از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند

گفتا: «شده ستاره در فیلم سینمایى» ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s4.picofile.com/file/8178996850/LEYLY_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8178997226/MAJNUN_1.jpg

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم / گفتم: کجا روانى؟ گفتا: خودم ندانم
گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى / دائم اسیر گشتم در بند بی خیالى
 گفتم که تازه تازه شعر و غزل چه دارى / گفتا که: می سرایم «تکنو» ، رَپ وُ سواری!
گفتم: کجاست لیلى ، مشغول دلربایى؟ / گفتا: «شده ستاره در فیلم سینمایى»
گفتم: بگو ز خالش ، آن خال آتش افروز / گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز
گفتم: بگو ز مویش، گفتا: که مـِــش نموده / گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده
گفتم: چرا ، چگونه؟ عاقل شدست مجنون / گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟ / گفتا: خریده قسطى یک «ال.سی.دی» به جایش
گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره؟ / گفتا: شده پرستار یا منشى اداره
گفتم: بگو ز زاهد ، آن رهنماى منزل / گفتا: که دست خود را بردار از سَر دل
گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم ها / گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادى / گفتا: پژو ، دوو، بنز ، کمری نوک مدادى
گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى / گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى
گفتم: بیا ز هُدهُد جوییم راه چاره / گفتا:به جاى هدهد دیش است و ماهواره
 

  ویرایش وَ عکس : عـبـــد عـا صـی 

 

     

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.