بسم الله الرحمن الرحیم
طنز جیبهای گـَل وُ گـشـاد ...
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
آدم
خودش یک جا نشسته ، اما فکرش هزار جا میره !!! زنم ازم
خواست که از نونوایی سرِ کوچه مون دوتا نون بخرم ...
یهو به یاد نون سرِ کوچه مون افتادم . هم وزنش کم شده
و هم قدش کوتاه !!! باز قدیما چهارتا مامور برای سرکشی
و یا به قول خودشون بازرسی به نونوایی ها می آمدند و
چونه های خمیر رو وزن می کردند .. حالا دیگه از این
سرکشی ها خبری نیست . میگن با پول و رشوه خریدنِشون
!!!! یعنی دهن شون رو بستند !!! خدار به دورکنه
ایشاالا ، دور ه ی آخرالزمونه !!! رشوه خوری و حق حساب
گرفتن یهو منو به یاد مرحوم عموجان انداخت . خدا رحمتش
کنه . توی این فن استاد قابلی بود . از خودش شنیدم که
می گفت بیشترِ ارباب رجوع ها رو توی پارکِ مقابل اداره
می بینه !!! می گفت اون جا راحت و به دور از چشم بد
خواهان اسکناس های رشوه یا شیرینی رو از دست مردم می
قاپید و میذاشت توی جیب شلوار گَل وگشادش !!!
گقتم شلوار گَل و گشاد یهویی یاد ِدهه ی شصت افتادم .
اون وقتا که شلوارهای چهار پیلی عقب و شیش پیلی جلو
مُد شده بود . اون وقتا که مدیرا و روسا با دوچرخه می
آمدند سرِکار و تمام هّم وغّم شون رسیدگی به مشکلات
ارباب رجوع بود . نه مثل حالا که با خودروی سیصد
چهارصد میلیونی از در عقبِ اداره یواشکی میان و میرن
!! تازه ارباب رچوع رو عینهون موی دماغ می بینند .....ایش
..... خاک بر سر شدیم .
یادش بخیر. اون وقتا کی جرات داشت توی اداره جات حرف
از رشوه بزنه !!!! وزیر نگو عین باقلوا ، نجیب، سر به
راه ، کار راه انداز . مثل فرشته ها بودند . خدا رحمت
شون کنه . خیلی هاشون رفتند جبهه و شهید شدند . خدا
عالمه با این گَندِ دماغا تومنی صَنّار توفیر داشتند .
نور به قبرشون بباره ایشالا !
گفتم دهه ی شصت یهو یادم افتاد که ..........
بهمن ماه سال هزار و سیصد و شصت ازدواج کردم . مراسم ِ
عروسیمون چه ساده و با صفا برگزار شد ؟ !! واسه ی
تامین مخارج ازدواجم ده هزار تومن قرض کردم . پول کیکِ
عروسی ما فقط هشتصد تومن شده بود و یک پیکان آلبالویی
رنگ مدل جوانان رو گُل زدیم و باهاش رفتیم دنبالِ عروس
. دهه ی شصت دهه ی زرشک پلو با مرغ بود . ماهم به
مهمون ها ، نهار زرشک پلو با مرغ دادیم .
گفتم زرشک یک دفعه به یاد شربت زرشک افتادم . تو گرمای
تابستون چه حالی می داد . خنک بود و مطبوع و دلچسب
......زرشک .....زرشک.....آی زرشک ......زررررررشک!
#فرهاد_بیژنی
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
خبرآنلاین
، وبلاگ رضا دانشمندی :
شیخ بهایی(ره) در رسالۀ منظوم «نانوحلوا» از داستانکِ
نمادینِ خاتونی گفته که به تعبیر امروز «آسیبدیدۀ
اجتماعی» (تنفروش) است.
بود در شهر هری، بیوه زنی / کهنه رندی، حیلهسازی، پُرفنی
نام او، «بیبی تمیز خالدار» / در نمازش بود رغبت بیشمار
او صبحها وضو میساخت و با همان وضو تا شب به نماز میایستاد، البته در این
میان، به مراجعان هم رسیدگی میکرد! (با وضوی صبح،
خفتن میگزارد / نامُرادان را بسی دادی مُراد ...)
سرانجام، رندی شگفتزده از او میپرسد:
گفت با او رندکی، کای نیک زن / حیرتی دارم، درین کار تو من
زین جنابتهای پیدرپی که هست / هیچ ناید در وضوی تو شکست؟!
روسریهای هواشده!
ماجرای
روسریهای هوا شده [به تعبیر علی مطهری] این پرسش
راپیش رو قرار میدهد که چرا کار به اینجا کشید؟ چرا
ترویج و دفاع از ارزشهای دینی (مانند حجاب) اثرگذار
نیست یا کماثر است؟ چرا با وجود تبلیغات گسترده رسانهای،
منابر، خطبای جمعه و جماعات و مناسک عبادی ... وضعیت
پوشش و حجاب چنین است؟ چرا دعوت به نیکی و صلاح، باور
نمیشود؟
چرا آخرین سنگر دفاع از حجاب، متن «قانون» شده است؟ و
چرا «رِند» در وضو و طهارتِ خاتون شک کرده است؟
بر
قیاس حکایت «نانوحلوا» میتوان پاسخ داد که «جنابتهای
پیدرپیِ» امروز، اخبار شوم بیعدالتیها، نابرابریها،
اختلاسها، ویژهخواریها، سهمخواهیها، طلبکاریها (از
سفر انقلاب)، معوقههای بانکی و ... است و پاکی و
طهارت دعوتکنندگان به نیکیها و ارزشها را مخدوش
کرده و مانع اثرگذاری سخن آنان شده است.
احتمالاً
شیخ بهایی هم میخواهد بگوید کسی تصوّر نکند که زندگیِ
مؤمنانه (چه در سطح خُرد و چه کلان) با هر رفتاری جمعپذیر
است. دینداری و سلوک دینمدارانه هم مُبطِلاتی دارد،
و در این بین، وظیفۀ منادیان دین سنگینتر است. به
بیان دیگر، نمیتوان مانند خاتونِ داستان، فریبکارانه
و یا شاید خودفریبانه، هم این و هم آن بود و اگر چنین
باشد کسی نماز را باور نمیکند.
جالب اینکه شیخ بهایی این داستان را «علی سبیل التمثیل» در بازگویی «ریا» (فیالریا
والتلبیس بالّذین هم اَعظم جنود ابلیس) آورده است که
احتمالاً بهما بگوید
سخن و ادعای ریایی، شنیده و پذیرفته نمیشود.
شایسته است منادیان نیکی نخست، انگشت اتهام را به سوی خود برگردانند و از خود
بیاغازند که چه کردهاند که چنین شده است و نمازشان نه
باور میشود و نه بارور و در کسی اثر نمیکند.
پوشش،
جزئی از یک کل است
از سوی
دیگر، شوربختانه مجموعۀ شرایط و ساختار اجتماعیِ ایرانِ
امروز به سودِ حجاب و تقویت آن نیست. با افزایش فاصلۀ
بلوغِ جنسی و بلوغِ اقتصادی و بالارفتن سن ازدواج، بیمیلی
جوانان به ازدواج و تشکیل خانواده، افزایش میزان جدایی
(چه عاطفی و چه رسمی/قانونی)، گسترش خانوادههای تک
نفره، جمعیت قابل ملاحظۀ افراد مجرد قطعی، رواج ازدواج
سفید(همباشی یا همبالینی)، خیانت و سایر آسیبهای
اجتماعی، بیتردید پوشش و حجاب هم دچار دگرگونی میشود
و نمیتواند بیتناسب با سایر بخشهای این نابسامانیِ
کلان باشد.
به بیان دیگر، چرا انتظار داریم از چنین شرایطی، میوۀ دیگری بچینیم؟ آیا سایر
پدیدههای مرتبط با پوشش در شرایط بههنجاری است که
حجاب در شرایط مناسبی باشد؟ بررسی مسالۀ پوشش و حجاب
جدای از سایر پارههای حیات جمعی انسانها نادرست است.
مدتهاست
حجاب کشف شده!
از تمام اینها
که بگذریم، مگر اینکه اکنون وجود دارد، «حجاب» است که
کسانی نگران کشف آن هستند!؟
بهنظر میرسد مدتهاست که دیگر حجاب، اجباری نیست.
ولی گویا این بار هوشمندانهتر رفتار میشود و قرار
نیست مانند اجباریشدنِ حجاب در نخستین سالهای پیروزی
انقلاب، زمان و تاریخ مشخصی برای کشف آن اعلام شود.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
من فرزند فقرم ...
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
در یکی از روزهای سرد ماه ژانویه و در یکی از محلات
فقیر نشین در شهر واشنگتن دی سی، صبح زود مردم آن
منطقه که اکثرا کارگران معدن و یا صاحب مشاغل سخت
بودند از خانه هایشان بیرون زدند تا یک روز پر از رنج
و مشقت دیگر را آغاز کنند.
زنان و مردانی که تفریح و لذت در زندگیشان نامفهوم بود
و به قول معروف آنها زندگی نمی کردند! بلکه به اجبار
زنده بودند، ریاضت می کشیدند تا نمیرند...
آن روز طبق معمول مردم بینوا در حالی که خیلی هایشان
کارگر روزمزد بودند، نمی دانستند آیا امشب هم با چند
دلار به خانه باز می گردند و یا باید با دستان خالی به
خانه های محقرانه شان بروند و شرمنده فرزندانشان شوند...
با این افکار خود را برای روزی مشقت بار آماده می
کردند که ناگهان! صدای ویولن زیبایی از گوشه یک خرابه
به گوش رسید...
آوای ویولن آنقدر زیبا و مسحور کننده بود که پای آن
مردم فقیر را از رفتن باز نگه داشت...
اکثرا آنها با اینکه می دانستند اگر دیر برسند جریمه
می شوند ولی بدون توجه به این مشکل در آن خرابه که
اندازه یک سالن اجرای کوچک بود جمع شدند.
حدود دو ساعت و نیم با گوش دادن به آن آهنگهای زیبا و
استثنایی اشک ریختند، خندیدند و به خاطراتشان فکر
کردند...
سرانجام نیز ویولونیست خیابانی که مردی سی و پنج ساله
بود کارش که تمام شد ویولن خود را برداشت و آماده رفتن
شد اما در میان تشویق بی امان مردم و همان حال و احوال
همه را به صف کرد و به همگی که حدود سیصد نفر بودند
مقدار پولی داد و سپس در حالیکه برای آنان بوسه می
فرستاد سوار تاکسی شد و آنجا را ترک کرد تا مردمان
فقیر از فردا این ماجرا را همچون افسانه ها به
دوستانشان بگویند...
اما در آن روز هیچکس نفهمید ویولونیست سی پنج ساله کسی
نیست جز جاشوا بل، یکی از بهترین موسیقی دانان جهان که
سه روز قبل بلیت کنسرتش هر کدام صد دلار به فروش رفته
بود...
فردای آن روز جاشوا به یکی از دوستانش که از این موضوع
با خبر شده بود گفت: من فرزند فقرم، آن روز وقتی در
اجرای کنسرت فقط مردم ثروتمند را دیدم از خودم خجالت
کشیدم که تهی دستان را از یاد برده ام به همین خاطر به
آن محله فقیر نشین رفتم و همان کنسرت دو ساعت و نیم را
تکرار کردم، بعد از آن هم وقتی متوجه شدم که اکثر آنها
به خاطر من باید جریمه شوند تمام پولی که از کنسرت
نصیبم شده بود را در میان آنها تقسیم کردم و چقدر هم
لذت بردم ...
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
یک عضو کمیسیون فرهنگی مجلس میگوید: این صداوسیما، صداوسیمای وقاحت است، وقتی مردم نان برای خوردن ندارند کارشناس سیما پیشنهاد ماساژ پای آقایان را با شیر میدهد.
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۵۰
محمدرضا زائری
:
بعد از اعتراض عمومی نسبت به رونمایی کشتی قرآن مطلا
در قم برخی بزرگواران نسبت به این موضوع واکنش نشان
داده و توضیحاتی منتشر کرده اند از این قبیل که این
اثر هنری کلا هفتاد کیلو وزن داشته و در ساخت آن کلا
صد و چهل گرم طلا به کار رفته است!
در ابتدا احساس نمیکردم این واکنشها پاسخی نیاز
داشته باشد و آن را نوعی تکمیل اطلاعات و توجیه حاشیهای
تلقی میکردم، اما پس از آن که برخی فضلای اهل عقل و
فهم این شرح و توضیح را بازنشر کردند دچار حیرت و
شگفتی جدی شدهام و دلم میخواهد با همین حیرت از آنان
بپرسم که واقعا متوجه نشدهاید یا دارید مزاح میفرمایید؟
مگر ایراد و اشکال این کار در میزان طلای مورد استفاده
در ساخت کشتی قرآنی بوده که توضیح میدهید میزان طلا
فلان قدر است و مگر بحث بر سر منبع تأمین مالی بوده که
شرح میدهید خود هنرمند صاحب اثر هزینه را تأمین کرده
است؟
مگر وقتی امیر مؤمنان به کارگزار خود نامهای عتاب
آمیز نوشت و از او به خاطر شرکت در مهمانی اشرافی
گلایه کرد بحث بر سر این بود که چند بشقاب بر سر سفره
بوده یا هزینه شام و ناهار از بیت المال تأمین شده؟
دوستان بزرگوار! آیا واقعا متوجه نیستید که اصل و اساس
این کار محل اشکال و ایراد است؟ این که بعد از سی و نه
سال انقلاب اسلامی -آن هم در شهر مقدس قم- کار به
افتتاح کشتی مطلا برسد دردناک و تأثر آفرین است و با
ماهیت آموزه های دینی و تفکر انقلابی تعارض دارد! مگر
بحث بر سر میزان طلا یا منبع تأمین مالی بوده است؟
این پاسخ ها و توجیه ها مثل این است که کسی پایش را به
سمت پدرش دراز کند و هنگامی که به خاطر بی احترامی
مورد انتقاد قرار گیرد پاسخ دهد من فقط پایم را هفتاد
سانتیمتر دراز کرده بودم نه هفتاد و سه سانتیمتر! یا
فرض کنید کسی که جیب دیگران را زده بگوید من فقط هفتاد
هزار تومان دزدیدم نه هفتاد و پنج هزار تومان!
بزرگواران! اشکال از تفکری است که حضور روحانیان و
معممین بزرگوار -چه رییس جمهوری و چه امام جمعه- را به
جای کوخ محرومان و کلبه خرابه مستضعفان در رونمایی
کشتی مطلا روا می داند و توجیه میکند!
بحث بر سر رفتار و کرداری نمادین است که قرآن کریم را
در ورق طلا یا صفحه نقره منحصر میسازد و ما را به نقش
و نگار دین سرگرم میکند، در همان حال که از عمل به
قرآن در صحنههای زندگی غافل هستیم.
مسأله غفلت از قرآن در عمل و مشغول شدن به آن در ظاهر
است و به دلیل همین نقش نمادین اگر مثلا این رونمایی
در موزه فلان مؤسسه هنری در اروپا و با حضور غیر
روحانیان از مسلمانان ساکن اروپا رخ میداد هیچکس
ایرادی نمی گرفت! اگر یک کت وشلواری کراواتی در "رم"
از آن رونمایی میکرد خیلی فرق داشت با رونمایی آن با
حضور یک عمامه به سر در "قم" و آن هم در شرایطی که
میلیونها نفر از مردم مسلمان و صاحبان همین قرآن به
خاطر چند میلیون تومان و چند صد هزار تومان گرفتار فقر
و فحشا هستند!
من البته کاملا به نیت و قصد هنرمند محترم صاحب اثر و
همه دوستان و همراهان او -که برخی را میشناسم و به
صدق نیت و تلاش و همت شان آگاهم- اطمینان دارم اما
بیایید بدبینانه قضاوت کنیم و از خود بپرسیم آیا امکان
ندارد روزی کسی بیاید و از جیب خودش هزینه کند تا ما
را به دست خود دچار حرکتها و رفتارهایی سازد که با
روح فرهنگ علوی و اساس رویکرد انقلابی منافات دارد؟
مگر در طول تاریخ شیعه و لااقل در تاریخ معاصر -از
دوره مرحوم آقاسید ابوالحسن اصفهانی تا کنون- کم بودهاند
افرادی که یا با نقشههای طراحی شده سفارت انگلیس یا
با نیات صادقانه فردی خواستهاند برای مرجعیت تقلید و
زعامت حوزه هدیهای بیاورند و عکسی بگیرند و ... و مگر
برای رنگ کردن دیوار حسینیه جماران به مرحوم امام راحل
کم اصرار کردند و مگر نبود یکی از مریدان و مقلدان
ثروتمند مرحوم شهید سیدمحمدباقر صدر که میخواست برای
ایشان از پول حلال خودش خانه بخرد اما هرچه کرد ایشان
نپذیرفت و تا زمان شهادت مستأجر باقی ماند؟
دوستان بزرگوار، به خدا بحث بر سر گرماژ طلای به کار
رفته در کشتی مطلا نیست، نگرانی از مسیری است که داریم
به نام دین و حوزه و انقلاب و روحانیت میرویم و درست
در تلخ ترین شرایط روزگار انقلاب و کشور مخاطب ما را
با روحانیتی روبرو ساخته که به خاطر سرقت یک گوسفند
حکم به قطع انگشتان دست میدهد و در رونمایی کشتی مطلا
شرکت میکند!
به خدا بحث جدی تر از صدوچهل گرم طلاست!
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
ای کاش نادرست باشد!
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
خبرآنلاین، وبلاگ دکتر مرتضی بهشتی، حقوقدان
- پژوهشگر ( 96/11/08 ) :
ناباورانه در خبرها دیدم که
وزارت کشور
در بررسی های خود از دلایل اغتشاشات اخیر کشور
اعلام داشته
است :
« هفتاد و
پنج در صد مردم ایران علیرغم عدم شرکت در موج اعتراضات
اخیر، برخورد همدلانه-ای با آن داشته-اند ».
خطربه عمق و جان کشور وارد شده است ، گرچه افراد بصیر پیش از این تذکراتی را
در این زمینه داده بودند لکن ساخته و پرداخته دشمن
خارجی تصور می-شد ولی این باراز زبان دولت شنیده می
شود که دل های بخش عظیمی از مردم آسیب دیده است، با
اغتشاش گران همدلی داشته اند!!!
انتظار
است ستادهای بحران ، از دلسوزان ایران زمین با هر
گرایشی گرد هم بیایند و بدون کمترین خود سانسوری دلایل
این رویکرد را موشکافی کنند و راههای درمان گسل بوجود
آمده و عوامل آن را به تحلیل بنشینند و برای یکبار هم
که شده انگشت اتهام را به سوی خودمان و سیاست های
داخلی و نوع برخورد با خواسته های عمومی مردم کشورمان
نشانه گیری کنیم و اگر نیاز به جراحی و اصلاح امور می
باشد بی درنگ آنرا بپذیریم و حتی اگر در ساختار و
آرمان های کشورمان ایرادی دیده می شود بدون واهمه و
شجاعانه و با حکمت به اصلاح آن اقدام شود که فرصتی
نمانده است.
بیاییم
ظاهر نمایی ، تملق ، خرافه گرایی ، کاریز ماتیک کردن
افراد غیر معصوم - هرچند دارای باطن پاک باشند - ، بی
عدالتی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ، تقسیم مردم به
خودی و غیر خودی ، نشنیدن صدای مردم ، برداشت محجورانه
از دین نورانی اسلام و تسری آن به چگونگی اداره کشور،
بی نیازی از مشورت با کارشناسان و خبرگان جامعه در
شعاع گسترده ایران زمین و ... را از کالبد و جان
کشورمان حذف کنیم و بر آشتی ملی و احترام به حقوق
شهروندی و درک واقعیت های جامعه و پاسخگو ساختن تمامی
مقامات حاکم برکشور در حوزه مسئولیت شان و مقابله جدی
با هر نوع فساد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی وهمراه شدن
با ملت را سرلوحه اداره کشور قراردهیم والا نه از تاک
نشان ماند ونه از تاک نشان.
همدلی اگر به همراهی تبدیل شود ، معلوم نیست بتوان آتش ناشی از بی کفایتی را
خاموش کرد ، می سوزد و خاکستر می شود هر آنچه که باید
برای آیندگان می ماند و بدان افتخار می کردیم.
فاصله
طبقاتی و تشکیل طبقه ممتاز و برخوردار و دارای ژن های
خوب و سرشار از هوش بالا و نشستن پای سفره انقلاب در
حالی که بسیاری از شایستگان ، دسترسی به این سفره
ندارند و می سوزند و می-سازند وصدایشان هم به جایی نمی
رسد ، بلایی شده است که اعتماد عمومی را کم رنگ کرده و
امکان جولان دادن یدخواهان سربلندی ایران عزیز را
فراهم کرده است.
بیدار شویم قبل از اینکه بیدارمان کنند.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
نقاش
مشهوری درحال اتمام نقاشی اش بود. آن نقاشی
بطورباورنکردنی زیبا بود و میبایست در مراسم ازدواج
شاهزاده خانمی نمایش داده میشد.
نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بود که
ناخودآگاه در حالیکه آن نقاشی را تحسین میکرد، چند قدم
به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن پشتش را نگاه
نکرد که یک قدم به لبه پرتگاه ساختمان بلندش فاصله
دارد.شخصی متوجه شد که نقاش چه میکند .میخواست فریاد
بزند،اما ممکن بود نقاش بر حسب ترس غافلگیر شود و یک
قدم به عقب برود و نابود شود،مرد به سرعت قلمویی
رابرداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد.نقاش که
این صحنه را دید باسرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن
مرد را بزند.اما آن مرد تمام جریان را که شاهدش بود را
برایش تعریف کرد که چگونه در حال سقوط بود.
براستی گاهی آینده مان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم،
اما گویا خالق هستی میبیند چه خطری در مقابل ماست و
نقاشی زیبای مارا خراب میکند.گاهی اوقات از آنچه زندگی
بر سرمان آورده ناراحت میشویم اما یک مطلب را هرگز
فراموش نکنیم:
"خالق هستی همیشه بهترین ها را برایمان مهیا کرده است.
عکس وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
«گر حُکم شود که مَست گیرند / در شهر هر آن که هست گیرند»؟؟؟
خیلی دغدغه داشتم که ببینم واقعیت این ماجرا چی بوده؛ طبق معمول، بعضی از پایگاههای مثلا خبری ، روایت تقریباٌ متفاوتی از ماجرا داشتند که به هر حال بسیار تأسف-انگیز بود ... بعد از کلی جستجو به این نتیجه رسیدم که خبر «خانه ملت» وَ اظهارات نماینده-ی جیرفت بیشتر از بقیه قابل قبول وَ اعتماد است ؛ اما اصل قضیه هنوز هم برایم ناراحت کننده وَ سرشار از سؤال بود ، ناخواسته یاد این بیت افتادم : «گر حُکم شود که مَست گیرند / در شهر هر آن که هست گیرند»؟؟؟ ... اگر مایلید که ماجرا را به نقل از «خانه ملت» بخوانید ، این هم لینک خبر :
عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
آیت
الله مرتضی مقتدایی نائب رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه
قم و
دبیر شورای عالی حوزه های علمیه سراسر کشور در گفتوگو
با ایسنا ، با بیان این که عصمت پیامبر(ص) و امامان(ع)،
از معتقدات شیعه است، گفت:
قول معصوم و فعل معصوم حجت است و انتقاد در این زمینه
مجاز نیست،
اما در عین
حال در یک حکومت اسلامی که امام عصر(عج) و امام معصوم
حاکم است، قطعا می شود نقد و انتقاد کرد.
دبیر شورای عالی حوزه های علمیه سراسر کشور، اضافه کرد:
در حکومت اسلامی خودمان هم که امروز وجود دارد، باید
نقد باشد تا ایرادات رفع شود؛ و بدانیم هر کسی غیر از
شخص معصوم قابل نقد است،
چون فقط معصومین هستند که قول و فعل شان مطابق با حکم
واقعی خداست و قابل نقد نیستند.
نائب رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با تشکر از توضیح رئیس جمهور بابت
سخنان شان در زمینه امکان نقد در زمان حکومت معصومین،
گفت: وقتی خود آقای روحانی توضیح می دهند که برداشت
های اشتباه از سخنان خود را قبول ندارم، باید پذیرفت؛
اما انتقاداتی که مطرح شده، اگر بر اساس این نظر باشد
که نقد حکومتی که امام زمان(عج) در آن حکومت می کند،
درست نیست و اشتباه است و شاید سیاسی کاری باشد.
مشروح گفت وگوی ایسنا با آیت الله مرتضی مقتدایی را در
ادامه بخوانید:
بعد از سخنان آقای دکتر حسن روحانی رئیس جمهور، در خصوص مجاز بودن نقد حکومت
در زمان معصومین(ع)، شاهد موضع گیری هایی از سوی برخی
مخالفان دولت بودیم، نظر حضرتعالی در این باره چیست و
آیا میان نقد خود معصوم با نقد حکومت معصوم، تفاوتی
وجود دارد؟
عصمت پیامبر(ص) و امامان(ع)، از معتقدات شیعه است؛ و هر شیعه ای به این
اعتقاد دارد که قول معصوم و فعل معصوم حجت است؛ یعنی
اگر معصوم، فرمایشی فرمود و مطلبی را فرمود و در موردی
اظهار نظری کرد، این فرمایش معصوم حجت الهی بوده و
مستند، و مطابق با حکم واقعه پروردگار است. همچنین اگر
معصوم عملی انجام داد، که می شود فعل معصوم، این فعل،
حجت الهی و مطابق است با حکم واقعی پروردگار و در
نتیجه خلاف نیست و انتقاد هم جایز نخواهد بود؛ برای
این که ما معتقدیم پیامبر(ص) و امامان(ع) معصوم هستند
و معصوم هم بر خلاف حکم الهی نه حرفی می زند و نه عملی
انجام می دهد؛ این برای قول معصوم و فعل معصوم.
اگر ما دیدیم که معصوم فرمایشی فرموده اند و نظر ما مطابق او نیست و مخالف
اوست، این جا ما وظیفه داریم نظر خودمان را اصلاح کنیم
و نظر خودمان را با نظر معصوم منطبق کنیم، نه این که
ایرادی کنیم و نقدی کنیم، چون نظر او مطابق با حکم
الهی است و نظر ما اگر مخالف است ما باید تطبیق دهیم
خودمان را با حکم الهی؛ یا این که اگر معصوم فعلی
انجام داد که نظر ما این طور نیست و فعل و عمل ما خلاف
آن است، نمی توانیم به او اعتراض کنیم بلکه باید فعل
خودمان را اصلاح کرده و منطبق کنیم با فعل معصوم؛ چون
فعل معصوم مطابق با حکم واقعی پروردگار است. این برای
قول و فعل معصوم است که هر کسی که اعتقاد به امامت
ایشان دارد، در مقابل باید تسلیم باشد.
و بودند بزرگان و شیعیانی که خدمت امام رسیدند و به معنای واقعی نسبت به
فرمایش امام تسلیم بودند. برای مثال آن عالم بزرگ و
راوی معروف و معتبر می آید خدمت امام صادق(ع) و می
بیند اناری جلوی امام(ع) است و عرض می کند یابن رسول
الله، اگر شما بفرمایید این انار، نصفش حلال و نصف
دیگرش حرام است، من هم همین عقیده را پیدا می کنم و می
گویم نصفش حلال و نصف دیگرش حرام است؛ یعنی این طور در
مقابل فرمایش امام تسلیم بودند.
اگر
کسی پیرو مذهب شیعه باشد، و در فکرش بحث انتقاد از قول
و فعل معصوم یا سؤال و شک و شبهه ای پیش آمد، باید چه
کند؟ چون فکر انسان ممکن است به این سمت هم کشیده شود؟
بله؛ افرادی هم بودند که یا اعتقاد به امامت نداشتند یا این که در مقام امامت
امام شک داشتند و از این رو اشکالات و ایراداتی می
گرفتند و یا به اصطلاح نقدی می کردند؛ امام(ع) هم
اجازه می دادند، که این ها نقدشان را مطرح کنند تا
برای شان رفع شبهه شود، و امام در مقابل توضیح دهند که
این مطلبی که شما می گویید یا این شبهه ای که مطرح می
کنید، خلاف واقع است و این درست نیست؛ عینا مثل این که
اجازه می دادند بیایند از امام سؤال کنند؛ می فرمود،
بیایید سؤالات تان مطرح کنید؛
سؤال که می کردند امام توضیح می دادند و جواب می دادند؛
نقد هم اگر می کردند، امام اجازه می دادند
برای این که رفع شبهه شود؛
نه از باب این که امام متوجه شود چه چیز درست است؛ نه؛
ایشان اجازه
نقد که می دادند برای این که بیایند شبهه شان را مطرح
کنند تا امام رفع شبهه کنند و حق را برای آنان مطرح
کنند؛ و اگر اجازه می دادند برای همین جهت بود؛ نه این
که نقد به آن ها وارد بوده، بلکه اجازه می دادند
نقدشان مطرح شود برای این که شبهه برطرف شود. برای رفع
آن چه در ذهن شان هست که این کار مطابق با واقع نیست،
تا امام، حکم الهی را برای شان بیان کنند.
مثل
همان مطلبی که در زمان رسول گرامی اسلام(ص) آن موقعی
که امیرالمؤمنین امام علی(ع) را در خم غدیر به منصب
امامت و خلافت خودشان منصوب کردند، آن شخص آمد خدمت
حضرت پیامبر(ص) (که البته برخی این نقل تاریخی را قبول
ندارند اما بر فرض صحت می گوییم)
آن شخص آمد
از پیامبر(ص) سؤال کرد که این کار شما از طرف خدا بود
یا از سوی خودتان؟ و پیامبر(ص) هم اجازه می دهند که او
بیاید و در جمع سؤال ش را مطرح کند تا در نهایت خود
پیامبر(ص) این شبهه را برطرف کنند؛ بنابر آن چه هست،
پیامبر(ص) جواب دادند «به خدای آسمان و زمین، این عملی
که انجام دادم، از طرف خدا بوده؛ یعنی حق را می خواستم
بیان کنم»؛ اگر اجازه نقد دادند، برای رفع شبهه بود و
حق واضح تر شود، به همین جهت اجازه صحبت می دادند.
حالا، اگر چنانچه کسی بخواهد بگوید نقد معصوم جایز است، این موضوع خلاف است؛
نقد معصوم، یعنی نقد حکم واقعی الهی و ایراد گرفتن به
حکم خدا، که درست نیست؛ اجازه نقد هم اگر می دادند به
این جهت بود که شبهه شان برطرف شود.
در ابتدای شروع گفت وگو نیز سؤال کردم که آیا میان نقد خود معصوم و نقد حکومت
معصوم که آقای رئیس جمهور دقیقا روی همین موضوع حکومت
در زمان معصومین اشاره داشتند، تفاوتی هست و آیا می
توان حکومت در زمان معصوم، یعنی حکومتی که حاکم آن
امام معصوم باشد، مانند حکومتی که برای دوران پس از
ظهور امام زمان(عج) متصور هستیم، نقد و انتقادی داشت و
ایرادات را مطرح کرد؟
بله.
در یک حکومت اسلامی که امام عصر(عج) و امام معصوم حاکم
است، در آن حکومت می شود نقد کرد؛ و قطعا می شود نقد
کرد؛ کما این که در زمان حکومت امیرالمؤمنین امام
علی(ع) می آمدند و به والی و استاندار حضرت ایراد می
کردند و می گفتند استاندار شما چنین و چنان کرد و
امیرالمؤمنین(ع) هم پس از بررسی، وقتی می فهمیدند کار
اشتباهی از سوی آن استاندار سر زده، او را عزل می
کردند؛ این نقدها پذیرفته می شد و بر طبق آن عمل می
کردند.
در
حکومت امام زمان(عج) هم، نقد امکان پذیر است؛ نقد
مسئولین و خدمتگذاران و کارگزاران نظام می شود، تا
اشکالات رفع شود اما بازهم نباید فراموش کنیم که نقد
خود معصوم جایز نیست،
چون فعل معصوم و قول معصوم، حجت و مطابق با حکم الهی
است که آن قابل نقد و ایراد نیست؛ اما در حکومت اسلامی،
و در همین حکومت اسلامی خودمان که امروز وجود دارد،
باید نقد باشد؛ نقد آموزنده و نقدی که حل مشکلات و رفع
نواقص شود، و اگر ایرادهایی در جاهایی هست، بتوانند
رفع کنند. بنابراین نقد بجا و نقد به مورد باید باشد،
چرا که آموزنده و اصلاح کننده است و البته نقد هر کسی
غیر از معصوم؛ چون فقط معصوم است که فعلش مطابق با حکم
واقعی خداست و قولش مطابق با حکم پروردگار، و آن قابل
نقد نیست، اما هر کسی غیر معصوم، قابل نقد است.
به نظر شما چرا با وجود این که آقای روحانی رئیس جمهور اصلا بحث انتقاد از
شخص معصوم را مطرح نکرده و گفته بودند در زمان حکومت
معصوم هم امکان نقد وجود دارد، مخالفان دولت، سخن رئیس
جمهور را به گونه ای متفاوت مطرح کرده و بر اساس همان
برداشت نادرست این قدر موضع گیری کردند؟
حالا اگر کلامی از شخص رئیس جمهور صادر شده و برداشت می شود که ایشان نقد
معصوم کرده، اما این که خود ایشان یکی دو روز بعد می
آید و می گوید که من این جمله که نقد معصوم مجاز است
را نگفتم و اگر چنین برداشتی هم می شود، برداشت صحیحی
نیست و برداشتی غلط از سخنان من است و مقصود من این
نبوده، قطعا باید این سخنان را پذیرفت و نباید این
موضوع را دنبال کرد؛ نمی شود گفت که نخیر، شما این را
گفتید و حتما هم اشتباه گفتید؛ چون واقعا صلاح نیست.
حضرت عالی نیز اشاره داشتید که نقد حکومت در زمان معصومین هم امکان پذیر است؛
اما کسانی که به بهانه این موضوع به مخالفت با دکتر
روحانی پرداختند، به احتمال زیاد به مستندات تاریخی از
جمله برخورد امام علی(ع) به عنوان حاکم جامعه اسلامی
با مردم و اجازه انتقاد دادن، آگاه بودند؛ اما با این
وجود مخالفت های خود را ابراز کردند؛
سؤال مشخص من این است که به نظر شما این انتقاداتی که
اخیرا مطرح شد، واقعا با دغدغه دین بود یا صرفا
انتقاداتی سیاسی؟
اشاره شد که در زمان حکومت امیرالمؤمنین(ع)، گاهی مردم می آمدند و از منصوبین
امام علی(ع) اعتراض و شکایت می کردند و حتی دارد که
گاهی امام علی(ع) آن استاندار را عزل می کردند. حساسیت
بیشتری که باید باشد روی بحث نقد کلام یا عمل معصوم و
در یک کلام نقد خود معصوم است که گفتیم مجاز نیست،
اما در حکومت معصوم و برای مثال حکومتی که امام
زمان(عج) حاکم بر آن حکومت است، انتقاد و نقد امکان
پذیر است؛ چرا که امام زمان(عج) نیز در زمان حکومت خود،
فرمانداران، استانداران، مسئولین و کارگزارانی در
حکومت خواهند داشت که نقد آن ها حتما جایز است.
بنابراین، انتقاداتی که مطرح شده، اگر بر اساس این نظر باشد که نقد حکومتی که
امام زمان(عج) در آن حکومت می کند، درست نیست و اشتباه
است و شاید سیاسی کاری باشد؛
مضاف بر این
که در آن طرف، خود آقای روحانی آمده و گفته که من قبول
دارم نقد خود معصوم جایز نیست و چنین حرفی نزدم و اگر
حتی از سخن من برداشت شده که گفتم نقد معصوم جایز است،
این برداشت را قبول ندارم و این برداشت اشتباهی بوده
است؛ قطعا باید این سخن رئیس جمهور را پذیرفت و روی آن
صحه گذاشت و تشکر هم کرد از این که شما این مطلب را
توضیح دادید؛ مطلب واضح و روشن است و ادامه دادنش به
مصلحت نیست.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
با همسری که مدام ایراد میگیرد چه کنیم؟
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
میگنا: زندگی
کردن با همسری که ظاهرا همیشه چیزی برای ایراد گرفتن
پیدا میکند خیلی سخت و دردناک است. شما باید بخاطر
سلامت روحی و هیجانیتان، راه هایی برای غلبه بر چنین
شرایطی پیدا کنید.
چرا همسرتان از شما ایراد میگیرد؟
اگر این را درک کنید که بیشتر انتقادها و عیب جوییهای
همسرتان ارتباط مستقیمی با شما ندارد، خیلی بهتر و
امیدوار کنندهتر خواهد بود، البته وقتی ایراد گیریهای
همسرتان معمولا مستقمیما شما را هدف میگیرند، باور
این موضوع سخت است. اما واقعیت این است که هر کسی که
ایرادها و عیبهای دیگران را پیدا میکند، پیش از آن
از دست خودش و زندگیاش ناراضی و ناراحت است. ممکن است
همسر شما والدینی منتقد داشته و یاد گرفته که به این
صورت ارتباط برقرار کند، یا شاید خشمی نهفته را با خود
حمل میکند یا از سالها پیش افسوس چیزی را در دل دارد.
اگر همسر شما آنقدر بالغ شده که بتواند در آینه به خود
نگاه کند و دلایل واقعی و پنهان خشمش را تائید کند،
زندگی مشترک شما خیلی بهتر تغییر خواهد کرد. اما اگر
چنین نیست، شما باید قبول کنید که نارضایتی و بهانه
جویی او اغلب ربطی به کارها و رفتارهای شما ندارد.
اگر شما هم دوروبرش نبودید، احتمالا یک نفر دیگر هم
همین حرفها را میشنید.
واکنشهایتان را هوشمندانه انتخاب کنید
معمولترین واکنش نسبت به انتقاد و بهانه جویی بین
همسران، جنگ و دعوا و جر و بحث است.
جر و بحث کردن
باعث میشود شرایط ناخوشایند ایراد گیریها تداوم
پیدا کند و وارد حاشیههای بیخود هم بشوید. به هر حال
چنین واکنشهایی فقط باعث تشدید تنش و ادمه پیدا کردن
آن بین شما و همسرتان خواهند شد. بهترین واکنش این است
که هیچ واکنشی نشان ندهید! یعنی ظاهرا به همسرتان گوش
بدهید اما همزمان خونسردی خود را حفظ کنید و نقد و
ایراد جویی او را بررسی نکنید.
البته منظور این نیست که کاملا ساکت بمانید و احتمالا
خشم همسرتان را برانگیخته کنید. مثلا او میگوید:
تو خانه را خوب تمیز و مرتب نمیکنی.
شما بگویید: ممکن است حق با تو باشد.
او میگوید: تو باید یک اتومبیل جدید بخری.
شما بگویید: روی این موضوع فکر میکنم.
او میگوید: آرزو داشتم تو بیشتر شبیه پدرم/ مادرم
بودی.
شما بگویید: من مقایسه کردن را دوست ندارم.
از احساسی که در این لحظه در شما برانگیخته شده، قدمی
به عقب بر دارید
البته کار سختی است که احساسات تند برانگیخته شده را
نادیده بگیرید، مخصوصا اگر منفی هم باشند. اما واکنش
نشان دادن و حرف زدن طبق آزاری که دیدهاید، احتمالا
فقط باعث میشود هر دوی شما درگیر لحظات دردناکی شوید
و نتوانید کمکی به همدیگر بکنید.
در مورد انتقادهای همسرتان، بی طرفانه فکر کنید
در موضع دفاع قرار گرفتن و شروع مبارزههای کلامی،
چالشهای جدیدی ایجاد میکند. اول ببینید نقدی که بر
شما وارد شده اصلا درست است یا نه، با خودتان روراست
باشید و شرایط را ارزیابی کنید. از خودتان بپرسید آیا
ممکن است تعمدا کاری کرده باشید که همسرتان را آزرده
کرده یا این احساس را به او داده که مورد بیاحترامی
شما قرار گرفته؟
برای خودتان حد و حدود تعیین کنید
اگر همه چیز را بررسی کردید و علتی برای رفتار بد
همسرتان پیدا نکردید، باید از جانب خودتان کاری بکنید.
همسر شما وظیفه دارد با شما با احترام و توجه رفتار
کند. تعیین کردن حد و حدودهای فردی که سالم و درست
هستند درست مانند ساختن حصاری محکم در اطراف خانهتان
است که از داشتههای با ارزشتان محافظت میکند. بخشی
از مراقبت فردی این است که به هیچکس اجازه ندهید به
اعتماد بنفس شما لطمه بزند و این درست همان جایی است
که مسئلهی حد و حدودهای فردی مطرح میشود.
حد و حدود مشخص کردن به این معنی نیست که دیگران را از
زندگی خود خارج کنید. بلکه فقط باید مشخص کنید اجازهی
چه رفتارهایی از دیگران را نسبت به خود میدهید تا
آسیب نبینید. اگر نسبت به حصاری که دور خود کشیدهاید
وفادار و جدی باشید، هر دوی شما یاد میگیرید که راه
سالمتری را برای زندگی برگزینید.
حدود شخصیتان را چگونه اعلام کنید؟
تعیین حد و حدود به طور شفاف کار سختی میتواند باشد
اما با تمرین کردن میتوانید آن را به خوبی یاد بگیرید.
جملاتتان با «من» شروع شود تا تمرکز روی خود شما
باقی بماند و اینگونه جلوه نکند که شما طرف مقابل را
متهم میکنید. تُن صدا و لحنتان ملایم باشد، اگر داد و فریاد کنید،
همسرتان فقط صدای هیجان شما را خواهد شنید و به چیزی
که میخواهید نمیرسید.
خوشبین باشید، تعیین حد و حدود فردی ممکن است در
ابتدا حس خوبی نداشته باشد اما چیز خوبی برای هر دوی
شماست.
. ممکن است همسرتان حرفهای شما را درک کند یا اینکه
با عصبانیت واکنش نشان بدهد. این وظیفهی شما نیست که
واکنش او را تعیین کنید، حساس باشید اما جدی و محکم
بمانید.
از مشاور و روانشناس کمک بخواهید
مشاوره میتواند منبع بسیار خوبی از حمایت برای هر کسی
باشد که شرایط سختی دارد.
یک جفت چشم و گوش دیگر میتواند
نگاه جدیدی به شما و همسرتان بدهد. حتی اگر همسرتان هم
موافق مراجعه به مشاور نباشد، شما خودتان میتوانید با
گفتگو و مشورت با کسی که ازدواج و مسائل آن را درک میکند
از راهکارهای او بهره ببرید. حتی اینکه فقط بدانید یک
نفر دیگر هست که مشکل شما را درک میکند و متوجه چالشهای
شماست به شما شجاعت و دلگرمی میدهد.
- ترجمه از هدی بانکی - برترین ها
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
خبرآنلاین ، محمد رضا زائری : چیزی در باره خطبه های نماز جمعه این هفته تهران نوشته ام و حالا دچار تردید شده ام که آیا باید عذرخواهی کنم؟ آیا شتابزده حکم کرده ام؟ آیا انصاف را فرونهاده ام؟
وقتی دارم کتاب می
خوانم ولی از خودم می
پرسم آیا باید
عذرخواهی کنم؟ وقتی
بر سر سفره می نشینم،
حتى وقتی نماز می
خوانم از خود می پرسم!
من از امامان جمعه به
طور کلی آزرده ام،
اما این چه ربطی به
آقای صدیقی دارد؟ من
از برخی موضعگیری های
آقای صدیقی دلخورم،
خوب این چه ربطی به
این خطبه خاص دارد؟
من از بخش های دیگر
همین خطبه گله مند
هستم، باشد اما این
چه ارتباطی با مضمون
کلی نقد من دارد؟
وقتی برای چندمین بار
می خوانم و می شنوم و
می اندیشم می بینم
وزن توصیف ایشان از
آشوب طلبان و اغتشاش
گران چنان نبود که من
نشان داده ام و هرچند
معتقدم باز هم
استفاده از این عبارت
در شرایط کنونی
حساسیت برانگیز بوده
و خوشایند نیست اما
پس از تماشای فایل
ویدئویی سخنان جناب
آقای صدیقی احساس می
کنم سیاق گفتار طبیعی
است و برداشت من
ناروا و نوشته من بی
انصافی و از این بابت
باید به صراحت از
ایشان عذرخواهی کنم.
گرچه برای جبران
قضاوت یکسویه خود بخش
های دیگر سخنان ایشان
را منتشر کردم اما
بسیاری از دوستان
مؤمن و انقلابی ام
این را کافی ندانسته
و از من خواسته اند
به صراحت عذرخواهی
کنم. راستش حتى اگر
حق با من بود باز هم
جانب همراهی این
دوستان را فرونمی
گذاشتم و در مقام
انتخاب بی تردید میان
جبهه ایمان و انقلاب
و حفظ شأن نفس خود
نظر این دوستان را
برمی گزیدم.
امروز دوستان منتقد
من از موضع دینداری و
شور انقلابی بر من می
تازند و من -گرچه از
برخی رفتارها و
گفتارها و بعضا توهین
هایشان آزرده ام- یک
تار موی ایشان را به
همه عالم نمی دهم.
به صراحت این
عذرخواهی را تکرار می
کنم تا خدای من نیز
بداند که در برابر
بندگان صالح او از
موری کمترم و برای
همراهی و همدلی با
باورهای انقلابی شان
از برداشتهای شخصی ام
می گذرم.
اگر انتقادی دارم که
همچنان خواهم داشت،
اگر تند و تیز می
نویسم، که همچنان
خواهم نوشت، اگر
اعتراض می کنم، که
همچنان خواهم کرد...
همه از موضع حرص بر
این ارزشها و برای
صیانت از این انقلاب
است.
آزردگی و آشفتگی من
از ظلم ها و دروغ ها
و نامردمی ها و
فسادها و ویژه خواری
هایی است که به نام
دین و به اسم انقلاب
روی می دهد و هر روز
هزار هزار از جوانان
مان را از اسلام و
نظام انقلابی مان
بیزار می کند.
برافروختن من از بی
دین شدن جماعتی است
که دیر یا زود پدران
و مادران همین جامعه
اند و اینک با رفتار
ما نه بی تفاوت و بی
دین، که ضد دین و
انقلاب هستند و قرار
است نسل آینده را
پرورش دهند.
برآشفتن من نه از دین
گریزی این نسل بلکه
از دین ستیزی شان است،
آن هم وقتی که امامان
جمعه امروز تهران
هیچکدام نخواهند بود
تا نتایج رویکرد
امروز خود را در
رفتار و کردار آنان
ببینند.
من از عملکرد مسؤولان
در برابر مردم شکایت
دارم، از کارنامه قوه
قضاییه شرمسارم، از
ادبیات حاکمیت در
برابر مردم معترض
دلگیرم، از خبر مرگ
مشکوک چندجوان در
بازداشتگاهها و بی
اعتنایی همین جبهه
انقلاب و ایمان به
چنین خبری حیرت زده
ام، از رویدادهای
ماهها و سالهای آینده
که نتیجه طبیعی غفلت
های امروز ماست وحشت
دارم، اما همه اینها
لحن آن یادداشت مرا
توجیه نمی کند.
این است که فکر می
کنم باید از آقای
صدیقی عذرخواهی کنم و
می دانم ایشان با
سینه ای گشاده و رویی
گشوده چون گذشته این
اعتذار را خواهند
پذیرفت.
نامه م.ر. زائری به آقای صدیقی؛ میشود فقط روضه بخوانید؟
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
حجت الاسلام محمدرضا زائری نوشت: نمی دانم روزگار چه رسمی دارد برای ناکام کردن پیاپی ما که هر روز چیزی از دلبستگیها و دلخوشی هایمان میستاند؟ یک روز اعتمادمان به این دانشمند نکته سنج و فرزانه با سخنان نسنجیده و بی حسابش به باد میرود و روزی دیگر باورمان به صداقت آن استاد دنیاگریز با افشای زدوبندهای پشت پرده اش با اصحاب قدرت رنگ میبازد! حالا هم نوبت حاج آقای صدیقی است که با ادبیات تلخ و تأسف انگیز "آشغال" در وصف برخی معترضان ناآرامیهای اخیر کشور باعث نگرانی و تأسف ما بشوند و ناکاممان سازند. نمی دانم چه دلیلی دارد موضوعی را که ظاهرا پایان یافته و رهبر انقلاب هم حرف آخر را در باره آن زدهاند دوباره درتریبون نماز جمعه مطرح کنند و جایی که قرار است بلندگوی وحدت و آرامش یا محراب امیدبخشی و معنویت باشد به چالشهای اختلاف برانگیز سیاسی بیالایند؟
نمی دانم چه دلیلی دارد حاج آقای صدیقی که با روضه خوانیها و گریههای خویش در شیرینترین لحظات توسل و توجه معنوی بسیاری از شهروندان تهرانی سهیم بودهاند به چنین موضوعی وارد شوند و با عبارتها و کلماتی عجیب خاطره "خس و خاشاک" را زنده کنند؟ نمی دانم حالا که بزرگان مصلحت نمیدانند ائمه و خطبای مهمترین نماز جمعه کشور را تغییر دهند و چهرههای جوان و آگاه و دقیق و جوان پسند و مناسب وشایسته را منصوب نمایند، چرا خود همین آقایان جنتی و موحدی کرمانی و صدیقی و خاتمی قدری حواسشان را جمع نمیکنند تا آبروی روحانیت و حوزه و مرجعیت و نظام و انقلاب و رهبری باشند؟
چرا آقایان متوجه نیستند که بیرون از اتاقهای دربسته و پشت دیوارهای محافظان شان هم مردمی هستند؟ چرا آقایان نمیدانند که جز تحلیلهای بولتن سیاسی رسمی و محدودشان چیزهایی در متن جامعه جاری است؟ چرا آقایان نمیفهمند که کلمه به کلمه و جمله به جمله شان در این روزگار توسط رسانههای جدید و شبکههای اجتماعی در فضای مجازی میگردد و شنیده یا خوانده میشود؟ آیا تحریک کردن عواطف بخشی از جامعه با عباراتی مثل "یک مشت آشغال" صواب است؟ آیا انگشت کردن در زخمی که همه -حتى رهبر انقلاب در سخنان اخیرشان- برای التیام آن میکوشند رواست؟
آیا لگد زدن بر پیکر زخم دیده مردمی که سراسر اعتراض و دلخوری و آزردگی و درد هستند انصاف است؟ اگر مردم امروز سخنی نمیگویند و حرفی نمیزنند و به میدان نمیریزند و فریاد نمیکشند فقط از آن روست که نمیخواهند آبی به آسیاب دشمن بریزند و به خاطر آن است که راضی نیستند آتش بیار معرکهترامپ و نتانیاهو باشند! آقایان، تو را به خدا به هوش بیایید و تو را به خدا گوش کنید! این مردم درد دارند و عقدههای بسیار در گلو نگه داشته اند! چرا نباید عالمان دین اینجا هم چون همه جای جغرافیای این سامان در کنار مردم باشند و اکنون هم چون همیشهی تاریخ این قوم با درد و داغشان هم ناله گردند؟
چرا نباید روحانیان به سنت تاریخی مراجع تقلید و بزرگان حوزه در کنار مردم باشند و برای دردهایشان فریاد و بانگ و پرچم و بارو شوند؟ چرا نباید عمامه به سرها و آخوندها پیش و بیش از هر کسی از ظلم و تبعیض و فساد و رانتخواری فریاد بزنند و برای مبارزه با سودجویانی که نام دین و انقلاب را به لجن کشیدهاند سینه سپر کنند؟ چرا نباید برای حفظ آرمانهای انقلاب و برای صیانت از حیثیت رهبری همچنان روحانیت اصیل ما انقلابی بمانند و انقلابی رفتار کنند؟ آقای صدیقی عزیز! چرا خاطرههای شیرین ما را خراب میکنید؟ حاج آقای صدیقی عزیز! تو را به خدا فقط روضه بخوانید! آقایان، باور کنید دلمان برای نماز جمعه تنگ شده، ما هم حق داریم به نماز جمعه بیاییم! خواهش میکنم نماز جمعه را از ما نگیرید!
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
برخی
اوقات شما کلماتی را به زبان می آورید که دل عشق
زندگی-تان را می شکند. اگر دوست دارید بدانید که چه
حرف ها و رفتارهایی بیش از همه موجب آزار مردها می شود،
در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
میگنا:
در اوایل رابطه همه چیز زیبا و جذاب است، به این دلیل
که هر دو طرف رابطه تلاش می کنند تا تاثیر مثبتی روی
یکدیگر بگذارند، اما این شرایط معمولا دوام زیادی
ندارد و با گذشت زمان شما رفتارهایی از خود نشان می
دهید که موجب آزار طرف مقابل تان می شود و این در هر
رابطه ای اجتناب ناپذیر است. به عنوان مثال
برخی اوقات شما کلماتی را به زبان می آورید که دل عشق
زندگی تان را می شکند. اگر دوست دارید بدانید که چه
حرف ها و رفتارهایی بیش از همه موجب آزار مردها می شود،
در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
پرسیدن مدام این سوال: «آیا این لباس چاقم می کند؟»
اکثر آقایان از شنیدن این جمله که «آیا در این لباس چاق به نظر می رسم؟» گیج
و عصبی می شوند. به راستی شما با مطرح کردن این سوال
انتظار چه جوابی را از آنها دارید.
مطمئنا او به شما نمی گوید که در این لباس چاق به نظر
می رسید، زیرا می داند که عاقبت خوبی در انتظارش نیست.
بنابراین جز این پاسخ که «نه! اصلا اینطور نیست. تو
بسیار هم خوش هیکلی» چیز دیگری نخواهید شنید. بنابراین
وقت خود و شریک زندگی تان را با این سوال ها که آیا
فلان لباس به شما می آید یا نه، تلف نکنید. یا بهتر
است که به جای سوال کردن، نظر خودتان را در مورد لباسی
که به تن کرده اید، بیان کنید تا او هم در مورد عقیده
شما نظر دهد.
او با دوستانش است و شما مدام به او پیغام می
دهید
نه
تنها شما بلکه مرد مورد علاقه تان نیز به زمان هایی که
تنها با دوستانش بگذراند، احتیاج دارد. اما اگر در این
شرایط شما مدام به او پیغام دهید، در واقع شب او را
خراب کرده اید. چیزی که او احتیاج دارد فضای تنهایی
است. شما باید به او این فرصت را بدهید تا هر از چند
گاهی هر کاری که خودش دوست دارد را انجام دهد. اگر نمی
توانید در این مواقع خودتان را نگه دارید و تا بازگشت
او صبر کنید، بهتر است که شما نیز سر خودتان را به
گونه ای گرم کنید.
می گویید: «خوبم» اما در حقیقت نیستید
زمانی که مرد زندگی تان از شما احساس واقعی تان را می پرسد اما شما با وجود
ناراحتی و عصبانیت در پاسخ می گویید: «خوبم، چیزی نیست»
در واقع او را از خود رنجانده اید. شاید دلایل
گوناگونی را برای عدم بیان ناراحتی تان داشته باشید،
به عنوان مثال دوست دارید ببینید که آیا خود او علت
این ناراحتی را می فهمد، یا این که می خواهید تلاش او
را برای خوب کردن حال خود بدانید ... اما در هر صورت
چیزی که او در این شرایط از شما می خواهد، صداقت و
روراستی است.
بنابراین به جای این که از او بخواهید خودش علت
ناراحتی شما را حدس بزند، هر چه سریع تر راز دلتان را
فاش کنید تا او بتواند آن را برطرف و شما را بار دیگر
شاد کند.
از
پسرهای دیگر حرف می زنید
صحبت کردن از
آدمهای زندگی تان مانند دوستان، همکاران یا خانواده،
امری عادی است اما زمانی که شما پای پسرهای دیگر را
وسط می کشید، همه چیز تغییر می کند.
به عنوان
مثال شما با بیان جمله ای چون «آن مرد به من گفت که
چقدر زیبایم» او را می آزارید. طرف مقابل تان شاید حتی
به روی خودش نیاورد اما با شنیدن این جمله احساس
ناامنی پیدا خواهد کرد. در حقیقت، او می داند که شما
زیبایید اما نباید این گونه جملات را مدام پیش او به
زبان آورید.
دیر سر قرار حاضر می شوید
بیایید صادق باشم. خانم ها وقت زیادی برای حاضر شدن می خواهند، آقایان نیز به
این حقیقت واقفند اما اگر شما هر بار که با طرف مقابل
تان قرار دارید، دیر کنید، در حقیقت به او ثابت کرده
اید که احترام زیادی برایش قائل نیستید. زمان او نیز
مانند زمان شما ارزشمند است
بنابراین اگر یک ساعت برای حاضر شدن زمان می خواهید،
بهتر است که برنامه ریزی تان به گونه ای باشد که در
زمان مقرر بر سر قرار حاضر شوید.
حرف او را قطع می کنید
میگنا:
هیچکسی دوست ندارد که حرف-اش توسط دیگری قطع شود. در
واقع زمانی که شما وسط حرف طرف مقابل تان می پرید،
بدین معنی است که برای حرف های او ارزشی قائل نیستید.
شاید دلیل این رفتار شما این باشد که قبلا حرف هایش را
شنیده اید اما حتی این هم بهانه خوبی برای گسستن حرف
های مرد زندگی تان نیست.
در نهایت دلیل تان هر چه باشد، این رفتار به دلیل این
که نشاندهنده بی احترامی به طرف مقابل است، بسیار آزار
دهنده می باشد.
قدرت تصمیم گیری ندارید
برای هر آدمی سخت است تا با فردی برخورد کند که قدرت تصمیم گیری ندارد. زمانی
که شما طرف مقابل تان را در انتظار گرفتن یک تصمیم نگه
می دارید، در واقع همه چیز را در حالت تعلیق در آورده
اید. به عنوان مثال زمانی که او از شما می پرسد «کدام
فیلم را دوست دارید تماشا کنید» و شما در جواب می
گویید که «نمی دانم» یا «فرقی نمی کند» در واقع او را
ناراحت کرده اید زیرا که
او با
پرسیدن این سوال خواسته تا طبق علاقه شما پیش رود اما
شما با چنین جوابی بی تفاوتی خود را نسبت به او نشان
داده اید. بنابراین سعی کنید که تا جای ممکن تصمیم
گیری هایتان را به تاخیر نیاندازید.
می پرسید: «آیا هنوز هم مرا دوست داری؟»
حتما برای شما هم پیش آمده که از شریک زندگی تان بپرسید «آیا هنوز مرا دوست
داری؟». با بیان این سوال انتظار چه جوابی دارید؟ حتی
اگر طرف مقابل تان مانند قبل به شما احساس نداشته باشد،
باز هم نمی گوید که «نه! کمتر از قبل دوستت دارم.».
مطمئنا در جواب خواهید شنید: «معلوم که هنوز هم دوستت
دارم»
بنابراین
پاسخی که برای این سوال خواهید شنید، ممکن است که پاسخ
صادقانه ای نباشد. شما با این کارتان تنها نشان می
دهید که در این رابطه احساس ناامنی دارید و همین امر
ممکن است موجب دور شدن او از شما شود.
بنابراین خودتان را با پرسش این سوال خسته نکنید و به
دنبال راههای دیگری برای ثابت کردن عشق او نسبت به
خودتان باشید.
از رابطه تان در شبکه-های اجتماعی صحبت می کنید
آقایان
دوست ندارند که شما از رابطه عاطفی تان مدام در شبکه
های اجتماعی صحبت کنید. مسائل خصوصی شما به هیچ کسی جز
خودتان ربطی ندارد، به علاوه آنچه برای شما جذاب است،
ممکن است که برای دیگران هیچ جذابیتی نداشته باشد،
بنابراین از انتشار آنچه میان شما و شریک زندگی تان می
گذرد، خودداری کنید.
زمانی که شما مدام عکس عشق زندگی تان را منتشر می کنید
یا هر روز درباره رابطه عاطفی تان می نویسید، در واقع
حس ناامنی را به طرف مقابل تان انتقال داده اید.
بنابراین از صحبت کردن در مورد رابطه عاطفی تان با
دوستان مجازی، که امری بسیار شخصی است، پرهیز کنید.
زمانی
که گوشی از دست شما نمی افتد
قبول داریم که شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام، توییتر، تلگرام یا فیسبوک
اعتیاد آورند اما زمانی که پیش شریک زندگی تان هستید
باید
عادت گوشی تلفن به دست گرفتن را ترک کنید. شما مدام
سرتان داخل گوشی تان است زیرا نمی خواهید هیچ پستی را
از دست بدهید اما طرف مقابل تان چه می شود؟ او هم
احتیاج به توجه شما دارد.
به عنوان مثال زمانی که او با شما صحبت می کند اما شما
در پاسخ می گویید: «چه گفتی؟» در واقع او را از خود
رانده اید و در حقیقت این حس را به او منتقل کرده اید
که هیچ اهمیتی برای شما ندارد. بنابراین اگر شریک
زندگی تان برایتان مهم است، این عادت خود را ترک کنید.
ترجمه
از پردیس بختیاری
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
چه کسانی پول مُفت گرفته وَ هنوز هم
دو قورت وُ نیم-شان باقی-ست!؟ ...
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
خبرآنلاین
، اقتصاد سیاسی ، سه شنبه 19 دی 1396 ،
روزنامه شهروند نوشت: نایبرئیس مجلس در یک برنامه
تلویزیونی خبر عجیبی را اعلام کرد که ارزش آن را دارد
که در اعتراض به آن به خیابان بیاییم. البته با احتیاط
تمام و شعارهایمان هم محدود به همین خواسته باشد! و
هیچ نیازی به سردادن شعارهای تند هم نداریم.
قضیه
از این قرار است که تعدادی موسسات پولی و اعتباری که
مدیران آن معمولا از کارکنان دونپایه بانکها بودند و
سواد و تحصیلات درست و درمانی نداشتند، در دوره دولت
مهرورز مشمول مهر آن دولت شدند. به پا خاستند! و فارغ
از مقررات بانکی چندین نه بلکه صدها موسسه پولی و مالی
غیرمجاز راهاندازی کردند که هیچیک از مسئولیتهای
بانکهای عادی را انجام نمیدادند و هرکاری خواستند
کردند. از پولشویی گرفته تا معاملات غیربانکی و ...
در نهایت هم توانستند با انواع ترفندها سودهای کلان به
مشتریان خود بدهند و البته مبالغ بیشتری از آن را به
جیب خود بزنند و کسی هم نپرسید اقتصادی که در رکود است
و رشدی را تجربه نمیکند، چطور میتواند ٤٠درصد و
بیشتر به سپردهها سود دهد؟!!
آنها هزاران
میلیارد تومان نقدینگی مردم را جمع کردند و مطلقا هم
زیر نظارت بانک مرکزی نبودند و نرفتند، چون زور داشتند
و گمان میکردند که بانک مرکزی جرأت انحلال آنها را
ندارد، چون کشور با یک بحران امنیتی مواجه خواهد شد.
آنها بهطور متوسط تا ٣٥ و ٤٠درصد سود به مشتریان خوشخوراک
خود میدادند. البته برخی از افراد تا ٨٩درصد هم سود
میگرفتند. احتمالا از همانهایی که سود را شرعی هم
نمیدانند!
از سوی دیگر
اصلاح نظام بانکی با وجود این موسسات غیرقانونی ناممکن
بود، زیرا هرگونه کاهش در سود بانکی موجب خروج پول از
بانکها و رفتن به سوی این موسسات میشد.
لذا بانک مرکزی و دولت چارهای نداشتند جز اینکه آنان
را تعطیل کنند و باید هم تعطیل میکردند، چون آنها با
پولهای دریافتی سود سپردهها را میدادند و این
خطرناک بود. لذا از حدود دوسال پیش بانک مرکزی کارهای
آنان را متوقف کرد و دستگاه قضائی هم همراهی کرد.
خب!
در این میان باید هزاران میلیارد پول سپرده مردم تسویه
میشد.
این کار مدتی طول کشید.
تظاهرات پشت
تظاهرات انجام دادند و از بانک مرکزی طلبکار شدند! در
نهایت به کلیه کسانی که از رقم ٢٠٠میلیون تومان کمتر
داشتند، پولهایشان پرداخت شد.
توجه کنید کسانی که تا ٢٠٠میلیون تومان پسانداز داشتهاند،
اینها جزو ٢٠درصد بالای جامعه هستند و نمیتوانند
فقرا باشند. افرادی هم که بیشتر از این رقم داشتند تا
همین مبلغ را گرفتهاند و مابقی آن مانده که پس از
فروش املاک موسسات پرداخت شود. تا اینجای کار ظاهرا
مشکلی نیست،
ولی مسأله
اصلی این است که بانک مرکزی برای انجام این کار طبق
گفته نایبرئیس مجلس، ١١هزار میلیارد تومان از پول من
و شما به کسانی پرداخته که پول خود را در این موسسات
غیرمعتبر و ربوی و با سود بالا گذاشتهاند.
توجه کنید
به ازای هرنفر حدود ١٤٠هزار تومان از جیب ملت برداشتهاند
و به کسانی دادهاند که در مقام دریافت سودهای ٣٠ و ٤٠درصدی،
بالاتر بودهاند. بانک مرکزی باید در برابر این پرداخت
پاسخگو باشد. مشکل مهم دیگر این است که آن افراد نهتنها
به این وضع راضی نیستند، بلکه خواهان سود پولهای خود
از سال ١٣٩٤ هم هستند!!
گویی که ملت مسئول پرداخت سود آنان هم است؟ طبیعی است
که کسی از دریافت سود بالا بدش نیاید ولی چرا مردم
عادی که پولهای خود را در بانکهای رسمی و با سودهای
متعارف پسانداز کردند،
باید هزینه
ریسک افرادی را بپردازند که بر اثر زیادهخواهی پول
خود را در این موسسات غیرقانونی گذاشته بودند؟ آیا
دیگران نمیتوانستند پول خود را در موسسات مزبور
بگذارند و سود بیشتر بگیرند؟
چه فرقی باید میان این دو گروه باشد؟ چرا مردمی که
قانون را رعایت کردند و دچار زیادهخواهی نشدند، باید
هزینه زیادهخواهی برخی از مردم را بدهند؟
مالباخته واقعی مردم عادی هستند که بهطور متوسط هر
خانوار حدود ٥٠٠هزار تومان از جیبش برداشته شده و به
افرادی پرداخت شده که از روی طمع، پول خود را در این
موسسات گذاشتهاند.
متأسفانه بانک مرکزی هنوز اطلاعات دقیقی را از پشت
باجه این موسسات غیرقانونی که چه کسانی پولهای کلان
در آنجا داشتند، ارایه نکرده است. امیدواریم با
انتشار این اطلاعات گام موثرتری در مبارزه با این
تخلفات برداشته شود. همچنین هرچه زودتر مبلغ پرداختشده
به آنان را با همان سود از اموال باقیمانده این موسسات
گرفته و به خزانه بانک و ملت برگردانند.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا پرونده-ی قضایی من وُ شما سَرگردان نمیشه!؟ ...
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
هنوز پس از پنج سال وقتی پای پروندههای تخلف احمدینژاد به میان میآید همه نقل قولها یک حرف را تکرار میکنند: "در حال پیگیری است"! ...
خبرآنلاین نوشته: هشت سال سکان قوه مجریه را با انواع حمایتها به دست گرفت اما هر چه گذشت پیامدهای خسارت بار تصمیمات خلق الساعه او بیشتر عیان شد؛ با نزدیک شدن به سالهای آخر ریاستش دیگر فقط تصمیمات او نبود که مشکل ساز شده بود بلکه پای تخلفات هم به میان آمد و آنقدر دایره این تخلفات گسترده شد که پس از پایان دولت دهم به اندازه همان هشت سال هر روز برگ تازه ای از این تخلفات رو شد و حالا همچنان اما و اگرها بر سر رسیدگی به تخلفاتش به قوت خود باقی است.
محمود احمدی نژاد که این روزها یکه تاز حاشیه سازی ها در کشور شده است، یک روز پیام ویدئویی می دهد و روز دیگر راه بست نشینی درپیش می گیرد؛ اما هیچ گاه حاضر نشد درباره تخلفاتش توضیح دهد و حالا سوال اینجاست که پرونده تخلفات احمدینژاد به کجا رسید؟
تخلفات احمدینژاد چه بود؟
"۵ پرونده نفتی و ۲ پرونده غیرنفتی است". این را چند ماه پیش دادستان دیوان محاسبات درباره تخلفات احمدی نژاد گفت. جمله-ای که نشان می دهد ماجرای پرونده های رئیس دولت دهم به پایان نرسیده است. البته آنچه فیاض شجاعی به آن اشاره می کند پرونده هایی است که در جریان رسیدگی عاقبت بخیر شده و احکامی در مورد آنها صادر شده است.
هرچند دادستان دیوان به تخلفات احمدی نژاد اشاره می کند اما به گفته عضو کمیسیون اصل ۹۰ در مجلس هشتم گویا فیاض شجاعی چندان اشراف کامل به تخلفات نداشته و تعداد دیگری از قانون گریزیهای احمدی نژاد را ندیده است. فاضل موسوی در این رابطه به خبرآنلاین گفته است: پرونده هایی که دیوان محاسبات می گوید، همه تخلفات دولت احمدی نژاد نیست. دولت نهم و دهم بعد از مجلس هشتم هم فعالیتش ادامه داشت. بنابراین بخشی از پرونده های دیوان محاسبات مربوط به بعد از دوران نمایندگی ما است. دیوان محاسبات به همه واقعیاتی که درباره بودجه، بانک مرکزی، فروش شرکت ها و مسائل دیگر وجود دارد اشراف لازم را ندارد.
هنوز روز آخر دولت احمدی نژاد فراموش نشده است. زمانی که مراسم تنفیذ حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور یازدهم در حال برگزاری بود، محمود احمدی نژاد برای تاسیس دانشگاهش به نام دانشگاه ایرانیان ۱۶ میلیارد از خزانه دولت برداشت کرد.
هرچند تعویض نفت خام با بنزین و میعانات، سازمان هلال احمر و ... مواردی از پرونده هایی است که ردپای احمدی نژاد در آن مشاهده می شود و تخلفات رئیس دولت نهم و دهم در آنها به اثبات رسیده، اما اینها همه ماجرا نیست چرا که هر روز ابعاد تازه-تری از آنچه در سال های ۸۴ تا ۹۲ در خیابان پاستور اتفاق افتاده است برملا می شود. مانند موضوعی که چندی پیش نادر قاضیپور نماینده مردم ارومیه عنوان کرد و گفت: آقایان احمدینژاد، مشایی، بقایی، رحیمی، موسوی خانه ایرانیان را در خارج ازکشور تأسیس کرده بودند و آقای شریفزادگان رئیس هیأت مدیره، حمیدرضا شاکری نیا، احسان آریامحمد، محمدعلی ابراهیم و میثم طاهری نیز در این موسسه حضور داشتند. تصرف دیگر پرونده آقای بقایی در این رابطه است که ۳۰۰ میلیارد تومان به نام خانه ایرانیان برداشت شده است. یعنی از بیتالمال به حساب خانه ایرانیان پول واریز کرده بودند.
احکام بدون اجرا
هرچند با پایان دولت دهم صحبت بر سر تخلفات احمدی نژاد و رسیدگی به پرونده های او همواره مورد بحث بود اما بعد از ماجرای بست نشینی و افشاگری های تلگرامی او، عزم برای مقابله با تخلفات رئیس جمهور سابق جدی تر شد. تا جایی که دادستان دیوان محاسبات از صدور ۷ حکم قطعی و در حال اجرا علیه او خبر داد. فیاض شجاعی درباره احکام صادر شده اینگونه توضیح می دهد: هفت هزار میلیارد تومان برای واریز غیرقانونی به مجتمعهای پتروشیمی و سازمان هدفمندی یارانهها، چهار هزار و ششصد میلیاردتومان برای تعویض نفت خام با بنزین و میعانات دیگر، شانزده میلیارد تومان برای دانشگاه ایرانیان، پانزده میلیارد تومان برای پرونده سازمان هلال احمر و ششصد میلیارد تومان برای پرونده پتروشیمی، جریمه نقدی برای او درنظر گرفته شده است.
به گفته شجاعی در برخی موارد مانند موضوع دانشگاه ایرانیان، دادستان دیوان محاسبات بلافاصله متوجه موضوع شده و مبلغ را بازگردانده است. او در مورد نقش احمدینژاد در مورد برداشتهای مذکور گفته است: ایشان دستور مستقیم داده است. مثلا گردش کار گرفتهاند و گفتهاند فلان کار را نمیتوانیم انجام دهیم اما ایشان نوشته: «بسمه تعالی اقدام شود!».
البته طبق گفتههای شجاعی اجرای این حکم تقریبا منتفی است چون احمدی نژاد به این اندازه مال ندارد. او گفته است: کل اموال احمدینژاد به دو میلیارد تومان نمیرسد. هرچند این احکام صادر شده، اما سوال اینجاست که آیا پشت این احکام قدرت اجرایی هم وجود دارد؟ آنطور که دادستان دیوان محاسبات می گوید، گویا تنها راه حلی که برای آن اندیشیده شده «تقسیط» است. البته به گفته شجاعی «این تقسیط نه به معنای کسر از حقوق بلکه به این صورت است که هرچقدر بتوانیم از او میگیریم. مترصد این هستیم که اگر مالی به او اضافه شود حتما کسر کنیم». او گفته است: بخشی از این ضرر و زیان هم باید از خود شرکت ملی نفت و از منابع آنجا جبران شود. بنابراین بخشی را از محل منابع شرکت ملی نفت تقسیط کردهایم.
شجاعی همچنین گفته بود: «عنوان شد که او را ممنوعالخروج کنیم اما معمولا کسی را ممنوعالخروج میکنند که ممکن است مخفیانه برود و از دسترس خارج شود اما در این سطح چنین موضوعی منتفی است. مجلس دستش باز است و میتواند در مورد ایشان تصمیم بگیرد.»
فاضل موسوی عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس هشتم به خبرآنلاین می گوید احکام صادره برای احمدی نژاد بیشتر از هفت حکم است. موسوی گفت: طبق اخباری که از منابع موثق به من رسیده، ۱۱ حکم قطعی علیه ایشان صادر شده است؛ پس بستنشینی فرافکنی و فرار رو به جلو است برای مبرا شدن از این اتهامات. تا امروز مکررا از احمدی نژاد خواسته شده که پاسخگوی اتهاماتش باشد.
پرونده های سرگردان
هرچند از بررسی پرونده های احمدی نژاد در قوه قضائیه زیاد سخن به میان میآید و حتی برای برخی از آنها احکامی هم صادر شده است، اما به نظر می رسد اینها همه آن پرونده هایی نیست که زمانی در کمیسیون اصل ۹۰ مجلس بر سر آن بحث بود. وقتی از رئیس کمیسیون اصل ۹۰ درباره سرنوشت پرونده های رئیس دولت نهم و دهم در این کمیسیون سوال کردیم اینگونه به خبرآنلاین پاسخ گفت: پرونده هایی که احمدی نژاد در کمیسیون اصل ۹۰ داشت همه به قوه قضائیه ارسال شده است. داود محمدی درباره زمان ارسال این پرونده ها نیز گفت: این پرونده ها که عمدتا در حوزه عدم اجرای قوانین، عدم ابلاغ به موقع قوانین و عدم تدوین آئین نامه های قوانین بوده است، بیشتر از یک سال است که به قوه قضائیه ارسال شده و ظاهرا در حال بررسی است. اما هنوز منتهی به تصمیم نهایی نشده است.
هرچند رئیس کمیسیون اصل ۹۰ می گوید همه پرونده ها به قوه قضائیه ارسال شده است اما حسن نوروزی یکی از اعضای این کمیسیون که خودش یکی از شاکیان احمدی نژاد بود، درباره پرونده های سرگردان در کمیسیون اصل ۹۰ گفت: متاسفانه هنوز به خود من پاسخ دقیقی داده نشده است. او در پاسخ به این سوال که آیا هنوز پرونده ای درمورد احمدی نژاد وجود دارد که در کمیسیون باشد و به قوه قضائیه ارسال نشده باشد، گفت: قطعا چنین پرونده هایی وجود دارد و خود من ۱۶ الی ۱۷ پرونده را درباره احمدی نژاد مطرح کردم که هنوز به هیچ کدام پاسخی داده نشد و فکر می کنم اساسا به قوه قضائیه هم ارسال نشد.
نوروزی درباره موضوع این پرونده ها گفت: این پرونده ها درباره تخلفات احمدی نژاد در کیش، بانک جهانگردی و .. بوده است که ما آنها را با مستندات مطرح کردیم، اما لازم است پیگیری بیشتری داشته باشیم. متاسفانه شرایط به گونه ای رقم خورد که به شخصه کمتر توانستم درباره آن پرونده ها پیگیری کنم.
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی