وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند
درباره من
«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر قدر کسی به خدا نزدیکتر باشد، بیشتر از خدا شرم کرده وَ آدمیت او از کمال بیشتری برخوردار میشود ...
************
مولانا مولوی :
گر در طلب لقمه نانی،
نانی /
گر در طلب گوهر کانی،
کانی /
این نکته رمز اگر بدانی،
دانی /
هر چیز که اندر پی آنی،
آنی ...
*************************
« امام خمینی» :
همه باید نظر خودشان را بدهند /
و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. /
باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. /
این موافق هر که باشد ، باشد ، مخالف هرکه هم باشد ، باشد. /
( صحیفه امام،ج13،ص102)
ادامه...
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره کنید
روزنامه
قانون ، دکتر صادق زیبا
کلام : میدانم
که صِرف طرح چنین عنوانی چقدر با مخالفت و اعتراض مواجهه خواهد شد. رد صلاحیتها آنقدر
گسترده بودند که حتی صدای شماری از اصولگرایان را هم درآورده. کم نیستند استانهایی
که حتی یک داوطلب اصلاحطلب یا طرفدار دولت هم تائید صلاحیت نشدند. بنده قبلاً گفته
بودم که شورای نگهبان «مثل برگ خزان رد صلاحیت خواهد نمود.» اما آنچه در عمل اتفاق
افتاد از آنچه بنده یا بدبینترین اصلاحطلبان هم تصور میکردیم بدتر بود. بسیاری
سرخورده و ناامیدانه میگویند که «چرا بایستی در انتخابات شرکت کنیم؟» «وقتی حتی یک
نفر را هم شورای نگهبان در فهرست نامزدهای حوزه انتخابیهمان باقی نگذاشته، در
انتخابات شرکت کنیم که به کدام نامزدمان رأی بدهیم؟» بیشترین مطالبی که در فضای
مجازی بعد از اعلام رد صلاحیتها به راه افتاده مسئله «بایکوت» میباشد. بسیاری با
غرور و افتخارمی نویسند که در هیچ انتخاباتی شرکت نکردهاند.
به نظر میرسد یک موجی در حال به راه افتادن است که عدم شرکت در انتخابات را یکجور
اعتراض مدنی به رد صلاحیتها میداند. برخی دیگر استدلال میکنند که شرکت در
انتخابات هفتم اسفند با توجه به اینهمه رد صلاحیت، مشروعیت بخشی به یک انتخابات
غیر دمکراتیک میباشد. با توجه به این واکنشها، «چه باید کردِ» اصلاحطلبان و در
یک سطح گستردهتر مردم عادی در این انتخابات چه میبایستی باشد؟ ضمن آنکه یقیناً
چند چهره شناختهشده رد صلاحیت شده (دکتر علی مطهری و...) تائید صلاحیت خواهند شد.
آیا بایکوت و شرکت نکردن در انتخابات واکنش درستی است؟ آیا رأی دادن در این شرایط،
زدن مهر تائید بر یک روند غیر دمکراتیک و مشروعیت بخشی به رد صلاحیتها و درنتیجه
همراهی با پایمال نمودن حقوق شهروندی نخواهد بود؟
دوستان عزیز، ما تحت هر شرایطی میبایستی با تمام توان در انتخابات پیش رو شرکت
نماییم. من دو دسته دلیل برای این دیدگاه دارم. نخست تجربیات انتخابات گذشته است؛ و
درستتر گفته باشم بیحاصل و حتی مخرب بودنِ نتایجِ بایکوتِ انتخابات بوده است.
تجربه گذشته نشان میدهد که هرگاه ما در انتخابات شرکت نکردهایم نهتنها شرایط
بهتر نشده و پیشرفتی نکردهایم(در امر توسعه کشور اعم از توسعه سیاسی و اقتصادی)،
بلکه یک گام هم به عقبرفتهایم.
فیالواقع در سه انتخابات گذشته (مجالس هفتم، هشتم و بالأخص نهم) رأی ندادن یا عدم
شرکت در انتخابات کاملاً به نفع جریانات رادیکال و تندرو تمام شد.
البته مسئولین از پایین بودن میزان مشارکت خیلی خوشحال نمیشوند. صدالبته که
برای بهرهبرداری هم در داخل کشور و هم در عرصه بینالمللی مسئولین ترجیح میدهند
که میزان مشارکت خیلی بالا باشد؛ اما نه به هر بهایی.
نه به بهای تشکیل یک مجلس نافرمان و مستقل. فیالواقع میان دو گزینه مشارکت بالا
اما تشکیل یک مجلس مستقل در یکسو و مشارکت پایین اما رسیدن به مجلسی مطیع، مسئولین
یقیناً دومی را انتخاب خواهند نمود. مرادم آن است که رویکرد بایکوت و رأی ندادن
چندان حربه نیرومندی نیست که طرف مقابل را نگران کرده و وادار به تجدیدنظر در موضعگیری
و رفتارهای سیاسیاش نماید.
تجربه انتخابات مجلس نهم در اسفند۹۰ بهترین گواه بیحاصل بودن این تاکتیک است. در
آن انتخابات اصلاحطلبان مشارکت فعالی نداشتند و بسیاری از مردم رأی ندادند. آن
رویکرد دقیقاً به نفع تندروها و اعضاء جبهه پایداری (جناب روحالله حسینیان، جناب
حمید رسایی، آقای دکتر مهدی کوچک زاده، آقای دکتر اصغر زارعی، سرکار خانم فاطمه
آلیا و...) تمام شد و بسیاری از آنان از تهران که نزدیک به ۶ میلیون رأیدهنده داشت،
با ۵ درصد آراء یعنی با حولوحوش ۳۰۰ هزار رأی به مجلس راه یافتند.
اما دلایل بعدیم برای لزوم شرکت در انتخابات. نخست آنکه
ما میتوانیم به اصولگرایانی که در نقطه مقابل تندروها قرار دارند رأی بدهیم. تقویت
اعتدال و میانهروی در بلندمدت گامی در جهت اصلاحات است؛
اما دلیل بعدیم برای لزوم شرکت در انتخابات بسیار بنیادیتر است و دربرگیرنده تقویت
و پیشبرد اصلاحات است.
همه کسانی که ثبتنام کردهاند چهرهها و فعالین سیاسی نیستند. ممکن است برخی
از آنها اشخاص تحصیلکرده، با تجربیات اجرایی و متخصص باشند. این داوطلبین چون
فعالیت سیاسی نداشتهاند بنابراین شورای نگهبان هم حساسیتی بر روی آنها نداشته و
تائید صلاحیت شدهاند. اصلاحطلبان میتوانند بر روی این دست داوطلبین بررسی به عمل
بیاورند و ایبسا در میان آنان اشخاصی را بیایند که اگرچه تاکنون صبغه اصلاحطلبی
نداشتهاند اما میتوانند نیروهای بالقوه مناسبی برای اصلاحات در آینده بشوند و
درنتیجه اصلاحطلبان میتوانند بر روی چنین افرادی سرمایه گزاری نموده و آنان را در
لیست نامزدهایشان قرار بدهند. شاید برخی از آنها بعداً معلوم شود که انتخاب مناسبی
نبودهاند و پس از راهیابی به مجلس به سمت قدرت رفته و به جرگه اصولگرایان
بپیوندند؛ اما یقیناً برخی از آنها هم ممکن است بهتدریج بدل به نیروهای ارزشمندی
برای جریان اصلاحت بشوند. دوستان،
اصلاحات یعنی دمکراسی خواهی، آزادیخواهی، مطالبه حاکمیت قانون و توسعه سیاسی.
ممکن است امروز نمایندهای چندان دل درگرو این ارزشها نگذارده باشد؛ اما آیا
احتمال وجود ندارد که بهتدریج تمایل به این مطالبات پیدا کند؟
هیچکس اصلاحطلب متولد نمیشود بلکه ممکن است بعضیها در مسیر تحول اجتماعیشان
اصلاحطلب بشوند.
ازجمله برخی از داوطلبینی که امروز ثبتنام کردهاند و امیدواریم با حمایت رهبری
اصلاحطلبان به مجلس راه یابند.
دوستان عزیزی که رد صلاحیتهای گسترده اصلاحطلبان افسرده و نامیدتان ساخته، فراموش
نکنیم که مهمتر از چهرههای اصلاحطلبی که امروز رد صلاحیت شدهاند، اندیشه اصلاحطلبی
است که در دوم خرداد ۷۶ متولد شد و علیرغم همه قلعوقمعها زنده مانده و بقول قدیمیها
قد کشیده و بزرگ شده است.
حتماً و حکما ضرورت ندارد که یک چهره اصلاحطلب در مجلس دهم حضور پیدا کند تا
اصلاحات به جلو برود.
هر فرد گمنام و ناشناسی که علاقهمند به نظام و کشور، تحصیلکرده، معتدل و میانهرو
با یک درجهای از آزادیخواهی و بالاخره دلش درگرو پیشرفت و ترقی کشور باشد، میتواند
روزی یک اصلاحطلب تمامقد شده و اصلاحات را بهپیش ببرد.
همه ۸۰میلیون را که نمیشود رد صلاحیت نمود.
اصراری نداشته باشیم که اصلاحطلبان فعلی حکما به مجلس راه یابند و تصور
نکنیم که اگر آنها به مجلس دهم راه نیابند متوقفشدهایم. اصلاحات از میان خیل
عظیم جوانان دهه۶۰ و حتی دهه۷۰ رهبران فردایش را تأمین خواهد نمود. این یک پروسه
تاریخی است که نه با رد صلاحیت میتوان جلوی آن را گرفت و نه با غل و زنجیر «فتنه»
میشود آن را به زنجیر کشید.
بیاییم کاری را که در انتخابات ۹۲ بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی نمودیم و
با بهمنی که با ۱۹ میلیون رأی به آقای روحانی به راه انداختیم و اصولگرایان را کیشومات
کردیم، بار دیگر در ۷ اسفند تکرار نماییم
و با رأی دادن به هر نامزدی که رهبری اصلاحات در سراسر کشور تعیین میکند نشان دهیم
که پایمال نمودن حقوق ابتدایی و اولیه شهروندی در قالب رد صلاحیتها چقدر بر عزم ما
در پیشبرد اصلاحات افزوده است.
در
عشق توأم نصیحت و پند چه سود
/
زهراب چشیدهام مرا قند چه سود
گویند
مرا که بند بر پاش نهید
/
دیوانه دل است پای دربند چه سود