه این است که: که خداوند عالم وحدت جانهای
آدمیان را که شرف حضور داشتند مورد خطاب قرار داد و فرمود: آیا من پروردگار
شما نیستم؟ همه گفتند: چرا. یادآوری این عهد امت که جان آدمی را از وجد و
مستی لبریز می کند و تذکار همین عهد است که رسالت انبیا و اولیا و همه
شاعران و هنرمندان حقیقی است و در ادب عرفانی ما عموماً مقصود از شراب،
وصول به همین مقام است؛ چنان که حافظ فرمود:
خرم دل آن که همچو حافظ
جامی ز می الست گیرد
و مولانا جلال الدین سرود:
ما مست الستیم به یک جرعه چو منصور
اندیشه و پروای سردار نداریم
9) ساقیا، عشرت امروز به فردا مفکن
یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
10) من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟ (حافظ)
دستی زنید ای بیدلان، رقصی کنید ای صوفیان
زیرا کنون خو نقد شد، هم خلد و هم رضوان ما (دیوان شمس)
اتفاقا ما باید مراقب باشیم که بازی نخوریم و حواسمان باشد این توطئه ما را مورد هدف قرار ندهد. رفتار نیروهای انتظامی باید با مردم طوری باشد که باعث جلب اعتماد آنها شود. باید از دور که پلیس را میبینند، خوشحال شوند؛ نه اینکه اپلیکیشن «گرشاد» درست کنند یا روی «ویز» به یکدیگر هشدار دهند که مامور نزدیک شماست یا کجا گشت ارشاد است. فضا باید طوری باشد که مردم به مامور پناه ببرند. این همان نقطهای است که ما به هوشمندی و آگاهی و خردورزی نیاز داریم تا بتوانیم جامعه را حول یک محور برای وفاداری به حاکمیت و نظام و انسجام درونی مردم نگه داریم و حفظ کنیم.
اگر فضای جامعه دو قطبی شود، اگر کینهها و بغضها تشدید شود، اگر جامعه به دو بخش تقسیم شود که عدهای از طرف مقابل نفرت داشته باشند و موضع بگیرند، برای آینده جامعه خطرناک است و اصلا ربطی به نظام و حکومت ندارد. اگر مردم در خیابان به جای مهربانی، با خشم به یکدیگر نگاه کنند و از هم نفرت داشته باشند، جامعه دچار فروپاشی میشود. این کاری است که ما الان انجام میدهیم؛ کاری میکنیم آن کسی که چادری نیست، از فردی که چادری است بدش بیاید و برعکس. آن کسی که ریش دارد، نسبت به دیگران بداخلاقی کند و فضای ریا و نفاق ترویج شود. اثر روانی این برخورد بر روح افراد قابل چشمپوشی نیست.
آن کسی که این صحنه را دیده، آن بچهای که با مادرش خرید رفته و مامور گشت ارشاد مادرش را گرفته و در ون انداخته و صدای جیغ و فریاد مادرش را شنیده تا وقتی زنده است نگاهش نسبت به این مسائل چگونه خواهد بود؟ آزردگی و خشمی که پیدا میکند، چگونه خواهد بود؟
در فیلمهایهالیوودی دیدهاید برای تخریب اسلام دقیقا در آن صحنههایی که مربوط به خونریزی و جنایت و آدمکشی است، صدای اللهاکبر به گوش میرسد. دلیلش این است که از جهت روانی روی مخاطب تاثیر بگذارند و او از نوای اللهاکبر تا آخر عمر بدش بیاید و احساس کینه و نفرت پیدا کند. این کاری است که ما خودمان گاهی انجام میدهیم؛ یعنی کاری میکنیم که به اسم دین تمام میشود.
اگر حجاب یک مفهوم دینی نبود، اگر اسم دین روی جامعه ما نبود، اگر جمهوری اسلامی نظام دینی نبود، قضیه فرق داشت. ما با این کارها دین را منفور میکنیم. دقیقا مثل اتفاقی که در مورد درس عربی افتاد. طبق آمار درس عربی در حال حاضر منفورترین درس است. به ناشیگریمان در ارائه این درس و کیفیت آموزش کاری ندارم. این مسئله مربوط به دین و اعتقاد مردم است. نمیشود اسمش را قانون بگذاریم. این مسائل درباره چراغ قرمز و بستن کمربند ایمنی نیست که بگوییم قانون است و رعایت نشده است.
اینها به اسم دین اتفاق میافتند و قطعا اثر روانی سوء خود را روی افرادی که با این صحنهها مواجه میشوند، خواهند گذاشت؛ اما اولین اصل در تبلیغ دین این است: کاری کنید تصویری که از دین و دعوتکنندگان به آن و مدعیان دینداری در ذهن مخاطب نقش میبندد، مثبت، جذاب و دلنشین باشد و هر وقت به آن فکر میکند، آرامش پیدا کند. قرنها دینداری ما با تصویر آرامشبخشی از نماز، مناجات، مسجد و محرابش، کاشیفیروزهای، درخت سبز آمیخته بوده و این زیباییها و تصاویر دلنشین دین را برایمان حفظ و نگهداری کرده است. مسئلهای که من با نحوه برخورد گشت ارشاد دارم، کاملا از موضع دینی است. اتفاقا به عنوان یک روحانی و دیندار و کسی که دغدغه جذب مردم به سمت دین را دارد، از این نحوه برخورد آزرده هستم چون همه اینها به اسم دین تمام میشود، در حالی که این اصلا دین نیست. با صدای بلند باید فریاد بزنیم که این دین نیست!
شاید کسی فکر کند که خانوادههای مذهبی از این وضع راضی هستند و خانمهای چادری با این برخوردها موافقند، در حالی که بر عکس من بارها دیدهام که از قضا بیشترین اعتراض به این رفتارها را خانمهای محجبهای دارند که با آزادی و اختیار و از روی اعتقاد، چادر یا حجاب اسلامی غیرچادر مانند مانتو و روسری را انتخاب کردهاند. الان آنها در موضع ضعف قرار گرفتهاند و مردم به آنها چپچپ نگاه میکنند. این رفتارها باعث میشود دیگران تصور کنند آنها مجبور به رعایت حجاب هستند یا ریاکارانه رفتار میکنند یا دستشان با آنها در یک کاسه است و مثل همند. با این شرایط من دیگر نمیتوانم از دین حرف بزنم و مردم را به حجاب دعوت کنم. اتفاقا دغدغه و نگرانی من این است که کاش این رفتارها نبود، آنوقت میتوانستم به زنان و دختران بگویم بیایید حجاب داشته باشید ولی وقتی این رفتارها انجام میشود، اول از همه زبان من کوتاه و دست من بسته میشود و شرایط قبل از همه برای من سخت میشود.
اما نکته اصلی این است که رویکرد ما در نظام اسلامی اساسا تربیت انسان است؛ چیزهایی که علمای ما در حوزههای علمیه روحانیت سالهای سال در موردش حرف زده بودند، مردم را به هدایت و سعادت دعوت و پیام دین را مطرح میکرد. قرار بر این بود حاکمیت در اداره جامعه با رویکرد تربیتی وارد شود اما اتفاق تلخی که افتاد این بود که وقتی حاکمیت به دست روحانیت افتاد، به جای آن رویکرد تربیتی، رویکرد پلیسی در پیش گرفته شد؛ یعنی انگار تا دیروز قصد ما این نبود، حرفهای دیگری میزدیم، فکرهای دیگری داشتیم اما وقتی مشغول به کار شدیم دیدیم قصه فرق میکند؛ گویی اقتضائات و شرایط متفاوتی دارد. تفاوت دقیقا اینجاست؛ وقتی مادر یا پدری پول ندارد و از جلوی مغازهای رد میشود و بچهاش حسرت یک پیتزا، تکهای لباس یا اسباببازی را دارد و دست و پا میزند و گریه میکند و چیزی میخواهد، باعث میشود پدر و مادر اصلا شب خوابشان نبرد، در حالی که برای مغازهدار اصلا اهمیتی ندارد. او هر روز با کسانی مواجه است که پول ندارند و اگر قرار باشد هر شب برای آنها غصه بخورد و گریه کند، کاسبیاش نمیچرخد. پس مغازهدار یا صاحب مغازه یک موضع دارد و پدر و مادر موضع دیگر.
ما هم از دو منظر میتوانیم با مخاطب خود برخورد کنیم: یکی اینکه بگوییم قانون است، برخورد ناشایست داشته باشیم و افراد را از اعتقاد و دین و مذهب و نظام و روحانیت و انقلاب و رهبری و همه بیزار کنیم و فکر کنیم وظیفهمان را انجام دادهایم و باقی به ما ربطی ندارد. موضع دیگر مربوط به پدر و مادر این فرزندان است که به بچهها، جوانان و نسل آینده این جامعه تعهد دارند. در آن صورت شب نمیتوان خوابید. امیرالمومنین(ع) برای دختر یهودی که خلخال از پایش کندند، مینالد و میگرید و فریاد میزند. تازه این کار را سربازان حضرت نکردند، کار سربازان دشمن بود. نیروهای معاویه در شهر مرزی انبار، جایی بسیار دور، این کار را انجام دادند. تازه آن دختر را هم نکشتند، به او سیلی هم نزدند، کاری هم نکردند اما امیرالمومنین(ع) تا این اندازه ناراحت بود، چه برسد که این رفتار را ماموران خود حاکمیت در پایتخت انجام دهند. از قضا موضوع دردناک همین است که ما مدعی پیروی از مکتب اهل بیت(ع) هستیم. مدعی این هستیم که شیعهایم. اتفاقا در مکتب امیرالمومنین(ع)، امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) چیزی که نمیبینیم این رفتارهاست. ببینید امیرالمومنین(ع) با دشمنان خود چطور برخورد کرده، امام صادق(ع) با کسی که کافر بوده و اصلا به وجود خدا اعتقادی نداشته و در مسجد پیغمبر با امام صادق(ع) بحث میکرده، چه برخوردی داشته است. سیره اهل بیت(ع) را نگاه کنید. با دشمنان خودشان، با کسانی که به آنها ناسزا گفته بودند، چطور برخورد میکردند؟ حالا ما با شهروندان خودمان چطور برخورد میکنیم؟ توجیه هم میکنیم و اسم قانون روی آن میگذاریم. اتفاقا تفاوتهای اصلی مکتب اهل بیت(ع) با دیگران همین است.
مرحوم علامه عسکری کتابی به نام «معالم المدرستین» داشتند؛ یعنی ویژگیهای دو مدرسه، دو مکتب و دو دیدگاه متفاوت. جریان مقابل امیرالمومنین(ع) اهل بزن و بکوب و کشتن و بستن و درگیری و خشونت بود. اتفاقا اختلافشان با امیرالمومنین(ع) این بود که موضع او بسیار ملایم، بامحبت، نصیحتگر و خیرخواهانه بود و موضع خودشان برخورد تند و قانونی بود. با همین توجیه برخورد قانونی خانه امیرالمومنین(ع) را آتش زدند و حضرت زهرا(س) را آنطور مورد آزار قرار دادند و در همین درد و فقدان و غم، دختر پیامبر از دنیا رفت. آنها هم میگفتند رفتارشان قانونی است و امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) مقابل قانون ایستادهاند و با همین توجیه دست روی دختر پیغمبر بلند کردند. ما دقیقا به اسم قانون و با همین موضع با شهروند مسلمان خود رفتار ناشایست میکنیم. البته من طبیعتا به این اعتقاد ندارم که هیچ ضابطه قانونی نباید وجود داشته باشد، هیچکسی هم این را نمیگوید و هرکسی میپذیرد که در هر جامعهای یک نظام قانونی باید وجود داشته باشد اما اگر ما نتوانسته باشیم برای انسجام نظام قانونی یک اغنا و باورپذیری عمومی ایجاد کنیم، اگر نتوانسته باشیم این باور را در سطح جامعه ایجاد کنیم که مردم قانون را بپذیرند و به طور فراگیر نسبت به موضوعی قانع نباشند، آن قانون نمیتواند اجرا شود.
برای همین است که فرض بفرمایید اگر در یک خیابان چند فرعی پشت سر هم ورود ممنوع شده باشد، دیگر آن قانون حرمتی نخواهد شد. برای اینکه مردم مضطر میشوند و ناچارند از این خیابانها عبور کنند. اینجاست که نقش عقل معلوم میشود؛ اینکه شرایط عمومی جامعه سنجیده شود. برای مثال الان در جامعه ما داشتن دیش ماهواره از نظر قانونی جرم به حساب میآید اما بالای پشتبام بسیاری از خانهها هست. نیروهای انتظامی هم دیگر نتوانستند با آن برخورد کند. تناقض همینجا به وجود میآید که ما روز اول هوشمندانه و عاقلانه در قانونگذاری عمل نکردیم و شرایط واقعی جامعه را نسنجیدیم و نتوانستیم این اقناع را برای مردم ایجاد کنیم. حرمت قانون وقتی است که اگر تصویب، تعیین و اعلام شد، مردم نسبت به آن خاضع باشند، همه مردم آن را بپذیرند و قانع شوند که این قانون درست است. مردم نسبت به دستگیری دزد قانع هستند اما اگر ما قانونی گذاشتیم که حرمت خودش را از دست داد، اشتباه از ماست. همه مردم میپذیرند که اگر کسی فساد در جامعه منتشر کرد، یک خانمی با یک وضع بسیار افتضاح آمد و جامعه را بهم ریخت، با او برخورد شود؛ اما اگر با هر خانمی در خیابان برخورد زشت کردم، به بهانههای کوچک مزاحم زنان و دختران شدم، طبیعتا دیگر آن برخورد وجاهتش را از دست خواهد داد. اتفاقی که متاسفانه در جامعه ما افتاده این است که قانونگذاران، مسئولان اجرایی، قضایی و قانونی در نیروی انتظامی، قوه قضاییه و مراکز دیگر نتوانستند این اعتماد و همراهی و همدلی عمومی را در مردم نسبت به موضوع ایجاد کنند و به همین جهت متاسفانه میبینید که اجرای قانون دچار مشکل است.
در نهایت چارهای نیست جز اینکه ما بپذیریم اصل قانون درست است و در برابر اصل قانون همه خاضع باشند اما در مورد شکل اجرای قانون هوشمندانه و عاقلانه عمل بشود و فراموش نکنیم که رفتار دینی، رفتار محبتآمیز، آرام و با خیرخواهی است. بزرگان دین، علما، دانشمندان، روحانیون و چهرههای وارسته ما همیشه دین را با یک رویکرد پدرانه، محبتآمیز و خیرخواهانه تبلیغ میکردند. چهرههای درخشان ما در تبلیغ دین طوری رفتار کردند که مردم فداکاری و ایثار آنها را دیدند و باور کردند که آنها برای کمک به مردم از خودگذشتگی دارند. طبیعتا وقتی محبت، آغوش گشاده و پرمهر آنها را دیدند، بهشان روی آوردند، با آنها همدل و همراه شدند و به دین دلبستگی پیدا کردند؛ اما اگر رفتار ما به جای رفتار پدرانه روحانیت و مهرآمیز مبلغین دین، به رفتار پلیسی، خشمآلود و خشن تبدیل شد، طبیعی است که دیگر نمیتوانیم انتظار پذیرش، همدلی و همراهی را از سوی مردم داشته باشیم.
فرض کنید کسی
هم هشدار داده بود!
رسانه ها اعلام کرده اند که آنچه در هفته های گذشته روی داد بزرگترین سیل صد سال
اخیر بوده است.
اکنون با تخریب گسترده زندگی سیل زدگان خسارتهای سنگین به اموال و دارایی بسیاری از
هموطنان ما وارد شده و از سوی دیگر هزینه ای فراتر از تصور به بودجه کشور تحمیل شده
است.
تا ماهها بعد هزاران نفر آواره خواهند بود و تا چند سال بعد هم آثار این حوادث تلخ
برطرف نمی شود!
اکنون صادقانه به این پرسش جواب بدهید؛ واقعا اگر مثلا دو ماه قبل یک نفر نوشته بود
که باید به سرعت رودها لایروبی بشوند و موانع ایجاد شده در مسیر رودها برطرف گردند،
اصلا کسی کمترین اعتنایی می کرد؟
همه می دانیم که متأسفانه ما مردمی هستیم که نه تنها به هشدارها و پیش بینی ها توجه
نمی کنیم بلکه از کسانی که کام خوش خیالی ها و خوش بینی هایمان را تلخ کنند اصلا
خوشمان نمی آید.
هم مدیران و مسؤولان جامعه این طور هستند و هم شهروندان عادی، خلاصه در این ویژگی
همه مشترک هستیم که ارزش و اهمیتی برای نهیب بیدارباش کسانی که می توانند ما را از
حادثه ها باخبر سازند قائل نمی شویم.
تذکر و توصیه های کارشناسان آگاه و فهیم که نشانه ها را زودتر از مردم عادی تشخیص
می دهند و در هر رشته و حوزه ای خبره هستند می تواند جلوی بسیاری از خسارتهای سنگین
را بگیرد.
چنین کسانی شامه ای قوی تر دارند و چشم و گوشی تیز تر و از همین روی قبل از غرش سیل
صدایش را از نشانه ها می شنوند و پیش از زبانه کشیدن آتش یا ویران کردن زلزله بوی
حادثه را تشخیص می دهند و آمدنش را می بینند.
در مسایل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز کارشناسان عمیق و فهیم می توانند
پیش از روی دادن وقایع تلخ و حادثه های ویرانگر ما را از آن حوادث آگاه سازند و
میزان خسارت را بسیار کاهش دهند.
دریغ و درد که معمولا چنین تذکرها و توصیه هایی را به هیچ می گیریم و اعتنایی به
این گونه هشدارها نداریم.
راستی چرا حتما باید حادثه ای اتفاق بیافتد و خسارت های سنگین بر جای بگذارد تا ما
قدم به میدان بگذاریم و حاضر به اقدام بشویم؟ چه مردمی هستیم ما؟
(یادداشت روزنامه خراسان)
https://telegram.me/morzaeri
نوشته ها و گزیده های محمدرضا زائرى
ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ / ﻫﺮ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻏﻠﻂ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺑﺴﭙﺮﺩﻧﺪ / ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺳﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ؟
ﺭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ / ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﯿﺤﺎﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻧﺪﻧﺪ / ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍ ﺑﻮﺩ
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﯿﻢ ﺩﺭﯾﻐﺎ ... / ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
ﺍﯾﮑﺎﺵ ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ / ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺑﻮﺩ!
«ایرج میرزا»
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
دخترک هفت ، هشت ساله با نگرانی از مادرش پرسید : «مآ مآ ن! اگه فردا با روپوش آبی بمدرسه نرم ، رام نمیدن ... خود خانم ناظم گفته». مادر به فکر فرو رفت ، بعد انگار جرقه-ای تو کله-ش زد وُ با لبخند تلخی گفت : «شایدم بشه روپوشی برات خرید» ...
از اتاق پُرُو که بیرون اومدن ، دخترک روپوش آبی-ای تنش بود وَ بطرف در خروجی فروشگاه زنجیره-ای میرفتن. هنوز به در خروجی نرسیده بودن که خانمی با یونیفورم فروشگاه جلوی مادر بچه سبز شد وُ محکم مُچش رو گرفت. رنگ از روی مادر پرید وُ پرسید : «چی شده»؟ وَ در جواب شنید : «دُزدی ی ی»! ... وَ اشک از چشمهای دخترک جاری شد ... تو همین حال وُ هوا مَرد جوانی سر رسید وُ رو به مامور فروشگاه گفت : «خانوم شما روز اول-تونه»؟ زن جواب مثبت داد. مرد در حالیکه کارت اعتباری-شو کف دست اون میذاشت گفت : «بخاطر همینه که نمیدونید فروشگاه ما امروز به چند کودک دبستانی روپوش جایزه میده ، این خانوم کوچولو هم تازه قرعه بهش افتاده. شمام معلومه که خسته-اید وُ به استراحت احتیاج دارین. بفرمایید استراحت کنید»! ...
وَ تو اونوَر دنیا یک بیوه زن فقیر را که با دو کودک خردسالش از پایین شهر به فروشگاه زنجیره-ای آمده بود تا بعد از چند سال برای جگرگوشگانش کمی گوشت تهیه کند ؛ علیرغم التماس وُ زاریهای او به جرم دزدی بازداشت میشود وَ مدیر فروشگاه هم راضی به گذشت وُ رضایت نمیشود وَ مادری را جلوی چشم فرزندانش بازداشت میکنند وَ دخترکان خردسالش هم حتما راهی یتیمخانه میشوند ...
نوشته : عـبـــد عـا صـی
عموما وقتی دست کسی آتو، سوتی و یا رازی داشته باشیم که به اهلش نگفته باشیم، و یا کاری ناشایست را نتوانسته باشیم از فردی پنهان کنیم، لاجرم ممکن است توسط برخی افراد با پدیده ی "باج خواهی" مواجه شویم.
باج همان پول زوری است که باید داد. برخی از این باج ها ممکن است از نزدیکان ما مورد مطالبه قرار بگیرند، تا اینجای قضیه یک عرف معمول حاکم است، وجه و یا توصیه ای برای باج گیرنده او را ممکن است تا مدتی بیخیال ما کند تا مجدد کی مورد باج گیری قرارگیریم! خوب تاوان کار و ناکرده کاری را با هزینه به آدم نااهلش می پردازیم و با این موضوع کنار می آییم.
اما یک موضوع مهم و ظریفی این میانه ممکن است گریبان ما را بگیرد که جنسش از نوع "باجگیری عاطفی" خواهد بود، این موضوع عموما از سوی برادر و خواهر و نامزد و یا شاید همسرمان مورد طلب قرار گیرد، که باید مراقبت باشیم در دام چنین باجگیری خطرناکی نیفتیم. چرا که درمان این موضوع بسیار زمان بر و پر هزینه می باشد. با کمی مداقه معلوم می شود که باج گیرها در این مورد اصلا از شما آتو و یا موضوعی ندارند بلکه بواسطه ی شناخت روحیات و بعضا عدم کنترل بر رفتارها و یا حتی ضعف در قدرت "نه گفتن" به خواسته های دیگران، شما را به یک طعمه برای باجگیری خود تبدیل می کنند. در حقیقت شما یک ویژگی اخلاقی و رفتاری خاصی دارید که محل ورود باجگیران به حیطه ی عاطفی و روحی شما می شود. و این درحقیقت یک سوء استفاده از روان و زندگی شماست. ممکن است حتی سبق تصمیم نیز در این نوع باج گیری معمول نباشد و شخص سوءاستفاده کننده در لحظه تصمیم به عملیاتی نمودن خواست خود کند.
اگر بخواهیم برای بیشتر روشن شدن موضوع مثالهای ملموسی بزنیم، می توانیم به این جملات رد و بدل شده بین افراد مختلف توجه کنیم :
سوء استفاده از حس غرور و مردانگی شوهر، زن را وادار می کند برای رسیدن به خواسته ی خود، با گفتن : زندگی فلانی را ببین چقدر از ما راحت تر هستند، عواطف مرد را به منظور تن دادن به خواسته ی خود تحریک نماید. یا برعکس، مرد از حس تنها ماندن همسر خود خبر دارد و با گفتن: اگر این کار را نکنی برای خودم خانه ی دیگری می گیرم، زن را وادار به انجام اراده ی خود می کند. و از این دست مثالها در روابط فرزندان و والدین، نامزدها، خانواده ی آنها و حتی خواهر و برادرهای خودتان بسیار سراغ دارید. اینها دامی هستند که حتی ممکن است تا مدتها روح و ذهن و جسم شما را مبتلا و گرفتار کنند.
برای مبارزه با چنین ترفندهایی اولا لازم است، بدانید که چنین باج گیری هایی واقعا وجود دارد. عملا وقتی مشکل را شناسایی کنید و باور، عملا نیمی از راه درمان را رفته اید، همچنین نقاط مثبت و منفی روحی و عاطفی خود را خوب بشناسید و در معرفی خود با کنترل بیشتری نسبت به آنها اقدام نمایید، عملا خود شناسی نیمه ی متمم درمان است. در شناسایی افرادی که مستعد به باج گیری هستند دقت کنید و سعی کنید هر راز و یا ضعف خود را به آنها نگویید. یکی از ترفند های آنان، ایجاد حس گناه در شماست، پس سعی کنید بیخودی خود را متهم به گناه نکنید و اگر با چنین رویکردی مواجه شدید با صراحت هشدار بدهید. و کلید طلایی موضوع، پیروی از عقل و دوری از احساسات در تصمیم گیری هاست که شما را از چنین دام خطرناکی می رهاند.
* پژوهشگر و مدرس دانشگاه
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
اینا هَمَش بخاطر انتخاباته ...
برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید
گروه سیاسی_ رسانه ها: حجت
الاسلام محسن غرویان در روزنامه اعتماد نوشت :بعد از تجمعی که چندی پیش در
مدرسه فیضیه صورت گرفت و عدهای پلاکاردهایی را در مخالفت با دولت به دست
گرفتند اخیرا نیز تجمعی صورت گرفت که در جریان آن بیانیهای مغرضانه در
میان تجمعکنندگان توزیع شد.اولین نکتهای که لازم است در این راستا به آن
اشاره کنم این است که اگر قرار باشد، بیانیهای به حوزه علمیه نسبت داده
شود باید یک تاییدیهای از طرف مراجع یا شورای عالی حوزه یا مدیریت حوزه در
مورد آن صورت گرفته باشد وگرنه هر اتفاقی که در قم میافتد را نمیتوان به
حساب مراجع و حوزه علمیه قم گذاشت.نکته دیگر این است که اتفاقات اینچنینی
را از آن جهت نمیتوان متوجه حوزه علمیه قم دانست که مراجع نیز با این
رفتارها مخالف هستند و این مخالفتها را هم در جریان تجمع قبلی در مدرسه
فیضیه شاهد بودیم و هم در جریان تجمع اخیر، دیدیم که مراجع تقلید مانند آیتالله
مکارمشیرازی این رفتارها را تقبیح کردند.
بنابراین باید گفت این رفتارها نه از سوی حوزه علمیه قم که از سوی عده
قلیلی صورت میگیرد تا به نام حوزه علمیه قم تمام شود و مردم این مواضع را
مواضع حوزه علمیه بدانند درحالی که به هیچ عنوان این اقدامات مورد تایید
مراجع و علمای قم نیست. نکته دیگر پاسخ به این سوال است که هدف این افراد
از چنین رفتارهایی چیست؟ در این رابطه باید گفت ما در آستانه انتخابات مجلس
قرار داریم و گروههای سیاسی در تکاپوی آن هستند تا بتوانند کاندیداهای خود
را در انتخابات آینده به مجلس بفرستند. بنابراین رفتارهایی که امروز شاهد
آن هستیم، شروع تحرکات انتخاباتی است. از آنجا که قم پایگاه مرجعیت و دیانت
است و علما حضور پررنگی در این استان دارندبرخی گروهها تلاش میکنند،
رفتارهای خود را به نام حوزه علمیه قم در نظر افکار عمومی و مردم جلوه دهند.
درحالی که موضع حوزه علمیه آن چیزی نیست که در این تجمعات بیان میشود.
ناگفته نماند این تجمع اخیر هم برای حمایت از بیانیه رهبری بوده است و
کسانی هم که شرکت کردند با این هدف در این تجمع حاضر شدند اما متاسفانه عدهای
اقلیت از این موقعیتها برای اغراض سیاسی خود استفاده میکنند.
البته از این نکته هم نباید غافل ماند که اکثریت اعضای حوزه علمیه قم از
اساتید گرفته تا طلاب همه آگاه و به ویژه در زمینه مسائل کلان کشور و مسائل
سیاسی گوش به زنگ مراجع هستند و آنها نیز همواره در حمایت از دولت و حفظ
وحدت و آرامش صحبت کردهاند. با همه این تفاسیر این سوال مطرح میشود که
راهکار مقابله با این رفتارها چیست؟پاسخ این سوال را باید در شورای امنیت
ملی، قوه قضاییه، وزارت اطلاعات و...جستوجو کرد. به عبارت دیگر حوزه
علمیه همانطور که از نامش مشخص است، حوزه علمیه است و نه امنیه لذا اگر
قرار باشدبرخوردی صورت بگیرد یا مقابلهای شود باید این مقابله از طریق
نهادهایی که برقراری امنیت بر عهده آنهاست، پیگیری شود. مسلما حوزه علمیه
تنها میتواند در اعلام مواضع و دیدگاه موثر واقع شود و از آنجا که ابزار
اجرایی ندارد لذا تنها میتواند در زمینه درس و بحث وارد عمل شوند بنابراین
اندیشیدن به امنیت کشور و تامین آن وظیفه شورای امنیت ملی، وزارت اطلاعات،
وزارت کشور و... است.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالیکه پاهای برهنهاش را روی برف جابهجا میکرد تا شاید سرمای برفهای کف پیادهرو کمتر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه میکرد.
در نگاهش چیزی موج میزد، انگاری که با نگاهش، نداشتههاش رو از خدا طلب میکرد، انگاری با چشمهاش آرزو میکرد. خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالیکه یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.
خانم گفت: «آهای، آقا پسر!»
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق میزد وقتی آن خانم، کفشها را به او داد. پسرک با چشمهای خوشحالش و با صدای لرزان پرسید: «شما خدا هستید؟»
خانم گفت: «نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!» پسر گفت: «آها، میدانستم که با خدا نسبتی دارید!»
ایلنا: یک محقق علوم رفتاری گفت: پرخاشگری و مشاهده پرخاشگری از عوامل ایجاد ناکامی، یاس، ناامیدی و افزایش خشونت در سطح اجتماع است.
مصطفی فروتن در گفتوگو با ایلنا درباره علل و ریشههای بروز خشونت در جامعه گفت: زمانی که میخواهیم به انواع خشونت به ویژه خشونت اجتماعی بپردازیم؛ دو دسته از عوامل مورد توجه قرار میگیرند یک دسته عوامل فردی و دسته دیگر عوامل اجتماعی است که در حوزه عوامل فردی نحوه فرزندپروری و سبک زندگی را مدنظر است.
فروتن با بیان اینکه ورود به عصر صنعتی با تغییراتی در بافت و بدنه اجتماع همراه است، افزود: تنیدگیهایی که در سطح اجتماع ایجاد میشود؛ معمولاً حاکی از آن است که هریک از ما دارای زندگی متفاوتتری نسبت به گذشته هستیم.
افزایش مهاجرت از عوامل بروز خشونت در جامعه
این روانشناس در توضیح این مطلب افزود: امروزه بر میزان جمعیت افزوده شده، چنانکه در فضایی که قبلاً تنها 5 نفر زندگی میکردند, امروزه 50 نفر زندگی می کنند و این افزایش جمعیت یکی از دستاوردهای زندگی جمعی است. همچنین توده شدن منابع در یک شهر یا استان یا در جایی که شرایط کار یا روابط اجتماعی راحتتر قابل اجرا باشند، مهاجرت را به دنبال دارد.
وی خاطرنشان کرد: بعد از اتفاق افتادن مهاجرت شاهد تداخل فرهنگها و خردهفرهنگها خواهیم بود و زمانی که افرادی از گروههای مختلف با رویکردهای روانی – اجتماعی متفاوت در کنار یکدیگر قرار میگیرند، معمولاً نمیتوانند؛ حرف یکدیگر را به خوبی بفهمند و به همین دلیل ممکن است؛ نتوانند مسائل را حل کنند و در نتیجه به مشکل برمی خورند.
بروز رفتارهای پرخاشگرانهای بر اثر سوءمصرف مواد مخدر
فروتن با بیان اینکه سوءمصرف مواد مخدر و محرک از دیگر عوامل ایجاد خشونت در جامعه است، گفت: در گذشته صرفاً مواد مخدر وجود داشت و معتاد به فردی خمیده و ژولیده گفته میشد، اما این روزها با ورود مواد محرک صنعتی شاهد آن هستیم، افرادی که دارای سوءمصرف این مواد هستند؛ رفتارهای پرخاشگرانهای بروز میدهند که این مسئله تاثیر بسزایی در افزایش خشونت در جامعه دارد.
ناامیدی و خشونت در پی تبعیض و ناعدالتی
این محقق علوم رفتاری با اشاره به اینکه ناامیدیهای اجتماعی از دیگر عوامل اجتماعی بروز خشونت در جامعه است، عنوان کرد: این مقوله را میتوان در موقعیتهای فردی و اجتماعی تعبیر کرد؛ به عبارت دیگر وقتی فرد در اجتماع به تبعیضها توجه میکند، ناخودآگاه حس بیعدالتی مزمن در وجودش ریشه میدواند که این مسئله وی را به سمتی میبرد که فکر میکند، فردای من نیز چنین است و هرچه تلاش کنم به جایی نمیرسم. مصداق این قضیه آن است که در بحرانهای اجتماعی یا جشنهای ملی برخی از افراد از چنین فضاهایی سوءاستفاده کرده تا بتوانند فشار روانی خود را تخلیه کنند که این مسئله نیز بر خشونتها تاثیرگذار است.
بروز التهاب و اضطراب در افراد بر اثر کاهش منابع
وی ادامه داد: از طرف دیگر محدودیت منابع که به دنبال افزایش جمعیت رخ میدهد، انسان را به یاد بازی موزیک و صندلی میاندازد که در این بازی 5 نفر با 4 صندلی وجود دارند که با پایان یافتن موزیک نواخته شده در طول بازی هریک از افراد باید بر صندلی بنشینند و در پایان یک نفر بدون صندلی باقی خواهد ماند. التهاب و اضطراب موجود در بازیکنان شما را متوجه میکند که محدودیت منابع چه تبعاتی به دنبال خواهد داشت.
فروتن با تاکید بر اینکه امروزه با توجه به محدودیت منابع، بازی موزیک و صندلی در جامعه ایجاد شده است اظهار کرد: غرب گرایی نیز از مهمترین عواملی است که ترکیب جمعیت یا teamwork را از بین میبرد و اگر نخواهیم در این موارد مداخله کنیم، غربگرایی ما را به جایی میکشاند که هرکس فکر میکند تنها خودش مهم است و سایرین را تحت نگاهی اجتماعی نمیبیند.
وی اضافه کرد: افراد فردگرا نمیتوانند؛ زندگی شهروندی و زندگی در عصر صنعتی را تحمل کنند و در نتیجه نمیتوانند مسئولیتهای خود را بپذیرند که این موضوع باعث مداخلههای هیجانی و ایجاد خشونت در جامعه میشود.
عامل اصلی خشونت در جوامع، تحقیر و ناکامی است
این روانشناس با بیان اینکه بسیاری فقر و عوامل اقتصادی را زمینهساز خشونت میدانند، تصریح کرد: چنین موضوعی حقیقت ندارد و اگر قرار باشد؛ فقر را به عنوان عاملی برای تولید خشونت بدانیم لزوماً باید خشونت در کشورهای خیلی فقیر بسیار بالا باشد، در حالی که کشوری مثل هندوستان که جمعیت زیاد و فقر زیادی دارد شاخص خشونت آن به اندازه سایر کشورها بالا نیست.
فروتن تاکید کرد: عامل اصلی خشونت در جوامع معمولاً تحقیر و ناکامی است و زمانی که هر یک از ما احساس میکنیم به آنچه که باید نمیرسیم؛ خشونت رخ میدهد و معمولاً زمانی رفتار خشونت بار انجام میدهیم که احساس ناکامی میکنیم. خشونت محصول ناکامی است و در زوایای مختلف اتفاق میافتد.
وی با تاکید براینکه به لحاظ تیپشناسی شخصیتی و رفتار اجتماعی چهار سبک شخصیتی داریم، عنوان کرد: یک تیپ مربوط به شخص پرخاشگر مستقیم است. چنین فردی اگر احساس کند؛ حقی از وی ضایع یا ناکام شده است، فریاد میکشد و مبارزه و مجادله میکند. دسته دیگری از افراد به صورت منفعل عمل میکنند؛ یعنی فکر میکنند که کاری از دستشان بر نمیآید و تصمیم موقعیت شده و ظلمپذیر میشوند.
کمکاری و تخریب منابع؛ خشونت پنهان
فروتن اضافه کرد: گروه دیگری از تیپهای شخصیتی پرخاشگر منفعل هستند، یعنی افرادی که نمیتوانند از موقعیت خود دفاع کنند و به صورت غیرمستقیم خود را خالی میکنند؛ مانند کارمندی که در اداره خود از نظام نابرابر حقوقی رنج میبرد و با کمکاری، تمرد، تخریب منابع و... خشونت پنهان خود را نشان میدهد، اما تنها یک دسته از افراد هستند به صورت جراتمندانه و علمی با قضایا مواجه میشوند که متاسفانه تعدادشان بسیار کم است.
آلودگیهای زیستمحیطی از عوامل بروز خشونت
این محقق علوم رفتاری در ادامه برنقش آلودگیهای محیط در ترویج خشونت اشاره و اظهار کرد: با افزایش جمعیت و کاهش منابع، خشونت اتفاق میافتد. همچنین آلودگیهای صوتی، زیستمحیطی و آلودگی در هر زمینهای میتواند؛ عاملی برای تحریک باشد، یعنی آلودگیها عاملی تحریککننده و نه تعیینکننده در ایجاد خشونت هستند.
وی با بیان اینکه عامل خشونت افراد هستند و این پدیده در فرد متبلور میشود، گفت: بحثی در خصوص خشونت وجود دارد که براساس آن هیچ کس نمیتواند، دیگری را وادار به خشونت کند تا زمانی که خود فرد نخواهد؛ خشونت رخ نمی دهد، یعنی مادامی که من نخواهم هیچ کس نمیتواند من را به بروز رفتارهای پرخاشگرانه وادار کند.
ایجاد باورهای خشونتمحور ناشی از فرزندپروری غلط
فروتن با تاکید بر نقش عوامل غربی در بروز خشونت خاطرنشان کرد: افراد مهارتهای ارتباط موثر را بلد نیستند و اصلاً این موضوع را نیاموختهاند. از همین رو برای آموزش این مهارتها خانواده نقش بسزایی دارد و از طرفی فرزندپروری غلط و تعامل نامناسب اعضای خانواده با یکدیگر میتواند؛ سبب ترویج باورهای غلط در افراد شود.
وی اضافه کرد: ایجاد باورهای خشونتمحور در افراد باعث میشود که به عنوان مثال فرد فکر کند که حق گرفتنی است و هیچ کس حق او را نمیدهد یا مثلاً خشم، خشم میآورد و... چنین باورهای غلطی را ما به صورت مستقیم و غیرمستقیم به دیگران آموزش میدهیم که ماحصل آن ایجاد خشونت است.
وی عنوان کرد: برای رفع خشونت در جامعه باید مهندسی معکوس ایجاد آن را در نظر گرفت و همانطور که در ایجاد خشونت عوامل فردی و عوامل اجتماعی نقش دارند، در خصوص راهکارها نیز باید به این مسئله توجه کرد.
لزوم گسترش فضاهای اجتماعی مثبت و تعاملات سازنده
این محقق علوم رفتاری در ادامه افزود: یک راهکار وجود نگاه حاکمیتی به این معضل است که سیاستگذاران باید پاسخگوی آن بوده و با اقداماتی نظیر گسترش فضاهای اجتماعی مثبت و تعاملات سازنده در این خصوص گام برداشته و در قالب برنامههای گروهی و اجتماعی چنین برنامههایی از طرف ساختار سیاستگذاری تعریف شود.
خانوادهها به نقش کلیدی خانواده توجه نمیکنند
فروتن با بیان اینکه در خصوص حوزه فردی آنچه باید انجام شود؛ این است که خانوادهها بیاموزند و بیاموزانند، گفت: متاسفانه برخی از خانوادهها به نقش کلیدی خانواده توجه نمیکنند و فکر میکنند تمام مسئولیت متوجه دیگران بوده و تنها مسئولیت خود را زایش و تولید مثل میدانند که چنین تفکری اشتباه است.
فروتن با اظهار تاسف از اینکه برخی خانوادهها فکر میکنند با شیوه آموزشی پرخاشگرانه یا شیوه آموزشی استبدادی میتوانند فرزندان خود را از خطر و بلایا حفظ کنند، گفت: این اشتباهی بزرگ است که در خانوادهها اتفاق میافتد و ما آموزش مهارتهای درست در خانوادهها را به عنوان هسته مرکزی جامعه ضروری میدانیم و درخواست ما از خانواده ها این است که شیوههای درست را آموخته و به فرزندان خود بیاموزانند.
فروتن در خصوص اینکه چه اقداماتی برای کاهش خشونت در جامعه انجام شده است، گفت: سیاستگذاران در حال برنامهسازی دراین حوزه هستند و تولید برنامههای رسانهای، برگزاری دورههای آموزش سازمانی و کلاسهای آموزش شهروندی نمونهای از این سیاستها است.
وی ادامه داد: امروز شهرداری تهران نیز در این حوزه ورود پیدا کرده است و در حال انجام کارهای فنی از جمله برگزاری کلاسهای رایگان در این حوزه برای خانوادهها است. در مجموع دولت اقداماتی را در این راستا انجام داده و بیانصافی است اگر فکر کنیم؛ دولتمردان ما توجه یا تمایلی برای حل این معضل ندارند.
اقدامات کلیشهای از سوی سیاستگذاران برای کنترل خشونت
این روانشناس با بیان اینکه موازیکاری در این حوزه ایجاد مشکل کرده است، تاکید کرد: رفتارهای کلیشهای باعث میشود که برخی اقدامات انجام شده به نتیجه نرسند و اگرچه برگزاری کلاس و مهارتها اقدامی بسیار مثبت است، اما عدم برنامهسازیهای مناسب از سوی سیاستگذاران میتواند کار را به جایی برساند که تاثیر همه آموزشها از بین برود.
فروتن تصریح کرد: عدم ورود جدی و قاطع به نظام نابرابریهای اجتماعی از جمله مواردی است که میتواند نقش آموزش را کمرنگ کند؛ به بیان دیگر زمانی که به صورت شفاف ساختار سیاستگذار اعلام کند که با هرگونه تبعیض مقابله میکند و واقعاً هم این کار را انجام دهد، میتواند در ایجاد انگیزه و امید به آینده در افراد تاثیرگذار باشد.
فروتن اظهار امیدواری کرد که خانوادهها و سیاستگذاران در اقدامی همسو برای رفع معضل اجتماعی اقدام کنند زیرا پرخاشگری و مشاهده پرخاشگری از عوامل ایجاد ناکامی، یاس و ناامیدی و حتی افزایش خشونت در سطح اجتماع است.
اقدامات باید منسجم و کاربردی باشد
وی خاطرنشان کرد: برای حل این مسائل، سیاستگذاری لازم بوده و ضروری است؛ اقدامات در حال انجام را به صورت منسجمتر و کاربردیتر به لایههای مختلف جامعه تزریق کنند.
این روانشناس با تاکید بر نقش آموزش در کاهش رفتارهای خشونتبار گفت: تا زمانی که آموزش صرفاً در حد کلان باشد، فایدهای نخواهد داشت و علیرغم وجود آموزش همچنان رفتارهای پرخاشگرانه را بروز میدهند. لذا ضروری است؛ این مسئله در تمام ابعاد مورد توجه قرار گیرند. گاهی فراموش میکنیم که روابط ما برگرفته از مهارتهای کلامی و غیرکلامی است. گاهی ممکن است در کلام خشونت نداشته باشیم، اما در عمل خشونت نشان دهیم، بنابراین باید میان گفتهها و اعمال ما تناسب وجود داشته باشد.
برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید
اصلاحات نیوز؛ مجتبی ذوالنوری نماینده نزدیک به جبهه پایداری که نشان داده علاقه وافری دارد در صدر اخبار باشد صبح دیروز در مجلس شورای اسلامی برای استیضاح حسن روحانی رییس جمهور امضا جمع می کرد. امضاهایی که تعداد آن به ۱۰ عدد رسیده بود اما چندی بعد معلوم شد که این استیضاح راه به جایی نمیبرد بلکه تنها به شوی سیاسی می مانست برای آنکه به مردم اعلام کنند ما از وضعیت کنونی ناراضی هستیم و تقصیری در مشکلات بوجود آمده نداریم.
تا انتخابات مجلس یازدهم یک سال باقی است و همین موضوع سیاسی بودن این طرح را بیشتر می کند. بنابراین به نظر نمی رسد که هدف دلواپسان از این طرح حل مشکلات معیشتی مردم باشد و استیضاح روحانی با نگاهی به انتخابات ۹۸ و بیرون کردن حریف از زمین طراحی شده است.
نمایندگان در راهروهای مجلس از این طرح ابراز نا رضایتی می کردند و اغلب علاقه ای به صحبت در این خصوص نداشتند چون معتقد بودند که نباید این طرح را جدی گرفت. برخی نمایندگان هم اعلام می کردند که ذوالنوری با این اقدامات می خواهد بر روی آنتن باشد. مجتبی ذوالنوری طراح استیضاح روحانی دیروز دو بار در راهروی مجلس حاضر شد اما به سوالات خبرنگاران پاسخی نداد.
در همین خصوص مسعود پزشکیان نماینده تبریز و نایب رئیس اول مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با اعتمادآنلاین گفت: اگر بنا باشد استیضاح کنیم باید همه ما استیضاح شویم. در این مملکت همه ما به نسبت هایی در مشکلات سهیم و مقصر بودیم و هر کسی که بیشتر در تشدید اختلافات اقدام کرده سهم بیشتری در این مشکلات دارد.
او ادامه داد: وحدت، انسجام و همدلی می تواند از مملکت ما محافظت کند. هر تفکر و اندیشه ای که این تفکر و انسجام را بر هم بزند به هر اسمی که باشد آّب به آسیاب دشمن می ریزد. معمولا زمانیکه آدم کاری می کند لباس زیبایی بر تن حرفش می کند و سپس از آن دفاع می کند. هیچ خلافکاری، خلاف را بر اساس اینکه اشتباه است انجام نمی دهد بلکه ابتدا یک توجیه منطقی برای آن درست می کند و سپس خلاف را انجام می دهد و ما هم به همین شکل هستیم.
نایب رئیس مجلس تاکید کرد: نباید کاری کنیم که در این وضعیت اوضاع و اختلافاتمان بیشتر از این شود.
پزشکیان از هدف دنبال کنندگان استیضاح رییس جمهور اظهار بی اطلاعی کرد و گفت: استیضاح آقای روحانی هر هدفی که داشته باشد به نفع انقلاب نیست. مشکلاتی هم که در حال حاضر در کشور شاهد آن هستیم تقصیر دولت به تنهایی نیست. مگر ما در مجلس یا جاهای دیگر چه کاری انجام دادیم که بتوانیم از آن دفاع کنیم
او ادامه داد: اگر ما با هم همدل شویم و برای یک هدف روشن راه حل روشنی ارائه بدهیم و از آن پشتیبانی کنیم، مشکل حل می شود. گیردادن ساده ترین کاری است که می توان انجام داد.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید
سرپوش سیاسی - جواد امام در گفتوگو با ایلنا در خصوص شکایت سید محمد خاتمی از جواد کریمی قدوسی گفت: این شکایت به صحبتهایی است که آقای کریمی قدوسی کرده بود و تهمتهایی که به آقای خاتمی زدهاند، مربوط است. شکایت کردهایم اما هنوز نتیجهای حاصل نشده است.
وی در خصوص دو شکایت پیشین رییس دولت اصلاحات هم گفت: پیش از این هم دو شکایت از سردار نقدی و حسین شریعتمداری انجام شده است که هیچکدام از این دو شکایت هم به جایی نرسیده و مورد رسیدگی واقع نشده و منتج به نتیجه نشده است که بخواهم اعلام کنم.
وی ادامه داد: وکلا در حال پیگیری هستند اما نه وقتی تعیین شده و نه آقایان برای ارائه توضیحات احضار شدهاند.
امام همچنین در خصوص آخرین وضعیت دفتر سید محمد خاتمی گفت: ایشان همچنان در دفتر بنیاد باران مستقر هستند و دفتری برای انتقال آماده نشده است.
در همین راستا، روز یکشنبه سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سوالی در خصوص آخرین وضعیت پرونده شکایت سید محمد خاتمی که از سال ٨٨ مفتوح است، گفت: این پرونده به شعبه بازگشته و خیلی هم در دست دادستان نبوده است.
وی افزود: این پرونده یا در دست دادستان نبوده و یا مدتش کم بوده اما در جابجاییها اینکه عمدا یا سهوا بوده قدری زمان برده است که گفتیم پیگیری کنند.
سخنگوی قوه قضاییه یادآور شد: گاهی در جابجایی پرونده مغفول میماند و به نظرم بیشتر از حد متعارف این پرونده دنبال شده و آقای شریعتمداری هم گفته که دفاعیاتش آماده است.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
سرپوش سیاسی - ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی اصلاحطلب و از جمله جوانان انقلابی که در روزهای ابتدایی انقلاب در جریان تسخیر سفارت آمریکا در تهران نقش داشتهاند، حالا در تحلیل چهل سال گذشته انقلاب اسلامی میگوید، اشتباه کردیم که خوانشهای دموکراتیک از انقلاب را به نفع عدالتمحوری، کنار گذاشتیم.
شما از کسانی بودید که حداقل از روز ۱۳ آبان ۵۸ در بطن و متن تحولات سیاسی ایران نقش ایفاد کردید. یکی از کسانی هم هستید که نسبت به گذشته انتقادی برخورد میکنید. با جمع بندی انتقادهای خود نسبت به گذشته، برای آینده باید چهکار کنیم؟ چه چیزهایی لازم است و چه چیزهایی اساسا غیر قابل کتمان است و نمیشود تعارف کرد؟
بدون تعارف میگویم، با این که میگویند انقلاب چیزی بد و بهدرد نخور است، قرن بیستم، قرن انقلابهاست. قرن نوزدهم قرن انقلابهاست. بسیاری از دموکراسیها، بسیاری از کشورهایی که به استقلال رسیدند، بسیاری از نظامهای سیاسی که ما الان آنها لیبرال دموکراسی میدانیم، اینها با پشتوانه یک انقلاب به این نتیجه رسیدند. اگر انقلاب نبود، لیبرالیسم موفق نمیشد. اگر انقلاب نبود، دموکراسی به نتیجه نمیرسید. این که بگوییم انقلاب چیز بدی است، میتوانیم بگوییم انقلاب اسلامی چیز بدی است یا نیست. ولی نفس انقلاب و انرژی که انقلاب آزاد میکند، باعث میشود فرصتهای زیادی برای یک ملت فراهم شود. انقلاب ما هم همین خاصیت را داشت. انرژی زیادی را آزاد کرد و ۴۰ سال برای یک انقلاب، به نظر من خیلی زیاد نیست. کما این که انقلاب کبیر فرانسه، به رغم این که مشکلات زیادی داشت ولی الان به آن احترام میگذارند.
انقلابها در ذات خودشان، حکایت از این دارند که خودشان میآیند و خودشان متولد میشوند. با جنگ فرق دارد. در جنگ، آدمها نقشه میکشند. در انقلاب کسی نمیگوید من باید انقلاب کنم. انقلاب، از لحظهای انقلاب میشود که پیروز میشود. اگر آن لحظهای که باید پیروز شود، شکست بخورد، میشود شورش. نام هیچ انقلابی را نمیتوانیم انقلاب بگذاریم وقتی شکست خورده باشد. انقلابها این طور نیست که فرماندهی داشته باشند. ایران هم به نظرم انقلابی بود که اینطور نبود که اگر امام خمینی، روحانیت یا روشنفکران دینی یا نیروهای انقلابی میخواستند جلوی آن را بگیرند، میتوانستند بگیرند. بهمنی بود که میآمد. مهم این بود که چه کسی میتواند این انقلاب را هدایت کند و سوارش شود. امام خمینی این کار را کرد. انقلاب محصول مشترک مطالباتی است که روی هم انباشته شده است. انقلاب ایران، انقلابی نیست که بتوانیم به صراحت بگوییم دارای یک ایدئولوژی مشخص است. میتوانیم بگوییم دارایی رهبری است و این یک رهبری کاریزماست. ولی نمیتوانیم بگوییم دارای یک ایدئولوژی مشخص است و قرار بوده این کارها انجام شود.
علت انقلاب، ساختاری و تاریخی است
انقلابها محصول عوامل کوتاه مدت و دراز مدت هستند. مثل زلزله میمانند. بعضی موقعها حوادث کوچک، حوادث فوری، رخدادهای ساده باعث میشود یک انقلاب جلو میافتد. بعضی موقعها هم باعث میشود که عقب بیافتد. یعنی اگر بوعزیزی در تونس، خودش را آتش نمیزد نمیتوانیم بگوییم بهار عربی شکل نمیگرفت. ولی وقتی خودش را آتش زد اصلا فکر نمیکرد باعث شود بن علی سقوط کند، مبارک سقوط کند، رژیمهای عربی به تزلزل بیافتند.
اگر کارتر نبود و جایش نیکسون بود. نیکسون و کیسینجر، قطعا اجازه نمیدادند بحث حقوق بشر، شرایطی ایجاد کند که مثلا امام خمینی از عراق به فرانسه برود و از این فرصت استفاده کند. اما این تزلزل شاه و ناتوانی او در این که انقلاب را سرکوب کند، باعث شد انقلاب جلو برود. این که بگوییم حوادث کوتاه، مثلا این تزلزل شاه یا آمدن کارتر یا بحث حقوق بشر یا این که امام خمینی از عراق به فرانسه رفت، یا حوادث دیگر مانند زلزله طبس، مانند آتش سوزی سینما رکس، آیا اینها علت انقلاب هستند؟ اینها هیچ کدام علت انقلاب نیستند. علت انقلاب، ساختاری و تاریخی است. ضرورتی است که باعث میشود این حوادث کوچک روی هم انباشته شوند. آن ساختار که شکل میدهد، از چیزهایی درازمدت میآید. شاه و رضاشاه، پدر و پسر، نه آنقدر که خودشان فکر میکردند مستقل بودند، نه آنقدر که ما فکر میکردیم وابسته بودند. رضا شاه، درست است که با کمک انگلیسیها روی کار آمد، ولی دولت ملی تشکیل داد، امنیت ایجاد کرد، وحدت ارضی ایجاد کرد. ولی چون از آلمانیها حمایت میکرد، بعدا توسط مثلا نیروهای متفقین کنار گذاشته شد. شاه هم به رغم این که شاه جوان، شاه دموکرات مسلکی بود اما با کودتای ۲۸ مرداد در سال ۳۲ و نزدیک شدن به آمریکا و شائبه این که امریکا از او حمایت میکند، مشروعیت استقلالی خود را از دست دادند. حکومت پهلوی به گونهای ساختارمند، مشروعیتزدایی شد. غیر از فسادی که در دربار بود، غیر از نوچه پروری، آقازاده پروری، این چاکر مسلکی و نوکر صفتی که دوست داشتند سران صنایع، ارتشبدها، فرماندهان نظامی داشته باشند، اینها باعث شد که در روز بزنگاه، پشت شاه خالی شود و نتواند یک طبقه قدرتمندی به عنوان پایگاه اصلی شاه استفاده شود. هم نمایندگی آمریکا و هم از بین بردن جامعه مدنی، شاه را به یک دیکتاتور تبدیل کرد. اصلا مشروعیت لازم برای نمایندگی یک ملت از کف داده بود. بنابراین همه چیز روی هم جمع میشد.
نمیتوانستیم بگوییم کسی نقشه میکشد که من از بنیه شایعه سازی و دروغ پردازی استفاده کنم برای این که شاه را خراب کنم. این ساختار روانی جامعه که مشروعیت زدایی از شاه کرده بود، شرایطی ایجاد میکرد که تمام اشتباهات شاه روی هم جمع شود. جشنهای ۲۵۰۰ ساله، مگر شاه چقدر خرج کرد؟ ولی مردم میگفتند میلیاردها دلار خرج شد. در هر موردی این بود. در جبهه مقابلش، دنبال رهبری میگشتند که کاریزماتیک فقط و فقط بگوید شاه باید برود. هر کس دیگر، بهترین روشنفکران و تئوری پردازیها وقتی میگفتند مصالحه کنید جامعه آن را پس میزد. مهندس بازرگان، یدلله سحابی، آیت الله طالقانی، ولی به محض این که میگفتند میشود وارد مصالحه شد، آیت الله شریعتمداری، آیت الله گلپایگانی، میگفتند میشود به قانون اساسی برگشت. حتا بعضی از ملیون میگفتند حالا میتوانیم به شرایط ۲۸ مرداد برگردیم، وقتی این حرفها را میزدند، جامعه پس میزد. تودههای مردم دنبال کسی میرفتند که میگفتند عکسش در ماه دیده شده ولی راز قضیه این بود، که کسی را میخواستند که بتواند آنها را از آتش عبور دهد. کسی که سازش ناپذیر باشد. امام خمینی این خصلت را داشت. بنابراین امام خمینی به یک رهبر کاریزماتیک تبدیل شد. اگر امام خمینی قبلا میتوانست این کار را کند، ۱۵ خرداد ۴۲ این کار را کرده بود. این کار وقتی صورت میگیرد که توده مردم در ساختاری که مشروعیت زدایی شده است، آماده یک انقلاب میشوند.
جنبش چریکی مثل برف آب شد
جنبش چریکی که یک جنبش بسیار قدیسی بود، بسیار محترم بود، بهترین جوانهای مملکت را به دامن خودش گرفته بود و از انقلابهای آمریکای لاتین کدبرداری کرده بود و فکر میکرد اگر یک چریک به خیابان بیاید و اسلحه دست بگیرد، میتواند تودههای مردم را آزاد کند. متاسفانه جنبش چریکی مثل برف آب شد. هیچ پیامی نداشت. بهترین جوانهای مملکت به آنجا رسیدند که الان ۴۰ سال بعد از انقلاب، وقتی جنبش چریکی را نقد میکنید، یک جنبش رادیکالیسم، رمانتیسیزم حاکم بر جنبش چریکی مورد نقادی قرار میدهیم و میگوییم آنها نتوانستند با تودههای مردم رابطه برقرار کنند. اصلا ادبیات آنها، ادبیات تودههای مردم نبود، اما یک روحانی که ساده حرف میزد، از فولکلور مردم، از فرهنگ مردم، از شیعه، از معیارها و مفاهیم آنها حرف میزد، او به راحتی میتوانست نوار و اعلامیه با مردم رابطه برقرار کند.
میگفتند انقلاب کامل، یک انقلاب ضد امپریالیستی است. انقلابی است که ساختار سرمایه داری را بهم بریزد. ایران را از مدار جاذبه غرب خارج کند. این انقلاب کامل است. این که شاه برود و بتوانیم دولت موقت تشکیل دهیم، قانون اساسی تشکیل دهیم و یک دموکراسی قابل قبول جمهوری اسلامی تشکیل دهیم، این یک انقلاب ناقص است. این که تصور شود که انقلاب ۲۲ بهمن، بعد قابل تکامل است، ما باید انقلاب در انقلاب کنیم و بعد از این فرصت بنیادگراهایی استفاده کردند که بعد از آن گفتند اندیشههای لیبرالیستی، دموکراتها و گروههای مختلف باید از انقلاب حذف شوند. کم کم آقای طالقانی، آیت الله منتظری، آقای خاتمی، هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی. این دایره آنقدر تنگ شود، به اسم این که چون ما انقلابیتر هستیم و چون ما دنبال یک انقلاب کامل هستیم و در آن انقلاب کامل، یک شیعه ناب دوآتشه متولد میشود که میتواند ایران را امپراتوری شیعه کند و جهان تشیع را در مقابل جهان تسنن دارای قدرت کند. اصلا این هدف انقلاب نبوده است. این برداشتی است که بعدا روی انقلاب اضافه میشود. اینها دیدگاههایی است که بعدا به خورد انقلاب داده میشود. اینها نوعی عبور و انحراف از انقلاب است. انقلاب، همان چیزی بود که روز ۲۲ بهمن متولد شد. اگر فکر کنیم آن انقلاب، دارای تئوری بود و هدف آن تئوری این بود که دست به تسویهای بزند، گزینشها، محدود کردنها، رد صلاحیتها، همه اینها کم کم به هسته سختی برسد، به نظر من این تفکر غلطی است و ما را به انحراف میکشاند. راز قضیه هم همین بود.
امام خمینی رهبری بود که حرفهای خود را زده بود، دلش میخواست حکومتی برقرار کند، یک جمهوری مثل بقیه جمهوریها. نمیشود بگوییم امام خمینی دارای یک مکتب ایدئولوژیک چارچوبداری بود که آخر انقلاب را هم خوانده بود. نه، انقلاب همان چیزی بود که در دولت موقت بهوجود آمد. یادم است وقتی امام جمعه تهران که رابطه نزدیکی با امام داشت، برداشت خودش را راجع به ولایت فقیه گفت، امام خمینی جواب خیلی محکمی به او داد. وقتی کسی که نماز جمعه میخواند، رهبر انقلاب به او میگوید تو درکی از ولایت فقیه نداری، معلوم است که بحث ولایت فقیه و مکتب انقلابی که مورد نظر است، هیچ جا مکتوب نشده است. هیچ جا به عنوان یک ایدهآل نبوده که همه بخوانند. درست است، امام خمینی نظری راجع به ولایت فقیه داشتند. ولی اگر اول انقلاب، حزب جمهوری اسلامی شکل نگرفته بود، من مطمئن هستم که مجلس خبرگان شکل نمیگرفت، مجلس موسسان شکل میگرفت.
الان برای آینده باید چهکار کنیم؟ شما هم تبیین خوبی از انقلاب کردید، هم از آن چه بعد از انقلاب افتاده است. بعد از ۴۰ سال ما باید چهکار کنیم؟
ما باید ببینیم دچار چه مشکلی شدیم که انقلابی که دارای اهداف عالیه بوده، محصول مشترک بوده، در آن سنی و کرد و عرب و شیعه و همه زبانها و فرهنگی که در این کشور و این سرزمین زندگی میکنند از آن دفاع کردند، چرا الان احساس غریبی میکنند و فکر میکنند آن انقلاب صرف شیعی است که دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی است؟ چرا باید تصور کنند که آینده کشور متعلق به بنیادگرایی است که این بنیادگرایی، غرب ستیز است، در مقابل غرب میایستد، در مقابل مدرنیته میایستد. طبیعی است که این قابل قبول نیست. ۷-۸ میلیون ایرانی بیرون از مرزها هستند. تا گشایشی ایجاد میشود، مردم سرمایههای خود را بیرون میبرند. این خوب نیست. اگر قرار بود اینجا بهشت بسازیم، چرا برعکس نبوده است؟ چرا ایرانیان مقیم خارج به داخل برنمیگردند؟ چرا بقیه کشورها علاقهای ندارند که سرمایه خود را به ایران بیاورند؟ یکجای کار گیر کرده، یک جا دچار اشتباه شدیم.
نمیگویم ما باید انقلاب کنیم. یک حادثه نادر است. ولی معتقد هستم که باید اصلاحات اساسی و ساختاری انجام دهیم. بدون اصلاحات ساختاری، هر گونه رفرم، هرگونه بزک کردن، هر گونه اصلاحات با برد کوتاه، شرایطی را ایجاد میکند که اصل نمایندگی برای حکومت در ذهن مردم ضعیف جلوه میکند. وقتی ضعیف جلوه میکند، مردم سخنگوی خود را در حکومت نمیبینند. بنابراین راه میافتند در خیابان تا حق خود را بگیرند. کشاورز میگوید پشت به دشمن رو به میهن. از کارگر میشود این را انتظار داشت، از طبقه متوسط میشود این را انتظار داشت ولی کشاورزی که دارای یک فولکلوری است، دارای فرهنگی است که آب من اگر داده شده به بغلدستی، او نجات پیدا کند، این را صرف خیراتم میکنم، او میگوید چرا آب من باید به روستای دیگری که بیآب است داده شود؟ این بحثهایی که مطرح میشود، کارگرهایی که از خصوصیسازی ناراحت هستند، از حقوقشان، مالباختهها، معلمان، گروههای مختلف اجتماعی که اعتراض میکنند، به خصوص از دی ماه پارسال، تحولات اجتماعی انضمامی شده است.
حرف اصلی مردم این است که چرا منابع ما را صرف جای دیگر میکنید؟ اینها نشان میدهد که جامعه خیلی سئوال دارد که به آن پاسخ داده نشده است و خیلی از سیاستهایی که آن بالا تصمیم گرفته میشود، به نمایندگی از منافع مردم نیست. حداقل این تفاهم بین مردم وجود ندارد. شاید بگویید که بسیار خب، اعتراضهای پارسال، اعتراضهای سال ۹۶، بخش کوچکی از جامعه را شامل میشد، چون خیلی از مردم تماشاچی بودند، کنارخیابان ایستادند و وارد تظاهرات نشدند. بله، ولی خیلی از مردم هم جلوی اینها را نگرفتند و میگفتند حق با اینهاست.
مشروعیت حکومت باید ترمیم شود
این نشان میدهد که جامعه آبستن حوادثی است. بخشی از این برمیگردد به این که مشروعیت حکومت باید ترمیم شود. ترمیم شدن مشروعیت حکومت این است که نهادهایی که شرایطی ایجاد میکنند که حکومت، سخنگوی ملت باشد، نماینده ملت باشد، ملت راضی باشند که وقتی یک موشک به سوریه زده میشود. مردم که میگویم، نه همه مردم. بخشی از مردم هم هستند که اعتقاد دارند این حکومت. بنابراین هر تصمیمی که گرفت، مطاع است. اتفاقی که میافتد، این اختلافات و تضاد منافع داخل جامعه باعث میشود هزینه حکومتداری بالا رود.
جامعه فکر میکند اصلاحطلبان و اصولگراها دستشان در دست هم است. فکر میکنند این وضعیت فساد آمیز، فسادی که حاکم شده، همه مناسبات را مخدوش کرده، این محصول دزدی مشترک اصلاحطلبان و اصولگراهاست. من معتقد هستم هنوز اصلاحطلبان و اصولگراها و هنوز بخش مهمی از حاکمیت، قادر به بازسازی است. قادر است که شرایطی ایجاد کند که جامعه به او اعتماد کند. راه حلهای بسیار ساده، گاهی اوقات جواب میدهد. کما این که ۲۰ سال پیش اصلاحطلبان توانستند راه حلی بدهند و در مقابل شرایط بن بستی که احساس میشد، بالاخره شخصی مانند آقای خاتمی آمد. بعد که دوباره شرایط دچار بن بست شد، باز دیدیم میلیونها نفر پای صندوقهای رأی آمدند و به شخصی مانند حسن روحانی رأی دادند. بعد از ۴ سال که باز مشکلات اقتصادی بود ولی به خاطر این که برجام به نتیجه رسیده بود، مردم آمدند و به شعارهای او اعتماد کردند. در سال ۹۶ یعنی یک سال و نیم پیش، ۲۴ میلیون نفر به او رأی دادند. هنوز هم امکان بازسازی، امکان ایجاد شرایطی که مردم به بالاییها اعتماد کنند فراهم است.
آن انقلابی که ما از آن میآییم، به این معنا دارای انرژیای است که آن انرژی آزاد شده، هنوز به این مردم امید میدهد که به سیستمهای دیگر برنگردند.
شما بر این باور هستید که یک سری چیزها خراب شده، یک سری اتفاقهای ناگوار افتاده است. محصول توطئه هم نیست، محصول ناآگاهی است. عوارض انقلاب هم هست. سیستمی که تجربه حکومتداری نداشته است. اما الان نمیتوان حق انقلاب خواهی را انکار کرد. هر کس دلش میخواهد انقلاب کند و اگر میتواند بکند. اما از آن طرف، هنوز انقلاب اسلامی سال ۵۷ که جمهوری اسلامی براساس آن شکل گرفته، آنقدر انرژی و نیرو دارد که بتواند برای آینده اگر ارادهای وجود داشته باشد، زندگی خوشایندی برای ایرانیها ترسیم کند.
بلوا، شورش، جنگ، کودتا، جنبش، اینها برنامه میخواهد. آدم باید با عدهای بنشیند و نقشه بکشد. انقلاب، اینها نیست. انقلاب یک تحول است. انقلاب مشروطه هنوز انرژی دارد.
چرا صدا و سیما این قدر مشروعیت خودش را از دست داده است؟ به خاطر این که بخشی از سرمایه خودش را صرف تخریب انقلاب میکند. یعنی میخواهد خوانش و روایتی از انقلاب بدهد که خود گردانندگان صدا و سیما معتقد هستند. بعد میخواهد این را به جامعه بخوراند و افکار عمومی را به آن سمت اداره کند که بله، آبا و اجداد ما برای این انقلاب کردند که شما امروز اینطور چادر چاقچور بپوشید، مردان اینطور ریش داشته باشند، قیافه آنها شکل احمدینژاد باشد. زنانشان این شکلی باشند. اعتقاداتشان این شکلی باشد.
در این شرایط، با این خوانشی که به صورت کلیشهای و رسمی از انقلاب است، جوانها میگویند گور بابای انقلاب. انقلاب بد است. به نئولیبرالیسم پناه میبرند. به فلسفههایی که اساسا اینها را چرخ دندههای سرمایه داری میکند. ببینید در فرانسه چه اتفاقی میافتد. من از اقتصاد دولتی دفاع نمیکنم. من از هیچ سوسیالیسم دولتیای دفاع نمیکنم. ولی وقتی شما منابع نفتی و چاههای نفتی را به عنوان انفال در نظر میگیرید و در اختیار حکومت میگذارید، او هرطور میخواهد میفروشد، هرطور میخواهد نفت را صادر میکند، وارد میکند و از بالا، دلار را در جامعه پمپاژ میکند. چطور انتظار دارید که این مردم فکر کنند این حکومت نوکرشان است، این حکومت، نماینده آنهاست؟ حکومت باید از طرف مردم وکالت داشته باشد. تا مالکیت نفت به تودههای مردم برنگردد، صاحب سهام نشوند، نفت برای آنها باشد و پول نفت را خودشان کار کنند و از آن مالیات درآورند و مالیات را به دولت بدهند و دولت، از آن مالیات، موشک بسازد. تا زمانی که این چرخه برنگردد، ما نمیتوانیم از نیروهای نظامیمان سئوال کنیم. چرا باید یک نفر بتواند در ده وزارتخانه جابهجا شود؟
جامعه الان ایران، بسیار ثروتمند است
شما تحت هیچ عنوان، تحت هیچ ایدئولوژی حق ندارید به حریم شخصی افراد، حریم شخصی خانوادهها، گروهها، احزاب، به اندیشه و فکر او نفوذ کنید و او را بازخوانی و محاکمه کنید. اینها ارزشهایی بود که برای آن انقلاب کرده بودیم. اینها قابل بازگشت است، قابل دفاع است. همانطور که انقلاب کبیر فرانسه با گیوتین شناخته نشد، با خشونت شناخته نشد، درست است، پادشاه را برگرداندند و اعدامش کردند. درست است، در درونش بناپارتیسم درآمد، ولی بالاخره فرانسه قوام گرفت.
بالاخره این امنیتی که در کشور ایجاد شده است، شرایطی که بعد از انقلاب ایجاد شده است، دگرگونی اقتصادی، نوع نگرش. جامعه الان ایران، جامعه بسیار ثروتمندی است به لحاظ داشتن دانشمندان، تئوریسینها، روشنفکران، ادبیات، فرهنگ، هنر، سینما، موسیقی، مشروطه و انقلاب اسلامی، اینها سرمایههای ماست. خیلی از کشورهای منطقه دارای این سرمایه نیستند. این سرمایهها را که نمیتوانیم در بیابان بریزیم و از صفر شروع میکنیم. هیچ ملتی این کار را نمیکند. مگر میشود مشروطه را دفن کرد؟ مگر میشود انقلاب اسلامی را دفن کرد؟ همین انقلابی که ۴۰ سالگی آن را جشن میگیریم، مگر میشود دفنش کرد؟
الان بخشی از این مردم احساس میکنند دائما در یک نابرابری ساختاری حضور دارند. فقر باعث شورش نمیشود. اگر قرار بود بشود، بنگلادش تا الان دهها بار انقلاب شده بود. حس فقر است که مردم را به شورش وامیدارد. بی عدالتی است که مردم را به شورش و اعتراض وامیدارد. بنابراین، شرایط را باید به گونهای طراحی کنیم که از آن انقلابی که عدالتمحور بود، آزادی محور بود، آزادی و عدالت توامان ایجاد شود. بدون آزادی نمیتوان به عدالت رسید. بدون عدالت هم نمیشود به آزادی رسید. ولی قبول دارم که اشتباه کردیم. آن اشتباه این بود که بخشهایی که انقلاب را دموکراتیک میکرد، خوانشهای دموکراتیک از انقلاب را به نفع عدالت محوری، کنار گذاشتیم. این اشتباه بود. این باعث بزرگ شدن دولت شد.
سرپوش سیاسی - هر دم از این باغ بری میرسد! تلاش برای استیضاح پرحاشیه وزرا از سوی اعضای جبهه پایداری مجلس یکی پس از دیگری، در طول ماههای اخیر کافی نبود که این بار دلواپسان عزمشان را برای استیضاح روحانی جزم کرده اند. به عبارتی پس از اینکه تندروها نتوانستند در ششم شهریور ماه اخیر طرح سوال از رئیسجمهور را به مرحله استیضاح بکشانند اکنون یکبار دیگر توپخانهشان را برای پیشبرد اهداف خود پر کرده اند. این جریان با استفاده از حق نمایندگیشان در شرایطی که کشور با مشکلات بسیاری در داخل دست و پنجه نرم میکند و از سویی با فشار مخالفان خارجی نیز روبهروست به دنبال طومارنویسی برای استیضاح روحانی بودند که بنا به گفته برخی از نمایندههای مجلس، امضاها برای طرح استیضاح رئیسجمهور با ۱۴ محور اقتصادی به حد نصاب نرسید و در نتیجه تلاش مخالفان از جمله ذوالنور عضو جبهه پایداری برای استیضاح روحانی با ناکامیروبهرو شد. زیرا برخی از نمایندهها به ویژه قاسم میرزایی نکو عضو فراکسیون امید معتقد است که بخشی از مشکلات اقتصادی ناشی از عملکرد دولت و حل آن به عهده تیم اقتصادی است اما بخشی دیگر از این مشکلات تحت تاثیر تحریم و مسئولیتش مربوط به نهادهای غیر دولتی است از این رو، روحانی مقصر یک سوم مشکلات اقتصادی است بنابراین دلیلی برای استیضاح او در وضعیت کنونی وجود ندارد.
علاوه بر این، سهیلا جلودار زاده نماینده مجلس نیز بر این باور است که تنها روحانی باعث و بانی این وضعیت نبوده و پیگیری استیضاح رئیسجمهور از سوی بخشی از نمایندگان در شرایط کنونی به هیچ روی به صلاح نیست. زیرا اگر قرار به استیضاح بود این جریان باید قبلا رئیسجمهوری را که پدید آورنده وضعیت موجود است، استیضاح میکردند.
بازهم تلاش برای استیضاح روحانی
نامشان دلواپس است اما دریغ از آنکه حتی دمیمصلحت ملی را ارج بنهند. در این آشفته بازار، طرح استیضاح روحانی را کم داشتیم که آنهم به لطف دلواپسی تندروها از جمله ذوالنور عضو جبهه پایداری روز گذشته مورد پیگیری قرار گرفت اما قبل از اینکه به حد نصاب برسد با ناکامیروبهرو گردید. بر این اساس، رضا انصاری، عضو هیئت رئیسه فراکسیون امید مجلس درباره طرح استیضاح رئیسجمهور گفت: طرح به هیئت رئیسه نرفته و تعداد اندکی از نمایندگان از امضا کنندگان آن هستند. او طی گفت و گویی درباره خبر تلاش برخی نمایندگان برای طرح استیضاح رئیسجمهور گفت: این موضوع از جانب چند نماینده مطرح شده و پیگیر آن هستند.
طرح به هیئت رئیسه نرفته و تعداد اندکی از نمایندگان از امضا کنندگان آن هستند. این هیئت رئیسه فراکسیون امید مجلس همچنین افزود: آن طور که من شنیدهام آقای ذوالنور این موضوع را پیگیری میکنند.انصاری گفت: با توجه به شرایطی که در حال حاضر داریم و فشارهایی که دشمنان بر مردم میآورند، بیشتر از هر چیزی نیاز به اتحاد و انسجام داریم و استیضاح رئیس جمهور در این مقطع زمانی به هیچ عنوان به مصلحت نظام و کشور نیست. او تاکید کرد: برداشت بنده این است که در مجلس هم بیشتر همین نگاه حاکم است.
انصاری همچنین گفت: تا آنجا که من اطلاع دارم در خود فراکسیون ولایی هم روی این موضوع اتفاق نظر وجود ندارد و درون خود فراکسیون هم اختلاف نظرهایی در این موضوع است. علاوه بر این، سیدحسین نقوی حسینی سخنگوی فراکسیون ولایی درباره جمعآوری امضا برای طرح عدم کفایت و استیضاح رئیسجمهور در مجلس گفت: درصحن مطرح شده که جمعآوری امضا برای استیضاح رئیسجمهور در حال انجام است؛ من به عنوان سخنگوی فراکسیون نمایندگان ولایی اعلام میکنم که این اقدام به صورت شخصی انجام میشود و به هیچ عنوان فراکسیونی نیست. بر این اساس، گفتنی است طرح استیضاح و عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور را که توسط ذوالنوری نماینده قم و عضو جبهه پایداری دیروز دنبال شد، تنها ۹ نفر از نمایندگان امضا کردند.
اکنون، استیضاح برخلاف منافع ملی
نمایندههای اعضای جبهه پایداری که طی ماههای اخیر بیشترین رکورد را در استیضاح وزرا زدهاند دیروز با ۱۴ محور از جمله برخورد با بیکاری، سوءمدیریت در کنترل بازار ارز، وارد آمدن خسارت به منافع ملی و سوء مدیریت در کنترل قیمت کالا به دنبال استیضاح حسن روحانی رئیس دولت بودند که در نهایت این امضاها به حد نصاب نرسید و حتی بسیاری از نمایندههای مجلس با این طرح مخالفت کردند. زیرا این اعتقاد در میان برخی از نمایندهها و حتی فعالان سیاسی وجود دارد که تنها یک سوم مشکلات اقتصادی مربوط به دولت است.
بنابراین اگرچه نمیتوان مشکلات اقتصادی مربوط به دولت و عملکرد ضعیف تیم اقتصادی روحانی در قبال آن را انکار کرد اما در شرایط کنونی استیضاح به هیچ وجه به مصلحت نیست. عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب نیز نسبت به جمعآوری امضا برای استیضاح رئیسجمهور از سوی ذوالنور، نماینده قم نوشت:« در درک سیاسی نمایندگان اصولگرا همین بس که آنان را از استیضاح منصرف کردهاند حالا دنبال استیضاح رئیسجمهور رفته اند!»
استیضاح حق نماینده مجلس
چه بپذیریم و یا نپذیریم استیضاح حق نمایندههای مجلس حتی مخالفان دولت است اما در شرایطی که بنا بر توصیه مقامات کشورمان حتی استیضاح وزرای دولت نیز به مصلحت نیست استیضاح رئیسجمهور قطعا دیگر به هیچ وجه به صلاح منافع ملی نیست. آنهم در شرایطی که کشور با مشکلات داخلی و فشارهای خارجی روبهرو است استیضاح رئیسجمهور نه تنها گرهای از مشکلات سیاسی و اقتصادی باز نمیکند بلکه حتی به مراتب شرایط را پیچیده تر هم خواهد کرد. اگرچه وضعیت کنونی به گونهای است که نه تنها مخالفان دولت بلکه حتی برخی از اصلاحطلبان نیز خواستار بهبود اوضاع و تعیین تکلیف بسیاری از مسائل هستند تا گشایشی در امورایجاد شود. چراکه چند ماه اخیر، به دلایل مختلف به ویژه تغییر مواضع روحانی و اتخاذ رویکرد محافظهکارانه رئیسجمهور نسبت به برخی از مسائل، فاصله محسوس دولت با اصلاحطلبان و وضعیت اقتصادی؛ نوعی ناامیدی از دولت و اختلاف نظر در این جریان نسبت به حمایت و عدم حمایت از روحانی ایجاد کرده است. اما به هر روی، استیضاح رئیس دولت در شرایط کنونی نه تنها دردی دوا نمیکند بلکه حتی به کشور آسیب هم میرساند. با این همه در ادامه این مهم را با کارشناسان مورد بررسی قرار دادیم که آن را میخوانید.
استیضاح روحانی به سود مخالفان
سهیلا جلودارزاده نماینده مردم تهران در مجلس وعضو فراکسیون امید درباره پیگیری طرح استیضاح رئیسجمهور از سوی تندروها به آفتاب یزد گفت: نخست باید دید که آیا استیضاح وزرا طی ماههای گذشته منجر به بهبود شرایط گشته است که اکنون استیضاح رئیسجمهور کمکی به حل مسئله کند؟! پیگیری استیضاح رئیسجمهور از سوی تندروها در حالی است که این مسئله در شرایط کنونی به هیچ روی به صلاح نیست. او افزود: تنها روحانی باعث و بانی شرایط موجود نیست. در حالی که اگر قرار به استیضاح بود اصولگرایان باید قبلا رئیسجمهوری را که پدید آورنده وضعیت موجود است، استیضاح میکردند. زیرا او ریشه و عامل اصلی این وضعیت بود.
این نماینده مجلس ادامه داد: البته مخالفت با استیضاح رئیسجمهور به این مفهوم نیست که هیچ انتقادی متوجه او نباشد اما وقتی فردی در کشور مسئولیتی میپذیرد نباید او را تماما گناهکار شرایط موجود دانست. این چه روشی است که این گروه در پیش گرفتند؟ این روش به هیچ روی انسانی و اخلاقی نیست. جلودارزاده اظهار کرد: قانون به گونهای نیست که برخی از نمایندهها را استیضاح و یا برکنار کند. زیرا آنها در سالهای گذشته دست به اقداماتی زدهاند که کشور به دلیل حمایت این نمایندهها از رئیسجمهور سابق، امروز بیش از ۵۰ سال عقب افتاده است.
او اضافه کرد: فشار اصولگراها بر روی دولت به هر دلیلی که باشد اکنون به صلاح نیست. زیرا بهم ریختگی و آشفتگی سیاسی به نفع کشور نیست بلکه تنها مخالفان خارجی و آشفته طلبان از استیضاح روحانی سود میبرند. جلودار زاده در پایان گفت: در این شرایط قوه مقننه و مجریه باید از فرصت موجود در جهت خدمت و حل مشکلات و برداشتن باری از روی دوش مردم بهره ببرند. زیرا با استیضاح وزرای قبلی و روی کار آمدن مدیران جدید طی ماههای اخیر هیچ تغییری در وضعیت اقتصادی صورت نگرفت. وقتی بودجه محدود است و فروش نفت کاهش یافته و بهم ریختگی نیروهای انسانی در دولت وجود دارد چگونه میتوان کاری از پیش برد. حل مشکلات نیاز به زمان دارد.
مشکل دلواپسان قدرت است نه عملکرد روحانی
صادق زیباکلام تحلیلگر و استاد دانشگاه درباره پیگیری طرح استیضاح رئیسجمهور از سوی دلواپسان به آفتاب یزد گفت: آنها همواره به دنبال این مسئله بودند که بخش انتخابی نظام به عبارتی قوه مجریه را زیر را سوال ببرند. بنابراین از همان روزی که روحانی سکان قوه مجریه را در دست گرفت آنها ساز مخالفتشان را نسبت به دولت کوک کردند. در حالی که رویکرد روحانی نزدیک به اصولگرایان بود. اما این مسئله هم برای دلواپسان کافی نیست.
او افزود: زیرا این گروه به چیزی کمتر از قدرت اکتفا نمیکنند. در طول ۸ سالی که احمدی نژاد رئیسجمهور بود جریان اصولگرا عملا ستون فقرات دولت بود. حال آنکه در دولت روحانی این جریان کاری جز دردسازی و کارشکنی نکرده است. این فعال سیاسی ادامه داد: زیرا دلواپسان، احمدی نژاد را از خود میدانستند و در دولت نهم و دهم حضور پررنگی در قوه مجریه داشتند. بنابراین مشکل آنها قدرت است نه عملکرد روحانی. تفاوتی برای این گروه ندارد که عملکرد روحانی در حوزه اقتصادی و سایر مسائل چگونه بوده است. زیرا اساسا مشکلات اقتصادی برای آنها مطرح نیست.
زیباکلام اظهار کرد: اگر به راستی مشکل دلواپسان، مسائل اقتصادی باشد، مهمترین سوالی که برای این جناح باید مطرح باشد این است که اساسا چه میزان از اقتصاد کشور در دست قوه مجریه و روحانی است. حال آنکه آنها میدانند حل همه مشکلات اقتصادی در دست روحانی نیست و او تنها عهده دار بخشی از اقتصاد است. اما رفتار این گروه به گونهای است که اگر کسی نداند، تصور میکند همه اختیارات و قدرت در دست روحانی است. زیباکلام در پایان گفت: اتفاقا باید استیضاح روحانی مطرح شود و رئیسجمهور حقایقی را در جریان استیضاح علنی خود مطرح کند تا اساسا برای مردم روشن گردد چقدر از اختیارات و سیاستهای خرد و کلان نظام، خارج از حوزه قوه مجریه و بخش انتخابی است.