وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند
درباره من
«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر قدر کسی به خدا نزدیکتر باشد، بیشتر از خدا شرم کرده وَ آدمیت او از کمال بیشتری برخوردار میشود ...
************
مولانا مولوی :
گر در طلب لقمه نانی،
نانی /
گر در طلب گوهر کانی،
کانی /
این نکته رمز اگر بدانی،
دانی /
هر چیز که اندر پی آنی،
آنی ...
*************************
« امام خمینی» :
همه باید نظر خودشان را بدهند /
و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. /
باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. /
این موافق هر که باشد ، باشد ، مخالف هرکه هم باشد ، باشد. /
( صحیفه امام،ج13،ص102)
ادامه...
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره کنید
ملک الشعرای بهار
ایرج
میرزا
میرزا
یوسف خان
میرزا
جهانگیرخان
میرزا
آقا خان کرمانی
ملک
المتکلمین
جمال
الدین واعظ
شیخ
احمد روحی
شیخ
فضل الله نوری
همه آنچه که جوجه فوکولی های تجدد مآب تازه از فرنگ برگشته به عنوان سوغات برای
هموطنان عقب مانده از قافله پیشرفت علم و صنعت و رفاه آوردند،ضد آداب و رسوم و
نابود کننده فرهنگ کهن ایرانی نبود. تاسیس کاغذ اخبار و مریضخانه های مجهز دولتی تا
ایجاد دارالفنون و مدارس سبک جدید و بلدیه و نظمیه و امنیه و ... آنگونه که متداول
ملل مترقی بود، همه ناشی از آشنایی همین جماعت با فرنگستان بود
که برخی به خرج سلطان
قاجار و بعضی به لطف انبان پر پول پدرشان سالهایی را در پاریس و لندن و مسکو به
تحصیل مشغول شدند و هنگام بازگشت به وطن تلاش کردند که آموخته هایشان را به کار
بندند.
این تلاشها تا وقتی کاری به سیاست نداشت حتی اگر با مخالفت کم و زیاد نهادهای ملی و
مذهبی روبرو بود، از طرف دستگاه سیاسی تحمل و بعضا تشویق میشد. اما این همه ماجرا
نبود. دعوا از جایی شروع شد که آنچه آن قزاق بیسواد در عهد شاهی-اش فهمید بزرگتر از
فهم شاهان بیخرد و بست نشین حرمسرای قجری بود. موسس پهلوی وقتی هنگام سخنرانی در جمع
محصلان اعزامی به اروپا از آنان خواست صرفا مشغول آموختن علوم فنی، مهندسی، پزشکی و
نهایتا حقوقی آنان باشند و کاری به شیوه حکومت حاکمان آن سامان نداشته باشند
دقیقا
میدانست چه میگوید. او یکبار مشروطه و عواقب ان را دیده بود و میدانست این مراودات
سرود یاد مستان میدهد لذا از آنان خواست که صرفا به درس و علم مشغول شوند و کاری به
سیستم حکومتی آن دیار نداشته باشند.
رضا شاه برای اجرای طرح های عمرانی اش چاره ای از اعزام دانشجویان ایرانی نداشت اما
از نتایج جنبی غیر قابل اجتنابش آگاه بود و تا پایان حکومتش سعی کرد خطرات ناشی از
آن را کنترل کند. با این همه چیزی که نه او فهمید و تا سالها بعد بسیاری دیگر نیز
متوجه نشدند غلبه امر اچتماعی بر امر سیاسی بود.
مسلما آگاهی از پیشرفت حیرت انگیز
غرب از یک طرف و عقب ماندگی فاحش ما این سوال را پدید می آورد که چرا؟ چگونه است که
در مقام سخن همگان از هوش و ذکاوت و شرافت و مردانگی مردمان ایران زمین میگویند اما
آنچه که بر روی زمین و در عالم واقع مشاهده میشود چیز دیگری است؟
در جوابی تکراری همیشه بیسوادی ، تقلب ، رشوه ،دروغ ، ریا و تزویر ، حسد ، دزدی و ارتشا و
مواردی از این دست عمده علل عقب ماندگی ایرانیان دانسته شده است و جالب است که نوک
تیز این انتقادات در اکثر مطالعات متوجه مردم و جامعه است تا رجال حاکم. مخصوصا در
دوره قاجار که ایران ما یک دوره طولانی بی دولتی و هرج و مرج در ایالت های مختلف را
تجربه میکند و حاکمیت اگر هم میخواست توانایی اداره مملکت را نداشت.
نگاهی به اشعار
شاعران و ادیبان عصر قاجار و پهلوی موید این ادعاست. ادیبانی که بعدها در یک چرخش
حیرت انگیز و البته به نیت اصلاح، خودشان عضوی از ساختار سیاسی شدند و به نظر میرسد
مشکل اصلی از همین تجویز نادرست شکل میگیرد.
هر کسی که خواسته تلاشی در جهت بهبود اوضاع انجام دهد سعی کرده سهمی از قدرت سیاسی
را در اختیار داشته باشد و پس از آن اقدام به اصلاح جامعه کند. تجربه ای که در تمام
موارد بدون استثنا شکست خورده است.
اگر کسی میل به اصلاح ناهنجاری ها و کم کردن
مشکلات جامعه دارد تنها راه اقدام از پایین به بالاست نه بالعکس. کشورهای پیشرفته در
شرق و غرب دنیا که توانسته-اند استانداردهای زندگی مردمانشان را بهبود ببخشند دهها
سال بر روی فرهنگ و اجتماع خود سرمایه گذاری کرده و اکنون نتیجه-اش را میبینند.
در
جامعه ما هم با وجودیکه در بسیاری از مولفه های پیشرفت جایگاه مطلوبی ندارد اما در
اگاهی از انچه در ملل مترقی میگذرد پیشروست. مشخص است مطالبات انباشته
فرهنگی،اجتماعی وجود دارد که به دلیل غلبه جو سیاسی نادیده انگاشته میشود.
نگاهی به
انتخابات اخیر در شهر خودمان میتواند راهنمای خوبی برای شناخت علایق مردم باشد. با
اینکه انتخابات مجلس و نهاد قانونگذاری یک امر سیاسی است،اما عمده شعارها و مطالبات
ذیل فرهنگ و جامعه تعریف میشد تا سیاست. با وجود مشکلات عدیده اقتصادی، پررنگی
مطالبات اجتماعی مشخص بود و در نهایت هم کسی که توانست پاسخ بهتری به این مطالبات
بدهد نظر مساعد اکثریت را جلب کرد نه اهل سیاست.