از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند
از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

از وضـعـیـــت سـفـیـــد تـــا قـــرمـــز ...

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس / که در این آینه صاحب نظران حیرانند / عاقلان نقطه پرگار وجودند ، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند

بهترین ملت اشکنه‌خور جهانیم

بهترین ملت اشکنه‌خور جهانیم

وبلاگ > پورمحبی، فرزین - به جای سفر، رنگ قندان‌مان را عوض می‌کنیم!

بی برو برگرد برای راضی کردن مردم ۲ کار می‌شود کرد: 
۱- خدمات درست و حسابی برای مردم ارائه کرد.
۲- توقعات‌ مردم را حسابی کم کرد.
هنوز مشخص نیست اصولا روش اول به چه دردی می‌خورد چون ارائه خدمات: «مدیریت، زحمت، همت، غیرت، طاقت، صداقت، درایت» می‌خواهد تازه آن هم بی‌اجر و منت و بدون آخر و عاقبت!  اما دومی فقط کمی زبان و سیاست می‌خواهد با آینده‌ای راحت و سرشار از ثروت! حال با این اوصاف شما باشید کدام را انتخاب می‌کنید؟
معمولا مدیرانی که راه اول را پیش گرفته‌اند، یا زیرآب شان در محل خدمت زده‌‌شده یا رگ‌شان در محل استحمام! لذا این روش در بین مسئولین، طرفدار ندارد. اما روش دوم لاکچری است. در این روش مسئول فقط نیاز به تعدادی ساندیس خور و ترجیحاً اشکنه‌خور دارد.
البته به این آسانی‌ها هم نیست چون تربیت اشکنه‌خور فنون مخصوص خودش را دارد و ایضا نیاز به کار فرهنگی فراوان دارد! اما نتایجش در زمینه‌های مختلف درخشان است. در این روش مسئول فقط اطلاع‌رسانی می‌کند و بعد، همه چیز را متوجه این و آن می‌کند و در نهایت از همه می‌خواهد که با وی همکاری کنند. اصولا چیزی که به شرح ذیل عیان است چه حاجت به بیان است.
نمونه‌هایی از برخورد نزدیک مدیران با مردم از نوع دوم به شرح ذیل:
(توضیح: اشکنه‌خور=شما)
- خیار کم است، «شما» باید از روستا کوچ نکنید تا خیار بکارید!/ ما: چشم
- برای کاشت خیار، «شما» باید پول بدهید و از ما مجوز چاه بخرید!/ ما: چشم
- بزرگ‌ترین سدهای جهان را می‌زنیم و برق می‌آوریم. «شما» هم باید پول برق را بیاورید!/ ما: چشم
- آب تالاب‌ها و رودخانه‌ها و دریاچه‌ها در اثر سدسازی خشک شد. «شما» به رویتان نیاورید./ ما: چشم
- آب کلاً تمام شد! تقصیر شماست چون «شما» جنبه و شعور نداشتید و خیلی چاه کندید. فعلا آب مصرف نکنید! خیار را هم دیمی بکارید!/ ما: چشم
*

- می‌خواهیم برای رهایی از وابستگی خودروی ملی بسازیم «شما» باید کمک کنید./ ما: چشم
- حوصله رقابت با تولیدات خارجی نداریم لطفا «شما» برای افزایش قیمت خودروهای خارجی و بی‌کیفیت بودن خودروهای ملی تحمل کنید./ ما: چشم
- هم‌چنان استقبال از خودروی ملی کم است، «شما» فقط باید خودروی ملی بخرید!/ ما: چشم
- استقبال خوب بود خودروی خارجی هم قیمتش، قیمت خون بود اما ما چشم خوردیم و ورشکست شدیم! صبر کنید تا کمک از دولت بگیریم و همه چیز را حل و فصل کنیم!/ ما: چشم
- هوا آلوده است، تقصیر شماست. «شما» باید خودروی ملی‌ را که خریده بودید بیرون نیاورید!/ ما: چشم
*

- گردشگری نوعی فساد است. «شما» باید بدون گردشگر ارز به داخل بیاورید/ ما: چشم
- ارز تمام شد. لطفاً به جای مسافرت رنگ قندان خانه را عوض کنید/ ما: چشم
- برای کنترل ارز اسمش را می گذاریم ۴۲۰۰ تومانی شما هم به همین اسم صدایش کنید./ ما: چشم
- سکه گران شد، «شما» باید طلا و سکه‌های‌تان را به ما بدهید./ ما: چشم
*

- می‌خواهیم کمیته بحران و چند موسسه دیگر امدادرسانی بسازیم. لطفا «شما» عوراض و مالیات بدهید تا بسازیم/ ما: چشم
- بحران به شکل زلزله و سیل آمد. فعلا بی‌خیال کمیته بحران و موسسات امداد شوید و خودتان به این شماره حساب فلان قدر کمک کنید تا ایران را از نو بسازیم./ ما: چشم
- از کمک‌تان ممنونیم اما ابعاد فاجعه بدتر از آن چیزی بود که فکر می‌کردیم لذا تصمیم گرفتیم با کمک‌های مردمی به جای آباد کردن ایران برای رفاه حال هموطنان یک منبع دوغ بسازیم!/ ما: چشم
*

- جاده‌ها نا‌امن هستند قدم به قدم در جاده‌ها عوارض بدهید تا برای‌تان جاده امن بسازیم./ ما: چشم
- حالا ما به هر دلیلی جاده امن نساختیم «شما» چرا بی احتیاطی می‌کنید و تصادف می‌کنید؟ لطفا کمی رعایت فرمایید./ ما: چشم
*

- ما می‌خواهیم هسته‌ای بسازیم و بعضی جاها را از دم نابود کنیم شما هم بگویید حق مسلم تان هست./ ما: چشم
- ما تحریم شدیم «شما» باید تحریم را دور بزنید./ ما: چشم
- فعلا از هسته‌ای ساختن منصرف شدیم لطفا «شما» سیمان بیاورید تا درش را گل بگیریم./ ما: چشم
- این بار «شما» باید بدون هسته‌ای تحریم را تحمل کنید!/ ما: چشم
- تورم و گرانی خیلی بالا زد کار از تحمل گذشت اشکنه بخورید./ ما: چشم
*

- می‌خواهیم دانشگاه آزاد بسازیم لطفا «شما» پول بدهید تا بسازیم./ ما: چشم
- چرا مدرک‌گرا شدید و لیسانس بیکار زیاد شد؟ لطفا کلاس نگذارید و با لیسانس زمین را برای ما جارو بزنید./ ما: چشم
*

و همین‌طور تا آخر ....
- مدرسه و بیمارستان نداریم ... آهای خیرین! برای تحصیل و درمان‌شان بیایید یه چیزی بسازید/ ما: چشم
- زندانی داریم ... آهای نیکوکاران! برای آزادی شان بیایید و گلریزان نمایید./ ما: چشم
- کلاً شادی‌های‌تان را با ما تقسیم کنید حتی به اندازه کرمتان همه‌اش را حواله ما کنید و بعد هم بروید و فکری به حال خودتان بکنید. چون ما حالا نیازمند یاری سبزتان هستیم. لطفا شعار ملت همیشه در صحنه را فراموش نکنید فقط در انتخابات حماسه بپا نکنید و به تظاهرات دولتی اکتفا نکنید... حماسه زمانی است که درد ما را دوا بکنید!

کلید واژه‌ها : طنز - طبیعت - خبرآنلاین -
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.